فرهنگ موضوعی احادیث امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف02
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 605 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل بیست و یکم: عراق</h3>
وضعیت عراق در عصر ظهور
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 606 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>عراق، پایتخت دولت عدل الهی</h4>
احادیث حول عراق در علامات ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، ظهور و دوران پس از آن بسیار است، و این بابت آن است که خداوند تقدیر نموده عراق پایتخت دولت جهانی عدل الهی که آن حضرت آن را برپا میدارد، باشد.
روایات سخن از حاکمان جوری میگوید که پیش از ظهور بر عراق سیطره مییابند. برخی قسمتهای آن را مدح میکند و برخی دیگر را مذمّت میگوید. در برخی سخن از کمبود میوههای آن است و یا هراسی که اهالی آن را فرا میگیرد و به دنبال آن آرامش برقرار نخواهد شد...
شیخ مفید رحمه الله مجموعهای از علائم ظهور و رخدادهای عراق و دیگر مناطق را نقل میکند، ایشان در ارشاد 2 /368 مینویسد: «در احادیث علائم و حوادثی برای زمان قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ذکر شده است، از جمله؛ خروج سفیانی، قتل حسنی، اختلاف بنیعبّاس در پادشاهی، کسوف خورشید در نیمهی ماه رمضان، خسوف ماه در آخر رمضان و بر خلاف عادت، فرو رفتن زمین در بیداء و نیز در مغرب و مشرق، ثابت ماندن خورشید از زوال تا نیمههای عصر، طلوع آن از مغرب، قتل نفس زکیّه با هفتاد تن از صالحین در نجف، ذبح مردی هاشمی بین رکن و مقام، فرو ریختن دیوار مسجد کوفه، روی آوردن پرچمهایی سیاه از خراسان، خروج یمانی، ظهور مغربی در مصر و حاکمیّت او بر شامات، فرود آمدن ترکان در جزیره و رومیان در رمله، طلوع ستارهای در مشرق که بسان ماه نور افشانی میکند، آنگاه چنان خم میشود که نزدیک است دو طرف آن با هم برخورد کنند، سرخیای که در آسمان ظاهر میشود و آفاق را در بر میگیرد، آتشی در مشرق در میگیرد و سه یا هفت روز در فضا باقی میماند، اعراب با حاکمان بستیزند و بر بلاد حکومت یابند و از سلطنت عجم خارج شوند، مصریان امیرشان را بکشند، شام ویران شود و سه گروه در آن اختلاف کنند، پرچمهای قیس و عرب وارد مصر گردد، بیرقهای کنده در خراسان فرود آید، لشکر غرب بیایند و در نزدیکی حیره بسته شوند، بیرقهایی سیاه از سمت مشرق بدان سو آیند، در سدّ فرات شکافی به وجود آید و آب داخل کوچههای کوفه شود، شصت دروغ پرداز که ادّعای پیامبری دارند جلوهگر شوند،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 607 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دوازده تن از خاندان ابو طالب که همه مدّعی امامت هستند خارج شوند، بزرگی از بنیعبّاس بین جلولاء و خانقین سوزانده شود، در بغداد و در نزدیکی کرخ پلی تعبیه کنند، بادی سیاه در ابتدای روز در بغداد وزیدن گیرد، زلزلهای رخ دهد که قسمت بزرگی از آن به زمین فرو رود، هراسی که اهل عراق و بغداد را فرا گیرد، مرگ ناگهانی در آن رخ نماید، اموال، اشخاص و محصولات با نقصان روبرو شوند، ملخ هم در فصل خود و هم در غیر فصل ظاهر شود و به زراعت و غلّات آسیب زند، کاشتههایشان سودی اندک برایشان داشته باشد، دو گروه از عجم درگیر شوند و خون بسیاری میان آنها ریخته شود، بردگان از اطاعت سروران خارج شوند و موالی خود را بکشند، قومی از اهل بدعت مسخ و به بوزینه و خوک تبدیل شوند، بردگان بر سرزمینهای سروران غلبه پیدا کنند، ندایی از آسمان بلند شود که اهل زمین و هر قومی به زبان خود آن را بشنوند، صورت و سینهای در آفتاب برای مردم آشکار شوند، مردگانی از قبرهایشان برخیزند و به دنیا بازگردند، یکدیگر را بشناسند و دیدار کنند.
این وقایع با بیست و چهار باران پیاپی - که زمین پس از مرگ، بدان حیات مییابد و برکات آن رو مینماید - پایان میپذیرد. بعد از آن، هر گونه ناراحتی از معتقدان به حق که شیعیان مهدی علیه السلام هستند، رخت برمیبندد.
آن هنگام است که از ظهور ایشان در مکّه آگاه میشوند، و برای یاری بدان سو میروند، همان گونه که در روایات آمده است.
برخی از این وقایع حتمی و برخی دیگر مشروط است، و خداوند به آنچه خواهد بود داناتر است، آنچه ما آوردیم بر اساس اصول و در روایات گنجانده شده است.»
نگارنده: آنچه ایشان فرمودند شمارش بسیاری از نشانههای دور و نزدیک ظهور است، و مقصود ایشان این نیست که اینها سلسلهوار واقع میشوند، زیرا برخی چنان نزدیک به ظهور است که تنها دو هفته با آن فاصله دارد، مانند قتل نفس زکیّه بین رکن و مقام. بلکه این مورد در حقیقت، جزئی از حرکت ظهور است، چون او فرستادهی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد.
برخی دیگر نیز قرنها با ظهور فاصله دارد، به مانند اختلاف درونی بنیعبّاس، و ظهور مغربی در مصر و تحت سلطه در آوردن شامات در نهضت فاطمیین.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 608 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مقصود از حتمی و مشروط نیز آن است که برخی از این موارد به هر ترتیب واقع میشود، مانند سفیانی، یمانی، قتل نفس زکیّه، ندای آسمانی و فرو رفتن لشکریان سفیانی در زمین، ولی برخی بنابر تقدیر الهی مشروط به رخدادهایی دیگر است.
<h4>ضعف گزارش خشکی فرات</h4>
المصنف عبدالرزاق 11 /373 از قاسم بن عبدالرحمن نقل میکند: «به ابنمسعود از فزونی فرات گله کردند، گفتند: بیم آن داریم که بر ما طغیان کند، اگر کسی را بفرستی که سدّی تعبیه کند. او گفت: سدّی قرار نمیدهیم، به خدا قسم زمانی براین مردم خواهد آمد که اگر طشتی پر آب را طلب کنید نخواهید یافت، و هر آبی به منبع خود باز خواهد گشت، آن زمان آب و مسلمین در شام خواهند بود.»1
اما اهلبیت علیهم السلام بر این پندار خطّ بطلان کشیدند و فرمودند سال ظهور، سالی پر آب و پر باران خواهد بود، چنان که میوهها فاسد شوند و فرات در شهر کوفه جاری شود.
ارشاد /361 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «در سال فتح، فرات لبریز میشود، آنسان که در کوچههای کوفه داخل گردد.»
همان از ایشان نقل میکند: «پیش از قائم علیه السلام سالی پر آب خواهد بود، میوهها و نیز خرما بر نخل فاسد میشود، پس در آن تردید نکنید.»2
<h4>ضعف گزارشات ویرانی بغداد</h4>
درمنابع سنی روایاتی دربارهی خرابی بغداد آمده است، ملاحم ابن منادی /43 از جریر بن عبد الله بجلی از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «شهری بین دجله و دجیل و صراة و قطربل بنا میشود که گنجهای زمین در آن گرد میآید. آن شهر به زمین فرو میرود، و سرعت فرو
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 609 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
رفتن آن در زمین، از آهن گداخته در زمین سست بیشتر است.»3
تاریخ بغداد 1 /38 از ابو الاسود دوئلی از امیرالمؤمنین علیه السلام : «از محبوبم رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم: عمو زادگان من شهری در مشرق و بین دجله و دجیل و قطربل و صراة خواهند داشت. با چوب و آجر و گچ و طلا بنا میشود. شرار خلق خدا و جبّاران امّت من در آن سکنی میگزینند. بدانید! نابودی آن بر دست سفیانی خواهد بود. به خدا قسم گویا آن را میبینم که فرو افتاده است.»
در کتاب الامام الکاظم علیه السلام سید بغداد، فصلی را به بررسی روایات مربوط به خرابی، به زمین رفتن و نابودی بغداد اختصاص دادیم، و ثابت کردیم اینها توسّط پیروان بنی امیّه ساخته و پرداخته شده است. سبب آن هم آن است که حضرت امیر علیه السلام خبر از ویرانی شام بر دستان فرزندشان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دادند، و امویان انتقام خود را از عراق و بغداد و کوفه گرفتند!
از این روست که نمیتوان بدان اعتماد نمود، به خصوص آنکه نابودی بغداد را بر دست سفیانی میداند!
البته حدیث صحیحی در بین است که دربردارندهی خبر دادن امیرالمؤمنین علیه السلام از بنای بغداد و مذمّت جبّاران آن است، از جمله کشف الیقین علامهی حلی رحمه الله /80: «فصلی در خبرهای غیبی امیرالمؤمنین علیه السلام : یکی از آنها آن است که حضرت امیر علیه السلام خبر از ساخت بغداد و حکومت بنیعبّاس داده، احوال آنها و نیز اینکه مغولان حکومت را از آنها میستانند را ذکر فرمودهاند. پدرم رحمه الله آن را روایت کرده است، و همین روایت سبب ایمن ماندن اهالی حله، کوفه و دو مشهد شریف [نجف و کربلا] از قتل بوده است.»
ایشان در ادامه، ماجرای پدر و اینکه به بغداد رفت تا با هلاکو خان سخن گوید، و از او برای حلّه و مشهدین امان گیرد. آن روایت این است: «زوراء [بغداد]، و تو چه میدانی زوراء چیست! زمینی با درخت گز که بناهای محکم در آن میسازند و ساکنان آن بسیار خواهند بود. آنجا متصدّیان و خزانه داران خواهند بود. فرزندان عبّاس آن را وطن و محلّ دارایی خود قرار دهند. مرکز لهو و خوشگذرانی آنان خواهد بود. ستم و هراس بر آنجا حکمفرماست.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 610 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
رهبران فاجر، قاریان فاسق و وزیران خائن به هم خواهند رسید. پسران فارس و روم آنان را خدمت میکنند. آنان به هیچ معروفی - وقتی بشناسند - گردن نمینهند، و از هیچ منکری - هنگامی که آن را زشت بشمارند - اجتناب نمیکنند، مردان آنان به مردان اکتفا میکنند، و زنان به زنان!
آن هنگام اندوه بسیار، گریهی طولانی و وای و فریاد نصیب اهل زوراء میشود، و این در اثر هجوم سخت ترک خواهد بود. و آنان [در حقیقت] ترک نیستند. گروهی هستند با حدقههای کوچک. صورتهای آنان به سپرهایی میماند که آهنگر بر آن ضربه میزند. جامهشان آهن است و بیمویند. پادشاهی پیشگام آنهاست که از سرزمین حکمرانیشان میآید. صدایی رسا دارد. نیرومند و بلند همّت است. از منطقهای عبور نمیکند، جز آنکه آن را فتح خواهد کرد، و پرچمی در برابر او بالا نمیرود، مگر آنکه آن را واژگون میکند. وای، وای بر آنکه با او عداوت ورزد. او پیوسته در این حالت خواهد بود، تا آنکه پیروز گردد.»
کفایة الاثر /213 مشابه آن را نقل میکند: «علقمة بن قیس گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام بر فراز منبر کوفه برای ما خطبهی لؤلؤه را خواندند، در آخر آن فرمودند: بدانید! من نزدیک است کوچ کنم و به غیبگاه [قبر] روان شوم. پس منتظر فتنهی اموی و حکومت کسرایی، میراندن آنچه خداوند احیاء کرده و احیاء آنچه او میرانده، باشید. عبادتگاههایتان را در خانههایتان قرار دهید، و بر مانند آتش افروخته بر درخت غضا4دندان گیرید. پس خدا را فراوان یاد کنید که یاد او بالاتر است، اگر میدانستید.
در ادامه فرمودند: شهری که زوراء نام دارد، بین دجله و دجیله و فرات بنا میشود. اگر آن را میدیدید، با گچ و آجر محکم شده، با طلا، نقره، لاجورد خالص، مرمر، دربهای عاج و آبنوس، خیمه، گنبد و اسباب مجلّل آراستهاند. با ساج، عرعر، صنوبر و چوب افراشتهاند. با کاخها بالا بردهاند. پادشاهان بنی شیصبان5 - بیست و چهار پادشاه به تعداد سالهای کدید -
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 611 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
یکی پس از دیگری بر آن مستولی خواهند شد. در میان آنها سفّاح، مقلاص، جموع، خدوع، مظفّر، مؤنّث، نظار، کبش، مهتور، عشار، مصطلم، مستصعب، علام، رهبانی، خلیع، سیار، مسرف، کدید، اکتب، مترف، اکلب، وشیم، ظلام و عیوق هستند. گنبدی کبود و با رشتهای سرخ [در آن] تعبیه میشود.
به دنبال آن، برپادارندهی حق در اقالیم پرده از چهره بر میکشد، چونان ماه تابان در میان ستارگان درخشان.
آگاه باشید! خروج او ده نشانه دارد؛ اول طلوع ستارهای دنباله دار... در آن فتنه و آشوب و شر افروزی خواهد بود و اینها علائم برکت و فزونی است. از هر نشانهای به نشانهی دیگر شگفتی است. پس چون نشانههای ده گانه پایان یابد، آن هنگام است که ماه درخشان از ما آشکار میگردد، و کلمهی اخلاص خداوند بر توحید کامل میشود.»6
ظاهر آن است که راویان اموی، مذمت بنی عباس را که امتداد خطّ خود میدانستند، و نیز سخن از مغول را، از روایات پیامبر و حضرت امیر علیهما السلام حذف نموده، و نابودی بغداد بر دست سفیانی را بدان افزودهاند!
<h4>مهمترین روایات منابع سنّی پیرامون بصره</h4>
سنن ابو داود 4 /113 از صالح بن درهم نقل میکند: «ما به حج رفتیم که مردی از ما پرسید: آیا در کنار منطقهی شما منطقهای به نام ابله7وجود دارد؟ گفتیم: آری، گفت: کدامیک از شما قبول میکند در مسجد عشار آن دو یا چهار رکعت نماز برای من بخواند و این مطلب را به ابو هریره برساند؟ من از خلیل خود ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم: روز قیامت خداوند از مسجد عشار شهیدانی را مبعوث میکند، و کسی جز آنان با شهدای بدر برنخیزند.
ابو داود گوید: این مسجد در کنار نهر است.»8
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 612 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
همان از انس از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم : «ای انس! مردم شهرهایی بنا میکنند. یکی از آنها بصره یا بصیره نام دارد. اگر از آن عبور کردی یا وارد شدی از شوره زار، چراگاه، بازار و درگاه حاکمان آن دوری کن، و بر اطراف آن فرود آی، زیرا در آنجا زمین فرو میرود، پرتاب و زمین لرزه خواهد بود، و قومی شب را سپری میکنند ولی صبح هنگام به بوزینه و خوک تبدیل شدهاند.»9
ابن منادی در ملاحم /38 از ابوبکره برادر زیاد بن ابیه از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «مردمانی از امّت من در منطقهای به نام بصره که در کنار آن نهری به نام دجله قرار دارد، فرود میآیند. آنجا از شهرهای مهاجرین خواهد بود. در آخرالزمان بنی قنطورا که گروهی با صورتهای پهن و چشمان کوچک هستند، میآیند و در کنار نهر منزل میکنند.
اهالی بصره [برای مقابله با آنان] سه دسته میشوند؛ دستهای دمهای شتران را میگیرند و به سمت بیابان میروند [و خود را از صحنه دور میکنند] که هلاک میگردند...»
المعجم الاوسط 7 /561 از انس از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «مسلمانان پس از من شهرهایی بنا میکنند که از جملهی آنها بصیره است. اگر داخل آن شدی از بازار و درگاه سلطان آن اجتناب کن، زیرا آنجا فرو رفتن زمین، مسخ و پرتاب خواهد بود. نشانهی فرا رسیدن آن زمان، این است که عدل میمیرد، ستم میگسترد، زنا بسیار میگردد و گواهی دروغ گسترش مییابد.»
نگارنده: بر این گزارشات نمیتوان اعتماد کرد، چرا که اهلبیت علیهم السلام گواهی به عدم وثاقت انس دادهاند، و نیز ابوبکره برادر زیاد بن ابیه. علاوه بر آنکه بغوی و ابن جوزی حدیث اخیر را دروغین میشمارند، گرچه ابن حجر به دفاع از آن پرداخته است.10 لذا شایسته است در آن توقف نمود، چرا که انگیزهی وضع در آن قوی است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 613 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>امیرالمؤمنین علیه السلام از قیام صاحب زنج11 در بصره خبر میدهند</h4>
در فصل دجّال خطبهای منسوب به امیرالمؤمنین علیه السلام را از شرح نهج البلاغهی ابن میثم بحرانی 1 /289 که روایتی مرسل بود و در آن بصره مورد نکوهش قرار گرفته بود، و سخن از حوادثی که در آن رخ میدهد به میان آمده بود آوردیم، در آن آمده است: «گویی شهر شما را میبینم که آب تمام آن را فرا گرفته و همانند سینه پرندهای بر روی دریا، از شهرتان چیزی بجز کنگرههای مسجد دیده نمیشود.
در اینجا احنف بن قیس برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان! این اتّفاق چه زمانی رخ میدهد؟ حضرت فرمود: ای ابا بحر! بین تو و آن زمان قرنها فاصله است و تو هرگز آن هنگام را در نخواهی یافت. اما حاضران به غائبان برسانند که به برادرانشان خبر دهند هنگامی که دیدند کلبههای بصره به خانه تبدیل شد و نیزارهایش به کاخ، پس فرار کنید در حالی که بصیرت و آگاهی ندارید!
سپس به سمت راست رو کرده، فرمودند: فاصله شما با منطقه ابله چقدر است؟ منذر بن جارود گفت: پدر و مادرم فدای شما، چهار فرسخ. فرمودند: درست گفتی، سوگند به خدایی که محمد صلی الله علیه وآله وسلم را برانگیخت و با نبوّت گرامی داشت، به رسالت اختصاص داد و روحش را به بهشت برد، هم چنانکه از من میشنوید، از او شنیدم که فرمود: یا علی! آیا میدانی مسافت بین منطقهای به نام بصره تا جایی که ابله نامیده میشود، چهار فرسخ است؟ سرزمین ابله محلّ مالیات بگیران خواهد بود و هفتاد هزار نفر از امّتم در آن محل شهید میشوند که مقام شهدای بدر را خواهند داشت.
منذر عرضه داشت: ای امیر مؤمنان! پدر و مادرم فدای شما، چه کسی آنها را می کشد؟ فرمود: برادران جن. آنان گروهی همچون شیاطیناند، سیاه پوست، بد بو و بسیار شرور
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 614 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
هستند و غنیمت شان اندک است [چرا که اهتمام آنان به کشتن است نه کسب غنیمت]. خوشا به حال کسی که آنان را بکشد و یا به دست آنان کشته شود.
در آن زمان، قومی برای جهاد با آنها قیام میکنند که در چشم متکبّران آن روزگار خوار و در زمین گمنامند، ولی در آسمان مشهور. آسمان و اهل آن و زمین و اهل آن برایشان میگریند.
در این هنگام دیدگان حضرت پر از اشک شد و فرمود: ای بصره! بدا به حال تو، از لشکری که نه گرد و غباری دارد، و نه سر و صدایی.
منذر پرسید: ای امیر مؤمنان! از آنچه فرمودید، چه بر سر اهالی بصره بر اثر غرق شدن خواهد آمد؟ و ویح و ویل یعنی چه؟ فرمود: اینها دو در هستند، ویح در رحمت و ویل در عذاب.
ای پسر جارود! فتنههای بزرگی به وقوع خواهد پیوست. یکی از آنها آن است که گروهی خواهند بود که یکدیگر را میکشند. و نیز فتنهای که در پی آن خانهها ویران شده، اموال به غارت میرود، مردها کشته میشوند و زنان اسیر شده، ذبح میگردند. وای که تا چه اندازه سرگذشت آن زنان عجیب است.»12
گفتیم که این خطبه مرسل و بدون سند است، از این رو نمیتوان اعتماد کرد، به جز این قسمت: «همانند سینهی پرندهای بر روی دریا، از شهرتان چیزی بجز کنگره های مسجد دیده نمیشود» که عبارتی است مشهور و محدّثین و مؤرّخین آن را نقل کردهاند، و سخن امام علیه السلام دربارهی صاحب زنج مؤید آن است. راویان و تاریخ نگاران گواهی میدهند که امام امیرالمؤمنین علیه السلام سه قرن پیش از این رخداد به توصیف آن پرداختهاند، از جمله در نهج البلاغهی صبحی صالح /148 آمده است: «فتنههایی چونان پارههای شبِ تاریک، نه کسی میتواند در مقابل آن بایستد، و نه بیرق آنان شکست میخورد. به طور کامل به سراغ شما میآید. رهبر آن، آن را هل میدهد و سوارهی آن، آن را به زحمت میاندازد. اهالی آن گروهی هستند که شرّشان سخت و غنیمتشان اندک است [چون در صدد کشتن هستند و نه غنیمت بردن]. در راه خدا گروهی به نبرد با آنان میپردازند که نزد متکبّران ذلیل، در زمین گمنام و در آسمان معروفند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 615 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پس ای بصره! در آن زمان وای بر تو از لشکری از انتقام خدا که نه غباری دارند و نه صدایی. اهالی تو به مرگ سرخ و گرسنگی کبود مبتلا خواهند شد.»13
شریف رضی رحمه الله مینویسد: امام علیه السلام به صاحب زنج نظر دارند.
امام علیه السلام در ادامه فرمودند: «بدا به حال راههای آباد و خانههای آراستهی شما که بالکنهایی مانند بالهای کرکس، و ناودانهایی چون خرطوم فیل دارند. [بدا بر آنها] از کسانی که کسی بر کشتهشان نمیگرید، و کسی در جستجوی آن کس که غائب است بر نمیآید.»
این اوصاف بر رهبر قرمطی نهضت زنج انطباق دارد، نهضتی که واکنشی بود در قبال ظلم و ستمی که بر بردگان میشد. عموم لشکر وی از زنجیان بودند و اسبی هم نداشتند. صاحب زنج خود را علوی معرّفی میکرد، لیکن نسب شناسان ادّعای او را مردود دانستند.
<h4>روایات غرق شدن بصره</h4>
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبهی سیزدهم میفرمایند: «شما لشکریان آن زن و پیروان آن حیوان [شتر] بودید. بانگ زد و اجابت کردید، و پی شد و گریختید. اخلاقتان پست، پیمانتان گسسته، دینتان نفاق و آبتان شور است. کسی که در میان شما باشد، به خاطر گناه اوست، و آن کس که بیرون رود، رحمت پروردگارش او را دریافته است.
گویا مسجدتان را میبینم که به مانند جلوی کشتی است، و خداوند از پایین و بالا بر آن عذاب فرستاده، و هر که در آن است غرق شده است.»
این وقایع بر غرق بصره در گذشته منطبق میباشد، شرح نهجالبلاغة 1 /253 مینگارد: «خبر دادن امیرالمؤمنین علیه السلام از غرق شدن بصره به جز مسجد جامع آن:
من کسی را دیدم که میگفت: کتب پیش بینی بر آن دلالت میکند که بصره با آبی سیاه که از زمین آن میجوشد نابود میگردد، تمامی آن غرق میشود و تنها مسجد آن باقی میماند.
صحیح آن است که این جریان رخداده است، زیرا بصره دو بار غرق شده، یک بار در
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 616 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دوران القادر بالله، و بار دوم در ایام القائم بامر الله که تمامی آن غرق شد، و تنها قسمتی از مسجد جامع به مانند سینهی پرنده بیرون ماند، همان گونه که امیرالمؤمنین علیه السلام خبر دادند. آب از دریای فارس از جانب جزیرهی فرس و کوه سنام بدان سو آمد، خانههای آن را ویران ساخت، و هرچه در آن بود غرق نمود، و بسیاری از اهالی آن از بین رفتند.
یکی از این دو غرقه، نزد اهل بصره معروف است و نسل به نسل آن را نقل میکنند.»
<h4>روایات خرابی بصره</h4>
روایات مربوط به خرابی بصره سه گروه است؛ خرابی به جهت غرق شدن، قیام صاحب زنج و فرو رفتن در زمین. دو مورد نخست در زمان عبّاسیان واقع شد.
اما ویرانیی که آن را از علائم ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برشمردهاند، عمده روایات آن دو مورد است؛ ارشاد /361 از امام صادق علیه السلام نقل مینماید: «مردم پیش از قیام قائم علیه السلام - به وسیلهی آتشی که در آسمان آشکار میگردد و نیز سرخیی که آسمان را میپوشاند، فرو رفتن زمین در بغداد، فرو رفتن زمین در بصره، خونهایی که در آن ریخته میشود، خانههایش ویران میشود، هلاکتی به سراغ اهالی آن میآید، و هراسی اهل عراق را فرا خواهد گرفت که با وجود آن آرام و قراری نخواهند داشت - از گناهانشان بازداشته میشوند.»14
اثبات الهداة 3 /742 این حدیث را با اندکی تفاوت روایت میکند، در نقل ایشان سخن از آن است که منارهی بصره به زمین فرو میرود، که دلالت میکند این امر در قسمتی محدود از آن واقع میگردد و غیر از واژگونی است.
روایت دوم: بصره از زمینهایی است که در قرآن به واژگونی از آن یاد شده است، یعنی زمینهایی که با اهل خود گرفتار عذاب الهی شدهاند و در زمین فرو رفتهاند، بصره سه بار واژگون شده و بار چهارم هنوز مانده است، بحار الانوار 60 /224 و دیگر مصادر از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکنند: «ای منذر! برای بصره سه نام دیگر در زُبُر اوّل آمده است که کسی جز عالمان از آن آگاه نیست؛ خریبه، تدمر و مؤتفکه...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 617 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ای اهل بصره! خداوند برای هیچ یک از سرزمینهای مسلمین شرف و کرامتی قرار نداد، مگر آنکه برتر از آن را در شما قرار داده است، و از فضل و به منّت خود بر شما چیزی را افزوده که آنان ندارند.
قبلهی شما دقیقترین قبله است. قبلهتان به سمت مقام است آنجا که امام در مکه میایستد، قاری شما بهترین قاری در بین مردم است، زاهدتان زاهدترین و عابدتان عابدترین آنان است، تاجر شما تاجرترین و راستگوترین مردم در تجارت، صدقه دهندهی شما کریمترین صدقه پرداز است، دارای شما بیشترین بخشش و تواضع را دارد، شریفتان گرامیترین اخلاق را داراست، و شما بیشترین هم جواری را دارید، و از همه کمتر خود را در امور نامربوط به زحمت میاندازید، و آزمندترین مردم بر نماز جماعت هستید، میوهها و اموالتان بیشترین است، کودکان شما زرنگترین فرزندان هستند، و زنان شما منیعترین و فرمانبردارترین زنانند.
آب صبح و شام برای صلاح معاش در اختیار شماست، و دریا برای فزونی اموالتان، پس اگر صبر پیشه کنید و استقامت ورزید درخت طوبی استراحتگاه نیمروز و سایهبان شماست، جز آنکه حکم خداوند جاری و قضای او نافذ است و چیزی حکم او را تغییر نمیدهد و اوست سریع الحساب، میفرماید: وَإِنْ مِنْ قَرْیةٍ إِلا نَحْنُ مُهْلِکوهَا قَبْلَ یوْمِ الْقِیامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً کانَ ذَلِک فِی الْکتَابِ مَسْطُوراً،15و هیچ شهری نیست مگر اینکه ما آن را پیش از روز رستاخیز، به هلاکت میرسانیم یا آن را سخت عذاب میکنیم. این [عقوبت] در کتاب [الهی] به قلم رفته است.
تا آنجا که فرمود: رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روزی به من - در حالی که کس دیگری همراهشان نبود - فرمودند: جبرئیل روح الامین مرا بر شانهی راست خود برداشت و زمین و هرکه بر آن است را به من نمایاند، و کلیدهای آن را به من عطا کرد. او آنچه در آن بود و آنچه پیشتر بر آن بوده و نیز آنچه تا روز قیامت خواهد بود را به من آموخت، و این برای من سنگین نیامد، همچنانکه برای پدرم آدم گران نیامد، تمامی نامها را بدو آموخت، ولی فرشتگان مقرّب از آن آگاهی نداشتند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 618 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بر کنار دریا شهری را مشاهده کردم که بصره نام دارد. آن زمین، دورترین زمین از آسمان و نزدیکترین زمین به آب بود. آنجا سریعترین زمین در ویرانی است. خشنترین خاک و سختترین عذاب را دارد. در قرون گذشته چند بار به زمین فرو رفته است.
ای اهالی بصره! زمانی بر آن خواهد آمد که شما و مناطق اطرافتان، در اثر آب، به بلایی سخت مبتلا شوید، و من محل انفجار آب در شهرتان را میدانم.
پیش از آن نیز حوادثی عظیم شما را فرا خواهد گرفت، حوادثی که از شما مخفی است ولی ما از آن آگاهیم. پس هر کس آن هنگام که آنجا در آستانهی غرق است از آن خارج شود، رحمت خداست که بر او سبقت جسته، و آنکه در آن باقی ماند ولی نه بابت مرزبانی، به خاطر گناه اوست، و خداوند هیچگاه به بندگان ظلم نمیکند.»
کافی 8 /179 روایت میکند: «ابو بصیر از امام صادق علیه السلام دربارهی این آیه پرسید: وَالْمُؤْتَفِکةَ أَهْوَی،16و شهرها را فرو افکند، ایشان فرمودند: آنان اهل بصرهاند، و بصره شهر واژگون شده است.
در مورد این آیه نیز سؤال کردم: وَالْمُؤْتَفِکاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَینَاتِ،17 و شهرهای زیر و رو شده، پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند، فرمودند: آنان قوم لوط هستند، که زیر و رو شدند.»
در منابع سنّیان نیز روایات زیر و رو شدن بصره آمده است، ابن عساکر در الاربعین البلدانیه 1 /436 و حموی در معجم البلدان 1 /436 نقل میکنند: «چون امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از جنگ جمل وارد بصره شد، بر فراز منبر رفت، حمد و ثنای خدا را به جا آورد و فرمود: ای اهل بصره! ای باقی ماندگان ثمود! ای پیروان حیوان! ای لشکریان آن زن! بانگ زد و اجابت کردید، و پی شد و شکست خوردید.
من آنچه را که میگویم بابت رغبت یا هراس از شما نیست، از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمودند: زمینی که آن را بصره گویند فتح میشود، دقیقترین قبله را در زمین خدا دارد، قاری آن بهترین قاری، عابد آن عابدترین مردم، عالم آن داناترین آنان و صدقه پرداز آن برترین
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 619 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مردم در پرداخت صدقه هستند.
از بصره تا منطقهای که ابله گویند، چهار فرسخ فاصله است. در کنار مسجد جامع و موضع اخذ مالیات آن هشتاد هزار تن شهید میشوند. شهید آن روز مانند شهید بدر در کنار من است.
و این خبر بیشتر با مدح میخواند.
در روایتی دیگر آمده است: بر فراز منبر رفت و فرمود: ای اهالی بصره! و ای بقایای ثمود! ای پیروان حیوان! و ای لشکریان آن زن! بانگ زد و تبعیّت کردید، و پی شد و شکست خوردید. دینتان نفاق، خِردهایتان خُرد و اندک و آبتان شور است. ای اهل بصره و بصیره و سبخه و خریبه! زمینتان دورترین زمین خدا از آسمان، نزدیکترین آنها به آب، و شتابانترین در ویرانی و غرق است.
بدانید! از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمودند: آیا ندانستی جبرئیل تمام زمین را بر شانهی راست خود برداشت و نزد من آورد؟ بدان! من بصره را دورترین سرزمینهای خدا از آسمان، نزدیکترین آنها به آب، دارای بدترین خاک و شتابانترین آنها در ویرانی یافتم. روزی بر آن فرا میرسد که تنها کنگرههای مسجد جامع آن دیده شود بسان جلوی کشتی در لجّهی آب.
آنگاه فرمود: ای بصره! بدا بر تو از لشکری که هیچ گرد و غباری ندارد. گفته شد: یا امیرالمؤمنین! ویح و ویل چیستند؟ فرمودند: دو در هستند، ویح در رحمت و ویل در عذاب.
در روایتی دیگر: حضرت علی علیه السلام هنگامی که از جنگ جمل فارغ شد وارد بصره شد، به مسجد جامع آمد، مردمان گرد آمدند، ایشان بر منبر رفت، ستایش و ثنای خدا را به جای آورد، درود بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرستاد و فرمود: اما بعد، خداوند دارای رحمتی گسترده است، پس ای اهالی بصره! ای اهل سبخه! ای اهل شهر زیر و رو شده که سه بار زیر و رو شده و مرتبهی چهارم بر خداست، شما چه میپندارید؟
ای لشکریان آن زن!... به خانههایتان روید، و خدا و حاکمتان را فرمان برید.
حضرت بیرون آمد تا به مربد [آغل چارپایان] رسید، و رو کرد و فرمود: حمد شایستهی خدایی است که مرا از بدترین خاک و سریعترین آنها در ویرانی خارج نمود.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 620 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نووی در شرح صحیح مسلم 1 /153 مینویسد: «صاحب مطالع گوید: بصره را تدمر گویند، و نیز زیر و رو شده، چرا که در ابتدای روزگار با اهالی خود زیر و رو شده است.»
الفائق 3 /260 از انس نقل میکند: «بصره یکی از شهرهای زیرو رو شده است، پس در اطراف آن فرود آی، و از درون آن اجتناب کن.»
الاربعین البلدانیة 5 /219 مینویسد: «در گفتار امیرالمؤمنین علیه السلام در نکوهش اهل بصره...»18
تفسیر قمی 2 /339 مینگارد: «شهر زیر و رو شده بصره است. شاهد آن سخن امیرالمؤمنین علیه السلام است: ای اهل بصره! ای اهالی شهر زیر و رو شده! ای لشکریان آن زن و پیروان حیوان! فریاد زد و اجابت کردید، و پی شد و گریختید. آبتان شور و خِردهایتان خُرد و اندک است، و منتهای نفاق در میان شماست، و بر زبان هفتاد پیامبر نفرین شدهاید. رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمودند که جبرئیل ایشان را خبر داده که زمین برایش درنوردیده شد و بصره را در حالی مشاهده نمود که نزدیکترین زمینها به آب است، و دورترین از آسمان، نه قسمت از ده قسمت شر در آنجاست، و نیز درد سخت. کسی که در آن اقامت کند گناهکار است، و آنکه از آن بیرون رود رحمت است که شاملش شده. آنجا دو بار با اهل خود زیر و رو شده و بر خداست که سومین بار را نیز به انجام رساند، و انجام سومین بار در رجعت خواهد بود.»
درنگ و تأمّل در این روایات موجب میشود انسان اطمینان یابد که چنین مضمونی از حضرت امیر علیه السلام صادر شده، و در گذشته دو بار و یا بیشتر زیر و رو شده است و دیگر بار نیز چنین خواهد شد. لکن در هیچ یک از این احادیث نیامده که این امر از نشانههای ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است، زمان آن را نیز تعیین نکرده است، مگر روایت تفسیر قمی که هم اکنون گذشت و آن را در رجعت میداند، و رجعت هم ممکن است با فاصلهی زیادی از ظهور رخ دهد.
مؤیّد این مطلب هم آن است که در برخی روایات گذشت که این، همان فرو رفتن در زمین است که خدا در این آیه ذکر فرموده: وَإِنْ مِنْ قَرْیةٍ إِلا نَحْنُ مُهْلِکوهَا قَبْلَ یوْمِ الْقِیامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً کانَ ذَلِک فِی الْکتَابِ مَسْطُوراً،19و هیچ شهری نیست مگر اینکه ما آن را پیش از روز رستاخیز،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 621 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
به هلاکت میرسانیم یا آن را سخت عذاب میکنیم. این [عقوبت] در کتاب [الهی] به قلم رفته است. و آنچه در این آیه آمده امری عام است و اختصاصی به بصره ندارد، و ممکن است در رجعت و پیش از قیامت باشد.
<h4>شیصبانی، طاغوت عراق پیش از سفیانی</h4>
غیبت نعمانی /302 از جابر جعفی روایت میکند: «از امام باقر علیه السلام دربارهی سفیانی پرسیدم، فرمودند: شما سفیانی را درک نخواهید کرد تا آنکه پیش از او شیصبانی خروج کند. او از عراق خروج میکند. همانسانی که آب میجوشد او نیز میجوشد [و به طور ناگهانی قدرت را به دست میگیرد] و بزرگان شما را - که بر او وارد میشوند - میکشد. پس از آن منتظر سفیانی و خروج قائم علیه السلام باشید.»
این اوصاف ظاهراً بر صدام منطبق است. حال اگر در این عصر یا نزدیک به آن، و پس از او سفیانی در شام ظاهر شود، این نتیجه به دست میآید که صدام همان شیصبانی عراق بوده است.
<h4>حسنی موعود</h4>
سخن از حسنی در احادیثی چند آمده است. برخی حسنیِ نفس زکیّه را نام میبرد، و گذشت که نفس زکیّه عنوانی است برای سه نفر؛ یکی در پشت کوفه [نجف]، یکی مدینه و دیگری در مکّه.
بعضی روایات سخن از حسنیای میراند که کشته میشود، و ممکن است همان حسنی باشد که در پشت کوفه به قتل میرسد، و در برخی حسنی مکّه و مدینه ذکر میشود.
در روایات منابع اهل سنّت حسنی نام خراسانی است، و اوست که وارد عراق میشود، با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بیعت کرده و پرچم ایران را تسلیم ایشان میکند.
شیخ مفید رحمه الله در ارشاد 2 /368 مینویسد: «از جمله علائم، خروج سفیانی و قتل حسنی است.»
این سخن دلالت بر قتل بزرگی حسنی دارد، ولی منطقهی او را تعیین نمیکند، و ممکن است عراقی باشد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 622 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
غیبت شیخ طوسی /280 از امام باقر علیه السلام حدیث مفصّلی را نقل میکند، و در آن سخن از خروج حسنی از حجاز همزمان با حرکت امام مهدی علیه السلام به عراق است، و اینکه او ادّعای مهدویّت میکند، ولی بعد به مهدویّت امام علیه السلام اقرار میکند و با ایشان هم مسیر میگردد، در پارهای آمده است: «مهدی وارد عراق میشود... سخنرانی میکند، ولی به جهت گریه مردم نمیفهمند ایشان چه میفرماید، و این همان فرمودهی رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم است: گویا حسنی و حسینی را میبینم که لشکرها را رهبری میکنند. پس حسنی آن را تسلیم حسینی [امام مهدی علیه السلام ] میکند و با او بیعت میکنند. چون دومین جمعه فرا رسد مردم گویند: ای پسر رسولخدا! نماز پشت سر شما به نماز پشت سر رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم میماند، و مسجد گنجایش همهی ما را ندارد...»
ابن طاووس رحمه الله در ملاحم /145 از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند: «... حسنی با دوازده هزار نفر خود را به ایشان میرساند. ایشان میگوید: من نسبت به این امر از تو شایستهترم. حسنی گوید: علامت و نشانهای بیاور. مهدی به پرنده اشاره میکند و بر کتفش میافتد، شاخهای را که در دست دارد میکارد و سبز میشود. آنگاه حسنی لشکر را تسلیم او میکند و خود پیش قراول لشکر ایشان خواهد بود. فریادی در دمشق بلند میشود که: اعراب حجاز برای [نبرد] شما گرد آمدهاند.»
مشابه آن روایتی مرسل در عقد الدرر /90 است: «لشکرها به آرامی میآیند تا به وادی القری برسند. آنجا پسر عمویش حسنی در میان دوازده هزار اسب سوار خود را بدو میرساند و میگوید: پسر عم! من از شما به این لشکر سزاوارترم، من پسر حسن هستم، من مهدی هستم.
حضرت مهدی علیه السلام میفرماید: بلکه من مهدی هستم. حسنی گوید: آیا نشانهای بر این داری تا با تو بیعت کنیم؟ او به پرندهای اشاره میکند و بر دستش میافتد، شاخهای را در قسمتی از زمین میکارد که سبز میشود و برگ میدهد. حسنی در این هنگام میگوید: پسر عم! این [لشکر] برای شماست و لشکرش را تسلیم ایشان میکند و خود بر مقدّمهی آن خواهد بود. او همنام ایشان است.»
الزام الناصب 2 /178 در خطبة البیان نظیر آن را میآورد: «آنگاه با لشکریان میرود تا به عراق
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 623 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
میرسد. مردم هم پشت سر و جلوی او هستند. پیش قراول لشکر او مردی عقیل نام است، و بر دنبالهی آن مردی است به نام حارث. مردی از فرزندان حسن با دوازده هزار اسب سوار خود را به ایشان میرساند و میگوید: ای عمو زاده! من از شما به این امر سزاوارترم، زیرا از فرزندان حسن هستم که از حسین بزرگتر است. مهدی میفرماید: من مهدیام.
او گوید: آیا نشانه، معجزه یا علامتی داری؟ مهدی به پرندهای در هوا مینگرد و بدان اشاره میکند، آن پرنده بر کف او میافتد و به قدرت خداوند تعالی به سخن آمده به امامت ایشان شهادت میدهد. ایشان سپس شاخهای خشک را در قسمتی از زمین که هیچ آبی در آن نیست میکارند که سبز میشود و برگ در میآورد. پاره سنگی از زمین بر میگیرد و با دست میمالد و آن را بسان شمع خمیر میکند. در این هنگام حسنی میگوید: این امر از آنِ شماست، و خود تسلیم میشود و لشکریانش را نیز تسلیم میکند.»
این تمام مطالبی بود که دربارهی حسنی وارد شده است. برخی، مطالب پیرامون او را شاخ و برگ دادهاند، فراتر آنکه بعضی در عراق مدّعی شده است که خود حسنی و وزیر امام علیه السلام است! و اگر او حسنی باشد، شخصی مخالف امام علیه السلام خواهد بود!
<h4>خروج عوف سلمی پیش از سفیانی</h4>
روایتی مرسل دربارهی وی رسیده است، شیخ طوسی رحمه الله در غیبت /270 از حذلم بن بشیر روایت میکند: «به امام علی بن الحسین علیهما السلام گفتم: برای من در مورد خروج حضرت مهدی علیه السلام و نشانهها و علامات آن بفرمایید، ایشان فرمودند: پیش از آنکه ایشان خارج شود، مردی که او را عوف سلمی گویند در جزیره خارج خواهد شد. مأوای او تکریت است و در مسجد دمشق به قتل خواهد رسید. سپس شعیب بن صالح از سمرقند خروج میکند. در ادامه سفیانی ملعون که از نسل عتبة بن ابی سفیان است از وادی یابس خارج میشود. با ظهور او مهدی مخفی میگردد، بعد از آن خارج میشود.»
نگارنده: عوف سلمی ممکن است بر حکومت سوریه خروج کند. و این روایت اگر صحیح باشد، خروج او، مدّتی نه چندان زیاد پیش از سفیانی خواهد بود.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 624 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
جزیره که مرکز حرکت اوست، نام منطقهای در مرزهای عراق با سوریه است. وقتی در کتب تاریخ و حدیث جزیره بدون اضافه میآید، این منطقه از آن فهمیده میشود که نامهای دیگر آن جزیرهی ربیعه و دیار بکر است، و در صورتی به معنای جزیرة العرب خواهد بود که با اضافه بیاید.
ظاهر این عبارت که مأوای او تکریت است، آن است که وی بدان میگریزد. مؤیّد این مطلب آنکه تکریت به مرکز حرکت وی یعنی جزیره نزدیک است.
در بحار الانوار و غیبت شیخ طوسی لفظ تکریت آمده است، لذا آنچه در برخی نسخ کریت و یا کویت آمده تصحیف تکریت میباشد.
این حدیث صریح در آن است که عوف پس از راه اندازی حرکت خویش، در مسجد دمشق به قتل میرسد، لذا خروج او از رخدادهای بلاد شام است که ارتباطی با عراق نیز دارد.
<h4>بحران گرسنگی، هراس و مرگ در نزدیکیهای ظهور</h4>
مسند احمد 2 /262 از ابو هریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «عراق قفیز و درهم خود را منع میکند. شام مد و دینار خود را، و مصر اردب و دینار خود را منع میکنند، و شما از همان جا که آمدهاید باز خواهید گشت، این جملهی اخیر را سه مرتبه فرمود! گوشت و خون ابو هریره بدان گواهی میدهد.»20
الجمع بین الصحیحین 2 /386 از ابو نضره: «نزد جابر بن عبد الله بودیم که گفت: نزدیک است قفیز و درهمی برای عراق جمع نشود، گفتیم: از کجا؟ گفت: عجم از آن منع کنند، سپس ادامه داد: نزدیک است دینار و مدّی برای شام جمع نشود، باز پرسیدیم: از کجا؟ و او گفت: از روم.»
آنچه در این گزارش دوم آمده نادرست است.
یعنی اعراب با بحرانی اقتصادی روبرو میشوند و وصول مواد غذایی از عراق و شام و مصر به حجاز ممنوع میشود، و مسلمین به فقر پیش از اسلام باز میگردند.
اگر این گزارش صحیح باشد، سخن از منابع تأمین حجاز در آن دوران میراند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 625 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
شاید جهت اینکه این مطلب را به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ارتباط دادهاند، آن باشد که در روایت مسلم و احمد، جابر پس از این سخن، سخن از آن حضرت به میان آورده است، مسند احمد 3 /316 و مسلم 8 /158 پس از آنکه همان روایتی که از الجمع بین الصحیحین گذشت را نقل میکنند مینویسند: «آنگاه جابر مدّتی سکوت کرد، سپس گفت: رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: در آخر امّت من، خلیفهای خواهد بود که اموال را با مشت میدهد و نمیشمارد.
جریری گوید: به ابو نضره و ابو العلاء گفتم: آیا او را عمر بن عبد العزیز میدانید، گفتند: نه.»
لکن دلیلی نداریم که این بحران با امام مهدی علیه السلام ارتباطی داشته باشد، به خصوص آنکه راوی گوید: آنگاه جابر مدّتی سکوت کرد، و لذا عبارت بعدی وی مطلبی جدید است.
این بحران در منابع ما به شکلی دیگر آمده است، تفسیر عیاشی 1 /68 از ابو حمزهی ثمالی نقل میکند: «از امام باقر علیه السلام دربارهی این آیه سؤال کردم: وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَئٍْ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ،21و قطعاً شما را به چیزی از [قبیلِ] ترس و گرسنگی میآزماییم، فرمودند: آن [گرسنگی]، گرسنگی خاص و گرسنگی فراگیر است. در شام فراگیر است، اما خاص در عراق است که همه را شامل نمیشود، تنها دشمنان آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم را در بر میگیرد که خداوند آنان را با گرسنگی به هلاکت میرساند.
اما ترس، در شام عام و فراگیر است و هنگامی خواهد بود که قائم علیه السلام قیام کند. و اما گرسنگی قبل از قیام قائم علیه السلام است، و این فرمودهی خداست: وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَئٍْ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ.»
غیبت نعمانی /251 با اندکی تفاوت نسبت به روایت مرحوم عیاشی، از جابر بن یزید جعفی از امام محمد باقر علیه السلام نقل میکند، در قسمتی از آن آمده است: «و اما هراس، بعد از قیام قائم علیه السلام است.»
ارشاد /361 از امام صادق علیه السلام نقل مینماید: «مردم پیش از قیام قائم علیه السلام - به وسیلهی آتشی که در آسمان آشکار میگردد و نیز سرخیی که آسمان را میپوشاند، فرو رفتن زمین در بغداد، فرو رفتن زمین در بصره، خونهایی که در آن ریخته میشود، خانههایش ویران میشود،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 626 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
هلاکتی به سراغ اهالی آن میآید، و هراسی اهل عراق را فرا خواهد گرفت که با وجود آن آرام و قراری نخواهند داشت - از گناهانشان بازداشته میشوند.»
معنای اینکه بحران گرسنگی در عراق، تنها دشمنان اهلبیت علیهم السلام را فرا میگیرد، آن است که این بحران در برخی مناطق عراق ظاهر میشود.
کمال الدین 2 /649 از محمد بن مسلم روایت میکند: «از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند: پیش از قائم نشانههایی از سوی خدای عزوجل برای مؤمنان خواهد بود، عرض کردم: خدا مرا فدایت گرداند، آن چیست؟ فرمودند: سخن خدای عزوجل: وَلَنَبْلُوَنَّکمْ، و قطعاً شما را میآزماییم؛ مقصود، مؤمنین پیش از خروج قائم علیه السلام است.
بِشَئٍْ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوَالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ، به چیزی از [قبیلِ] ترس و گرسنگی، و کاهشی در اموال و جانها و محصولات، و مژده ده صابران را. امام علیه السلام فرمودند: آنان را با هراسی از شاهان بنی فلان در آخر حکومتشان میآزماید، و نیز گرسنگی؛ با بالا رفتن قیمتها، کاهش در اموال؛ با کساد تجارتها و کمی سود، کم شدن جانها؛ با مرگی سریع، کاستی محصولات؛ با کمی منفعت در کشت، و صابران را به تعجیل خروج قائم علیه السلام مژده بده.
آنگاه فرمودند: ای محمد! تأویل آن اینجا [و در نزد ما] است، خداوند تعالی میفرماید: وَمَا یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلا اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ، با آنکه تأویلش را جز خدا و راسخان در علم کسی نمیداند.»22
غیبت نعمانی /250 از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «ناگزیر پیش از قیام قائم سالی خواهد بود که مردم در آن گرسنهاند، هراسی شدید از قتل به آنان دست میدهد، و نیز کاستی اموال، جانها و محصولاتشان، این مطلب در کتاب خدا آشکار است، سپس این آیه را تلاوت کردند: وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَئٍْ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوَالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ.»
پیش از این نیز در نشانههایی که شیخ مفید رحمه الله ذکر کردند گذشت: «هراسی که اهل عراق و
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 627 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بغداد را فرا میگیرد، مرگ سریع شتابان در آن، کاستی اموال، جانها و محصولات.»
نگارنده: امواج گرسنگی و هراس بر اهالی عراق و دیگر مناطق گذشته است، هراسی عظیم و مرگی سریع و سخت نیز آن را درنوردیده که آثار آن تا به امروز قابل مشاهده است. اما آنچه در این روایات سخن از آن به میان رفته، ترس و گرسنگیی است که در نزدیکیهای ظهور، یا پیش از آن به مدّت یک سال و مانند آن رخ میدهد.
<h4>ورود نیروهای روم غربی به عراق</h4>
غیبت شیخ طوسی /278 از عمار بن یاسر روایت میکند: «دولت اهلبیت پیامبرتان در آخرالزمان خواهد بود و نشانههایی دارد. پس بنشینید و دست نگه دارید تا آنها آشکار شوند. آن هنگامی که روم و ترک بر شما بشورند و لشکرها آماده کنند، خلیفهتان که ثروتها جمع آوری میکند بمیرد، پس از او مردی درستکار به خلافت رسد ولی چند سال بعد از بیعتش خلع شود، و حکومتشان از همان جا که آمده نابود گردد، ترک و روم دچار اختلاف شوند، جنگ در زمین بسیار شود، منادی از دیوار دمشق ندا کند: وای بر زمینیان از شرّی که نزدیک شده است، قسمت غربی مسجد آن به زمین فرو رود و دیوار آن فرو ریزد، سه نفر در شام برای دستیابی به حکومت خروج کنند؛ مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان که در میان قبیلهی کلب خروج و مردم را در دمشق محاصره میکند، اهل مغرب به سوی مصر خروج میکنند، به مصر که وارد شوند نشانهی سفیانی خواهد بود، قبل از آن هم شخصی خروج و به آل محمد علیهم السلام دعوت میکند.
ترکان در حیره و رومیان در فلسطین فرود میآیند، عبد الله بر عبد الله سبقت میگیرد تا آنکه لشکریانشان در قرقیسیا بر کنار رودخانه روبرو میشوند و جنگی عظیم رخ خواهد داد. رئیس مغربیان میآید و مردان را کشته زنان را به اسارت میگیرد، سپس به یمن باز میگردد تا آنکه سفیانی در جزیره فرود آید و بر یمانی سبقت گیرد. سفیانی هر آنچه را که آنان جمع کرده بودند تحت اختیار در میآورد.
او در ادامه به عراق میآید و یاران آل محمد علیهم السلام را به قتل میرساند و مردی از همنامان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 628 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آنان را میکشد.
آنگاه مهدی خروج میکند و پرچمدار وی شعیب بن صالح خواهد بود.
هنگامی که دیدید اهل شام بر گرد پسر ابو سفیان اجتماع کردند، به مکّه بروید که در آن زمان نفس زکیّه و برادرش را ظالمانه در آنجا خواهند کشت. آنگاه منادی از آسمان ندا میکند: ای مردم! امیر شما فلانی است، و او همان مهدی است که زمین را از داد و عدل پر مینماید، آن گونه که از ستم و بیداد پر شده است.»
نگارنده: روایت عمار رحمه الله به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم منتهی نمیشود، علاوه بر آنکه سند تا به عمار هم مورد اشکال است. لکن مضامینی که در آن آمده در روایاتی دیگر نیز آمده است. این سخن میرساند که روم و ترک در سال ظهور لشکرکشی میکنند.
مقصود از اختلاف ترک و روم آن است که آنان پس از آنکه هم پیمان بودند، بر سر قدرت و سلطه دچار اختلاف میشوند. کثرت جنگها هم که در عصر ما و هم پیش از آن مشهود بوده و هست، و کمتر قارّهای است که جنگی در آن نیست، و علّت آن هم دست اندازی غرب و تحریک و جنگ افروزی یهودیان است. رئیس مغربیان و یمانی نیز شاید فرماندهان گروههای مسلحی باشند که در نبرد قرقیسیا شرکت دارند.
ارشاد 2 /368 یکی از نشانههای ظهور را آن شمرده که لشکر غرب به نزدیکی حیره بیایند، یعنی نزدیکی کوفه و نجف. این عبارت میتواند اشاره به نیروهای غربیِ پیش از سفیانی باشد.
اما پرچمهای مشرق همان بیرقهای خراسانی هستند که در سال ظهور و بعد از ظهور، به همراه قوای یمانی برای نصرت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میآیند.
شکستن سدّ فرات و جاری شدن آب در کوفه هم گذشت که در سال ظهور میباشد.
<h4>فرو ریختن دیوار مسجد کوفه</h4>
شیخ مفید چنانکه گذشت آن را از نشانههای ظهور عنوان میکند.
غیبت نعمانی /276 از خالد قلانسی از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «هنگامی که دیوار مسجد کوفه از قسمتی که به طرف خانهی ابنمسعود [و بر عکس قبله] است فرو ریخت،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 629 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
حکومت بنی فلان زائل میشود. بدان! آنکه آن را منهدم میکند، آن را نخواهد ساخت.»23
ارشاد /360 همین را روایت میکند و در آن، این عبارت نیز آمده است: «هنگام زوال آن حکومت، قائم علیه السلام خروج میکند.»
غیبت شیخ طوسی /283 از اصبغ بن نباته روایت میکند: «امیرالمؤمنین علیه السلام به مسجد کوفه رسیدند، و بنای آن با سفال، گچ و گل بود. ایشان فرمودند: وای بر آنکه تو را منهدم کند، وای بر کسی که به ویران ساختن تو کمک کند، وای بر آنکه تو را با پخته بنا کند که قبلهی نوح را تغییر میدهد، خوشا به حال آنکه انهدام تو را در کنار قائم اهلبیت من شاهد باشد، آنان خوبان امّت در کنار ابرار عترت هستند.»
نگارنده: این نشانه واضح، و روایت صریح در آن است که به ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اتّصال دارد.
<h4>نیروهای سفیانی و یا سوریه در عراق</h4>
یکی از اموری که در روایات ظهور به وضوح به چشم میخورد، خلأ امنیتی و درگیریهای داخلی در عراق و حجاز است، و میفهماند که سستی نظام حکومتی در این دو منطقه شرطی از شرائط ظهور میباشد.
در روایات آمده که عراق، پیش از ورود امام علیه السلام به سه گروه تقسیم میشود، در روایت ارشاد /362 از امام باقر علیه السلام آمده است: «مهدی وارد کوفه میشود. آنجا سه پرچم خواهند بود که با یکدیگر اختلاف دارند. کوفه برای ایشان آرام میگردد. ایشان میآید و بر فراز منبر قرار میگیرد، از شدّت گریه مردم نمیفهمند چه میفرماید...»
مقصود از کوفه در این حدیث و امثال آن عراق است.
سفیانی حاکم سوریه است. از او درخواست میکنند قوای خود را به عراق و حجاز بفرستد و در طرف مقابل امام علیه السلام باشد.
با این حساب، لشکر سفیانی در احادیث دوران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، لشکر سوری است که برای
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 630 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
حفظ امنیّت رهسپار عراق و حجاز میشود.
روایات سخن از کسی که از آنان دعوت میکند بدانجا روند به میان نمیآورد، و ممکن است دولتهای بزرگ باشند!
احادیث حول این دو لشکر در منابع شیعه و سنّی بسیار است، که به تفصیل به بررسی فعّالیّتهای آنان و حوادث مربوط میپردازد.
در بررسی نبرد شام و فتح قدس، سخن از قیام سفیانی در شام و نقش وی در عراق و حجاز، و در ادامه جنگ با امام عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد آمد.
زمان ورود لشکریان وی به عراق در احادیث آمده، و آن بلافاصله بعد از آن است که وی بر سوریه سلطه یابد، سلطهای که در ماه رجب آغاز میشود.
بنابر احادیث، لشکر سفیانی در عراق، تنها در صدد از بین بردن شیعیان حضرت مهدی علیه السلام است.
از جمله روایات مربوط به سفیانی در عراق: غیبت نعمانی /306 از یونس بن ابی یعفور روایت میکند: «از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند: هنگامی که سفیانی خروج کند، لشکری به سمت ما و لشکری به سمت شما میفرستد. چون چنین شد، بر هر [مرکب] سرکش و رامی به سوی ما بیایید.»
البته این بدان معنا نیست که وی بر عراق حکومت خواهد نمود.
الفتن 2 /700 از حضرت علی علیه السلام نقل میکند: «سفیانی بر لشکری که عازم عراق میکند، مردی از بنی حارثه را به عنوان فرمانده قرار میدهد. او دو دسته موی بلند بر سر دارد. نام او نمر - یا قمر - بن عباد است و مردی است درشت هیکل. بر مقدّمهی لشکر او مرد کوتاه قامتی از قوم اوست. موهای جلو سرش ریخته و دو شانهاش عریض است. هر که از اهل مشرق در شام است با او میجنگد و این در منطقهای به نام ثنیه خواهد بود.
وی در ادامه به توصیف جنگ بین سفیانی و اهل مشرق یعنی خراسانیان و اهل حمص - که شاید گروه ابقع باشند - میپردازد.»
نگارنده: افسانه سرایی و تعصّب ورزی برای شام، دراین گزارشات ابنحماد به وضوح دیده
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 631 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
میشود، علاوه بر آنکه اسنادی ضعیف دارد.
از دیگر گزارشات ضعیف ابنحماد 1 /304 که به امام باقر علیه السلام نسبت میدهد! یکی آن است که سخن از پیروزی سفیانی بر ابقع، منصور، کندی، ترک وروم میگوید و اینکه در پی آن رهسپار عراق میشود.
این گزارش سخن از اشغال عراق توسّط بنی امیّه میراند، همان آرزوی دیرینهی آنان!
همان 1 /291 گزارشی دیگر از ایشان میآورد و در آن سخن از پیروزی سفیانی بر ابقع به میان رفته است. در ادامه منصور یمانی از صنعاء میآید ولی از سفیانی شکست میخورد. آنگاه سخن از روم و کندی میرود. دوازده بیرق در عراق برافراشته میشود. مردی از نسل حسن یا حسین در آن به قتل میرسد...
نگارنده: از این نقلها واضح میشود که اینان بر روایات اهلبیت علیهم السلام افزوده و نیز از آن کاستهاند.
<h4>آیا زرقاوی رفیق سفیانی است؟</h4>
غیبت شیخ طوسی /273 از عمر بن ابان کلبی از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «گویا سفیانی یا رفیق او را میبینم که در رحبهی کوفهتان24بساط خود را افکنده است، منادی او ندا میکند: هرکسی سر شیعهی علی را بیاورد هزار درهم پاداش دارد. پس همسایه بر همسایه میپرد و میگوید: این از آنهاست، و گردنش را میزنند و او هزار درهم میستاند!
بدانید! حکمرانی بر شما در آن روز، تنها از آنِ فرزندان زنان زناکار است.
گویا من صاحب برقع را میبینم. گفتم: صاحب برقع کیست؟ فرمودند: مردی از شما که [به ظاهر] همان اعتقاد شما را دارد، برقع میپوشد، شما را احاطه میکند و میشناسد، ولی شما او را نمیشناسید، او از شما یکی یکی سخن چینی میکند. بدانید! او نیست مگر پسر زنی زناکار.»
نگارنده: مقصود از رفیق سفیانی کسی است که در رفتار و دشمنی با پیروان اهلبیت علیهم السلام
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 632 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پیشگام سفیانی است، و البته لازم نیست زمان او متّصل به زمان خروج سفیانی باشد، و ممکن است پیشتر ظهور کند.
از این رو انطباق رفیق سفیانی را بر زرقاوی ترجیح دادیم، زیرا تا کنون تنها شخصی بوده که برای آوردن سر شیعه، یک هزار دلار میپرداخته است! روایت صحیحی که سخن از خروج شخصی مصری و یمانی پیش از سفیانی و در خطّ او میراند - که ترجیح با آن است که الظواهریِ مصری و بن لادنِ یمنی باشند - نیز میتواند آن را تأیید کند.
البته برخی هم احتمال دادهاند که شخص منظور، همان سفیانی باشد و نه شخصی دیگر.25
<h4>ضعف گزارشی که میگوید سفیانی وارد ایران میشود</h4>
الفتن 1 /308 از ارطاة نقل میکند: «سفیانی وارد عراق میشود. سه روز در آن اسیر میگیرد و شصت هزار نفر از اهالی آن را به قتل میرساند. او هجده شب در آن درنگ میکند و به تقسیم اموال آن میپردازد. وی پس از جنگ با روم و ترک در قرقیسیا وارد مکّه میشود. سپس در مرکزشان رخدادی واقع میشود. از این رو گروهی از آنان راهی خراسان میشوند. لشکریان سفیانی میآیند و دژها را فرو ریخته وارد کوفه میشوند و اهل خراسان را طلب میکنند.
در خراسان گروهی آشکار میشوند که به سمت مهدی فرا میخوانند.
سفیانی لشکری به مدینه گسیل میکند، و گروهی از خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را دستگیر و به کوفه میآورد.
در ادامه مهدی و منصور از عراق میگریزند، و سفیانی در جستجوی آنان میفرستد. چون آن دو به مکّه میرسند، لشکر سفیانی در بیداء فرود آمده و زمین آنان را فرو میبلعد. مهدی هم به مدینه میآید و کسانی را که از بنی هاشم در آنجا در بند هستند، نجات میدهد.
پرچمهای سیاه هم بر آب فرود میآیند. چون خبر آنان به یاران سفیانی که در عراقند میرسد،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 633 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پا به فرار میگذارند. آنگاه او وارد کوفه شده کسانی را که از بنی هاشم در بندند، آزاد میسازد.
گروهی که آنان را عصب گویند، از روستاهای عراق خروج میکنند. آنان سلاح اندکی به همراه دارند، و تنی چند از اهالی بصره نیز در میان آنهایند. آنان خود را به اصحاب سفیانی میرسانند و اسیران عراقی را که همراه آنها هستند، رها میسازند.
پرچمهای سیاه نیز بیعتشان را برای مهدی ارسال میکنند.»26
همان 1 /321 از شریح بن عبید، راشد بن سعد و ضمرة بن حبیب و اساتید آنان نقل میکند: «سفیانی، لشکرهای خود را میفرستد. آنان به مشرق - خراسان و فارس - میرسند. مشرقیان بر آنان میشورند و در چند موضع با آنان میجنگند. چون جنگ به درازا انجامد، با مردی از بنی هاشم بیعت میکنند. آن روز او در آخر مشرق است. او با اهل خراسان قیام میکند. وقتی خبر قیام آن مرد هاشمی به مردی از بنی تمیم که غلام مشرقیان، زرد پوست و کم ریش است میرسد، با پنج هزار تن خروج، و با هاشمی بیعت میکند، او هم آن مرد را پیش قراول لشکرش قرار میدهد. اگر کوههای استوار به استقبال او آیند، همه را در هم میکوبد. آنان با لشکر سفیانی روبرو میشوند و آنها را شکست میدهند و بسیاری از آنها را به هلاکت میرسانند. در ادامه پیروزی از آنِ سفیانی بوده، هاشمی میگریزد. شعیب بن صالح هم مخفیانه به بیتالمقدس رفته و هنگامی که بدو خبر میرسد مهدی به سمت شام رفته، خانهی او را آمادهی ورود میسازد.»
این عبارات - که بیانگر آرزوهای اتباع بنی امیّه مبنی بر اشغال خراسان و عراق است - همان گونه که مشاهده میشود، سخنان افرادی عادی است، که تهافت و چند گونه گویی نیز در آن دیده میشود، لذا قابلیّت اعتماد ندارد.
<h4>ضعف گزارش نبرد اصطخر در نزدیکی اهواز، و نیز روایت نبرد روحاء و نجف</h4>
الفتن 1 /302 از ابو رومان از حضرت امیر علیه السلام نقل میکند: «هنگامی که لشکر سفیانی به
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 634 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
عراق رود، در جستجوی اهل خراسان میفرستد. اهل خراسان هم در طلب مهدی میروند. مهدی، با هاشمی که پرچمهای سیاه را به همراه دارد و بر مقدّمهی لشکرش شعیب بن صالح است، مواجه میشود. آنان و یاران سفیانی بر دروازهی اصطخر با هم روبرو میشوند، و میان آنها جنگی سخت در میگیرد. پرچمهای سیاه غالب میشوند و لشکر سفیانی میگریزند. آن زمان است که مردم آرزوی مهدی داشته به جستجوی او میروند.»
همان /88 مینویسد: «سفیانی و پرچمهای سیاه با یکدیگر روبرو میشوند. در میان آنها جوانی از بنی هاشم است که در کف دست چپ خالی دارد. پیش قراول آن مردی از بنی تمیم است که او را شعیب بن صالح گویند. این مواجهه بر دروازهی اصطخر خواهد بود و نبردی میان آنان در خواهد گرفت.»27
نگارنده: ابنحماد دربارهی لشکر سفیانی، گزارشات و اقوال بدون سند بسیاری نقل میکند. در این گزارش ها
مختصر البصائر /199 از امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبهی مخزون نقل میکند: «سفیانی صد و سی هزار نفر را به عراق اعزام میکند. آنان در روحاء، فاروق و موضع مریم و عیسی علیه السلام در قادسیه فرود میآیند، هشتاد هزار نفرشان هم در کوفه موضع قبر هود علیه السلام در نخیله.
در روز زینت بر آن هجوم میبرند. حاکم مردم جباری متجاوز است که او را کاهن ساحر گویند. از شهری که زوراء نام دارد در میان پنج هزار کاهن خروج میکند، و بر روی پل آن هفتاد هزار نفر را به قتل میرساند. چنان میشود که مردم به جهت خونها و بوی بد اجساد، سه روز از فرات استفاده نمیکنند. او دوشیزگانی را در کوفه به اسارت میگیرد...
آنگاه صد هزار نفر که یا مشرکند و یا منافق از عراق خروج میکنند تا آنکه به دمشق - که همان ارم ذات العماد است - برسند و هیچ کس مانعشان نشود.
پرچمهای شرق زمین که نه از پنبه است، نه کتان و نه ابریشم، میآید. سر چوبهی آنها با مهر سید اکبر مهر شده است. مردی از آل محمد علیهم السلام آنها را سوق میدهد. روزی که در مشرق باز شود، بوی آن در مغرب بسان مشک میپیچد. هراس یک ماه جلوتر از آن سیر میکند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 635 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پسران سعد سقاء - که پسران فاسقانند - در کوفه میمانند و خونخواهی پدرانشان میکنند تا آنکه لشکر حسین بر آنان هجوم میآورند...»
نگارنده: گرچه بسیاری از مضامین این خطبهی منسوب در روایات دیگر آمده است، لکن اشکالاتی بر سند و متن آن وارد است. از جمله آنکه لشکر سفیانی که عازم عراق میشوند را صد و سی هزار نفر میداند، و اینکه هفتاد هزار نفر را میکشند، امری که یکی از آرزوهای امویان بوده است.
دیگر آنکه عراقیان در مقابل سفیانی مقاومت نمیکنند، بلکه لشکری صد هزار نفری - از مشرک و منافق - از آنها به شام میروند و آن را اشغال میکنند.
از این روایت فهمیده میشود که لشکری از شام به عراق میآید ونیز لشکری از عراق به شام، امری که در سال ظهور رخ میدهد.
<h4>امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عراق را فتح میکند، و آن را پایتخت قرار میدهد</h4>
در این باب احادیث بسیاری در منابع شیعه و سنّی رسیده است. ایشان عراق را از بقایای قوای سفیانی و خوارج آزاد ساخته، آن را پایتخت دولت خود قرار میدهند. زمان دقیقی برای ورود ایشان به عراق نیافتم، ولی میتوان گفت چند ماه بعد از ظهور مقدّس در مکّه و آزاد سازی حجاز خواهد بود.
در برخی روایات سخن از ورود هوایی ایشان به میان آمده، با وسائلی هوانورد، تفسیر عیاشی 1 /103 از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «در میان هفت قبه از نور که معلوم نیست در کدام است، در پشت کوفه فرود میآید.»
همان در حدیثی دیگر نقل میکند: «او هنگامی که در پشت کوفه بر فاروق فرود میآید، در گنبدهایی از نور فرود میآید.»
در فصل مربوط به یاران حضرت علیه السلام گذشت که لشکریان ایشان به طور زمینی وارد عراق میشوند، بصائر الدرجات /188 از امام صادق از امام باقر علیهما السلام روایت میکند: «زمانی که قائم در مکّه قیام کند و ارادهی توجّه به عراق نماید، منادی ایشان ندا میکند: بدانید! هیچ یک از
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 636 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
شما غذا و نوشیدنی برندارد. او سنگ موسی بن عمران را که بار شتری است برمیدارد، و در هیچ منزلی فرود نمیآید مگر آنکه چشمهای از آن بجوشد. پس هرکسی گرسنه باشد سیر و هرکه تشنه باشد سیراب گردد. این توشهی آنان است تا آنکه وارد نجف شوند.»28
الخرائج و الجرائح 2 /690 این مضمون را با اندکی تفاوت نقل میکند: «سنگ موسی بن عمران را که از آن دوازده چشمه جوشیدن گرفت با خود برمیدارد. پس در هیچ منزلی فرود نمیآید مگر آنکه آن را قرار میدهد و چشمهها از آن جوشیدن میگیرد... همواره آب و شیر از آن جوشش میکند، هرکس گرسنه باشد سیر و هرکه تشنه باشد سیراب گردد.»29
نگارنده: جمع بین روایات آن است که امام علیه السلام یکی از یاران را به عنوان فرمانده لشکر از راه زمین به عراق میفرستند، و سنگ حضرت موسی علیه السلام با آنهاست، و خود در هفت گنبد نور به طور هوایی وارد عراق خواهند شد.
بحار الانوار 52 /387 از امام زین العابدین علیه السلام نقل میکند: «قائم علیه السلام از اهل مدینه میکشد تا به اجفر30 برسد. گرسنگی شدیدی به آنان دست میدهد. آنها صبح میکنند در حالی که برایشان میوه روییده و از آن میخورند و توشه بر میدارند، و این سخن خداست - تعالی شأنه: وَآیةٌ لَهُمُ الأرض الْمَیتَةُ أَحْیینَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ یأْکلُونَ،31 و زمین مرده، برهانی است برای ایشان، که آن را زنده گردانیدیم و دانه از آن برآوردیم که از آن میخورند.
آنگاه میرود تا به قادسیه میرسد. این در حالی است که مردم در کوفه جمع شده و با سفیانی بیعت کردهاند.»
نگارنده: نمیتوان این روایت را پذیرفت، و رجحان با آن است که امام علیه السلام به صورت هوایی وارد عراق میشوند، و سنگ موسی علیه السلام با لشکر ایشان است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 637 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>امام علیه السلام وارد عراق میشوند، و سه گروه در آن اختلاف کردهاند</h4>
بنابر روایات، ایشان در حالی وارد عراق میشوند که سه گروه در آن وجود دارد؛ یکی مؤید ایشان، دیگری با سفیانی و سومی هم شاید علناً رویکرد غرب گرایی دارد.
ارشاد /362 از عمرو بن شمر از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «مهدی داخل عراق میشود. آنجا سه پرچم خواهند بود که با یکدیگر اختلاف دارند. عراق برای ایشان آرام میگردد. ایشان میآید و بر فراز منبر قرار میگیرد. از شدّت گریه مردم نمیفهمند چه میفرماید. دومین جمعه که فرا میرسد مردم از ایشان درخواست میکنند روز جمعه بر آنان نماز گزارد. حضرت هم فرمان میدهند در جهت نجف مسجدی بنا کنند و آنجا با ایشان نماز میخوانند. آنگاه به کسی دستور میدهند که از پشت مشهد امامحسین علیه السلام نهری بکند که به غریین جاری شود، تا آب به نجف برسد، و بر دهانهی آن پلها و آسیابها بسازد. گویا پیرزنی را میبینم که سبدی از گندم بر سر دارد و به سوی آسیابها میآید و بدون پرداخت کرایه آن را آرد میکند.»
غیبت شیخ طوسی /280 از ثابت از امام باقر علیه السلام روایت میکند: «مهدی وارد کوفه میشود... سخنرانی میکند ولی به جهت شدّت گریه مردم نمیفهمند ایشان چه میفرماید، و این همان فرمودهی رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم است: گویا حسنی و حسینی را میبینم که لشکرها را رهبری میکنند. پس حسنی آن را تسلیم حسینی [امام مهدی علیه السلام ] میکند و با او بیعت میکنند.
چون دومین جمعه فرا رسد مردم گویند: ای پسر رسولخدا! نماز پشت سر شما به نماز پشت سر رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم میماند، و مسجد گنجایش همهی ما را ندارد، ایشان میفرماید: من مطلوب شمایم، آنگاه به غری میرود و مسجدی محکم بنا میکند که هزار در دارد و مردم را در خود میگنجاند. ایشان کسی را میفرستد که پشت قبر امامحسین علیه السلام نهری حفر کند که تا غریین جریان یابد و در نجف بریزد، و بر دهانهی آن پلها و در مسیر آن آسیابها بنا کند. گویا پیرزنی را میبینم که سبدی گندم بر روی سر دارد و آن را بدون پرداخت کرایه آرد میکند.»32
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 638 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
همان از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام : «در پشت کوفه مسجدی با هزار در بنا میکند. خانههای کوفه به دو نهر کربلا و حیره متصّل میشود. [چنان شود] که مردی بر استری تیزرو به قصد نماز جمعه میآید، ولی بدان نمیرسد.»
نگارنده: این عبارت «گویا پیرزنی...» برای آن است که مقصود را در ذهن معاصرین و محیط آن روز نزدیک کند.
علّت اینکه این شخص هم به نماز نمیرسد، آن است که جای خالی برای نماز پیدا نمیکند.
امالی صدوق /189 از اصبغ بن نباته روایت میکند: «روزی در مسجد کوفه پیرامون حضرت امیر علیه السلام بودیم که فرمودند: ای اهل کوفه! خداوند عزوجل به شما چیزی عطا کرده که به احدی نداده است؛ نمازخانهتان را که خانهی آدم، نوح و ادریس و نمازخانهی ابراهیم خلیل، برادرم خضر و من است، برتری داده است.
مسجدتان یکی از چهار مسجدی است که خداوند عزیز وجلیل آن را برای اهل کوفه برگزیده است، و گویا روز قیامت آن را میبینم که در دو جامهی سفید بسان محرِم است و برای اهل خود و هر آنکه در آن نماز گزارده شفاعت میکند، و شفاعتش رد نمیگردد.
روزها به پایان نخواهد رسید تا آنکه حجر الاسود در آن نصب شود.33
به طور حتم زمانی بر آن فرا میرسد که نمازخانهی مهدی از فرزندانم و نیز هر مؤمنی باشد، و در زمین مؤمنی نخواهد بود جز آنکه یا آنجاست و یا دلش اشتیاق آن را دارد. پس از آن دوری مگزینید و با نماز در آن به خدای عزوجل نزدیک شوید، و در برآورده شدن حاجاتتان بدان روی آورید، پس اگر مردمان میدانستند چه برکتی در آن است، از نواحی زمین بدان سو میآمدند، گرچه چهار دست و پا بر روی برف باشد.»34
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح خود 10 /13 مینویسد: «از امور شگفتی که بر آن واقف
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 639 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
شدم، فرمایش حضرت امیر علیه السلام در خطبهایست که در آن پیشگویی میکنند، با اشاره به قرامطه میفرمایند: آنها ادّعای محبت و دوستی ما را دارند، ولی بغض و دشمنی ما را مخفی میکنند. نشانهی آن این است که وارثان ما را میکشند و جوانان ما را رها میکنند.
آنچه امام علیه السلام از آن خبر دادهاند واقع شده است، و قرمطیان بسیاری از آل ابو طالب علیه السلام را کشتند.
در همین سخنرانی، ایشان به اسطوانهای در مسجد کوفه که بدان تکیه میدادند اشاره کردند و فرمودند: گویا حجر الاسود را میبینم که در اینجا نصب شده است، وای بر آنان، فضیلت حجر به خودی خود نیست، بلکه به خاطر موضع و پایهایست که در آن قرار دارد. مدّتی در اینجا و برههای در آنجا میماند - و به بحرین اشاره کردند - ، سپس به مأوی و جایگاه خود بر میگردد.
و همان گونه که ایشان فرمودند بر سر حجر الاسود آمد.»
<h4>امام عجل الله تعالی فرجه الشریف ابتدا در نجف نزول اجلال میکنند</h4>
در احادیث آمده که امام مهدی علیه السلام وقتی وارد عراق میشود، به نجف میرود، و بعد آهنگ مسجد سهله میکند. در فصل دوازدهم حدیث کامل الزیارات /119 و نیز تفسیر عیاشی 2 /56 در رابطه با نصرت امام علیه السلام توسط فرشتگان را آوردیم.
بحار 52 /308 از کابلی از امام باقر علیه السلام روایت میکند: «قائم در مکّه بر اساس کتاب خدا و سنّت رسولش صلی الله علیه وآله وسلم بیعت میپذیرد، و شخصی را بر آن میگمارد و خود متوجّه مدینه میشود. به ایشان خبر میرسد که کارگزارش کشته شده، پس باز میگردد و جنگجویان را میکشد، و بیش از این کاری انجام نمیدهد. آنگاه میرود و بین دو مسجد مردم را به کتاب خدا، سنّت رسولش صلی الله علیه وآله وسلم ، ولایت علی بن ابی طالب و بیزاری از دشمن او فرا میخواند. به بیداء که میرسد، لشکر سفیانی به سوی آنان میآید، ولی خداوند آنان را به زمین فرو میبرد.»
دلائل الامامة /243 از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند: «گویا او را میبینم که سوار بر اسبی -
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 640 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
که در پاهایش سفیدی است و در پیشانیاش عمودی نورانی دارد - از وادیالسلام عبور میکند و به مسجد سهله میرود. دعا میکند و در دعایش میگوید: لا إله إلا الله حقّاً حقّاً، لا إله إلا الله إیماناً و صدقاً، لا إله إلا الله تعبّداً و رقّاً، خداوندا! ای یاور هر مؤمن تنها، و ای خوار کنندهی هر جبار متجاوز، تو پناه منی، آن هنگام که راهها مرا به ستوه آورد و زمین با گستردگیاش بر من تنگ گردد. خدایا تو مرا آفریدی در حالی که از آفریدن من بینیاز بودی، و اگر یاری تو نبود از شکست خوردگان بودم. ای گسترندهی رحمت از مواضع آن، و به در آرندهی برکات از معادن آن! ای آنکه خود را به بلندای رفعت اختصاص داده است، پس اولیایش به عزّت او عزیز میشوند، ای کسی که شاهان در برابر او یوغ مذلّت بر گردن نهاده و از سطوت او هراسانند، از تو میخواهم به آن نامت که آفریدگانت را از آن بازداشتی، پس همه در برابر تو خاضع هستند، از تو میخواهم بر محمد و آل محمد درود فرستی، امر مرا به سرانجام رسانی، فرجم را شتاب بخشی، مرا کفایت و محافظت کنی، و حاجاتم را بر آوری، در همین ساعت، در همین شب، که تو بر همه چیز توانایی.»
تفسیر عیاشی 1 /103 و غیبت نعمانی /308 از ابو حمزه از امام باقر علیه السلام نقل میکنند: «ای ابو حمزه! گویا قائم اهلبیتم را میبینم که بر فراز نجفتان بر آمده است. هنگامی که بر فراز آن قرار گیرد، پرچم رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم را میگشاید. با گشودن آن فرشتگان بدر بر او فرود میآیند.
عرضه داشتم: پرچم پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چیست؟ فرمودند: عمود آن از عمودهای عرش و رحمت خداست، و بقیّهی آن از نصر خداست. آن را بر چیزی فرود نمیآورد مگر آنکه خدا آن را نابود میسازد.
گفتم: آیا نزد شما پنهان است تا آن زمان که قائم علیه السلام قیام نماید، یا اینکه آن را برای او میآورند؟ فرمودند: نه، بلکه آن را برای او میآورند، عرض کردم: چه کسی آن را میآورد؟ فرمودند: جبرئیل علیه السلام .»
شیخ مفید رحمه الله در امالی /45 از ابو خالد کابلی آورده است: «امام سجاد علیه السلام به من فرمودند: ای ابو خالد! قطعاً فتنههایی بسان پارههای شبِ تاریک رخ خواهد داد که تنها کسانی که
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 641 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خداوند میثاقشان را گرفته است از آن نجات مییابند، آنان چراغهای هدایت و چشمههای دانش هستند که خدا از هر فتنهی تاریکی رهاییشان میبخشد.
گویا صاحب شما را میبینم که بر فراز شهر نجفتان پشت کوفه، در میان سیصد و بیش از ده مرد بر آمده است. جبرئیل در سمت راست او، میکائیل سمت چپ و اسرافیل جلوی او هستند. [گویا میبینم که] او پرچم رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم را به همراه دارد و آن را گشوده است. آن را بر هیچ گروهی فرود نمیآورد، مگر آنکه خداوند آنان را هلاک میگرداند.»
ارشاد /362 از ابوبکر حضرمی از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «گویا قائم را میبینم که در نجف کوفه حضور دارد. از مکّه با پنج هزار فرشته بدانجا آمده است. جبرئیل سمت راست، میکائیل سمت چپ و مؤمنان در حضور ایشان هستند، و ایشان لشکریان را در بلاد تقسیم میکند.»
غیبت شیخ طوسی /275 از امام باقر علیه السلام روایت میکند: «زمانی که قائم وارد کوفه شود، مؤمنی نخواهد بود مگر آنکه آنجاست یا بدانجا میآید [طبق آنچه در برخی نسخ آمده، اشتیاق آنجا را دارد] - و این همان فرمودهی امیرالمؤمنین علیه السلام است - ، ایشان به یارانشان میفرمایند: ما را به مصاف این طاغوت [ظاهراً سفیانی] ببرید، و به سوی او میرود.»
نکاتی چند
نخست: امام مهدی علیه السلام در هفت گنبد از نور و به طور هوایی وارد عراق میشود، و لشکر پیادهی خود را که سنگ حضرت موسی علیه السلام را به همراه دارند اعزام میکند، و بدین وسیله معجزهای را به منصّهی ظهور میگذارند.
دوم: ایشان وارد نجف، و با وسائلی جدید و معجزات بر عالمیان ظاهر میشوند، ابن قولویه رحمه الله در کامل الزیارات /119 حدیثی صحیح از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «گویا قائم را میبینم که در نجفِ کوفه است و زره رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم را در بر کرده. پس خود را با آن تکانی میدهد تا کامل او را فرا گیرد و آن را با پارچهای سبز میپوشاند. او بر اسبی سیاه که میان دو چشمش عمودی نورانی است سوار میشود و با آن چنان تکانی میخورد که اهالی تمام سرزمینها چنین میبینند که او در کنار آنها و در سرزمین آنهاست.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 642 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
او بیرق رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم را که عمود آن از عمود عرش و دیگر قسمتهای آن از نصر خداست میگشاید. آن را به سوی چیزی فرود نمیآورد مگر آنکه خداوند آن را میدرد. چون آن را تکان دهد هیچ مؤمنی نمیماند مگر آنکه دلش چونان پارهی آهن شود.»
پیش از این گذشت که بیرق رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم برای آخرین بار در نبرد جمل در بصره باز شد، و خدای متعال چنین مشیّت نموده که بعد از آن، در کنار قبر حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علیه السلام ، و بر دستان فرزندش امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف گشوده شود، بیرقی که فرشتگانی مخصوص آن را همراهی میکنند و اسبابی الهی و توان افزا با خود دارد.
برخی روایات بیانگر آن است که امام علیه السلام اسلحه و تجهیزاتی را از زمین نجف و کوفه بیرون میآورند، یا آنکه برای ایشان در آنجا خواهند آورد، ابن منادی در الملاحم /64 از حضرت امیر علیه السلام نقل میکند: «من نیک میدانم که زمین آنچه در آن به امانت سپردهاند برای که بیرون خواهد آورد، و خزائن خود را تسلیم چه کسی خواهد نمود، و اگر میخواستم با پایم [بر زمین] میزدم و میگفتم: از اینجا کلاهخود و زره بیرون آرید.»
اختصاص /334 از عبدالرحمن بن حجاج از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «قائم چون قیام کند به رحبهی کوفه میآید و اینگونه با پا اشاره میکند - و با دست خود به موضعی اشاره فرمودند - و میگوید: اینجا را بکَنید، آنان میکنند و دوازده هزار زره، دوازده هزار شمشیر و دوازده هزار کلاهخود که هر یک دو رو دارد بیرون میآورند. سپس دوازده هزار مرد از عجم را فرا میخواند و آنها را به آنان میپوشاند، آنگاه میفرماید: هرکسی که مانند آنچه بر تن شماست را ندارد، بکشید.»
در بحث پیرامون خوارج بتریه از ارشاد القلوب 2 /284 خواهد آمد: «امیرالمؤمنین علیه السلام به در دار الامارهی کوفه رسیدند. پای خود را بر زمین زدند و زمین لرزید، آنگاه فرمودند: بدانید! به خدا سوگند از آنچه در اینجاست آگاهم، به خدا قسم چون قائم ما قیام کند، از این موضع دوازده هزار زره و دوازده هزار کلاهخود که هر یک دو رو دارد خارج میسازد. او آنها را به دوازده هزار مرد از فرزندان عجم میپوشاند، سپس فرمان میدهد هر کسی را که بر خلاف آن هیئتی که آنان دارند هست، بکشند. من آن را میدانم و میبینم، همان گونه که امروز را میدانم.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 643 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
امام علیه السلام این دوازده هزار نفر را به شهری که خوارج آنجا هستند اعزام میکند و میفرماید: هر کسی را که مانند شما نپوشیده بود، به قتل رسانید.
این اسلحه و تجهیزات کرامتی الهی است، و ممکن است امام علیه السلام مراکزی داشته باشند که در آن سلاح تولید میشود.
سوم: در احادیث سخن از آتشی است که هنگام ظهور در کوفه شعله ور میگردد، که ممکن است آتش حقیقی باشد، و نیز احتمال آن دارد که نیروی خاصی باشد که دشمنان ایشان را هدف قرار میدهد، در غیبت نعمانی /272 از صالح بن سهل نقل میکند: «امام صادق علیه السلام در مورد این آیه: سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِع،35 پرسشگری از عذاب واقعشوندهای پرسید، فرمودند: تأویل آن در آینده است؛ عذابی که در ثویّه36واقع میشود، یعنی آتش، تا به [منطقهی] کناسهی بنی اسد میرسد و بر ثقیف عبور میکند. کسی که خونی از آل محمد بر گردن دارد را رها نمیکند مگر آنکه میسوزاند، و این پیش از خروج قائم علیه السلام است.»37
تفسیر قمی 2 /385 روایت میکند: «از امام باقر علیه السلام دربارهی این آیه پرسیدند، ایشان فرمودند: آتشی است که از مغرب بیرون میآید، و پادشاهی از پشت آن را سوق میدهد تا به خانهی بنی سعد بن همام در کنار مسجدشان برسد، آن آتش خانهای که به بنیامیه تعلق داشته باشد را رها نمیکند جز آنکه آن را با اهل آن میسوزاند، و نیز خانهای را که در آن خونی متعلق به آل محمد باشد وا نمیگذارد مگر آنکه آن را به آتش میکشد، و آن مهدی علیه السلام است.»38
نگارنده: اگر این روایات صحیح باشد نظر راجح نزد من آن است که این آتش و رخدادهای مربوط به آن، نزدیکی ظهور دشمنان امام علیه السلام را در عراق هدف قرار میدهد.
خانهی سعد بن همام هم محلهای در کوفه است، تاریخ الکوفه /454 و الفوائد الرجالیه 1 /229 مینویسند: «تمام کسانی که از آل اعین نقل روایت کردهاند شصت نفر بودند،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 644 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ابو جعفر احمد بن محمد بن لاحق از اساتید خود برایم نقل کرد: فرزندان اعین در مدت چهل سال چهل تن بودند که کسی از آنها نمیمرد مگر آنکه پسری در آنان زاده میشد، آنان خانههای بنی شیبان در منطقهی بنی سعد بن همام را در اختیار داشتند، آنها مسجدی دارند که در آن نماز میگزارند و آقای ما جعفر بن محمد علیهما السلام نیز بدان وارد شده و در آن نماز گزاردهاند.»
با این حساب خانهی سعد بن همام منطقهایست در کوفه. سعد خود از کسانی است که از ابو هریره روایت میکنند.39
مقصود از اینان دشمنان حضرت مهدی علیه السلام در دوران ظهور و یا نزدیک به آن است، زیرا آنها ضرب المثل بدی و فسادند، بغدادی در خزانة الادب 7 /415 دربارهی آنها مینویسد: «آنان ام سیار، سمیر، عبد الله و عمرو هستند که فرزندان سعد بن همام بن مرة بن ذهل بن شیبان میباشند، آنها وارد هیج امری نمیشوند مگر آن را به تباهی و فساد منجر میکنند».
<h4>امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و انتقام خون امامحسین علیه السلام </h4>
کامل الزیارات /336 از حلبی روایت میکند: «امام صادق علیه السلام به من فرمودند: هنگامی که امامحسین علیه السلام به شهادت رسید خانوادهی ما [مقصود اجداد ایشان و سایر اهلبیت علیهم السلام هستند، چرا که امام صادق علیه السلام هنگام شهادت امامحسین علیه السلام به دنیا نیاوده بودند] در مدینه گویندهای را شنیدند که میگفت: امروز بلا بر این امت فرود آمد، پس شما گشایشی نخواهید دید تا قائمتان قیام کند و سینههایتان را شفا بخشد و دشمنتان را بکشد، و به عوض این خون، خونها به پا کند.»40
همان /63 از محمد بن سنان از مردی از روایت میکند: «از امام صادق علیه السلام دربارهی این آیه سؤال کردم: وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَاناً فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً، و هر کس مظلوم کشته شود، به سرپرست وی قدرتی دادهایم، پس [او] نباید در قتل زیاده روی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 645 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کند، زیرا او منصور و یاری شده است، ایشان فرمودند: آن [سرپرستِ منصور]، قائم آل محمد است، او خروج میکند و در عوض خون امامحسین علیه السلام میکشد، پس اگر اهل زمین را به قتل رساند زیاده روی نکرده است، و فرمودهی خداوند: لا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ، او کاری نمیکند که زیاده روی باشد.
در ادامه فرمودند: به خدا قسم، او فرزندان قاتلان حسین علیه السلام را به کردهی پدرانشان خواهد کشت.41»42
غیبت شیخ طوسی /115 از فضیل بن زبیر نقل میکند: «از زید بن علی چنین شنیدم: این کس که انتظارش را میکشند از نسل و ذریهی حسین علیه السلام است، او همان مظلومی است که خداوند تعالی میفرماید: وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ، ولی او مردی از نسل و ذریهی اوست و این آیه را تلاوت کرد: وَجَعَلَهَا کلِمَةً بَاقِیةً فِی عَقِبِهِ، و آن را سخنی جاودان در نسل خود قرار داد.
سُلْطَاناً فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ، قدرت او برهان او بر همهی مخلوقات خداست، تا او بر مردم برهان و حجت داشته باشد، و احدی حجتی بر خلاف او نداشته باشد.»43
تفسیر قمی 2 /84 از ابن مسکان روایت میکند: «امام صادق علیه السلام در مورد این آیه: أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا، به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت داده شده است، چرا که مورد ظلم قرار گرفتهاند، فرمودند: سنیها میگویند: این آیه دربارهی رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است، به هنگامی که قریشیان ایشان را از مکه بیرون کردند، [این سخن باطل است بلکه] در مورد قائم علیه السلام است، چون خروج نماید خون حسین علیه السلام را طلب میکند، و این سخن اوست: ما اولیای دم و طالبان دیهایم.»
مناقب آل ابی طالب علیه السلام 4 /85 در ماجرای قتل یحیی بن زکریا علیهما السلام به دست پادشاه روم، و اینکه چگونه خداوند کسی را بر آنان مسلّط نمود که هفتاد هزار نفر را به خاطر خون یحیی علیه السلام
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 646 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
به قتل رساند، از امام سجاد علیه السلام روایت میکند: «امامحسین علیه السلام به من فرمودند: پسرم ای علی! به خدا خون من آرام نخواهد شد تا آنکه خداوند مهدی را برانگیزد، پس او به خاطر خون من هفتاد هزار تن از منافقین کافر فاسق را به قتل رساند.»
تفسیر عیاشی 2 /290 از سلام بن مستنیر از امام باقر علیه السلام نقل میکند که دربارهی آیهی مزبور فرمودند: «او حسین بن علی علیه السلام است که مظلومانه به شهادت رسید، و ما اولیای او هستیم، قائم از ما چون قیام نماید در پی انتقام خون امامحسین علیه السلام خواهد بود، او چنان میکشد که بگویند: در کشتن زیاده روی کرده است.
ایشان ادامه دادند: کشته شده، حسین علیه السلام است و ولیّ او قائم، زیاده روی در قتل به معنای کشتن غیر قاتل است.
إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً؛ او از دنیا نمیرود تا آنکه به دست مردی از خاندان رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم که زمین را از عدل و داد میآکند، همانسان که از ظلم و جفا پر شده، انتقام گیرد.»44
کافی 4 /170 از رزین از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «زمانی که حسین بن علی علیه السلام را با شمشیر زدند و سقوط کرد، و برای جدا کردن سرش مبادرت ورزیدند، منادی از وسط عرش ندا کرد: ای امت حیرت زده و راه گم کرده بعد از پیامبرش! خدا شما را برای درک قربان و فطر موفق نکند.
حضرت این گونه ادامه دادند: به خدا سوگند بیتردید توفیق نیافته و نخواهند یافت، تا آنکه منتقم حسین علیه السلام به انتقام بیاید.»45
تفسیر فرات /122 از امام باقر علیه السلام در تفسیر همین آیه نقل میکند: «خداوند مهدی را منصور نامید، همان گونه که احمد را محمد و عیسی را مسیح نام نهاد.»46
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 647 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>کسانی که بر امام زمان علیه السلام خروج میکنند</h4>
بنابر روایات حرکتهای بر ضدّ امام علیه السلام هم از سوی جماعت سفیانی خواهد بود و هم از ناحیهی دیگران، و ایشان در راستای عمل به پیمان نبوی، با شدت و قاطعیت با آنها برخورد میکنند.
غیبت نعمانی /231 از زراره روایت میکند: «به امام محمد باقر علیه السلام گفتم: نام صالحی از صالحان را برایم بگویید - و مقصودم قائم علیه السلام بود - ، ایشان فرمودند: نام او نام من است، عرضه داشتم: آیا بر اساس سیرهی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مشی خواهد کرد؟ فرمود: ای زراره! هیهات، هیهات، به سیرهی ایشان رفتار نمیکند، گفتم: فدایت گردم: چرا؟ فرمودند: رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم در امت خود با بزرگواری رفتار نمود و با مردم مدارا میکرد، ولی قائم سیرهاش قتل است، و در مکتوبی که به همراه دارد فرمان داده شده که به قتل سیر کند و از کسی توبه نطلبد، وای بر کسی که با او دشمنی کند.»47
همان /299 از یعقوب سراج از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «سیزده شهر و گروه با قائم نبرد میکنند و او با آنان میجنگد: اهل مکه، اهالی مدینه، اهل شام، بنیامیه، اهل بصره، اهالی دشت میسان، کردها، اعراب، ضبه، غنی، باهله، ازد و اهل ری.»48
شاید مقصود آن باشد که کسانی همچون اهالی این مناطق در عصر امام صادق علیه السلام ، دشمنان امام مهدی علیه السلام باشند.
همان /169 از عبد الله بن عطاء: «به امام باقر علیه السلام گفتم: دربارهی قائم علیه السلام بفرمایید، فرمودند: به خدا من او نیستم، و نه آن کس هستم که گردنهایتان را به سوی او میکشید [و در انتظارش به سر میبرید]. ولادت او معلوم نشود. گفتم: چسان رفتار خواهد نمود؟ فرمودند: آنسان که رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم رفتار نمودند، بر آنچه پیشتر بود خطّ بطلان کشیده، از نو آغازیدند.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 648 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>بتریه، نخستین خوارج بر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف </h4>
نخستین گروهی که در عراق بر ضدّ امام علیه السلام خروج میکنند بتریه هستند، آنان کسانی هستند که میپندارند اهلبیت علیهم السلام و نیز ظالمین نسبت به حقوق آنان را دوست میدارند!
دلائل الامامة /241 از ابو الجارود نقل میکند: «از امام باقر علیه السلام دربارهی زمان قیام قائم علیه السلام سؤال نمودم و ایشان فرمودند: ای ابو الجارود! آن زمان را نخواهید یافت. گفتم: اهل آن دوران را چطور؟ فرمودند: و حتی آنان را نیز هرگز درک نخواهی کرد. قائم ما پس از نومیدی شیعیان قیام میکند، سه روز مردم را فرا میخواند ولی پاسخش را نمیدهند، در روز چهارم دست در پردههای کعبه میآویزد و عرضه میدارد: پروردگار من! یاریام کن و درخواست او رد نمیشود، آنگاه خدای تبارک و تعالی فرشتگانی را که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را در بدر یاری رسانده بودند، و هنوز زینهایشان را نیافکنده، و سلاحهایشان را بر زمین ننهادهاند فرمان میدهد، آنها هم میآیند و با ایشان بیعت میکنند، سپس سیصد و سیزده نفر از مردم بیعت خواهند نمود.آن حضرت به مدینه میروند...
آنگاه رهسپار عراق میشوند. شانزده هزار نفر از بتریه غرق در سلاح بر ایشان خروج میکنند، همه قاری قرآن و فقیه در دینند، پیشانیهایشان را [در اثر کثرت عبادت] مجروح کردهاند و دامنهایشان را بالا زدهاند، اما نفاق همهشان را در برگرفته است، آنان میگویند: ای پسر فاطمه! بازگرد که ما هیچ نیازی به تو نداریم! ایشان هم از عصر تا شام دوشنبه در پشت نجف آنان را میکشد - و سریعتر از کشتن یک شتر این کار را انجام میدهد - ، کسی از آنان نجات نمییابد، و احدی از یاران امام آسیبی نمیبیند، خونهای ایشان موجب قرب به خداست. سپس وارد عراق میشوند، و آنقدر از جنگجویان آن میکشد که خداوند رضایت دهد.
ابو الجارود گوید: این قسمت فرمایش امام باقر علیه السلام را نفهمیدم، از این رو گفتم: فدایت شوم، از کجا آگاهی مییابد که خداوند رضایت داده است؟ فرمودند: ای ابو الجارود! خدا به مادر موسی وحی کرد، و او از مادر موسی بهتر است، خداوند به نحل وحی نمود و او از آن بهتر است، حال متوجه شدی؟ عرضه داشتم: آری.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 649 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ارشاد /364 مینگارد: «ابو الجارود در روایتی طولانی از امام باقر علیه السلام روایت میکند: چون قائم قیام کند راهی کوفه میشود. بیش از ده هزار نفر مسلّح که بتریه خوانده میشوند خارج میشوند و میگویند: از همان جا که آمدهای بازگرد که ما هیچ نیازی به بنی فاطمه نداریم، ایشان هم شمشیر میان آنان میگذارد و تا آخرین آنها را به قتل میرساند.
آنگاه وارد کوفه شده و همهی منافقان مردّد را میکشد، قصرهای آن را مهندم میسازد، و جنگجویان آن را به قتل میرساند تا خداوند عزّ و علا رضایت دهد.»49
بحار الانوار 52 /387 از کتاب فضل بن شاذان از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «قائم علیه السلام میآید تا به نجف میرسد. لشکر سفیانی و یاران او و مردم از کوفه خارج میشوند و این در چهارشنبه است، ایشان آنان را [به حق] دعوت میکند و قسم میدهد، و خبر میدهد که مظلوم و مقهور است و میفرماید: هر کسی دربارهی خدا با من احتجاج کند [بداند] من نزدیکترین مردم به خدا هستم - تا آخر عباراتی از این قبیل که گذشت - ، آنها گویند: از همان جا که آمدهای برگرد که ما هیچ نیازی به تو نداریم، ما [در این باره] به شما خبر دادهایم و شما را آزمودهایم، و بدون جنگ متفرّق میشوند.
ایشان روز جمعه باز میگردند، تیری میآید و با اصابت به مردی از مسلمین او را به هلاکت میرساند، [به امام علیه السلام ] خبر میدهند که فلانی کشته شد، در این هنگام بیرق رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم را میگسترد، با باز شدن آن فرشتگان بدر بر ایشان فرود میآیند، با زوال خورشید باد میوزد، آنگاه ایشان با یاران بر آنها حمله میکنند. خداوند کتفهای آنها را در اختیار آنان قرار میدهد [و چیرهشان میسازد]. آنها پا به فرار میگذارند. آنان را میکشد تا وارد خانههای کوفهشان کند، منادی ایشان هم ندا در میدهد: بدانید! کسی را که پشت کرده دنبال نکنید و کار هیچ مجروحی را تمام نسازید، و به روش حضرت علی علیه السلام در اهل بصره با آنها رفتار خواهد نمود.»
نگارنده: شاید اکثر بتریه در اصل شیعه باشند، لکن اعلان موقف امام مهدی علیه السلام نسبت به ابوبکر و عمر خوشایند آنان قرار نگرفته و لذا این کار را اشتباه میدانند، و معتقدند این عمل
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 650 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
حضرت زیانبار است و موجب پراکندگی بسیاری از گرد حضرت میشود.
این حدیث دلالت میکند که بتریه نه تنها شیعه، بلکه مسلمان هم نیستند، غیبت شیخ طوسی /273 از ابو بصیر از امامجعفرصادق علیه السلام نقل میکند: «البته خداوند این امر را به وسیلهی کسی که هیچ بهرهای ندارد، یاری میکند، و چون امر ما فرا رسد کسی که امروز بتها را میپرستد از آن بدر میرود.»50
طبق احادیث و به طور طبیعی در آن برهه برخی به امام علیه السلام روی میآورند، و در مقابل برخی نیز رویگردان میشوند، غیبت نعمانی /317 از ابراهیم بن عبد الحمید نقل میکند: «کسی که از امام صادق علیه السلام شنیده برایم گفت: هنگامی که قائم خروج کند کسی که خود را اهل این امر میدانسته، از آن بیرون میرود، و کسی که به عابدان خورشید و ماه میماند وارد آن میگردد.»
<h4>آخرین گروهی که بر امام علیه السلام خروج میکنند از مقدادیه در بعقوبه هستند</h4>
در روایات آمده که آخرین و خطرناکترین خوارج بر امام علیه السلام ، خوارج مقدادیه [رمیلة الدسکرة] هستند و فرمانده آنان فرعون، شیطان و غیر عرب است، مروج الذهب 2 /418 مینویسد: «بخش ذکر جنگ حضرت امیر علیه السلام با اهل نهروان: سپس سوار بر مرکب شد و از کنار آنان [خوارج] که بر زمین افتاده بودند عبور کرد و فرمود: کسی که شما را فریب داد بر زمین افکند، گفتند: که آنان را فریب داد؟ فرمود: شیطان و نفس اماره، اصحاب گفتند: خدا ریشهی آنها را برای همیشه قطع کرد، ایشان فرمودند: نه، قسم به آنکه جانم در دست اوست آنها در کمرهای مردان و ارحام زنانند، هیچ گروهی خارج نشود مگر آنکه همانند آن بعد از آن خروج کند، تا آنکه بین فرات و دجله گروهی با مردی که او را اشمط گویند خارج شود، مردی از ما اهلبیت به مصاف او رفته او را به قتل میرساند، و پس از آن تا روز قیامت هیچ گروهی خروج نخواهد کرد.»
المصنف ابن ابی شیبه 8 /673 از عبیدالله بن بشیر بن جریر بجلی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند: «آخرین گروهی که در اسلام خروج میکند در رمیلهی دسکره خواهد بود، مردم
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 651 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
به مصاف آنان رفته، یک سوم آنها را میکشند، یک سوم توبه میکنند، و یک سوم هم - که اشمط در میان آنهاست - در دیر مرمار تحصّن میکنند، مردم آنها را محاصره کرده بیرون میآورند و به قتل میرسانند، اینان آخرین گروه خوارجی هستند که در اسلام به هم میرسند.»51
بصائر الدرجات /336 از یونس بن ظبیان از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «اولین گروهی که خروج کرد بر موسی بن عمران در مرج دابق در شام بود، [دیگری] بر مسیح بود و در حرّان خروج کرد، و در نهروان بر امیرالمؤمنین علیه السلام ، و در روستای ملک بر قائم خارج خواهد شد.
آنگاه به من فرمودند: کیف مالح دیر بین ماکی مالح - به زبان نبطی است - یعنی نزدیک روستای تو، چون یونس از روستای دیر بین ما بود.»
نگارنده: شاید این حدیث افتادگی داشته باشد، و در اصل این وصف که آنها آخرین گروه خوارج هستند نیز آمده باشد.
روستای ملک در استان بعقوبه و نزدیکی مقدادیه در عراق است، بلکه ظاهر آن است که همان مقدادیه است.
سمعانی در الانساب 2 /476 مینویسد: «دسکرهی ملک روستایی بزرگ است که قافلهها در آن فرود میآیند، من در رفت و برگشت وارد آن شدم و دو شب را در آن سپری کردم.»
یاقوت حموی در معجم البلدان 2 /455 مینگارد: «روستایی است در راه خراسان و نزدیک به شهرابان که دسکرهی ملک نام دارد، هرمز بن سابور بن اردشیر بن بابک در آن زیاد اقامت میکرد از این رو چنین نام گرفت.»
شیخ طوسی در غیبت /283 از فضل بن شاذان از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «چون قائم قیام کند وارد کوفه شده فرمان میدهد مساجد چهار گانهی آن را از اساس ویران سازند و آن را سایهبانی بسان سایه بان حضرت موسی علیه السلام قرار خواهد داد، تمامی مساجد صاف و بدون ایوان خواهد بود همان گونه که در دوران رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم بود، راه اعظم را وسعت میدهد که شصت ذراع خواهد شد، هر مسجدی که بر سر راه باشد را خراب میکند،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 652 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
هر پنجره، تراس، توالت و ناودانی که به راه است را میبندد.
خدا در زمان او فلک را امر میکند، آن هم دور خود را کند میکند، چنان میشود که در ایام او یک روز بسان ده روز از روزهای شما باشد، ماه چونان ده ماه و سال همانند ده سال از سالهای شما، آنگاه تنها مدتی اندک درنگ میکند که خوارج غیر عرب که ده هزار نفرند و شعارشان یا عثمان یا عثمان است، در رمیلهی دسکره بر او خروج کنند. ایشان هم مردی از غیر عرب را فرا میخواند و بند شمشیر خود را بر گردن او میگذارد، او هم به مصاف آنان میرود و چنان میکشد که احدی از آنان باقی نماند.
آنگاه متوجه کابل شاه میشود و آن شهری است که احدی نتوانسته آن را فتح کند، و تنها اوست که آن را فتح خواهد نمود، پس از آن به سمت کوفه میآید و در آن منزل میگزیند، و هفتاد قبیله از قبائل عرب را از میان میبرد.»52
<h4>اینان یا همه از غیر عربند، یا آنکه فرماندهشان غیر عرب است</h4>
در روایتی وارد شده که آخرین خوارج در کوفه به هم خواهند رسید، تفسیر عیاشی 2 /56 در ضمن حدیثی طولانی از عبد الاعلی حلبی از امام باقر علیه السلام روایت میکند: «به خدا قسم گویا او را میبینم که به حجر تکیه داده و خدا را به حق خود سوگند میدهد، و بعد میگوید: ای مردم! هرکسی که دربارهی خدا با من گفتگو کند [بداند که] من
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 653 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نزدیکترین کس به خدا هستم.
هرکه در مورد آدم با من بحث کند [بداند که] من نزدیکترین کس به آدم هستم.
ای مردم! هر آنکه در مورد نوح با من به احتجاج بپردازد [بداند که] من نزدیکترین کس به نوحم.
ای مردم! هر کسی دربارهی ابراهیم با من به گفتگو بپردازد [بداند که] من نزدیکترین فرد به ابراهیم هستم.
ای مردم! هرکه در مورد موسی با من احتجاج کند [بداند که] من نزدیکترین کس به اویم.
ای مردم! هر آنکه دربارهی عیسی با من گفتگو کند [بداند که] من نزدیکترین شخص به عیسایم.
ای مردم! هرکه در مورد حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم با من بحث نماید [بداند که] من نزدیکترین کس به ایشانم.
ای مردم! هرکسی دربارهی کتاب خدا با من گفتگو کند [بداند که] من نزدیکترین شخص به کتاب خدا هستم. آنگاه به مقام میرود...
به خدا میجنگند تا آنکه به یگانگی خداوند اقرار کنند و ذرهای شرک نورزند. پیرزنی ضعیف از شرق به مقصد غرب میرود و احدی او را نهی نمیکند. خداوند بذر را از زمین بیرون میآورد و از آسمان باران فرو میفرستد...
در حالی که صاحب این امر برخی از احکام را صادر کرده و برخی از سنتها را بیان نموده گروهی از مسجد بر او خروج میکنند، ایشان به اصحابش میفرماید: بروید که در تمارین به آنها میرسید، آنان را اسیر کرده نزد امام علیه السلام میآورند و به فرمان آن حضرت آنها را ذبح میکنند، و اینها آخرین کسانی هستند که بر قائم آل محمد علیهم السلام خروج میکنند.»
احتمال آن میرود که اینان قسمتی از همان خوارج بعقوبه باشند که در کوفه از بین میروند.
<h4>پاکسازی عراق از دشمنان</h4>
با در هم پیچیدن طومار آخرین خوارج در تاریخ، عراق در سایهی حاکمیّت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نفس راحتی میکشد، و با حیاتی دیگرگون روبرو خواهد شد، دیگر اکنون پایتخت امام علیه السلام است و تمامی نگاهها را به خود میدوزد.
کوفه، سهله، حیره، نجف و کربلا همه مناطقی از یک شهر هستند، و در همه جای دنیا سخن از آنهاست. شبهای جمعه از اقصی نقاط بدان سو راه میسپارند تا نماز جمعه را با اقتدا به حضرت و در مسجد جهانی ایشان که هزار در دارد بگزارند، لکن چه بسا شود که جای خالی برای نماز یافت نشود.
احادیث در باب پیشرفت مادی و معنوی پایتخت ایشان بسیار است، ولی مجال آن نیست.
با پاکسازی عراق و انضمام آن به حکومت امام، دولت ایشان یمن، حجاز، ایران، عراق و بلاد خلیج را شامل میگردد.
در این برهه است که خراسانی و فرمانده لشکرش شعیب بن صالح میآیند، بیعت میکنند و
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 654 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بیرق ایران را تسلیم مینمایند.
ظاهراً مسلمانان ترکیه نیز در راستای تأیید قیام امام مهدی علیه السلام با برپایی تظاهرات، حکومت را وا میدارند تا از ایشان درخواست کند نمایندهای بدان سامان بفرستد تا اختلافات را بر طرف کند. ایشان هم یکی از یاران را اعزام مینماید، و در نتیجه بر حکومتی همسو و موافق با امام علیه السلام توافق میکنند.
بدین ترتیب عرصه به مقابله با دشمنان خارجی اختصاص مییابد، لذا ایشان خود به عنوان فرمانده لشکر راهی شام میشوند و در عذراء در نزدیکی دمشق فرود میآیند، تا برای نبرد با سفیانی و پشتیبانان وی - یهود و روم - و پیکار عظیم فتح قدس آماده شوند.
<h4>پایتخت کوفه است، و کربلا مکانتی عظیم دارد</h4>
بحار الانوار 53 /11 روایت میکند: «مفضل گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آقای من! خانهی حضرت مهدی علیه السلام و محل اجتماع مؤمنان کجا خواهد بود؟ فرمودند: مرکز حکومت کوفه، مجلس قضاوت مسجد جامع آن، بیت المال و محل تقسیم غنائم مسلمین مسجد سهله و خلوتگاه ایشان تلهای سفید غریین [نجف] است.
عرض کردم: مولای من! مؤمنان همه در کوفه خواهند بود؟ فرمودند: آری، به خدا مؤمنی نخواهد بود مگر آنکه در کوفه یا حوالی آن53 است، و جولانگاه اسبی در آن به دو هزار درهم خواهد رسید. بیشتر مردم آرزو میکنند کاش یک وجب از زمین سبع54 را به یک وجب طلا خریداری میکردند. کوفه پنجاه و چهار میل55 و قصرهای آن مجاور کربلا خواهد شد. و قطعاً خداوند کربلا را پناهگاه و مکانی قرار خواهد داد که ملائکه و مؤمنان بدان آمد و شد کنند، و شأنی عظیم خواهد داشت. برکات در آن چنان خواهد بود که اگر مؤمنی بایستد و یک بار پروردگارش را بخواند، خداوند بابت آن یک دعا هزار بار مثل ملک دنیا را
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 655 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
به او خواهد بخشید.»
غیبت شیخ طوسی /273 از عبد الله بن هذیل: «قیامت بر پا نمیشود مگر بعد از آنکه همهی مؤمنان در کوفه گرد آیند.»
الطبقات الکبری 6 /10 از عبد الله بن عمرو نقل میکند: «به واسطهی مهدی سعادتمندترین مردم اهل کوفه هستند.»56
تهذیب الاحکام 3 /253 از حبهی عرنی نقل میکند: «امیرالمؤمنین علیه السلام به حیره رفتند و فرمودند: اینجا به اینجا متّصل خواهد شد - و به کوفه و حیره اشاره کردند - . چنان میشود که یک ذراع بین این دو به چند سکهی طلا فروخته شود. در حیره مسجدی بنا میشود که پانصد در دارد و جانشین قائم [در نماز]، در آن نماز میگزارد، زیرا مسجد کوفه گنجایش آنان را نخواهد داشت، و در آن دوازده امام عادل نماز خواهند خواند.
عرضه داشتم: یا امیرالمؤمنین! آیا مسجد کوفهی آن روز ظرفیّت این مردم را دارد؟ ایشان فرمودند: چهار مسجد بنا میشود که مسجد کوفه کوچکترین آنهاست، و این مسجد [مسجد حیره] و دو مسجد در دو طرف کوفه از این سمت و از این سمت و با دست به سمت محلهی بصریین و غریین اشاره فرمود.»
کامل الزیارات /30 از ابوبکر حضرمی نقل میکند: «از حضرت صادق و یا امام باقر علیهما السلام پرسیدم: پس از حرم خدای عزوجل و رسولش صلی الله علیه وآله وسلم کدام موضع در زمین افضل است؟ فرمود: ای ابا بکر! کوفه، که پاکیزه و طاهر است، قبور پیامبران رسول و غیر رسول و اوصیای راستین در آن است.
در آن مسجد سهیل است که خداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر در آن نماز گزارده است، عدل خدا از آنجا آشکار میشود، و قائم او و قائمان بعد از او در آن خواهند بود، و منازل پیامبران، اوصیاء و صالحان در آن است.»
کافی 3 /495 از صالح بن ابی الاسود نقل میکند: «امام صادق علیه السلام دربارهی مسجد سهله فرمودند: بدان! آن، منزل صاحب ماست، هنگامی که با اهل خود آید.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 656 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
همان 4 /571 از ابان بن تغلب: «همراه امام صادق علیه السلام بودم، ایشان بر پشت کوفه گذشتند و فرود آمده دو رکعت نماز به جا آوردند. اندکی جلو رفتند و دو رکعت دیگر گزاردند. باز هم قدری جلو رفتند و دو رکعت خواندند، سپس فرمودند: اینجا قبر امیرالمؤمنین علیه السلام است، عرض کردم: فدایت شوم، آن دو جای دیگر که نماز به جا آوردید چه؟ فرمودند: محل سر امامحسین علیه السلام و منزل قائم.»
تهذیب الاحکام 6 /34 از مبارک خباز نقل میکند: «امام صادق علیه السلام هنگامی که در حیره بودند به من فرمودند: استر و الاغ را زین کنید، پس ایشان خود سوار شدند، من نیز سوار شدم، ایشان وارد گودی شدند، فرود آمدند و دو رکعت نماز گزاردند، اندکی جلوتر رفته دو رکعت دیگر خواندند، قدری پیشتر رفتند و دو رکعت دیگر به جا آوردند، آنگاه سوار شده بازگشتند، از ایشان دربارهی این سه دو رکعت سؤال کردم و فرمودند: دو رکعت نخست در موضع قبر امیرالمؤمنین علیه السلام بود، دو رکعت دوم موضع سر حسین علیه السلام و دو رکعت سوم محلّ منبر قائم علیه السلام .»
دلائل الامامة /244 از فرات بن احنف نقل میکند: «با امام صادق علیه السلام بودم و میخواستیم به زیارت قبر حضرت امیر علیه السلام برویم. به ثویه که رسیدیم ایشان فرود آمدند و دو رکعت نماز گزاردند، عرض کردم: آقای من! این چه نمازی بود؟ فرمودند: اینجا محلّ منبر قائم است، دوست داشتم خدا را در این موضع شکر گویم.
سپس رفتند و من هم با ایشان رفتم تا به ستونی که بر راه است رسیدند و فرود آمده دو رکعت نماز خواندند، باز پرسیدم: این نماز چه بود؟ فرمودند: گروهی که سر امامحسین علیه السلام را با خود در صندوقی داشتند اینجا فرود آمدند، پس خداوند عزیز و جلیل پرندهای را فرستاد و آن صندوق را با آنچه در آن بود برداشت. شتربانی از کنار آنها گذشت و آنان سر او را جدا کردند و در صندوق گذاشتند و با خود بردند، لذا اینجا فرود آمدم و نماز به جا آوردم.
در ادامه رفتیم تا به محلّی رسیدیم. ایشان برای بار سوم فرود آمدند و دو رکعت نماز خواندند، و فرمودند: اینجا قبر امیرالمؤمنین علیه السلام است. بدان! روزها به پایان نخواهد رسید تا آنکه خداوند مردی را که خود را برای کشتن آزموده، بفرستد و بر آن قلعهای که هفتاد ایوان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 657 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دارد بنا کند.
حبیب بن حسین که از راویان این حدیث است گوید: این حدیث را قبل از آنی که بنایی بر آن بسازند شنیدم، بعد از آن محمد بن زید کسی را فرستاد و بر آن بنایی ساختند، و روزها نگذشت که محمد کشته شد.»
<h4>خانهی شخصی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در منطقهی مسجد سهله</h4>
قطب الدین راوندی رحمه الله در قصص الانبیاء علیهم السلام /80 از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «ای ابا محمد! گویا میبینم که قائم با اهل و عیال خود در مسجد سهله فرود آمده است، من گفتم: آنجا منزل ایشان خواهد بود؟ فرمودند: آری، آنجا منزل ادریس است و خداوند پیامبری را مبعوث ننموده مگر در آن نماز گزارده است. کسی که در آن اقامت کند بسان کسی است که در خیمهی رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم مقیم باشد. هیچ مرد و زن با ایمانی نیست مگر دلش اشتیاق آن را دارد. روز و شبی نیست جز آنکه فرشتگان به این مسجد میآیند و خدا را در آن عبادت میکنند.
ای ابا محمد! بدان! اگر من نزدیک شما بودم نمازی نمیگزاردم مگر در آنجا.
هنگامی که قائم ما قیام کند، خدا برای رسولش و ما همه انتقام خواهد گرفت.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 658 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 659 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل بیست و دوم: قساوت دشمنان</h3>
قساوت دشمنان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
و برخورد شدید امام با آنان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 660 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>غدد سرطانی باید ریشه کن شود</h4>
در نگاه نخست چنین مینماید که پاکسازی زمین از ظلم و ظالمان امری است ناممکن، چرا که اینان ریشه دوانیدهاند و زمین و زمینیان به وجود آنان، و نیز نالهی مظلومان عادت کرده است، از این رو آنان جزء لا ینفک زمین هستند.
اما حقیقت آن است که خداوند علیم حکیم برای هر چیزی از جمله ظلم، حد و نهایتی قرار داده است. غیبت نعمانی /127 روایت میکند: «امام صادق علیه السلام در تفسیر آیهی: یعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ،57 تبهکاران از سیمایشان شناخته میشوند، فرمودند: خدا آنان را میشناسد، ولی این آیه در مورد قائم نازل شده است. ایشان آنها را به سیمایشان میشناسد، پس خود و یاران با شمشیر بر آنان سخت ضربه میزنند.»
برخی گمان میکنند کشتار ظالمان توسط حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سخت دلی و زیاده روی است، لکن حق آن است که برخورد ایشان عمل جراحی ضروری و به غرض پاکسازی جوامع از لوث اینهاست، و اگر با آنان به نرمی و عفو رفتار کند آنها دست از جنایات خود بر نخواهند داشت. از این روست که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در پیمان خود، فرزندش مهدی علیه السلام را به برخورد شدید با آنها فرمان دادهاند.
البته بیم آن نمیرود که کسانی که امید هدایت و صلاحشان میرود توسط ایشان از بین روند، زیرا امام علیه السلام از ناحیهی پروردگارش راهنمایی میشود و با نور خدا مینگرد، او بسان خضر است که خدا دربارهاش فرموده: آتَینَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً،58از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود بدو دانشی آموخته بودیم، بلکه خضر علیه السلام وزیر و ایشان امیر اوست.
غیبت نعمانی /284 از مفضل بن عمر نقل میکند: «امام صادق علیه السلام قائم را یاد کردند، من عرض کردم: امیدوارم امر ظهور ایشان به سهولت انجام پذیرد، حضرت فرمودند: آن امر واقع نخواهد شد تا آنکه با خون غلیظ و عرق مواجه شوید59.»
همان /285 مشابه آن را از معمر بن خلاد از امام رضا علیه السلام نقل میکند، در آن آمده است: «شما
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 661 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
امروز در آرامش بیشتری به سر میبرید نسبت به آن روز [دوران حضرت مهدی علیه السلام ]...»
بحار 52 /358 از بشیر نبال روایت میکند: «به امام باقر علیه السلام گفتم: اینان گویند: چون مهدی قیام کند امور خود به خود سامان میگیرد و به اندازهی خون حجامت هم خونی نمیریزد، ایشان فرمودند: هرگز، اگر برای کسی امور خود به خود سامان مییافت، برای رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم سامان میگرفت، آن هنگام که دندانهای رباعی ایشان به خون آغشته و صورتشان زخم شد، هرگز، قسم به آنکه جانم به دست اوست [سامان نمییابد] تا آنکه ما و شما با عرق و خون غلیظ مواجه شویم، آنگاه بر پیشانی خود دست کشیدند.»
غیبت نعمانی /297 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «قائم علیه السلام در جنگ خود با چیزی مواجه میشود که رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم با آن مواجه نشد؛ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به سراغ آنان آمد در حالی که سنگ کنده کاری شده و چوبهای تراشیده را میپرستیدند، ولی آنها بر قائم علیه السلام خارج میشوند و کتاب خدا را بر ضدّ او تأویل میکنند و بر اساس آن با ایشان میجنگند.»
همان /296 مشابه آن را از فضیل بن یسار از ایشان نقل میکند و در ادامهی آن آمده است: «بدان! به خدا سوگند عدالت او، اندرون خانههایشان وارد میشود، همان گونه که گرما و سرما داخل میشود.»
امام علیه السلام در برابر این تکذیب و عناد ناگزیر است که فاسدان را ریشه کن سازد.
<h4>برخورد شدید با ستمگران</h4>
غیبت نعمانی /231 از ابو خدیجه از حضرت صادق علیه السلام نقل میکند: «حضرت علی علیه السلام فرمودند: من حق داشتم پشت کننده [از جنگ] را بکشم و کار مجروح را تمام سازم، ولی این کار را به خاطر فرجام یارانم واگذاردم، که اگر مجروح شدند کارشان را تمام نسازند، و قائم حق آن دارد پشت کرده را بکشد و کار مجروح را تمام سازد.»
کافی 8 /233 از معاویة بن عمار از آن حضرت روایت میکند: «اگر کسی از شما قائم را آرزو کرد، آن را در حال عافیت آرزو کند، زیرا خداوند حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم را برای رحمت فرستاد، ولی قائم را برای انتقام میفرستد.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 662 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
غیبت شیخ طوسی /115 از یحیی بن علاء رازی از امام صادق علیه السلام : «خداوند تعالی در این امّت مردی را که از من است و من از اویم خواهد آورد، خدای تعالی به واسطهی او برکات آسمانها و زمین را سرازیر میکند، پس آسمان بارانش را فرو میفرستد و زمین بذر خود را بیرون میدهد، حیوانات وحشی و درندگان آرام میشوند، و زمین را پر از داد و عدل خواهد کرد همان گونه که از ستم و جور پر شده است، او چنان میکشد که نادان میگوید: اگر این از فرزندان محمد بود رحم میکرد.»
ابن ابی الحدید در شرح خود 7 /58 مینویسد: «جماعتی از اصحاب این خطبه را نقل کردهاند، خطبهای است که به حد استفاضه رسیده است، حضرت امیر علیه السلام آن را پس از پایان یافتن جنگ نهروان ایراد کردند، عباراتی دارد که رضی رحمه الله نیاورده است، از جمله: اهلبیت پیامبرتان را بنگرید، اگر درنگ و اقامت کردند شما نیز چنین کنید، و اگر از شما یاری طلبیدند یاری کنید، به طور قطع خداوند فتنه را به دست مردی از ما اهلبیت بر طرف خواهد نمود، پدرم فدای پسر برگزیدهی کنیزان، تنها با شمشیر به سراغ آنان میرود، هشت ماه شمشیر را بر شانهاش مینهد، تا جایی که قریش گوید: اگر این از فرزندان فاطمه بود بر ما رحم میکرد، خدا او را بر بنیامیه مسلّط میکند تا خرد کرده و در هم بشکند، مَلْعُونِینَ أَینَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلاً ، سُنَّةَ اللهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِیلاً،60 از رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد. دربارهی کسانی که پیشتر بودهاند [همین] سنّت خدا [جاری بوده] است؛ و در سنّت خدا هرگز تغییری نخواهی یافت.»
الفتن 1 /350 از حضرت علی علیه السلام نقل میکند: «خداوند فتنهها را به دست مردی از ما بر طرف خواهد ساخت، او آنان را به ذلت میکشاند و جز با شمشیر به استقبالشان نخواهد رفت. هشت ماه شمشیر را بر شانه میگذارد و به جنگ میپردازد، تا آنجا که گویند: به خدا قسم این از نسل فاطمه نیست، اگر از فرزندان او بود بر ما رحم میکرد. خداوند او را بر بنی عباس و بنیامیه مسلّط خواهد نمود.»61
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 663 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کافی 1 /431 از ابو بصیر روایت میکند: «امام صادق علیه السلام دربارهی آیهی: حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وَأَضْعَفُ جُنْداً،62 تا وقتی آنچه به آنان وعده داده میشود؛ یا عذاب، یا ساعة را ببینند؛ پس به زودی خواهند دانست جایگاه چه کسی بدتر و سپاهش ناتوانتر است، فرمودند: مَا یوعَدُونَ؛ خروج قائم علیه السلام است که همان ساعة است.
فَسَیعْلَمُونَ؛ در آن روز و عذاب خدا که بر دستان قائمِ او بر آنان فرود میآید، این همان سخن خداست: مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً؛ یعنی نزد قائم، وَأَضْعَفُ جُنْداً.
عرض کردم: این آیه: وَیزِیدُ اللهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدیً،63 و خداوند کسانی را که هدایت یافتهاند بر هدایتشان میافزاید، فرمودند: آن روز هدایتی بر هدایت آنان میافزاید که به جهت پیروی آنان از قائم است، که او را انکار نمیکنند.»
غیبت نعمانی /233 از محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت میکند: «اگر مردم میدانستند قائم چون خروج کند چه میکند، بیشتر آنان دوست میداشتند او را نبینند، به خاطر مردمانی که میکشد.
او تنها از قریش شروع میکند و فقط با شمشیر با آنان مواجه میشود، تا جایی که بسیاری از مردم گویند: این از آل محمد نیست، اگر از آنان بود رحم میکرد.»
همان /283 از بشیر بن ابی اراکهی نبال نقل میکند: «وارد مدینه شدم و به خانهی امام باقر علیه السلام رسیدم. استر ایشان در کنار در زین شده بود. مقابل خانه نشستم تا بیرون آمدند و سلام کردم. ایشان که سوار بر استر شده بودند، پایین و به سوی من آمده فرمودند: مرد اهل کجاست؟ گفتم: عراق، فرمودند: کجای آن؟ عرضه داشتم: از اهالی کوفه، فرمودند: چه کسی در این راه تو را همراهی کرد؟ گفتم: گروهی از محدثه، فرمود: آنها کیانند؟ عرض کردم: مرجئه، فرمود: وای بر این مرجئه، فردا که قائم ما قیام کند اینان به که پناه میبرند؟
گفتم: اینان میگویند: آن زمان ما و شما مساوی خواهیم بود، ایشان فرمودند: کسی که توبه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 664 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کند خدا توبهاش را میپذیرد و آنکه نفاق پنهان کند خدا جز او را دور نخواهد ساخت، و آن کس که امری را آشکار سازد خدا خونش را خواهد ریخت.
در ادامه فرمودند: قسم به کسی که جانم در دست اوست آنان را ذبح میکند، همانسان که قصاب گوسفندش را ذبح میکند و با دست به حلق خود اشاره کردند. گفتم: اینان میگویند: هنگامی که ظهور واقع شود امور برای او سامان مییابد و به اندازهی خون حجامت خونی نمیریزد، فرمود: هرگز، قسم به آنکه جانم به دست اوست [سامان نمییابد] تا آنکه ما و شما عرق و خون غلیظ را مسح کنیم، و با دست به پیشانی خود اشاره کردند.»
کافی 1 /432 در حدیثی از محمد بن فضیل نقل میکند: «امام کاظم علیه السلام در مورد این آیه: حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وَأَضْعَفُ جُنْداً، فرمودند: مقصود از آن قائم و یاران اوست.»
حلیة الابرار 2 /597 مینگارد: «محمد بن حسن شیبانی در کشف البیان مینویسد: در احادیث ما از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت شده است که این آیه [قصص، 5] به صاحب الامر - که در آخرالزمان ظهور میکند، جباران و فراعنه را از میان میبرد، شرق و غرب زمین را تحت حکومت خود در میآورد و آن را از عدالت پر میکند همان گونه که از ستم آکنده شده است - اختصاص دارد.»
<h4>امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ابتدا کذّابان شیعه را به هلاکت میرساند</h4>
رجال کشی /299 از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «چون قائم ما قیام کند، از کذّابان شیعه شروع میکند و آنان را به قتل میرساند.»
الایضاح /208 از امام باقر علیه السلام : «هنگامی که قائم ما قیام کند، از کسانی که ادّعای [دروغین] محبّت ما را دارند شروع میکند و گردنهایشان را میزند.»
غیبت نعمانی /206 از مالک بن ضمره نقل میکند: «امیرالمؤمنین علیه السلام به من فرمودند: ای مالک بن ضمره! چگونه خواهی بود آن هنگام که شیعیان اینچنین دچار اختلاف شوند - و انگشتان را در یکدیگر فرو بردند - ؟ عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! آن زمان هیچ خیری
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 665 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نیست، فرمودند: تمام خیر آن زمان است. ای مالک! آن هنگام است که قائم ما قیام میکند، و هفتاد مرد که بر خدا و رسولش صلی الله علیه وآله وسلم دروغ میبندند را جلو آورده به قتل میرساند، سپس خدا آنها را بر امری واحد گرد میآورد.»
غیبت شیخ طوسی /273 از امامجعفرصادق علیه السلام نقل میکند: «البته خداوند این امر را به وسیلهی کسی که هیچ بهرهای ندارد یاری میکند، و چون امر ما فرا رسد کسی که امروز بتها را میپرستد از آن بدر میرود.»
نگارنده: ظاهراً اینان اصل فتنه و اختلاف در میان شیعه هستند، و شاید از عالمان سوء گمراه کننده و سیاسیون منحرف باشند. عدد هفتاد نیز هم میتواند عددی حقیقی باشد و هم تقریبی.
<h4>هیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و بیم دشمنان</h4>
غیبت نعمانی /239 از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «در حالی که مردی در حضور قائم است و امر و نهی میکند که صدا میزنند: او را بچرخانید، آنها هم او را مقابل حضرت میآورند و ایشان فرمان میدهند گردنش را بزنند، پس چیزی در شرق و غرب نماند جز آنکه از ایشان بهراسد.»
معنای حدیث آن است که امام علیه السلام منافقین پنهان را هم عقوبت میکنند، کسانی که شاید برخی از آنان به ایشان نزدیک هم باشند ولی خیانت میکنند. امام علیه السلام با نوری که در قلب دارد او را شناخته و حکم خدا را دربارهی او به اجرا میگذارند.
بحار الانوار 52 /354 از امام محمد باقر علیه السلام : «قائم امر و قضاوتی جدید را به پا میدارد. او بر عرب شدید است. کار او تنها شمشیر است. از کسی خواستار توبه نمیشود، و در راه خدا سرزنش هیچ سرزنشگری بر او تأثیر نمیگذارد.»
امر جدید، اسلامی است که مسلمانان از آن فاصله گرفتهاند، ایشان آن را احیا میکند که این امر بر کسانی که حلقه به گوش حکام هستند و در این راستا با آن حضرت میجنگند، گران خواهد آمد.
غیبت نعمانی /236 از سَدیر صیرفی روایت میکند: «مردی از اهالی جزیره کنیزش را نذر
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 666 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کعبه کرده آن را به مکه آورده بود. او خود ماجرا را برایم تعریف کرد؛ پرده داران کعبه را دیدم، برای هر یک از آنان که جریان را میگفتم به من میگفت: آن کنیز را برای من بیاور که خداوند نذر تو را قبول کرد.
هراس و بیم شدیدی مرا فرا گرفت. با یکی از رفیقان که اهل مکه است مطلب را در میان گذاشتم، او گفت: آیا سخن مرا میپذیری؟ پاسخ مثبت دادم، او گفت: آن مردی را که در مقابل حجر الاسود نشسته و مردم پیرامون او هستند نگاه کن - و او ابو جعفر محمد بن علی بن حسین علیهم السلام بود - ، نزد او برو و جریانت را بگو، و به هرچه میگوید عمل کن.
من هم حضور ایشان رسیدم و گفتم: خدایت رحمت کند، مردی از اهالی جزیره هستم و کنیزی به همراه دارم که نذر بیت الله کردهام، حال او را آوردهام. این مطلب را به پرده داران گفتم ولی آنان همه گفتند: او را برای من بیاور که خدا نذرت را پذیرفت، و این امر موجب هراس شدید من شد.
ایشان فرمودند: ای بندهی خدا! خانه نمیخورد و نمیآشامد، پس کنیزت را بفروش و بررسی کن و به آن کس از هم منطقهایهایت که حج این خانه را به جا آورده و از هزینه عاجز شده عطا کن تا توان بازگشت به مناطقشان را داشته باشند. من همین کار را کردم.
هر یک از پرده داران را که میدیدم دربارهی کنیز سؤال میکرد و من فرمان امام باقر علیه السلام را در پاسخ میگفتم، آنان هم به حضرت توهین میکردند. سخن آنها را به امام علیه السلام رساندم، ایشان فرمودند: به من رساندی، حال آیا از من نیز میرسانی؟ عرض کردم: آری، فرمودند: به آنها بگو: چگونه خواهید بود آن زمانی که دستها و پاهای شما قطع و در کعبه آویزان شود، آنگاه به شما بگویند: ندا در دهید که ما سارقان کعبه هستیم؟
من همین که خواستم از حضور ایشان برخاسته مرخّص شوم فرمودند: من کسی نیستم که این کار را انجام میدهد، مردی از من آن را انجام خواهد داد.»
بحار الانوار 52 /387 از امام صادق علیه السلام : «قائم علیه السلام میکشد تا به بازار64 برسد. پس مردی از فرزندان پدرش [بنی هاشم] گوید: تو مردم را به مانند چارپایان از خود میرانی، آیا این بر
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 667 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اساس پیمانی از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم است، یا چه چیزی؟ - و در میان مردم کسی شجاعتر از اونیست - .
پس مردی از عجمان به سوی او میرود و میگوید: یا ساکت میشوی یا گردنت را میزنم.
در این هنگام است که قائم علیه السلام پیمان رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم را بیرون میآورد.»
در روایتی دیگر آمده مردی که در برابر این معترض میایستد، شخصی است که برای حضرت از مردم بیعت میگیرد، بحار الانوار 52 /343 از عبد الاعلی حلبی از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «چون به ثعلبیه65 میرسد مردی از نسل پدرش که پس از آن حضرت محکمترین بدن وشجاعترین قلب را دارد صدا میزند: ای فلان! چه میکنی؟ به خدا که تو مردم را به مانند چارپایان از خود میرانی! آیا این پیمانی از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم است یا چیز دیگری؟
غلامی که عهدهدار [اخذ] بیعت است میگوید: به خدا سوگند یا ساکت میشوی یا آنچه را که دیدگانت در آن است میزنم.
قائم علیه السلام میفرماید: ای فلان! سکوت اختیار کن، آری به خدا سوگند عهدی از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم دارم. ای فلان! آن محفظه را بیاور، او هم میآورد و حضرت عهد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را میخواند، آن مرد میگوید: خدا مرا فدایت کند، سرت را بیاور تا بوسه زنم، ایشان هم چنین میکند و او میان دو دیدهی امام علیه السلام را بوسه میدهد، آنگاه میگوید: بیعت ما را دوباره بگیر، و ایشان چنین میکند.»
این روایت چون سخن از ثعلبیه دارد، دلالت میکند این حادثه در ابتدای ورود به عراق رخ میدهد.
بصائر الدرجات /78 از ابو حمزه نقل میکند: «امام باقر علیه السلام در تفسیر آیاتی چند از جمله: حَتَّی إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ،66 تا هنگامی که به آنچه داده شده بودند شاد گردیدند؛ ناگهان [گریبان] آنان را گرفتیم، و یکباره نومید شدند، فرمودند: مقصود قیام قائم است.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 668 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
تفسیر قمی 1 /200 ذیل همین آیه روایت میکند: «مقصود از آن قیام قائم است، چنان شود که گویا آنان هیچگاه قدرتی نداشتهاند.»
<h4>خواری دشمنان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف </h4>
تفسیر تبیان 1 /420: «سدی در تفسیر فرمایش خداوند: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللهِ أَنْ یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَی فِی خَرَابِهَا أُولَئِک مَا کانَ لَهُمْ أَنْ یدْخُلُوهَا إِلا خَائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْی وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ،67 و کیست بیدادگرتر از آن کس که نگذارد در مساجد خدا، نام وی برده شود، و در ویرانی آنها بکوشد؟ آنان حق ندارند جز ترسان و لرزان در آن [مسجد]ها درآیند. در این دنیا ایشان را خواری، و در آخرت عذابی بزرگ است، گوید: خواری آنان در دنیا آن است که چون مهدی قیام کند و قسطنطنیه فتح گردد، آنها را به هلاکت میرساند.»68
مختصر بصائر الدرجات /200 روایت میکند برخی دشمنان حضرت مهدی علیه السلام که از بنی الاشهب هستند، به سمت سبطری میگریزند.
تفسیر قمی 2 /68: «تفسیر سخن خداوند: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا یرْکضُونَ. لا تَرْکضُوا وَارْجِعُوا إِلَی مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکنِکمْ لَعَلَّکمْ تُسْأَلُونَ،69 پس چون عذاب ما را احساس کردند، بناگاه از آن میگریختند. مگریزید، و به سوی آنچه در آن متنعّم بودید و [به سوی] سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید؛ مقصود گنجهایی است که ذخیره میکردید.
قَالُوا یا وَیلَنَا إِنَّا کنَّا ظَالِمِینَ. فَمَا زَالَتْ تِلْک دَعْوَاهُمْ حَتَّی جَعَلْنَاهُمْ حَصِیداً خَامِدِینَ،70 گفتند: ای وای بر ما، که ما واقعاً ستمگر بودیم. سخنشان پیوسته همین بود، تا آنان را دروشدهی بیجان گردانیدیم؛ هیچ خبر رسانی از آنها باقی نمیماند... چشمی که بر هم خورد از آنها نخواهد ماند.»
کافی 8 /227 از سلام بن مستنیر نقل میکند: «از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمودند: قائم چون قیام کند، ایمان را بر تمام ناصبیان عرضه دارد، پس اگر به حقیقت داخل ایمان شد
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 669 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[که شد]، و گرنه گردنش را میزند یا آنکه همان گونه که اهل ذمه امروز جزیه میپردازند او نیز جزیه دهد.71 بر میان ناصب همیان72 میبندد و از شهرها به روستاها بیرون میراند.»
مختصر بصائر الدرجات /212 از ابو حمزهی ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «چون قائم آل محمد علیهم السلام خارج شود، خداوند او را با فرشتگان نشاندار، فرشتگانی که پی در پی هستند، منزَلین و کروبیین یاری میکند. جبرئیل پیشاپیش ایشان، میکائیل طرف راست، اسرافیل در سمت چپ و رعب به مسافت یک ماه جلو، پشت و راست و چپ اوست و فرشتگان مقرّب روبروی اویند.
نخستین کس [از آدمیان] که با او بیعت میکند، محمد رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم میباشد و حضرت امیر علیه السلام دومی است.
او شمشیری آخته دارد. خداوند برایش روم، چین، ترک، دیلم، سند، هند، کابل شاه و خزر را فتح خواهد نمود.
ای ابو حمزه! قائم قیام نمیکند مگر زمانی که ترسی شدید، زلزلهها، فتنه، بلایی که به مردم اصابت میکند و پیش از آن طاعون، جلوه کرده باشد. شمشیری برّان میان عرب، اختلاف شدید بین مردم، پراکندگی آنان در دین و دگرگونی حال آنها حاصل شده باشد، تا جایی که آرزومند، از شدّت هجوم مردم بر یکدیگر که مشاهده میکند، صبح و شام آرزوی مرگ کند.
خروج ایشان به هنگام نومیدی و یأس خواهد بود. خوشا به حال آنکه او را درک کند و از یارانش باشد و افسوس و تمام افسوس بر آن کس که با او عداوت ورزد، با امر او مخالفت نماید و از دشمنانش باشد.
در ادامه فرمودند: ایشان امری جدید، کتابی جدید، سنّتی جدید و قضاوتی جدید را به پا میدارد. بر عرب سختگیر است. کارش تنها قتل است. از کسی طلب توبه نمیکند و در راه خدا سرزنش هیچ سرزنشگری بر او اثر نخواهد گذاشت.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 670 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
تأویل الآیات 2 /550 از جابر بن یزید روایت میکند: «امام باقر علیه السلام در مورد فرمایش خداوند: وَتَرَاهُمْ یعْرَضُونَ عَلَیهَا خَاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ ینْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِی،73 و آنان را میبینی که [چون] بر آن [آتش] عرضه میشوند، از [شدّتِ] زبونی، فروتن شدهاند: زیرچشمی مینگرند؛ یعنی به قائم علیه السلام .»
همان 2 /726 روایت میکند: «امام باقر علیه السلام دربارهی فرمودهی خدا: خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِک الْیوْمُ الَّذِی کانُوا یوعَدُونَ،74 دیدگانشان فرو افتاده، [غبارِ] مذلّت آنان را فرو گرفته است. این است همان روزی که به ایشان وعده داده میشد، فرمودند: مقصود روز خروج قائم علیه السلام است.»
تفسیر فرات /194 نقل میکند: «امام صادق علیه السلام در مورد فرمایش خداوند: وَکنَّا نُکذِّبُ بِیوْمِ الدِّینِ،75 و یوم الدین را دروغ میشمردیم، فرمودند: آن، روز قائم است که یوم الدین میباشد.
حَتَّی أَتَانَا الْیقِینُ، تا یقین به سراغ ما آمد؛ ایام قائم علیه السلام .
فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ ، و شفاعت شفاعتگران آنان را سودی نرساند؛ پس شفاعت هیچ مخلوقی فایدهای برای آنها ندارد، و روز قیامت رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم در حق آنان شفاعت نکنند.»
<h4>استمرار خطّ بنیامیه و بنی عباس تا ظهور</h4>
باید توجه داشت که مقصود تمامی احادیثی که از پیکار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با بنیامیه یا بنی عباس سخن میگوید، پیروان و خطّ مشی آنان در ظلم به اهلبیت علیهم السلام است، و قرائن لفظی و معنوی بسیاری بر این مطلب یافت میشود، غیبت نعمانی /302 از علی بن ابی حمزه نقل میکند: «بین مکه و مدینه با امام کاظم علیه السلام همراه بودم و ایشان فرمودند: یا علی! اگر اهل آسمانها و زمین بر بنی عباس خروج کنند، زمین با خونهایشان آبیاری خواهد شد تا آنکه سفیانی خروج کند، عرض کردم: آیا سفیانی حتمی است؟ فرمودند: آری، سپس مدتی سر
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 671 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
به زیر انداختند، آنگاه بالا آورده فرمودند: حکومت بنی عباس مکر و خدعه است، از بین میرود تا آنجا که گفته شود: هیچ اثری از آن نماند، و باز میگردد تا آنجا که گفته شود: هیچ مشکلی برای آن پیش نیامده است.»
همان /303 از حسن بن جهم صریحتر از آن را نقل میکند: «به امام رضا علیه السلام گفتم: خداوند امورتان را سامان دهد، اینان میگویند: سفیانی در حالی قیام میکند که حکومت بنی عباس از بین رفته است، فرمودند: دروغ میگویند، او در حالی قیام خواهد کرد که حکومت اینان پا برجاست.»
ارشاد /364 از عبد الله بن مغیره از حضرت صادق علیه السلام : «هنگامی که قائم از آل محمد علیهم السلام قیام کند، پانصد تن از قریش را گردن میزند، سپس پانصد نفر [دیگر] را گردن میزند، آنگاه پانصد تن دیگر را و این کار را شش بار انجام خواهد داد، گفتم: آیا اینان [بنی عباس] به این تعداد خواهند رسید؟ فرمودند: آری، از اینان و غلامانشان.»
غیبت شیخ طوسی /116 از عبیدالله بن شریک نقل میکند: «امامحسین علیه السلام بر حلقهای از بنیامیه که در مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودند گذشتند و فرمودند: بدانید! به خدا سوگند دنیا به پایان نمیرسد تا آنکه خداوند مردی از من را برانگیزد که از شما هزار نفر، و با آن هزار نفر هزار تن [دیگر] و با آن هم هزار نفر را بکشد.
گفتم: فدایت شوم، اینان - اولاد فلانی و فلانی - به این تعداد نمیرسند!
فرمودند: وای بر تو، در آن زمان از صلب مردی کذا و کذا مرد خواهد بود و غلامشان نیز در میانشان به همین سرنوشت دچار خواهد شد.»
این احادیث صراحت دارد که حکومت این دو سلسله تا زمان ظهور ادامه دارد، با وجود آنکه امامان علیهم السلام از پایان یافتن حکومت بنیامیه خبر دادهاند، لذا میبایست گفت که مقصود از اینان، خطّ دشمنی با اهلبیت علیهم السلام است که تا ظهور امتداد دارد.
علاوه بر این قرینهی معنوی، قرائن لفظی نیز در دست است که سخن از حکومت آل فلان قبل از ظهور دارد، قرب الاسناد /164 از احمد بن محمد بن ابی نصر از امام رضا علیه السلام روایت میکند: «پیش از این امر نشانههایی است؛ [از جمله:] حادثهای که بین دو حرم رخ میدهد،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 672 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
گفتم: آن چیست؟ فرمودند: جنگی قبیلهای خواهد بود، و فلانی از آل فلان پانزده تن را خواهد کشت.»
غیبت نعمانی /258 از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند: «آیا به شما از انتهای حکومت بنی فلان خبر ندهم؟ پاسخ مثبت دادیم و ایشان فرمودند: قتل ناروای شخصی از تیرهای از قریش در روز حرام و بلد حرام. قسم به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید، آنان بعد از آن، تنها پانزده شب حکومت خواهند کرد.»
کافی 1 /337 حدیثی طولانی از زراره از امام صادق علیه السلام نقل میکند، در پارهای آمده است: «همانا آن پسر پیش از آنکه قیام کند غیبتی خواهد داشت... ای زراره! ناگزیر پسری در مدینه به قتل خواهد رسید، عرض کردم: فدایت گردم، مگر نه اینکه لشکر سفیانی او را به قتل میرسانند؟ فرمودند: نه، لشکر آل بنی فلان او را میکشند، آنان میآیند و داخل مدینه میشوند، او را دستگیر کرده و میکشند، و چون او را به ستم و عدوان بکشند، [دیگر] مهلت داده نشوند، پس در آن هنگام فرج انتظار میرود.»
<h4>امام علیه السلام حدّ الهی را بر بسیاری از منافقین به اجرا میگذارد</h4>
تهذیب الاحکام 6 /172 از ابو حمزه از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «... چون قائم علیه السلام قیام کند نیاز به پرسش از شما ندارد، و بر بسیاری از شما که منافقند، حدّ خدا را جاری میسازد.»
معنای این حدیث آن است که ایشان بر منافقینی که سرپیچی میکنند اقامهی حد میکند، و نه هر گناهکاری.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 673 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل بیست و سوم: ایرانیان</h3>
ایرانیان در عصر ظهور
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 674 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>کثرت روایات سنیان در ستایش ایرانیان</h4>
منابع اهلسنت مملو است از احادیثی در مدح ایرانیان، تا آنجا که میتوان تنها بر اساس روایات صحیح - نزد آنها - در منقبت آنان و برتری بر عرب یک جلد کتاب نگاشت، در حالی که ما در منابع خود با حجم زیادی مواجه نیستیم. سبب این امر را باید در این مطلب جستجو کرد که برخی ایرانیان در آن روزگار با دستگاه حاکم بودند و در مقابل مذهب اهلبیت علیهم السلام برای آنان مذاهبی تأسیس کردند، و کتابها برایشان نوشتند.
یکی از مشهورترین روایات اهلسنت در ستایش ایرانیان، حدیث گوسفندان سیاه و سفید است، حافظ ابو نعیم اصفهانی در ذکر اخبار اصبهان 1 /9 از ابو هریره، نعمان بن بشیر، مطعم بن جبیر، ابوبکر، ابن ابی لیلی و حذیفه - که حدیث طبق عبارت اوست - از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «من دیشب دیدم گویا گوسفندانی سیاه به دنبال من میآیند، سپس گوسفندانی سفید اضافه شدند تا آنجا که سیاهان را دیگر ندیدم.
ابوبکر گفت: گوسفندان سیاه عرب هستند که از شما پیروی میکنند، و سفیدان عجمانند که از شما تبعیت میکنند و چنان زیاد میشوند که عربی در میان آنها نمیبینی.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هم گفتند: فرشته هم این گونه تعبیر کرد.»!
روایت دیگر: همان 1 /12 از ابو هریره نقل میکند: «در حضور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سخن از عجمان به میان آمد که ایشان گفتند: به خدا قسم من به آنان از شما - و یا از برخی از شما - اعتماد بیشتری دارم.»
عبارت از برخی از شما، افزودهی راوی است تا آبروی عرب را حفظ کند.
دیگر: المصنف عبدالرزاق 11 /66 از ابو هریره از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم : «اگر دین در ثریا باشد، مردی - و یا گفتند: مردانی - از پسران فارس بدانجا میروند تا آن را به دست آرند.»76
مسند احمد 2 /417 از ابو هریره میآورد: «نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودیم که سورهی جمعه نازل شد، ایشان این آیه را خواندند: وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یلْحَقُوا بِهِمْ،77 و دیگران از ایشان که هنوز به آنها
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 675 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نپیوستهاند. شخصی پرسید: ای رسولخدا! اینان کیانند؟ حضرت جواب او را ندادند تا آنکه دو یا سه بار پرسید - و این در حالی بود که سلمان فارسی در میان ما بود - ، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دست خود را بر سلمان گذاشتند و فرمودند: اگر ایمان در ثریا باشد، مردانی از اینان بدان دست خواهند یافت.»78
سنن ترمذی 5 /384 مینویسد: «برخی از صحابه گفتند: یا رسول الله! اینان که خداوند فرموده اگر ما پشت کنیم، جایگزین ما میکند و مانند ما نخواهند بود، کیانند؟ - و سلمان در کنار آن حضرت حضور داشت - . پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر ران او زدند و فرمودند: این و یارانش، قسم به آنکه جانم به دست اوست، اگر ایمان به ثریا آویخته باشد، مردانی از فارس بدان دست مییابند.»
المصنف عبدالرزاق 11 /385 از حسن بصری از آن حضرت نقل میکند: «دستان شما از عجم پر خواهد شد [و بسیاری از آنان اسیر خواهید کرد]، سپس آنان به شیرانی تبدیل میشوند که فرار نمیکنند، آنگاه گردنهایتان را میزنند و خراج شما را میخورند.»79
نگارنده: عجم عنوانی است برای تمامی اقوام غیر عرب، لکن بر ایرانیان غلبه یافته است.
مسند احمد 5 /338 از سهل بن سعد ساعدی روایت میکند: «همراه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در خندق بودم، ایشان خود تیشه به دست گرفتند و مشغول حفر شدند، در اثنای حفاری با سنگی مواجه شدند و خندیدند، کسی پرسید: ای پیامبر خدا! چرا میخندید؟ فرمود: خندهام از مردمانی گرفت که آنان را از سمت مشرق در میان بند میآورند، و به سمت بهشت سوق داده میشوند.»80
ذکر اخبار اصبهان 1 /11 از ابن عباس نقل میکند: «در حضور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سخن از فارس به میان آمد، ایشان فرمودند: فارس گروه ما اهلبیت هستند.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 676 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مقصود از اهلبیت در این گزارش ساختگی عباسیانند، زیرا نهضت عباسیان توسّط ایرانیان شکل گرفت. اما اهلبیت در مذهب ما اصطلاح خاص نبوی است که رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم در حدیث متواتر کساء آنان را معرفی کردند و به درگاه خدا عرضه داشتند: خدایا! اینان اهلبیت منند، یعنی امیرالمؤمنین، صدیقهی طاهره، امام حسن و امامحسین و نه تن از فرزندان امامحسین که آخرینشان حضرت مهدی علیهم السلام است.
شرح نهج البلاغه 20 /284 مینگارد: «اشعث نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد، صفها را شکافت و به حضرت نزدیک شد و گفت: یا امیرالمؤمنین! این سرخان - یعنی عجم - در نزدیک شدن به شما بر ما غلبه کردهاند، امام علیه السلام با پا بر منبر زدند.
صعصعة بن صوحان گفت: اشعث با ما چه کار دارد؟ [او باعث میشود] امیرالمؤمنین علیه السلام امروز سخنی دربارهی عرب گوید که هماره یاد شود.
حضرت فرمودند: کیست برای من در مقابل این درشتان بیفایده عذر آورد، اینان به مانند حمار بر بستر میغلطند و به خاطر یاد شدن یک گروه، آنان را ترک میگویند! آیا مرا امر میکنی آنان را برانم؟ من آنها را نخواهم راند تا از جاهلان باشم، قسم به کسی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، آنها شما را برای بازگشت به دین خواهند زد، همانسان که شما آنان را برای پذیرش آن زدید.»
این کلام متواتر است و تعدادی از عالمان آنان مهر صحت بر آن زدهاند.
اما ایرانیان در حرکت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ؛ روایاتی در منابع طرفین پیرامون آنان تحت هفت عنوان رسیده؛ قوم سلمان، اهل مشرق، اهل خراسان، اصحاب بیرقهای سیاه، فارس، اهل قم و اهالی طالقان، و مقصود از همه ایرانیها هستند، مگر آنکه قرینهای بر خلاف بیاید.
<h4>ایرانیان، نخستین گروه از سه گروه زمینه ساز</h4>
منابع اتفاق نظر دارند که نهضتی زمینه ساز ظهور حضرت مهدی علیه السلام از سوی اهل مشرق شکل میگیرد، آنان صاحبان پرچمهای سیاه و نخستین زمینه سازان حکومت ایشان هستند.
در منابع ما دو گروه زمینه ساز دیگر نیز به چشم میخورد: یمانیها و حرکتی بر ضدّ یهود که پیش
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 677 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
از ظهور است - و خواهد آمد - و یا در عراق رخ میدهد و در تفسیر آیهی: بَعَثْنَا عَلَیکمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ،81 بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما میگماریم، آمده است، و اینکه «آنان گروهی هستند که خداوند پیش از خروج قائم ارسال میکند و کسی را که جنایتی بر آل محمد کرده وانمیگذارند مگر آنکه به قتل میرسانند.»82
کافی 8 /206: «امام صادق علیه السلام در مورد آیهی: وَقَضَینَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأرض مَرَّتَینِ،83 و در کتاب آسمانی به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که: قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد، فرمودند: [این دو بار] قتل حضرت علی بن ابی طالب و وارد کردن جراحت بر امام حسن علیهما السلام است.
وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کبِیراً، و قطعاً به سرکشی بسیار بزرگی برخواهید خاست؛ کشتن امامحسین علیه السلام .
فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا، پس آنگاه که وعدهی [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد؛ زمانی که نصرت خون حسین فرا رسد.
بَعَثْنَا عَلَیکمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلالَ الدِّیارِ، بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما میگماریم، تا میان خانهها به جستجو درآیند؛ گروهی هستند که خداوند پیش از خروج قائم میفرستد و کسی را که جنایتی بر آل محمد کرده وانمیگذارند مگر آنکه میکشند.
وَکانَ وَعْداً مَفْعُولاً، و این تهدید تحقق یافتنی است؛ خروج قائم علیه السلام .
ثُمَّ رَدَدْنَا لَکمُ الْکرَّةَ عَلَیهِمْ، پس [از چندی] دوباره شما را باز گردانده بر آنان چیره میکنیم؛ خروج امامحسین علیه السلام در میان هفتاد تن از یارانش، کلاهخودهایی با آب طلا که هر کدام دو رو دارد بر سر دارند و به مردم خبر میدهند امامحسین خارج شده تا مؤمنان در آن تردید نکنند و [بدانند] او دجال یا شیطان نیست، و حجت قائم در میان آنان است.
پس چون در دلهای مؤمنین استوار گردد که او امامحسین است، مرگ به سراغ حجت میآید و امامحسین کسی است که عهدهدار غسل، کفن، حنوط و در قبر قرار دادن ایشان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 678 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
میشود، و تنها وصی است که عهدهدار وصی میگردد.»84
غیبت نعمانی /298 از ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «هنگامی که بیرق حق ظاهر شود، اهل مشرق و مغرب آن را لعنت میکنند، آیا میدانی برای چه؟ عرضه داشتم: نه، فرمودند: به خاطر آنچه مردم، از اهلبیت ایشان پیش از خروجشان میبینند.»
همان /299 نظیر آن را از منصور بن حازم از ایشان روایت میکند و به جای جملهی آخر این عبارت آمده است: «به خاطر آنچه از بنی هاشم میبینند.»
معنای این احادیث آن است که برخی از بنی هاشم پیش از ایشان نهضتی به راه میاندازد. بنابر این احادیث زمینه سازان سه دسته هستند؛ احادیث دولت پرچمهای سیاه که نزد شیعه و سنی مورد اتفاق است، دولت یمانی که در منابع ماست و روایاتی که دلالت میکند پیش از ظهور زمینه سازانی خواهند بود ولی آنان را مشخص نمیکند، ولی بر کسانی که با یهود میجنگند انطباق دارد، زیرا در تفسیر آیهی مذکور است.
طبق روایات قیام دولت یمنیها، در سال ظهور امام مهدی علیه السلام و مقارن با خروج سفیانی در شام میباشد.
دولت زمینه سازان ایرانی پیش از آن است و آنان نخستین زمینه سازانند، لکن قیام آنها در راستای یاری ایشان در سال ظهور خواهد بود، و راجح آن است که مردی از قم آغازگر این حرکت باشد.
از امام کاظم علیه السلام روایت شده: «مردی از قم مردم را به حق دعوت میکند، گروهی با او همراه میشوند که دلهایشان به مانند پارههای آهن است، بادهای سخت آنان را به لرزه نمیاندازد، از نبرد ملول نمیشوند، نمیهراسند، و بر خدا توکل میکنند، و فرجام از آنِ متقین است.»85
مناسبتی که این روایت در آن بیان شده و نیز زمان این مرد معلوم نیست، علاوه بر آنکه سند
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 679 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ندارد، ولی امری که آن را تقویت میکند آن است که از تاریخ قم اشعری است که در سال 378 آن را تألیف کرده است.
از حدیث صحیح امام باقر علیه السلام در مورد نهضت اهل مشرق، فهمیده میشود که این حرکت پنج مرحله دارد و آخرین آنها قیام آنان برای نصرت امام علیه السلام در سال ظهور است.
در احادیث شیعه و سنی سخن از دو شخصیت ایرانی است: خراسانی و فرماندهی قوای او شعیب بن صالح یا صالح بن شعیب. در منابع ما نیامده که فاصلهی این دو با ظهور امام علیه السلام چه مدت است، ولی در منابع سنیان شش سال پیش از ظهور عنوان شده است، الفتن 1 /278 و 310 از محمد بن حنفیه نقل میکند: «پرچمی سیاه برای بنی عباس خارج میشود. سپس پرچم سیاه دیگری از خراسان بیرون میآید. کلاههای آنان سیاه و لباسهایشان سفید است. پیش قراول آنها مردی است به نام شعیب بن صالح یا صالح بن شعیب از بنی تمیم. آنان یاران سفیانی را شکست میدهند تا آنکه در بیتالمقدس فرود آیند. آنها زمینه را برای قدرت یافتن مهدی آماده میکنند. سیصد نفر از شام به او میپیوندند. بین خروج او و واگذاردن امر به مهدی هفتاد و دو ماه است.»
همان 1 /310 از همو روایت میکند: «بین خروج بیرق سیاه از خراسان و شعیب بن صالح و خروج مهدی تا واگذاری امر به مهدی هفتاد و دو ماه است.»86
در نقل القول المختصر /34 این عبارت نیز آمده است: «بیرقهای سیاه از خراسان خارج میشود و در کنار مهدی به بیتالمقدس میآید.»
المسند الجامع 18 /389 از ابو هریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «پرچمهایی سیاه از خراسان خارج میشود. هیچ چیزی آنها را بر نمیگرداند تا آنکه در الیاء نصب شوند.»87
غیبت نعمانی /253 از ابن ابی نصر از امام رضا علیه السلام نقل میکند: «پیش از این امر [ظهور]، سفیانی، یمانی، مروانی و شعیب بن صالح خواهند بود، پس این چرا چنین ادعا میکند؟»
در احادیث صحیح منابع ما آمده که حرکت خراسانی و شعیب که پرچم را تسلیم امام علیه السلام
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 680 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
میکنند، مقارن ظهور یمانی و سفیانی است، غیبت نعمانی /253 از امام باقر علیه السلام حدیثی طولانی نقل میکند که در آن تعدادی از حوادث و نشانهها ذکر شده است، در قسمتی از آن آمده است: «خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز بسان رشتهای مهره پیاپی خواهد بود. لذا از هر سو جنگ رخ خواهد داد. وای بر کسی که با آنان دشمنی کند. در میان این بیرقها بیرقی هدایتگرتر از بیرق یمانی نیست، آن پرچم هدایت است زیرا به سوی صاحبتان دعوت میکند.»
<h4>حدیثِ: آغاز امر امام علیه السلام از ایران است</h4>
شیعه و سنی روایت میکنند که آغاز امر حضرت مهدی علیه السلام از مشرق خواهد بود، غیبت نعمانی /304 از حارث همدانی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند: «... مجعّد است، و بر گونه خالی دارد. آغاز او از مشرق خواهد بود. چون چنین شود سفیانی خروج کرده به اندازهی مدت حمل یک زن - نه ماه - حکومت میکند. او در شام خروج میکند و اهل شام - مگر گروههایی که بر حق استوارند و خدا آنان را از خروج با او مصون میدارد - تسلیم او میشوند.»
از آنجا که به طور قطع ظهور امام علیه السلام از مکه خواهد بود، گفتیم که آغاز امر ایشان از مشرق است، یعنی یاران ایشان از سوی مشرق خواهند آمد.
وهابیت میپندارند حضرت مهدی علیه السلام خود از سمت مشرق میآید، لذا قائل به مهدویت شخصی نجدی از غیر بنی هاشم شدند و او را نزد ابن باز بردند، و خوشایند او واقع شد، سپس او را به افغانستان و چچن بردند تا صدق کند که از ناحیهی مشرق خواهد آمد!
حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام میرساند که این امر قبل از خروج سفیانی است، و مدتی نه کوتاه و نه چندان بلند با آن فاصله دارد، زیرا عطف بین این دو مقوله را با حرف واو - و نه فاء یا ثمّ - آورده است. بلکه اشاره بدان دارد که خروج سفیانی مسبّب از حرکت زمینه ساز ایران، و گویا عکس العملی در قبال آن میباشد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 681 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
حدیثِ: اصحاب بیرقهای سیاه و اهل مشرق
این حدیث که به حدیث «پرچمهای سیاه»، حدیث «اهل مشرق» و حدیث «آنچه اهلبیت علیهم السلام با آن مواجه میشوند» معروف است، در منابع ما و به وفور در منابع سنیان آمده است.
ابنمسعود و تعدادی از صحابه آن را نقل میکنند و گروهی از علمای سنی آن را صحیح شمردهاند.
یکی از قدیمیترین مآخذ آن الفتن است، ابنحماد در 1 /310 از عبد الله بن مسعود نقل میکند: «نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بودیم که جوانانی از بنی هاشم آمدند و رنگ چهرهی حضرت تغییر کرد. گفتند: ای رسولخدا! همواره در چهرهی شما حالتی میبینیم که خوش نداریم، ایشان فرمودند: ما اهلبیتی هستیم که خدا برایمان آخرت را بر دنیا اختیار کرده است. اهلبیت من پس از من با بلا و رانده و آواره شدن مواجه میشوند، تا آنکه قومی از اینجا از سوی مشرق، که اصحاب بیرقهای سیاه هستند بیایند. آنان حق را میخواهند ولی به آنان داده نمیشود - دو یا سه بار این کار را میکنند - ، پس میجنگند و یاری میشوند و آنچه را خواسته بودند به آنها میدهند ولی نمیپذیرند، تا آن را به مردی از اهلبیت من که زمین را پر از عدالت میکند، همان گونه که از ستم پر شده است، بدهند. هر یک از شما آن را درک کرد به سوی آنها برود اگر چه چهار دست و پا بر روی برف باشد، زیرا او مهدی است.»88
المستدرک 4 /464 چنین نقل میکند: «حضور رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم رسیدیم، ایشان با چهرهای مسرور بیرون آمدند. از هرچه سؤال میکردیم پاسخ میدادند، و هرگاه سکوت میکردیم خود سخن میآغازیدند، تا اینکه جوانانی از بنی هاشم که حسن و حسین در میان آنها بودند عبور کردند. چون آنان را مشاهده کرد، به خود چسبانید و اشک از چشمانش جاری شد، ما گفتیم: پیوسته در صورت شما حالتی میبینیم که خوشایندمان نیست. ایشان فرمودند: ما اهلبیتی هستیم که خداوند برای ما آخرت را بر دنیا برگزیده است، و اهلبیت من پس از من با رانده و آواره شدن در بلاد مواجه خواهند شد، تا آنکه بیرقهایی سیاه از جانب
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 682 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مشرق بالا رود.
آنان حق را میخواهند ولی به آنها نمیدهند، آنگاه [دیگر بار] آن را میخواهند ولی نمیدهند، سپس [برای بار سوم] آن را خواستار میشوند ولی به ایشان نمیدهند. پس پیکار میکنند و مورد نصرت قرار میگیرند. هر کسی از شما یا نسلتان آن را درک کرد نزد امام اهلبیتم برود اگر چه چهار دست و پا بر روی برف، زیرا آنها بیرقهای هدایت هستند و آنها را به مردی از اهلبیتم میسپارند...»89
این روایت در منابع ما نیز آمده است، دقیقترین نقل، روایت غیبت نعمانی /273 از ابو خالد کابلی از امام باقر علیه السلام است: «گویا قومی را میبینم که در مشرق خروج کردهاند و حق را میطلبند ولی به آنان داده نمیشود. سپس [دیگر بار] آن را طلب میکنند ولی به آنها نمیدهند. چون چنین بینند شمشیرهایشان را بر شانهها بگذارند، پس آنچه را خواسته بودند به آنها بدهند ولی نپذیرند تا آنکه قیام کنند، و آن را جز به صاحبتان ندهند، کشتههای آنها شهیدند.
بدان! اگر من آن [دوران] را درک میکردم، جانم را برای صاحب این امر نگاه میداشتم.»90
چند نکته:
اول: این حدیث تواتر معنوی دارد زیرا به طرق متعدد و از چند تن از صحابه نقل شده است، لذا به صدور آن از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم اطمینان مییابیم، و اینکه ایشان خبر از مظلومیت اهلبیتشان علیهم السلام ، و استمرار این ظلم تا زمان ظهور اینان که از مشرق بر میخیزند، و عرصه را برای حضرت مهدی علیه السلام - که مدتی پس از قیام دولت آنان ظاهر میشود و آنها بیرقشان را تسلیم میکنند - فراهم میکنند، دادهاند.
دوم: مقصود از این دو عنوان ایرانیان هستند و این نزد صحابهی راوی این حدیث، و تابعین و پسینیان آنان در طول روزگار مورد اتفاق است، چرا که آنان حتی به طور نادر هم ادعا نکردهاند اینان مثلا اهالی ترکیهی فعلی، افغانستان، هند یا جایی دیگرند. بلکه برخی از بزرگان محدثین
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 683 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
و مؤلفین آنها تصریح کردهاند اینان فارس هستند. و در برخی روایات هم عنوان خراسانیان بر آنان اطلاق شده است تا جایی که به حدیث بیرقهای خراسان شهرت یافته، بنابراین اینکه وهابیان آن را به اهل افغانستان و طالبان و چچن تفسیر کردهاند به دور از فهم تمامی مسلمین است!
سوم: حرکت آنان با واکنش و جنگی عالمی روبروست. آنان در ابتدای حرکت بر حاکم خود خروج میکنند. آنگاه نزدیک ظهور برای نصرت امام و سپردن بیرق خود به ایشان قیام مینمایند.
چهارم: این عبارت از فرمایش امام باقر علیه السلام : پس آنچه را خواسته بودند به آنها بدهند ولی نپذیرند تا آنکه قیام کنند، و آن را جز به صاحبتان ندهند، میرساند که آنها در سال ظهور سر تسلیم پرچم سرزمین خود به امام علیه السلام ، دچار اختلاف میشوند، و پیروزی از آنِ موافقان این کار خواهد بود.
الملاحم و الفتن /136 روایت میکند: «هنگامی که بیرقهای سیاه - که شعیب بن صالح در آن است - لشکر سفیانی را شکست دهند، مردم مهدی را آرزو کرده در طلب او بر میآیند. او که پرچم رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم را با خود همراه دارد از مکه خارج میشود. بعد از آنکه مردم به جهت به درازا انجامیدن بلا، از خروج او نومید میشوند، دو رکعت نماز گزارده و چون از آن فارغ میشود صدا میزند: ای مردم! بلا بر امت محمد صلی الله علیه وآله وسلم و خصوص اهلبیت ایشان پافشاری کرده است، مقهور شدیم و بر ما ستم شده است.»
پنجم: حدیث بیرقهای سیاه از اخبار غیبی است و بر نبوت رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم دلالت میکند، چرا که میبینیم همچنانکه ایشان خبر دادند، ظلم، جنایت و آوارگی در حق اهلبیت علیهم السلام در طول قرنها وارد شده است تا جایی که به چهار جهت دنیا رسیدهاند. ما هیچ خاندانی را در شرق تا غرب این کرهی خاکی نمییابیم که اینچنین با آنها معامله کرده باشند.
ششم: عبارت امام باقر علیه السلام : گویا قومی را میبینم که در مشرق خروج کردهاند، توصیف دقیقی است و دلالت میکند این امر وعدهی حتمی الهی است. و پیامبر و امامان علیهم السلام چنین تعبیری را زمانی به کار میبردند که امر حتمی الوقوع باشد آنچنان که گویا بدان مینگرند. بلکه میرساند آنان با بصیرتی که خداوند آنان را بدان مخصوص کرده آن را میبینند.
علاوه بر آنکه بیانگر مراحل حرکت آنان تا عصر ظهور، و منتهی شدن به قیام برای نصرت حضرت مهدی علیه السلام است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 684 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
هفتم: این عبارت: اگر من آن [دوران] را درک میکردم جانم را برای صاحب این امر نگاه میداشتم، میفهماند قیام نهایی آنان بیش از مدت عمر یک انسان تا ظهور فاصله ندارد.
<h4>روایاتی که احتمال میرود اجزائی از روایت بیرقهای سیاه باشد</h4>
به نظر میرسد روایتی که احمد، ابن ماجه در سنن خود 2 /1368 و دیگران میآورند، قسمتی از آن باشد: «مردمی از مشرق آشکار میشوند که قدرت را برای مهدی آماده میکنند.»91
المعجم الکبیر 4 /229 از خالد بن عرفطه نقل میکند که روز شهادت امامحسین علیه السلام گفت: «این همان است که از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمودند: شما پس از من در اهلبیتم [و نحوهی رفتار با آنان] امتحان میشوید.»92
الفتن 1 /313 از حسن بصری: «رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم سخن از بلایی آوردند که اهلبیتشان با آن روبرو میشوند، تا آنکه خدا بیرقی سیاه از مشرق بفرستد. هر که آن را یاری دهد خدا او را یاری نماید، و هر که وا گذارد خدایش واگذارد. تا آنکه نزد مردی همنام من آیند و امر خود را بدو سپارند. و خدا او را تأیید و نصرت کند.»93
و نیز حدیث بیرقهای خراسان به سمت قدس که سنن ترمذی 3 /362، مسند احمد، ابن کثیر در نهایه، بیهقی در دلائل و دیگران آوردهاند.
ابن صدیق مغربی در ردّ بر ابن خلدون آن را صحیح میشمارد، روایت میکند: «پرچمهایی سیاه از خراسان خارج میشوند. چیزی آنها را باز نمیگرداند تا آنکه در ایلیاء نصب شوند.»
در منابع ما، ابن طاووس در الملاحم /43 و 58 آن را از سنیان نقل کرده است. این روایت سخن از حرکت لشکری از ایران به سمت قدس دارد که همان حرکت امام مهدی علیه السلام است.
مجمع البحرین مینویسد: «ایل بیتالمقدس است، و گفته شده به معنی بیت الله است،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 685 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
زیرا این در زبان عبرانی الله است.»
از آنجا که فرماندهی این پرچمها شعیب بن صالح، فرماندهی لشکر امام علیه السلام است، مقصود از این روایت حملهی حضرت برای آزاد سازی شام و قدس است.
و نیز حدیث گنجهای طالقان که در منابع سنیان از حضرت علی علیه السلام نقل شده است، الحاوی 2 /82 و کنز العمال 7 /262 روایت میکنند: «بَه بَه به طالقان، زیرا خداوند عزوجل در آن گنجهایی دارد که از طلا و نقره نیست، بلکه مردانی هستند که خدا را به خوبی شناختهاند و یاران مهدی در آخرالزمان خواهند بود.»94
در منابع ما: بحار الانوار 52 /307 از کتاب سرور اهل الایمان اثر علی بن عبد الحمید نیلی از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «او گنجی در طالقان دارد که نه طلاست و نه نقره، و بیرقی که از زمانی که پیچیده شده باز نشده است، و مردانی که دلهایشان گویا پارههای آهن است. در راه خدا تردیدی در آنها راه نیابد. از آتش سختترند. اگر بر کوهها هجوم آرند آنها را از جای بردارند. با پرچمهایشان منطقهای را قصد نکنند مگر آن را ویران سازند. گویا بر اسبانشان عقاب است. به قصد برکت بر زین اسب امام دست میکشند. او را در میان میگیرند و با جانهایشان در جنگها از او محافظه میکنند. شب را مشغول عبادتند، و بر روی اسبانشان صبح میکنند. راهبان شب و شیران روزند. فرمانبری آنها بیش از کنیز نسبت به مولای خویش است. بسان چراغند، گویا در دلهایشان چراغ است. از بیم او ترسانند. خواهان شهادتند و کشته شدن در راه خدا را تمنا دارند. شعارشان یا لثارات الحسین است. چون طیّ مسیر میکنند رعب پیش از آنان و به فاصلهی یک ماه خواهد رفت. گروه گروه نزد مولی میآیند، و خدا امام حق را با آنان یاری خواهد کرد.»
نگارنده: راوی اینان را بر اساس عصر خود توصیف میکند و مقصود آن است که اینان شجاعند و به واسطهی ایمانشان از دیگران متمایز.
من پیشتر تصور میکردم مراد از طالقان در این روایات منطقهایست که در صد کیلومتری شمال غرب تهران، در سلسله جبال البرز قرار دارد، منطقهای که الآن شهر و چند روستا دارد و طالقان نام
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 686 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دارد و اهالی آن از قدیم به تقوی و قرائت قرآن و تعلیم آن شهرت دارند.
ولی بعد از دقت در روایات این نظر برایم رجحان یافت که مقصود ایرانیان هستند و نه خصوص اهالی طالقان، و اینکه ائمه علیهم السلام آنها را اهل طالقان نامیدند از آن جهت است که سرزمینشان جبال طالقان نامیده میشد، همان گونه که خراسان و مشرق نامیده میشد.
روایت دیگری که احتمال میرود از اجزاء حدیث بیرقهای سیاه باشد: تفسیر فرات /164 از انس: «روزی رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم آمدند و دست در دست علی بن ابی طالب علیه السلام داشتند، مردی به ایشان برخورد کرد. ایشان فرمودند: ای فلان! به علی ناسزا نگویید، زیرا هر که او را ناسزا گوید به من ناسزا گفته است، و هر آنکه به من ناسزا گوید خدا را ناسزا گفته است.
ای فلان! به خدا قسم، تنها فرشتهی مقرّب یا بندهای که خدا دلش را برای ایمان آزموده است، به آنچه از علی در آخرالزمان بروز میکند ایمان میآورد.
ای فلان! بلایی سخت، محرومیّت، قتل و آوارگی فرزندان عبد المطلب را در میرسد، پس ای فلان! در مورد اصحاب، فرزندان و عهد من، خدا را در نظر بگیر و تقوای الهی پیشه کن، چرا که خداوند روزی دارد که در آن برای مظلوم از ظالم انتقام خواهد گرفت.»
<h4>خراسانی حاکم ایران و شعیب فرماندهی لشکر</h4>
در احادیث چنین تصویر شده که خراسانی حاکم ایران و شعیب بن صالح، به عراق میآیند تا با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بیعت کنند و بیرق کشورشان را به ایشان بسپارند.
در روایات سخن از ارسال قوا از ایران به حجاز برای یاری امام علیه السلام نیست. در برخی وارد شده که قوای آنان پیش از ظهور به سمت عراق حرکت میکنند، الفتن 1 /313 از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «پرچمهای سیاه که از خراسان خارج میشود در کوفه فرود میآید. پس چون مهدی ظاهر شود، بیعت خود را برای ایشان میفرستند.»95
خراسانی و شعیب پس از آنکه امام علیه السلام وارد عراق شوند بیعت میکنند، آنگاه ایشان شعیب را فرماندهی لشکر قرار میدهند، و قوای خراسانیان در فتح قدس و فلسطین همراه ایشان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 687 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خواهند بود. البته بعید نیست امام علیه السلام به قوای ایرانی فرمان دهند که قبل از خود وارد عراق شوند تا با لشکر سفیانی روبرو شده بتوانند دست تجاوز آنها بر شیعیان را کوتاه کنند.
علاوه بر گزارش ابنحماد، روایت الملاحم و الفتن که پیشتر گذشت نیز بر این مطلب دلالت دارد: «هنگامی که بیرقهای سیاه - که شعیب بن صالح در آن است - لشکر سفیانی را شکست دهند، مردم مهدی را آرزو کرده در طلب او بر میآیند. او که پرچم رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم را با خود همراه دارد از مکه خارج میشود.»
ابنحماد گزارشات متعددی با این مضمون نقل میکند که قوای خراسانی پیش از ظهور و برای مقابله با هجمهی سفیانی وارد عراق میشوند، 1 /314 از حضرت امیر علیه السلام : «پرچمهای سیاه خارج میشوند و با سفیانی میجنگند. جوانی از بنی هاشم - که در کتف چپ خالی دارد، و پیش قراولش مردی از بنی تمیم است که او را شعیب بن صالح گویند - در میان آنهاست، و یاران سفیانی را شکست میدهد.»
همو از عمار بن یاسر روایت میکند: «هنگامی که سفیانی به عراق برسد و یاران آل محمد را بکشد، مهدی که شعیب بن صالح پرچمدار اوست خروج میکند.»
وی از امام باقر علیه السلام نیز نقل میکند: «جوانی از بنی هاشم که در کف دست راستش خالی دارد، با بیرقهایی سیاه از خراسان خارج میشود، و شعیب بن صالح در پیش او قرار دارد. او با اصحاب سفیانی پیکار میکند و آنان را شکست میدهد.»
همو از حسن بصری: «در ری مردی گندمگون، کوسه و با قامتی معتدل از غلامان بنی تمیم - که شعیب بن صالح نام دارد - به همراه چهار هزار تن خروج میکند. جامههایشان سفید و بیرقهایشان سیاه است. او پیش قراول لشکر مهدی خواهد بود. کسی به مصاف او نمیرود مگر آنکه شکست میخورد.»
سفیان کعبی گوید: «پرچمدار مهدی پسری است با سنّ کم، ریش اندک و زرد پوست. اگر با کوهها بجنگد آنها را منهدم میسازد تا آنکه در ایلیا فرود آید.»
همان 1 /372 از عبد الله بن عمر: «مردی از فرزندان حسین از سمت مشرق خروج میکند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 688 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اگر کوهها به مصاف او آیند آنها را فرو ریخته در آنها راهسازی خواهد کرد.»96
مجمع الزوائد 7 /317 از عبد الله بن عمر: «پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در میان تعدادی از مهاجرین و انصار نشسته بودند، علی بن ابی طالب علیه السلام سمت چپ و عباس طرف راست ایشان حضور داشتند. عباس و مردی از انصار با هم نزاع کردند و انصاری با عباس تند شد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دست عباس و حضرت علی علیه السلام را گرفت و فرمود: از صلب این، جوانی خارج میشود که زمین را از ستم و ظلم میآکند، و از صلب این، جوانی خارج میگردد که زمین را از عدل و داد پر میکند. وقتی آن را دیدید، به سوی جوان تمیمی که از سمت مشرق میآید و پرچمدار مهدی است بروید.»97
الفتن /86 از ابو جعفر: «سفیانی پس از ورود به کوفه و بغداد لشکریانش را در آفاق پراکنده میسازد. به او خبر میرسد که حرکتی از وراء النهر از جانب اهل خراسان شکل گرفته است. اهل مشرق آنان را شکست میدهند. هنگامی که این خبر به سفیانی میرسد، لشکری عظیم را به فرماندهی مردی از بنیامیه به اصطخر اعزام میکند. در قومس98، دولابِ ری و مرزهای زرنج99 جنگ در میگیرد. آن هنگام است که سفیانی دستور به کشتار اهالی کوفه و مدینه میدهد. پس بیرقهای سیاه از خراسان میآیند. فرماندهی همهی مردم را جوانی از بنی هاشم که در کف دست راست او خالی است بر عهده دارد. خداوند امر و راه او را آسان خواهد کرد. او نبردی در مرزهای خراسان خواهد داشت. هاشمی در طریق ری میرود و مردی از عجمان را که شعیب بن صالح گویند به اصطخر به مصاف اموی میفرستد. او و مهدی و هاشمی در بیضاء اصطخر با هم مواجه میشوند. نبردی سخت میان آن دو گروه رخ میدهد تا جایی که اسبان تا مچ پا در خون پا میگذارند.
در ادامه نبردهای دیگری را نیز ذکر میکند.»100
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 689 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اینها همه عباراتی بدون سند و بریده بریده است، و آثار جعل بر آنها پدیدار میباشد، و هدف، آن است که حدیث بیرقهای سیاه را بر قیام ابومسلم خراسانی و ورود لشکریان وی به عراق تطبیق کند.
<h4>ضعف گزارشِ ورود امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به ایران پیش از عراق</h4>
آنچه مورد اتفاق است آن است که آغاز حرکت امام علیه السلام از مکه است و هدف آن سرزمین قدس، و در این میان ایشان به بررسی و آماده سازی حکومتی جدید در حجاز و عراق، و نیز فرستادن لشکری به سمت قدس میپردازد.
تنها در یک یا دو روایت و آن هم از فتن ابنحماد آمده که ایشان ابتدا به جنوب ایران میآید، چرا که ایرانیان، حاکم آنان خراسانی و فرماندهی لشکر شعیب بیعت خود را اعلام میکنند. سپس به همراه آنها وارد نبرد با سفیانی در بصره میشود و بعد وارد عراق میگردد.
الفتن /86 از حضرت امیر علیه السلام : «هنگامی که لشکر سفیانی به عراق رود، به دنبال اهل خراسان میفرستد. اهل خراسان هم در طلب مهدی میروند. مهدی، با هاشمی که پرچمهای سیاه را به همراه دارد و بر مقدمهی لشکرش شعیب بن صالح است مواجه میشود. آنان و یاران سفیانی بر دروازهی اصطخر با هم روبرو میشوند، و میان آنها جنگی سخت در میگیرد. پرچمهای سیاه غالب میشوند و لشکر سفیانی میگریزند. آن زمان است که مردم آرزوی مهدی داشته به جستجوی او میروند.»
اصطخر شهری در جنوب ایران است. این روایت ضعیف بوده و و تعارض با روایاتی دیگر دارد. البته احتمال آن وجود دارد که امام علیه السلام به قوای ایرانی فرمان دهند که قبل از خود وارد عراق شوند تا با لشکر سفیانی روبرو شوند، لکن دلیلی بر ورود ایشان به ایران در دست نیست.
<h4>احادیث منابع شیعی دربارهی خراسانیان و اصحاب بیرقهای سیاه</h4>
برخی از این احادیث قبلاً گذشت. از جمله عیون اخبار الرضا علیه السلام 2 /59: «امامحسین از امیرالمؤمنین علیهما السلام از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که فرمودند: قیامت بر پا نخواهد شد تا آنکه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 690 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
قائمی از ما برای حق قیام کند، و این، زمانی است که خدای عزوجل به او اذن دهد. هر کس از او پیروی کند نجات یابد و هرکه سرپیچی نماید هلاک شود.
ای بندگان خدا! خدا را در نظر گیرید، خدا را در نظر گیرید و گرچه چهار دست و پا بر روی برف، به نزد او بروید که خلیفهی خداوند عزوجل است.»101
این روایت به ایرانیان نظر دارد، زیرا سرزمینشان برفی است، احتمال دیگر آن است که این تعبیر کنایی و به معنای تحمل مشقت و سختی باشد.102
<h4>برخی روایات پیرامون قم</h4>
دربارهی فضیلت و آیندهی قم احادیثی از اهلبیت علیهم السلام رسیده است. از بررسی آنها ظاهر میشود که قم طرحی است که امامان علیهم السلام آن را در وسط ایران و بر دستان یاران امام زینالعابدین علیه السلام در سال 73 تأسیس کردهاند. پس از آن هم ایشان آن را به طور خاص مورد عنایت داشته و خبر دادهاند که آن دیار در آینده مکانتی عظیم و والا خواهد داشت، و اهالی آن یاران حضرت مهدی علیه السلام خواهند بود.
در برخی احادیث آمده که قم به جهت مناسبت با نام قائم علیه السلام و اینکه اهل آن برای نصرت ایشان قیام میکنند قم نامیده شد، بحار الانوار 57 /215 از عفان بصری از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «آیا میدانی چرا قم، قم نامیده شد؟ عرض کردم: خدا و رسولش داناترند، فرمودند: قم نامیده شد، زیرا اهالی آن با قائم آل محمد علیهم السلام اجتماع و قیام میکنند، بر او استوار مانده و یاری میدهند.»
اهلبیت علیهم السلام برای قم مفهومی وسیعتر از یک شهر قائل هستند، ایشان آن را به معنای خطّ و منهج ولایت اهلبیت علیهم السلام و قیام با حضرت مهدی علیه السلام نیز استعمال کردهاند، بحار الانوار 57 /217 نقل میکند: «جماعتی از اهل ری بر امام صادق علیه السلام وارد شدند و گفتند: ما از اهالی ری هستیم، ایشان فرمودند: خوش آمدند برادران ما از اهل قم، آنان گفتند:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 691 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ما اهل ری هستیم، و ایشان باز فرمودند: خوش آمدند برادران ما از اهل قم، و آنان برای سومین بار سخن خود را تکرار کردند و همان عبارت را شنیدند، و این گفتار و پاسخ چند بار تکرار شد.
آنگاه فرمودند: خداوند حرمی دارد که مکه است، رسولش حرمی دارد که مدینه است، امیرالمؤمنین دارای حرمی است که کوفه باشد، و ما حرمی داریم و آن شهر قم است، در آن زنی از فرزندان من مدفون میشود که فاطمه نام دارد، هر کس او را زیارت نماید بهشت برایش واجب گردد.
راوی گوید: این فرمایش پیش از آن بود که امام کاظم علیه السلام به دنیا آیند.»
این حدیث بدان معناست که قم حرم امامان اهلبیت علیهم السلام تا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است، و اهل ری و غیر آن از اهالی قم به حساب میآیند، و این بابت آن است که در منهج اهل قم سیر میکنند.
از این رو گفتیم مقصود از قم در روایات ممکن است گاه شهر قم باشد، و گاه تمام ایرانیانی که بر خطّ و منهج آنهایند.
سخن راوی نیز بدان معناست که امام صادق علیه السلام از به دنیا آمدن نوادهی خود حضرت فاطمه دختر امام کاظم علیهما السلام خبر دادهاند پیش از آنکه امام موسی بن جعفر علیه السلام به دنیا آیند، یعنی پیش از سال 128، و نیز خبر دادهاند که او در آنجا دفن میشود و با گذشت بیش از هفتاد سال از آن تاریخ این امر نیز محقق شد.
جالب است که امامان معصوم علیهم السلام از ابتدای تأسیس قم، در صدد آماده سازی اهل آن برای یاری حضرت مهدی علیه السلام بودهاند، این مطلب از آنجا به دست میآید که محبت قمیین نسبت به امام مهدی علیه السلام پیش از ولادت آن حضرت معروف بوده است، بحار الانوار 57 /218 از صفوان بن یحیی نقل میکند: «حضور امام رضا علیه السلام بودم که سخن از اهل قم و اشتیاق آنان به حضرت مهدی علیه السلام به میان آمد، ایشان بر آنها رحمت فرستاده و فرمودند: خدا از آنان راضی باشد، و در ادامه افزودند: بهشت هشت در دارد که یکی از آنها برای اهل قم است، آنها بهترین شیعیان ما از بین سرزمینها هستند، خداوند تعالی ولایت ما را در طینت آنان عجین کرده است.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 692 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
و شاید این در، درِ صدّیقین و مؤمنین به غیب باشد. اهل قم این محبت را تا به این عصر محفوظ داشتهاند.
دو روایت در دست هست که از آیندهی قم، و نقشی که در قرب ظهور حضرت مهدی علیه السلام تا زمان ظهور دارد سخن میگوید، بحار الانوار 57 /213 از تاریخ قم اشعری از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «خداوند به کوفه بر دیگر بلاد، و به مؤمنان آن بر دیگران از اهالی سایر مناطق احتجاج نمود. او به شهر قم بر سایر بلاد، و به اهالی آن بر تمامی اهل مشرق و مغرب از جن و انس احتجاج کرد. او قم و اهالی آن را ناتوان رها نکرد، بلکه آنان را توفیق داد و تأیید نمود.
دین و اهل آن در قم ذلیلند، اگر چنین نمیبود مردم بدان سو شتاب میکردند و قم ویران میشد و اهل آن از بین میرفتند، و دیگر حجت بر سایر بلاد نبود. و اگر این امر رخ میداد آسمان و زمین استقرار نمییافتند و مردم دیده بر هم زدنی مهلت داده نمیشدند.
بلایا از قم و اهل آن دفع میشود. زمانی خواهد رسید که قم و اهلش حجت بر خلائق باشند. این در زمان غیبت قائم ما تا ظهور اوست، و اگر اینسان نمیبود زمین اهلش را فرو میبرد.
فرشتگان بلایا را از قم و اهلش دفع میکنند. هیچ جباری آن را به بدی قصد ننموده مگر آنکه در هم شکنندهی جباران او را در هم شکسته و به اندوه، مصیبت یا دشمنی مشغول کرده است. خدا ذکر قم و اهل آن را از یاد جباران در حکومتشان میبرد، همان گونه که یاد خدا را به فراموشی سپردند.»
در روایت دوم آمده است: «کوفه از مؤمنان خالی خواهد شد، و علم به مانند ماری که در سوراخش جمع میشود، از آنجا بار خواهد بست. سپس در منطقهای که قم گفته میشود آشکار میشود و آنجا به معدن علم و فضل تبدیل خواهد شد تا آنجا که در زمین مستضعفِ در دین باقی نماند، حتی دختران در پرده.
این امر در نزدیکی ظهور قائم ما خواهد بود، و خداوند قم و اهل آن را قائم مقامان حجت قرار خواهد داد، و اگر چنین نباشد زمین اهلش را فرو میبرد و حجتی در زمین نخواهد بود. دانش از آنجاست که به سایر بلاد شرق و غرب میرود و حجت خدا بر خلق اتمام میشود
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 693 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
تا جایی که کسی نماند که دین و دانش بدو نرسیده باشد.
سپس قائم علیه السلام ظاهر شده و سبب انتقام خدا از بندگان و خشم او بر ایشان خواهد بود، زیرا خدا تنها پس از آنکه بندگان حجت را انکار کنند از آنها انتقام میگیرد.»
بحار الانوار 60 /218 از تاریخ قم از ابومسلم عبدی از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «خاک قم مقدّس است. اهالی آن از ما هستند و ما از آنهاییم. هیچ طغیانگری به سوء آنها را قصد نمیکند جز آنکه عقوبتش تعجیل مییابد و این مادامی است که آنها به برادرانشان خیانت نکرده باشند. اما چون خیانت کنند، خدا طغیانگران فاسد را بر آنان مسلّط گرداند.
بدان! آنها یاران قائم ما و دعوتگران به حقّ ما هستند. آنگاه سرشان را به سمت آسمان بالا برده عرضه داشتند: خدایا! آنان را از هر فتنهای نگاه دار، و از هر هلاکتی بِرَهان.»
اختصاص /101 از امام هادی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند: «رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: چون مرا به آسمان چهارم بالا بردند، گنبدی از لؤلؤ که چهار رکن و چهار در داشت و همه از ابریشم سبز بود را دیدم، گفتم: ای جبرئیل! این گنبد که در آسمان چهارم زیباتر از آن را ندیدم چیست؟ پاسخ داد: حبیب من محمد! این تصویر شهری به نام قم است، بندگان مؤمن خدا در آن جمع میشوند و انتظار محمد و شفاعت او در قیامت و حساب را میکشند، و غم، اندوه، حزنها و امور ناخوشایند بر آنان میگذرد.
راوی گوید: از امام هادی علیه السلام پرسیدم: چه زمانی منتظر فرج خواهند بود؟ فرمودند: وقتی که آب بر زمین جاری شود.»
مقصود از این عبارت آخر جریان آب بر زمین قم است، و یا در سطح زمین به گونهای که نشانهای برای ظهور باشد.
<h4>حدیثِ: خداوند مردی از ما اهلبیت را برای امت محمد صلی الله علیه وآله وسلم آماده ساخته</h4>
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمودند: «ای ابا محمد! امت حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم ، تا زمانی که فرزندان بنی فلان حکومتی دارند، با فرجی مواجه نخواهند شد، تا آنکه حکومت آنها منقضی شود. چون پایان یابد، خداوند مردی از ما اهلبیت را که بر اساس تقوی سلوک،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 694 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
و به هدایت عمل میکند، و در حکم رشوه نمیستاند، برای امت محمد صلی الله علیه وآله وسلم میفرستد، به خدا قسم من او را به نام خود و پدرش میشناسم.
سپس آنکه درشت گردن است، و خال و دو شامه103 دارد، به سراغ ما میآید، رهبر عادل و حافظ آنچه نزد او به ودیعه نهادهاند، زمین را از عدل و داد میآکند، همانسان که فاجران از ستم و جور آکندهاند.»
این، حدیثی است جالب توجه ولی ناقص، علامهی مجلسی رحمه الله آن را از اقبال الاعمال سید بن طاووس رحمه الله نقل میکند. ایشان خود در اقبال /599 مینویسد که در سال ششصد و شصت و دو از کتاب الملاحم بطائنی نقل میکند، ولی ناقص نقل میکند.
بطائنی از اصحاب امام صادق علیه السلام است. کتاب ملاحم وی مفقود میباشد. حدیث او دلالت بر این دارد که شخصی از ذریهی اهلبیت علیهم السلام پیش از ظهور به حکومت میرسد و عرصه را برای امام مهدی علیه السلام فراهم میسازد.
بنی فلان در این حدیث، لزوماً بنی عباس نیستند - آنگونه که ابن طاووس فهمیده است - ، به مانند طائفهای دیگر از روایات که عبارت بنی فلان یا آل فلان را در بر دارد، چرا که هم میتواند اشاره به بنی عباس باشد و هم حکومتهای پیش از ظهور.
بنابراین روایاتی که از اختلاف بین آل فلان از حکام حجاز سخن میراند، و نیز اختلافی که میان قبائل حجاز در نزدیکی ظهور رخ میدهد، آخرین طائفه از حاکمان حجاز قبل از ظهور را نشانه رفته است.
از همین قبیل است روایت امیرالمؤمنین علیه السلام ، بحار الانوار 52 /234: «آیا به شما از انتهای حکومت بنی فلان خبر ندهم؟ پاسخ مثبت دادیم و ایشان فرمودند: قتل ناروای شخصی از تیرهای از قریش در روز حرام و بلد حرام. قسم به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید، آنان بعد از آن، تنها پانزده شب حکومت خواهند کرد.»
همچنین است روایات اختلاف بنی فلان، و هلاک آخرین حاکم آنان پیش از ظهور، که باید به
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 695 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
غیر بنی عباس تفسیر شود، زیرا این امور به ظهور اتّصال دارد.
فراتر آنکه در برخی از روایاتی که تصریح به بنی عباس شده است، ممکن است در واقع امام علیه السلام بنی فلان یا آل فلان فرموده باشند، ولی راوی چون تصور میکرده مقصود فرزندان عباس است، در روایت لفظ بنی عباس را آورده است.
البته بیان دیگری نیز هست، و آن اینکه بگوییم مراد خطّ و سیرهی بنی عباس در دشمنی با اهلبیت علیهم السلام است - که پیش از این نیز گذشت - ، نه اشخاص آنها، چرا که تمامی دشمنیهای با اهلبیت علیهم السلام پس از منصور عباسی بدو که مؤسّس است رجوع میکند.
الفتوح 2 /78 روایتی را از حضرت امیر علیه السلام نقل میکند که در آن خراسان ستوده و فتح آن بر دستان حضرت مهدی علیه السلام عنوان شده است. اموری نیز پیرامون بخارا، خوارزم، چچن، بلخ، طالقان، ترمذ، اشجرده، سرخس، یاسوج، گرگان، قومس، سمنان، طبرستان و دیگر مناطق ذکر شده است، علاوه بر آنکه ستایش برخی از این مناطق و ذمّ بعضی دیگر را نیز در بر دارد.104
لکن آثار وضع بر آن ظاهر میباشد. علاوه بر آنکه نمیتوان آن را بر حرکت ظهور امام علیه السلام تطبیق نمود، زیرا ممکن است در مورد اموری باشد که پیشتر رخداده است.
<h4>درگیری داخلی ایران در سال ظهور</h4>
در احادیث آمده که در سال ظهور نزاعی داخلی در ایران، و میان یاران امام علیه السلام و کسانی که خوش ندارند دیار خود را تسلیم کنند، در میگیرد.
روایات صحیح سخن از قیام انصار امام علیه السلام در ایران دارند، قیامی گسترده که به نهضتی میماند، و اینکه اینان بر مخالفان خود غالب میشوند.
غیبت نعمانی /273 از ابو خالد کابلی از امام باقر علیه السلام : «گویا قومی را میبینم که در مشرق خروج کردهاند و حق را میطلبند ولی به آنان داده نمیشود. سپس [دیگر بار] آن را طلب میکنند ولی به آنها نمیدهند. چون چنین بینند شمشیرهایشان را بر شانهها بگذارند، پس آنچه را خواسته بودند به آنها بدهند ولی نپذیرند تا آنکه قیام کنند، و آن را جز به
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 696 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
صاحبتان ندهند، کشتههای آنها شهیدند.
بدان! اگر من آن [دوران] را درک میکردم، جانم را برای صاحب این امر نگاه میداشتم.»
در برخی دیگر آمده که افرادی از یاران ایشان در آذربایجان، خراسان و دیگر مناطق خروج میکنند، همان /194 و 263 از ابو بصیر از امام صادق از امام باقر علیهما السلام نقل میکند: «ناگزیر رخدادی در آذربایجان به وقوع میپیوندد که چیزی جلودار آن نیست. چون رخ داد فرشهای خانههایتان باشید و تا زمانی که ما حرکتی نکردهایم حرکتی نکنید. هنگامی که حرکت کنندهی ما حرکت کرد، اگر چه چهار دست و پا به سویش بشتابید. به خدا قسم گویا او را بین رکن و مقام میبینم که با مردم بنابر کتاب جدید بیعت میکند، بر عرب سختگیر است.
در ادامه فرمودند: وای بر تجاوزگران عرب از شرّی که نزدیک شده است.»
این حدیث بر حرکتی عظیم در آذربایجان در سال ظهور دلالت دارد، و به دنبال آن کسی به امر امام علیه السلام و یا خود ایشان به پا خواهد خواست که در فصل ترکان خواهد آمد.
علاوه بر این شخص، فردی در خراسان و نیز فردی از اهلبیت علیهم السلام در گیلان قیام خواهند کرد، غیبت نعمانی /274 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «امیرالمؤمنین علیه السلام دربارهی اموری که پس از خود تا قیام قائم واقع میشود مطالبی فرمودند، امامحسین علیه السلام عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! چه زمانی خدا زمین را از ستمگران پاک خواهد ساخت؟ ایشان فرمودند: خداوند زمین را از ظالمان پاک نمیکند تا آنکه خون حرام ریخته شود. آنگاه جریان بنی امیّه و بنی عباس را در سخنی طولانی ذکر کردند، سپس فرمودند: آن هنگام که قیام کننده[ای] در خراسان قیام کند و بر کوفان و ملتان غالب شود و از جزیرهی بنی کاوان بگذرد، و قائمی از ما در گیلان قیام نماید و آبر و دیلمان105 او را اجابت کنند...»
این سه نفر که یکی در آذربایجان، یکی در خراسان و سومی در گیلان به پا میخیزند به هم مرتبط میباشند، مردم را برای یاری امام علیه السلام فرا میخوانند، عمل آنها توسط وزیر ایشان یمانی رهبری میشود، البته ممکن است مستقیماً از خود امام خط بگیرند، زیرا ایشان در آن برهه ظهور کرده ولی هنوز مخفی میباشد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 697 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل بیست و چهارم : یمنیها</h3>
یمنیها و ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 698 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>ستایش یمنیها در منابع مسلمین</h4>
همگان مدح یمنیها بر زبان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و در روایات صحیح را نقل کردهاند، یکی از مشهورترین آنها این است: صحیح مسلم 2 /1005 و مسند احمد 2 /457 از ابو هریره از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکنند: «ایمان یمنی است، کفر از سمت مشرق میآید، آرامش در میان گوسفندداران است، ریا و فخر فروشی در کسانی است که در میان چارپایان و زمینهایشان فریاد میزنند، صاحبان شتر و اسب.»
کافی 8 /69 از امام باقر علیه السلام از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که در ضمن حدیثی فرمودند: «بلکه مردان اهل یمن برترند، ایمان و حکمت یمنی هستند، و اگر هجرت نمیکردم مردی از اهل یمن میبودم. جفا و سخت دلی در میان کسانی است که در میان چارپایان و زمینهایشان فریاد میزنند، صاحبان شتر.»
کمال الدین 2 /541 از حضرت علی از رسولخدا علیهما السلام نقل میکند: «کسی که اهل یمن را دوست دارد، مرا دوست داشته، و هر که آنان را دشمن دارد، مرا دشمن داشته است.»
غیبت نعمانی /39 از جابر روایت میکند: «اهل یمن با رویی گشاده حضور رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم رسیدند، چون وارد شدند، حضرت فرمودند: گروهی با دلهای نرم و ایمانی راسخ، منصور که با هفتاد هزار تن خروج میکند از آنهاست، او جانشین من و جانشین وصیّ مرا یاری خواهد کرد، بند شمشیرشان از لیف است.»
آنچه به بحث ما مربوط میشود نقش آنان در دوران ظهور است. در منابع ما روایاتی وارد شده که به یمانی که ناصر و وزیر امام علیه السلام است بشارت میدهد، و بیان میکند که وی در صنعاء ظاهر میگردد.
اما در منابع اهلسنت حدیثی در نکوهش وی آمده است، و دهها سخن معارض با یکدیگر، از جمله آنکه در برخی سخن از ظهور یمانی پیش از امام علیه السلام است و در بعضی دیگر پس از ایشان!
این امر دلالت میکند که قریشیان بر روایات و منابع آنان سیطره و احاطه داشتهاند. آنان از نقل هر روایتی که سخن از رهبری قحطانی106 به میان آرد منع میکردند، چرا که سیادت قریش بر عرب را
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 699 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
در مخاطره قرار میدهد!
بخاری هم نقل میکند که چگونه معاویه بر عبد الله بن عمرو عاص غضب و او را بر منبر توبیخ کرد، به علّت آنکه از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرد که رهبری قحطانی [و غیر قرشی] به حکومت خواهد رسید! البته این گزارش از بیدقتی و بیغیرتی پسر عمرو عاص نسبت به قریش نیز پرده بر میدارد!
وی در صحیح خود 4 /155 و 8 /105 مینویسد: «محمد بن جبیر بن مطعم میگفت: به معاویه - در حالی که گروهی از قریش مهمان او بودند - خبر رسید که عبد الله بن عمرو عاص سخن از به قدرت رسیدن حاکمی قحطانی در آینده میراند، وی با شنیدن این مطلب غضب کرد و برخاسته سخنرانی کرد، خدا را به آنچه شایسته است ثنا گفت و افزود: به من خبر رسیده که مردانی از شما سخنانی میگویند که نه در کتاب خداست و نه از پیامبر به جای مانده است، آنها نادانان شمایند!
از آرزوهایی که آرزومندان را به گمراهی میکشاند، اجتناب کنید، زیرا من از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم: این امر در میان قریش خواهد بود، احدی با آنان دشمنی نخواهد کرد مگر آنکه خداوند او را بر صورت خواهد افکند، تا زمانی که آنان دین را به پا دارند.»
با این حساب علت فقدان احادیث یمانی را درمییابیم، چنانکه در کتب سنیان اثری از آن یافت نمیشود!
اما به نظر میرسد این روایات در قرن اول نزد مسلمانان به طور شفاهی معروف بوده است، و نیز اینکه نام یمانی سه حرفی است، مسعودی در التنبیه و الاشراف /272 دربارهی قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث نقل میکند: «وقتی پیروان او زیاد شدند و بسیاری از اهل عراق، رؤساء، قاریان و عابدان آن هنگامی که وی به نزدیکی آن رسید، بدو ملحق شدند، بیعتِ عبد الملک بن مروان را از گردن خود گسست - و این امر در اصطخر فارس رخ داد - ، مردم نیز همین کار را کردند، و او خود را ناصر المؤمنین نامید.
به او گفتند قحطانی که یمنیها انتظارش را میکشند، و پادشاهی را به میان آنان باز خواهد گرداند تو هستی، کسی از او پرسید: نام قحطانی سه حرفی است، او در پاسخ گفت: نام من عبد است، و رحمن در نام من نیست.»!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 700 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
احتمال میرود که نام معروف یمانی نزد آنها حسن بوده است، چنانکه گزارش شده است.
یگانه حدیث آنها پیرامون یمانی آن است که بخاری آورده، وی در صحیح خود 4 /159 از ابو هریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «قیامت به پا نخواهد شد تا آنکه مردی از قحطان خروج کند که با عصای خود مردم را سوق میدهد.»
بنابراین در پندار آنان، وی باید مردی خشن باشد که مردمان را با عصا میراند، و ظهورش تا نزدیکیهای قیامت به تأخیر میافتد!
لذاست که میبینیم مسلم و احمد بن حنبل آن را پس از حبشی که کعبه و مکه را خراب میکند میآورند، مسند احمد 2 /417 از ابو هریره از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «ذو السویقتین از حبشه، خانهی خدای عزوجل را ویران میکند.
قیامت بر پا نخواهد شد تا آنکه مردی از قحطان خروج کند که با عصای خود مردم را سوق میدهد.»!
ابن حجر در فتح الباری 6 /397 به شرح این عبارت میپردازد: «نام قحطانی برایم معلوم نشد. قرطبی احتمال داده نام او جهجاه باشد که در صحیح مسلم در طریقی دیگر از ابو هریره آمده است...
این سخن: او مردم را با عصایش سوق میدهد، کنایه از پادشاه است و در این گفتار به چوپان و مردم به گوسفندان تشبیه شدهاند...
نعیم بن حماد در الفتن از طریق ارطاة بن منذر شامی تابعی روایت کرده است: قحطانی بعد از مهدی خروج، و بسان او رفتار خواهد کرد.
همو به نحو مرفوع روایت میکند: پس از مهدی قحطانی خواهد آمد، قسم به آنکه مرا به حق مبعوث کرد او چیزی از مهدی کم ندارد... اگر این سخن درست باشد، او در زمان عیسی بن مریم است...
در اینجا اشکالی پیش میآید: اگر او در زمان عیسی باشد، چگونه مردم را با عصای خود میراند، و حال آنکه عیسی خود رهبری را بر عهده خواهد داشت؟
و جواب این است که ممکن است عیسی او را در امور مهم نائب خود قرار دهد.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 701 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
همان 13 /67 میگوید: «مقصود از عصا، عصای حقیقی نیست، ولی [هرچه باشد] به خشونت و ستم او بر مردم اشاره دارد.
قاضی عیاض گوید: برخی گفتهاند: او به طور حقیقی با عصا آنان را میراند، همان گونه که شتر و چارپا را میرانند، و این کار به جهت سختگیری و تجاوزکاری اوست... مسلم حدیث قحطانی را بعد از حدیث تخریب کعبه توسط ذو السویقتین آورده است و شاید به همین شدت او اشاره دارد!
ابن بطال از مهلّب نقل میکند: قحطانی که قیام کند - در حالی که نه از خاندان نبوت است، و نه از قریش که خداوند خلافت را در آنان قرار داده است - این از بزرگترین دگرگونیهای زمان و تغییر یافتن احکام خواهد بود، که شخصی در دین اطاعت شود که اهلیت آن را ندارد.»
همان 13 /102 مینویسد: «این سخن: پادشاهی از قحطان خواهد آمد، من عین عبارت حدیث عبد الله بن عمرو عاص را نیافتم... او آن را در باب «تغییر یافتن زمان تا جایی که بتها عبادت شوند» آورده است، و این اشاره دارد به اینکه این پادشاه در آخرالزمان و به هنگام از میان رفتن اهل ایمان، و بازگشت بسیاری به عبادت بتان خواهد بود. اینانند که شرار مردم، و کسانی که قیامت بر آنها به پا میشود تعبیر میشوند...
حال اگر حدیث عبد الله بن عمرو مرفوع و موافق حدیث ابو هریره بوده است، معنا ندارد معاویه آن را انکار کند، اما اگر مرفوع نبوده و عبارتی زائد در آن وجود داشته که چنین میفهمانده که قحطانی در اوائل اسلام خروج میکند، معاویه در این انکار معذور است.»!
میبینیم که چگونه شارحان دچار خبط شدهاند، علت آن هم این است که قحطانی - همان که رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم بدو بشارت داده بودند - خوشایند قریش نبوده، لذا احادیث پیرامون آن را مخفی داشتهاند. بلکه او را نکوهش کرده و به آخر دنیا مربوط دانستند. فراتر آنکه ابن حجر او را ظالمی طغیانگر معرفی میکند، البته ظلم او را بر گردن حضرت عیسی علیه السلام میاندازد، زیرا او را کارگزار ایشان معرفی میکند!
همان گونه که فراموش کرده حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زمین را از عدل آکنده میسازد، پس چگونه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 702 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ظالمی او را همراهی خواهد نمود!
در منابع اهلسنت با انواع زیاده گویی و مذمّت نسبت به یمانی و عذر آوری برای معاویه مواجه میشویم. آنان توبهی پسر عمرو عاص از نقل بشارت نبوی را نیز نقل کردهاند، توبهای که وی در آن یمانی را قریشی میانگارد: «ای گروه یمن! شما بر این باورید که منصور از شماست، قسم به کسی که جانم در دست اوست پدر او قریشی است، و اگر بخواهم نام او را تا بالاترین جدّش خواهم گفت.»107
کعب الاحبار نیز وارد میدان شد و بر حضرت علی علیه السلام دروغ بست، الفتن 1 /382 و 2 /504 از تبیع از کعب نقل میکند: «حضرت علی علیه السلام فرمود: بر دستان یمانی نبرد کوچک عکا رخ خواهد داد، این زمانی است که پنجمین تن از خاندان هرقل به حکومت رسد...
کعب گوید: پس یمانی ظاهر میشود و قریشیان را در بیتالمقدس به قتل میرساند، و بر دست اوست که جنگها واقع میگردد.»
ابنحماد گزارشات متعددی از کعب نقل میکند، روایاتی که بیانگر آن است که یمانی پس از مهدی است. برخی او را میستاید و میگوید: او طبق روش برادرش مهدی سلوک میکند و بر دستانش روم فتح میشود. بعضی دیگر سخن از درگیری میان قیسیان و یمنیها، و بر سر کار آمدن والیانی غیر صالح میگوید، و در آخر آن آمده است: مردی از مضر عهده دار حکومت میشود. او صالحان را به هلاکت میرساند. شوم است و ملعون. آنگاه عمانی قحطانی به حکومت میرسد و به سیرهی برادرش مهدی رفتار میکند، روم نیز بر دست او فتح میگردد.
در برخی دیگر هم آمده که وی پس از مهدی به عنوان خلیفهای از اهالی یمن از قحطان ظاهر میشود، در دین برادر مهدی است، بر طبق رفتار او سیر میکند، و اوست که روم را فتح میکند و غنائم آن را به دست میآورد.108
البته کعب الاحبار نیز به مانند پسر عمرو عاص توبه کرد، الفتن /103 و 109 از او روایت میکند: «مهدی تنها از قریش است، و خلافت فقط در آنهاست، جز آنکه وی اصل و نسبی در
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 703 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
یمن دارد.»!
گفتار را در بیان اقوال دروغ اینان پیرامون قحطانی، و اینکه او را پادشاهی فاسد پس از مهدی علیه السلام قرار داده و پس از هجوم حبشه به مکه و ویران ساختن کعبه عنوان کردهاند، طول نمیدهیم. خرافات کعب فصلی کامل از فتن ابنحماد را به خود اختصاص داده است، و قسمتی از آن در فصل آنچه بعد از حضرت مهدی علیه السلام واقع خواهد شد، آوردیم.
مشکل این نویسندگان آن است که بدعتها و افسانه سراییهای یهود را میپذیرند، در حالی که خوب میدانند وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لا یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئاً،109 و ایشان در این باره معرفتی ندارند، جز گمان را پیروی نمیکنند، و همانا گمان هرگز از حقیقت بینیاز نمیکند.
<h4>یمانی در احادیث اهلبیت علیهم السلام </h4>
دربارهی یمانی موعود که زمینه ساز حضرت مهدی علیه السلام است، احادیثی چند - که برخی هم صحیح السند است - از اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسیده است. این احادیث بر حتمی بودن ظهور وی تأکید میکند و بیرق او را بیرق هدایت - بلکه هدایتگرترین بیرق - که به سوی امام مهدی علیه السلام فرا خوانده ایشان را یاری مینماید قلمداد میکند، و از لزوم یاری او سخن گفته زمان آن را در رجب میداند، یعنی چند ماه پیش از ظهور امام علیه السلام .
پیشتر گذشت که سفیانی و یمانی از وعدههای حتمی خداوند هستند، کافی 8 /310 از عمر بن حنظله نقل میکند: «از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند: پنج نشانه قبل از قیام قائم خواهد بود؛ فریاد، سفیانی، فرو رفتن زمین، کشته شدن نفس زکیه و یمانی.»
غیبت نعمانی /252 از عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام : «ندا از حتمیات است، سفیانی از حتمیات است، یمانی حتمی است، کشته شدن نفس زکیه از حتمیات است، و دستی که از آسمان ظاهر میشود حتمی است، و فرمودند: فریادی در ماه رمضان که خواب را بیدار میکند، بیدار را میترساند، و دختر را از پرده بیرون میآورد.»
ارشاد 2 /368 در ذکر علائم قیام حضرت مینویسد: «آمدن بیرقهایی سیاه از سمت
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 704 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خراسان و خروج یمانی.»
غیبت نعمانی /305 از هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «یمانی و سفیانی بسان دو اسب مسابقهاند.»
در احادیث ما تصریح شده که پرچم یمانی راستکارترین پرچمهاست، و در رجب خروج میکند، و همزمان با سفیانی است، غیبت نعمانی /253 با سند صحیح از ابو بصیر از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز بسان رشتهای مهره پیاپی خواهد بود، لذا از هر سو جنگ رخ خواهد داد. وای بر کسی که با آنان دشمنی کند. در میان این بیرقها بیرقی هدایتگرتر از بیرق یمانی نیست، آن پرچم هدایت است زیرا به سوی صاحبتان دعوت میکند.»110
شیخ طوسی در امالی /661 روایت میکند: «زمانی که طالب الحق خروج کرد، به امام صادق علیه السلام گفتند: امیدواریم این یمانی باشد، ایشان فرمودند: نه، یمانی دوستدار حضرت علی علیه السلام است، ولی این، از آن حضرت بیزاری میجوید.»
طالب الحق لقب عبد الله بن یحیی کندی است که از خوارج اباضی بوده است. او در سال 128 بر صنعاء و قسمتهای دیگری از یمن سیطره یافت، و بر مکه و مدینه حمله کرد. سرانجام لشکر مروان حمار آخرین حاکم اموی در سال 129 او را به هلاکت رساندند.111
ظاهر آن است که یمانی در ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نقش اساسی و مهمی دارد. این امر طبیعی است، زیرا او حاکم یمن، نمایندهی امام علیه السلام و سخنگوی رسمی به نام ایشان است، و بعد از آن در مقدمهی ظهور، مکه را تحت سلطه در میآورد.
بعید به نظر نمیرسد که امام علیه السلام او را حاکم بر حجاز و خلیج گرداند، و لشکر نخست امام از یمنیها و حجازیان تشکیل شود، و لذا نقشی اساسی در خلیج داشته باشند.
همان طور که احتمال میرود یمانی در عراق، شام و قدس نیز در کنار آن حضرت و خراسانیان و عراقیان به ایفای نقش بپردازد، اگرچه گزارش این موضوع خالی از اشکال نیست.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 705 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ابنحماد دربارهی نقش آفرینی یمنیان در ایران و عراق و شام عباراتی میآورد، اما یا سخنان افرادی عادی است و یا گزارشاتی مرسل، و در هر صورت قابل اعتماد نخواهد بود، و ظاهراً بر طبق خیالات او و مطابق با فضای دوران اوست.
سؤالی در اینجا پیش میآید: چرا امام باقر علیه السلام بیرق یمانی را هدایتگرترین پرچم عنوان میکنند، حال آنکه بیرق خراسانی نیز به بیرق هدایت وصف شده است، و در آن شعیب بن صالح وجود دارد، همو که امام مهدی علیه السلام منصب فرماندهی لشکر را به او عطا میفرمایند، علاوه بر آنکه فضیلت سبقت در زمینه سازی برای آن حضرت را نیز حایزند و امر امام علیه السلام با آنان آغاز میشود؟
پاسخ آن است که نهضت یمانی با خطّ دهی مستقیم امام علیه السلام خواهد بود، یعنی او معتمد خاص ایشان است، امام باقر علیه السلام میفرمایند: «در میان این بیرقها بیرقی هدایتگرتر از بیرق یمانی نیست، آن پرچم هدایت است زیرا به سوی صاحبتان دعوت میکند. پس چون یمانی خروج کرد فروختن سلاح بر مردم و هر مسلمانی حرام میشود. هنگامی که یمانی خروج نمود به سوی او بشتاب که پرچم او پرچم هدایت است، و بر هیچ مسلمانی جایز نیست از آن روی برتابد. هرکه چنین کند از اهل آتش است، زیرا او به حق و راهی مستقیم دعوت میکند.»112
بنابر روایت عمار بن یاسر، یمانی در جنگ قرقیسیا نیز شرکت میکند، غیبت شیخ طوسی /278 از وی نقل میکند: «دولت اهلبیت پیامبرتان در آخرالزمان خواهد بود و نشانههایی دارد، پس بنشینید و دست نگه دارید تا آنها آشکار شوند. آن هنگامی که روم و ترک بر شما بشورند و لشکرها آماده کنند...
اهل مغرب به سوی مصر خروج میکنند. به مصر که وارد شوند نشانهی سفیانی خواهد بود. قبل از آن شخصی خروج و به آل محمد علیهم السلام دعوت میکند. ترکان در حیره و رومیان در فلسطین فرود میآیند. عبد الله بر عبد الله سبقت میگیرد تا آنکه لشکریانشان در قرقیسیا بر کنار رودخانه روبرو میشوند و جنگی عظیم رخ خواهد داد.
رئیس مغربیان میآید و مردان را کشته زنان را به اسارت میگیرد، سپس به یمن باز میگردد
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 706 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
تا آنکه سفیانی در جزیره فرود آید و بر یمانی سبقت گیرد. سفیانی هر آنچه را که آنان جمع کرده بودند تحت اختیار در میآورد.
او در ادامه به کوفه میآید و یاران آل محمد علیهم السلام را به قتل میرساند و مردی از همنامان آنان را میکشد.آنگاه مهدی خروج میکند و پرچمدار وی شعیب بن صالح خواهد بود.»
الفتن /78 از امام باقر علیه السلام نقل میکند که قوای یمانی از صنعاء میآیند و در وقایع شام پیش از خروج سفیانی مشارکت میکند: «چون ابقع با اقوامی درشت هیکل ظاهر شود، میان آنان نبردی سخت در میگیرد. سپس اخوص سفیانی ملعون آشکار میشود و با هر دو میجنگد و فائق میآید. منصور یمانی با لشکرهای خود از صنعاء به سوی آنان میآید و بسیار خشمگین است. او با اخوص مواجه میشود و بیرقهایشان زرد و جامههایشان رنگین است، و جنگ سختی میانشان واقع میشود، و در نتیجه اخوص سفیانی بر او غالب میگردد.»
و نیز /59 از آن حضرت: «هنگامی که سفیانی بر ابقع و منصور یمانی غالب شود، ترک و روم خروج میکنند و سفیانی بر آنان نیز فائق میآید.»
لکن بر مرسلات ابنحماد و سخنان راویان وی نمیتوان اعتماد نمود، اگر چه برخی را به اهلبیت علیهم السلام نسبت دهد، به جهت آنکه امور زائد و تصورات عصر خود را بر حرکت حضرت مهدی علیه السلام تطبیق دادهاند.
قدر متیقن روایات آن است که یمانی در یمن و حجاز و خلیج نقش خواهد داشت.
<h4>شخصی مصری و یمنی همسو با سفیانی خروج میکنند</h4>
ظهور یمانی و سفیانی طبق احادیث اهلبیت علیهم السلام ، چند ماه قبل از ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد بود. روایتی با سند صحیح تصریح میکند که دو نفر که در خط و منهج سفیانی هستند، پیش از او خروج خواهند کرد، غیبت شیخ طوسی /271 از محمد بن مسلم روایت میکند: «قبل از سفیانی شخصی مصری و یمنی خروج خواهند کرد.»
البته زمان و مکان خروج این دو مشخص نیست، ولی مدت کمی قبل از سفیانی خواهند بود، و ممکن است بر ظواهری و بن لادن منطبق شود.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 707 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>خمار چشم در صنعاء</h4>
غیبت نعمانی /277 از عبید بن زراره روایت میکند: «در حضور امام صادق علیه السلام سخن از سفیانی به میان آمد، ایشان فرمودند: چگونه او خارج شود، و حال آنکه خمار چشم در صنعاء خروج نکرده است؟»
این شخص اهل یمن است و برای دستیابی به قدرت خروج میکند، ولی نتیجهای از پیش نمیبرد.
به نظر میرسد این وصف رمزی باشد که معنایش به هنگام ظهور این شخص واضح میگردد.
<h4>گفته شده که نام یمانی، حسن یا حسین است</h4>
در سخنی بدون سند وارد شده که نام یمانی حسن یا حسین است و از نسل زید بن علی علیه السلام میباشد، در مشارق انوار الیقین /196 و در چاپی دیگر /246 آمده است: «سپس پادشاهی بسان پنبه سفید، از یمن از صنعاء و عدن خروج میکند. او حسین یا حسن نام دارد. با خروج او دریای فتنه از بین میرود. پس او که سیدی علوی است مبارک، پاک، هدایتگر و هدایت شده ظاهر میشود. مردم از منت خداوند - که آنان را هدایت نموده - که برای آنان آورده است مسرور میگردند. با نور خود ظلمت را بر طرف میکند، و حق پس از مخفی بودن، به دست او آشکار میشود. او ثروتها را به طور مساوی میان مردم تقسیم میکند. شمشیر را درون غلاف میکند، پس دیگر خونی ریخته نمیشود. مردم در شادمانی و آرامش زندگی خواهند کرد. با آب عدل خویش چشمهی روزگار را از آلودگی پاک میسازد، و حق را به اهالی سرزمینها باز میگرداند.»
این عبارت همان گونه که مشاهده میشود سخنی مسجّع است از قائلی مجهول، البته ممکن است گوینده آن را از روایتی برگرفته باشد!
در روایات ابنحماد و دیگران نیز مشابه آن یافت میشود.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 708 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>روایتِ: مهدی از کرعه و یمانی از یکلا خارج میشوند</h4>
گنجی شافعی در البیان /510 از عبد الله بن عمر روایت میکند: «رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: مهدی از منطقهای در یمن که کرعه گفته میشود خروج میکند.
وی میافزاید: این حدیث حسن، و به گونهای نیکو به دست ما رسیده است. ابو الشیخ اصفهانی در عوالی آن را - همانسان که نقل کردیم - آورده و ابو نعیم نیز در مناقب المهدی ذکر کرده است.»113
کفایة الاثر /147 به سه طریق از اصبغ بن نباته، شریح بن هانی بن شریح و عبدالرحمن بن ابی لیلی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند: «نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در خانهی ام سلمه بودم که جماعتی از اصحاب ایشان، از جمله سلمان، ابوذر، مقداد و عبدالرحمن بن عوف آمدند، سلمان گفت: یا رسول الله! هر پیامبری وصی و دو سبط دارد، وصی و دو سبط شما کیانند؟ ایشان مدتی سر به زیر انداختند، بعد فرمودند...
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در ادامه امامان از اهلبیت خود را معرفی کرده فرمودند: آنگاه آن مقدار که خدا بخواهد، امامشان از آنان غائب میشود. برای او دو غیبت خواهد بود، که یکی طولانیتر از دیگری است. پس به ما رو کردند و با صدایی بلند فرمودند: بر حذر باشید از زمانی که پنجمین فرزند از فرزندان هفتمین فرزند من مفقود شود! حضرت علی علیه السلام میفرماید: عرض کردم: ای رسولخدا! حال او در زمان غیبت، چگونه است؟ فرمود: صبر میکند تا آنکه خدا به او اجازهی خروج بدهد. آنگاه از منطقهای به نام اکرعه در یمن خروج میکند، و این در حالی است که ابری بر سرش سایه انداخته، زره مرا پوشیده و شمشیرم ذوالفقار را حمایل کرده است و منادی ندا میکند: این مهدی خلیفهی خداست، از او پیروی کنید. او زمین را پر از عدل و داد میکند، آن گونه که از ستم و بیداد پر شده است.
این زمانی خواهد بود که دنیا گرفتار فتنه و آشوب شده مردم به غارت یکدیگر میپردازند. نه بزرگ به کوچک رحم میکند و نه قوی بر ضعیف، در این هنگام است که خدا به او اجازهی قیام میدهد.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 709 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
الفتن 1 /381 دربارهی یمانی مینویسد: «او از منطقهای به نام یکلا که یک مرحله از صنعاء فاصله دارد خروج میکند. پدرش قریشی است و مادرش یمنی.»
امری مسلّم است که حضرت مهدی علیه السلام از مکه و مسجد الحرام خروج میکنند، لذا روایت کرعه یا یکلا قابل قبول نیست، مگر آنکه مقصود حرکت یمانی وزیر از آنجا باشد، مثل روایتی که بیان میکند و گذشت که امر حضرت مهدی علیه السلام از مشرق آغاز میگردد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 710 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 711 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل بیست و پنجم: نبرد قدس</h3>
فلسطین و نبرد قدس در عصر ظهور
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 712 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>اوصاف آخرین فتنه پیش از ظهور</h4>
پیشتر گذشت که ظهور امام علیه السلام در پی فتنهای خواهد بود، المعجم الاوسط 5 /338 از طلحه از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «فتنهای به وقوع خواهد پیوست که یک طرف آن آرام نمیشود مگر جانب دیگر آن به جوش میآید، تا آنکه منادی از آسمان ندا در دهد: امیرتان فلانی است.»
المستدرک 4 /553 از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند و صحیح میشمارد: «فتنهای رخ خواهد نمود که مردم - آنچنان که طلا در معدن به دست میآید - از آن جان سالم به در میبرند، پس اهل شام را ناسزا نگویید، ظالمان آنان را ناسزا گویید، زیرا ابدال در میان آنهایند.
خداوند بر آنان بارانی از آسمان خواهد فرستاد که آنها را پراکنده خواهد کرد، تا جایی که اگر روباهان با آنان پیکار کنند پیروز میشوند. در آن هنگام خدا مردی از عترت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را در میان دوازده هزار نفر میفرستد. پیروان هفت پرچم با آنها به جنگ میپردازند. هیچ صاحب پرچمی نیست جز آنکه طمع در حکومت دارد. آنها میجنگند و شکست میخورند. سپس هاشمی ظاهر میشود و خداوند الفت و نعمت مردم را به آنان باز خواهد گرداند. آنان در این حالت به سر میبرند تا دجال خروج کند.»114
الفتن 1 /57 از ابو سعید خدری آورده است که رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «پس از من فتنههایی که یکی از آنها احلاس است، رخ میدهد که در آن میگریزند و خانواده و مال خود را از دست میدهند. سپس، فتنههایی سختتر از آن به وقوع میپیوندد. آنگاه فتنهای رخ میدهد که هرگاه بگویند به پایان رسید، امتداد مییابد و چنان پیش میرود که خانهای نمیماند مگر در آن وارد میشود، و مسلمانی نمیماند مگر آنکه بر او سیلی میزند، تا آنکه مردی از عترت من قیام نماید.»
عبدالرزاق در المصنف 11 /361 روایت میکند: «فتنهای در شام رخ مینماید که ابتدای آن گویا بازی کودکان است، از یک سو رو میآورد و از سویی آرام میگردد. پایان نمییابد تا آنکه منادی ندا کند: امیر فلانی است.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 713 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
الفتن 1 /56 و 238 از ابو هریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «پس از من چهار فتنه به سراغ شما میآید؛ در اولی خونها حلال شمرده میشود، در دومی خونها و اموال را حلال میشمرند، در سومی خونها، اموال و فروج حلال شمرده میگردد، چهارمین فتنه، رمیده و سخت و فراگیر است و همچون موج دریا، به تلاطم در میآید، به گونهای که هیچ یک از مردم، پناهگاهی در مقابل آن نمییابد.
آن فتنه، بر گرد شام میگردد، عراق را در بر میگیرد و جزیره را با دست و پایش، در هم میکوبد، و امت در آن، در بلا به مانند پوست ساییده میشوند. آنگاه هیچ یک از مردم نمیتواند بگوید بس است، بس است. آن را از هیچ نقطهای محو نمیکنند مگر آنکه از ناحیهای دیگر سر باز میکند... شخص در آن صبح مؤمن است ولی شب کافر، تنها کسی از آن نجات مییابد که دعای غرقه در دریا را بخواند. دوازده سال ادامه مییابد. هنگامی که از میان میرود، فرات از کوهی از طلا پرده بر میدارد. آنان بر سر آن میجنگند تا آنکه از هر نه تن، هفت نفر کشته شوند.»
همان 1 /238: «هنگامی که فتنهی فلسطین رخ دهد، بسان آبِ در مشک در شام میگردد. آنگاه در حالی که شما اندک و پشیمانید، از بین میرود.»
نگارنده: اگر این گزارشها صحیح باشد، ممکن است از فتنههایی سخن گوید که در گذشته رخ داده است. مطلب مهم آن است که بر استمرار این فتنهها تا ظهور دلالت دارد.
<h4>سفیانی فلسطین و مناطق پنجگانه را تحت سیطره در میآورد</h4>
غیبت نعمانی /304 از هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «هنگامی که سفیانی بر مناطق پنجگانه سلطه یافت نه ماه برایش حساب کنید.
هشام بر این باور است که مناطق پنجگانه، دمشق، فلسطین، اردن، حمص و حلب است.»
در روایت کمال الدین 2 /651 از امام صادق علیه السلام این مناطق پنجگانه توسط خود امام علیه السلام تفسیر شده است، عبد الله بن ابی منصور بجلی روایت میکند: «از امام صادق علیه السلام دربارهی نام سفیانی پرسیدم، ایشان فرمودند: با نام او چه کار داری؟ زمانی که مناطق پنجگانهی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 714 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
شام - دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین - را تحت سیطره در آورد، آن هنگام منتظر فرج باشید، عرضه داشتم: آیا نه ماه حکومت میکند؟ فرمودند: نه، ولی هشت ماه حکومت خواهد داشت، و نه یک روز بیشتر.»
این احادیث دلالت دارد که حکومت سفیانی شامل سوریه، اردن و فلسطین و یا قسمتهایی از آن میشود.
سلطه بر اردن ممکن است از راه قیام ناصبیانِ پیرو سفیانی باشد. فلسطین هم از سوی یهودیان بدو سپرده میشود تا اهالی آن را ساکت کند.
<h4>گزارشِ: بیرقهای خراسان به سوی قدس</h4>
المعجم الاوسط 4 /323 از ابو هریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «پرچمهایی سیاه از خراسان خارج میشوند، چیزی آنها را باز نمیگرداند تا آنکه در ایلیاء نصب شوند.»
سنن ترمذی 3 /362، مسند احمد، ابن کثیر در نهایه، بیهقی در دلائل و دیگران آوردهاند، ابن صدیق مغربی نیز در ردّ بر ابن خلدون آن را صحیح میشمارد.
الفتن 1 /312 روایت میکند: «پرچمدار مهدی پسری است با سنّ کم، ریش اندک و زرد پوست، اگر با کوهها بجنگد آنها را منهدم میسازد، تا آنکه در ایلیا فرود آید.»
در مصادر ما مشابه آن در الملاحم و الفتن /43، 58 و 121 نقل شده که احتمال میرود قسمتی از روایت پیشین باشد، زیرا از لشکری سخن میراند که از ایران به ایلیا یعنی قدس میآید.
برخی احتمال میدهند این حمله پیش از ظهور باشد، ولی صحیح نیست، زیرا فرماندهی آن شعیب بن صالح، فرماندهی لشکر حضرت در حملهی آزاد سازی شام و فلسطین است.
علاوه بر آنکه این گزارش به گزارشاتی که حول نهضت ابومسلم خراسانی است میماند، لذا نمیتوان بدان اعتماد کرد.
<h4>ورود روم به عراق و فلسطین</h4>
غیبت شیخ طوسی /378 از عمار نقل میکند که ترکان در عراق فرود میآیند و رومیان در رمله:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 715 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
«ترک در حیره فرود میآید و روم در فلسطین، عبد الله بر عبد الله سبقت میگیرد تا آنکه لشکریانشان در قرقیسیا در کنار نهر با هم مواجه شوند و نبردی سخت رخ دهد.»
سخن در این روایت از جنگ قرقیسیاست که در سال ظهور به وقوع میپیوندد، ولی به جزئیاتی که در آن آمده نمیتوان اعتماد نمود، زیرا سند آن تمام نیست.
<h4>نبرد موعود دمشق و قدس</h4>
این، بعد از جنگهای کوچک در عراق و حجاز، بزرگترین معرکه در مرحلهی نخست ظهور امام علیه السلام است. طرف مقابل آن هم سفیانی حاکم سوریه و ثقل نبرد در دمشق است، و محور آن دمشق، طبریه115 و قدس هستند.
امام علیه السلام بر سفیانی فائق آمده و با فتح و پیروزی وارد سرزمین قدس میشوند.
سفیانی گویا خطّ دفاع یهودیان است، لذا پیروزی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر وی، پیروزی بر یهود خواهد بود.
در روایت آمده که ویرانی در دمشق بسیار خواهد بود، معانی الاخبار /406 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت میکند: «در مصر منبری بنا خواهم کرد، سنگ سنگ دمشق را ویران خواهم ساخت، یهود را از تمام مناطق عرب بیرون خواهم نمود و با این عصای خود عرب را میرانم.
در این هنگام راوی که عبایهی اسدی است گفت: یا امیرالمؤمنین! گویا خبر از آن میدهید که بعد از مرگ زنده خواهید شد، ایشان فرمودند: هیهات، ای عبایه! اشتباه فهمیدی، مردی از من این کارها را انجام میدهد، یعنی مهدی علیه السلام .»
جنگ بعدی که بزرگترین نبرد است با روم خواهد بود، و هفت سال پس از جنگ قبلی است. امام علیه السلام پس از نبرد قدس، پیمان صلحی ده ساله با روم میبندند، ولی رومیان بعد از هفت سال آن را نقض کرده، لشکرهایشان را در منطقه گرد میآورند و این جنگ عظیم به وقوع میپیوندد، نبردی گسترده که به جنگی جهانی میماند.
سنن الدانی /100 از ابو سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «مردی از امتم خروج میکند
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 716 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
که به سنّتم عمل مینماید. خدا از آسمان برایش برکت را فرو میفرستد و زمین برکاتش را برای وی بیرون میدهد. او زمین را پر از عدالت میکند، چنانکه از ستم آکنده شده است. هفت سال بر این امت حکومت، و در بیتالمقدس سکونت میکند.»116
باید این هفت سال را بر مدت آتش بس با روم پیش از نقض آن حمل نمود.
العطر الوردی /64 از حذیفه: «در میان رکن و مقام با مهدی بیعت میکنند. او روانهی شام میشود، در حالی که جبرئیل پیش قراول و میکائیل بر دنبالهی لشکر است. اهل آسمان و زمین، پرندگان، حیوانات وحشی و ماهیان دریا بدو خرسند میشوند.»
الفتن 1 /349 از حضرت علی علیه السلام : «مهدی میرود تا آنکه در بیتالمقدس فرود آید. خرائن به نزد او منتقل میشود، و عرب، عجم، اهل حرب، روم و دیگران بدون نبرد تحت فرمان او در میآیند.»
نگارنده: مقصود پس از پیروزی در نبرد قدس است.
همو 1 /347 حدود بیست گزارش تحت عنوان «خروج مهدی از مکه به بیتالمقدس» نقل میکند.
در مصادر حدیثی ما احادیثی در این باره رسیده است، ابن وزیر غافقی از حضرت علی علیه السلام نقل میکند: «او در میان دوازده هزار تن - اگر کم باشند - و پانزده هزار نفر - اگر زیاد باشند - خروج میکند. هراس پیشاپیش او میرود. با هر دشمنی که روبرو شود، به اذن خدا او را شکست میدهد. شعارشان بمیران، بمیران است. در راه خدا به سرزنش هیچ سرزنشگری اعتنا نمیکنند. هفت بیرق از شام به مصاف آنها میروند، ولی همه را شکست داده قدرت را در دست میگیرد. پس از آن محبت و نعمت میان مسلمین باز میگردد و فاصه و بزاره باز میگردند و پس از آن تنها دجال خواهد بود.
گفتیم: فاصه و بزاره چیست؟ فرمود: او قدرت را به دست میگیرد و شخص میتواند بدون آنکه از چیزی بهراسد، سخن راند.»117
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 717 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
الملاحم و الفتن /296 از امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف این نبرد روایت میکند: «پس خداوند بر سفیانی غضب میکند، و خلق خدا به خاطر غضب او خشمگین میشوند. پرندگان با بالها، کوهها با صخرهها و ملائکه با فریادشان آنان را میزنند.
ساعتی نخواهد گذشت مگر آنکه خدا تمام یاران سفیانی را هلاک کند، و در زمین تنها او باقی ماند. آنگاه مهدی او را میگیرد و زیر درختی که شاخههایش آویخته، در کنار دریاچهی طبریه ذبح خواهد کرد.»
در برخی روایات سخن از امداد غیبی مسلمین به میان آمده است: «آن روز صدایی از آسمان به گوش میرسد، منادی ندا میکند: اولیای خدا یاران فلان - مقصود مهدی است - هستند. آنگاه یاران سفیانی مغلوب و همه کشته میشوند، جز آنکه رانده شده است.»
ممکن است بعضی اشکال کنند که در منابع سنیان روایات در این باره بسیار است ولی با حرکت بنی عباس خلط شده، از این رو نمیتوان اعتماد نمود، لکن این امر ضرری به اصل مطلب که روایات امامان علیهم السلام آن را تأیید میکند، و با حرکت امام علیه السلام از مکه به عراق و بعد از آن به دمشق و قدس منسجم است، نمیرساند.
<h4>امام علیه السلام در درّهی عذراء در نزدیکی دمشق اردو میزند</h4>
در حدیث طولانی جابر از امام باقر علیه السلام پیشتر گذشت: «آنگاه به کوفه میآید و مدتی طولانی که خدا میخواهد در آن درنگ میکند تا بر آن غالب آید. سپس به همراه یارانش به عذراء میآید و این در حالی است که مردم بسیاری به او پیوستهاند. سفیانی در آن زمان در وادی رمله به سر میبرد. دو لشکر در روز ابدال با یکدیگر برخورد میکنند. مردمی از شیعیان آل محمد علیهم السلام که با سفیانی بودهاند، [از لشکر او] بیرون میآیند، و گروهی که با خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بودند به سفیانی ملحق میگردند، و هرکسی به پرچم خود میپیوندد.
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: آن روز سفیانی و یارانش کشته میشوند به طوری که حتی خبر رسانی از آنها باقی نمیماند، و آن روز زیانکار کسی است که از غنیمت [بنی] کلب بهرهای نبرد.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 718 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
این روایت بر تأیید امام علیه السلام از سوی مردم دلالت دارد، زیرا بیان میکند که لشکر ایشان بدون مقاومت مردم، وارد سوریه میشود.
<h4>خداوند سفیانی و نیز روم را بر دستان امام علیه السلام شکست میدهد</h4>
الفتن 1 /352 از عبد الله بن مسعود نقل میکند: «هفت تن از عالمان با مهدی بیعت میکنند. آنان از مناطق مختلف و بدون وعدهی قبلی به مکه میآیند. با هریک از آنها سیصد و بیش از ده مرد بیعت کرده است. پس به مکه میآیند و بیعت میکنند، و خداوند محبت او را در سینههای مردم میافکند.
او با آنان به سوی کسانی که با لشکریان سفیانی بیعت کردهاند و مردی از جَرَم فرماندهی آنهاست میآید. از مکه خارج میشود و یارانش را آنجا میگذارد، و با ردایی در بر میآید و خود را به جرمی میرساند. او هم با مهدی بیعت میکند.
قبیلهی کلب او را بر این کار سرزنش میکنند. او نیز میآید و بیعتش را پس میگیرد. آنگاه برای جنگ با ایشان لشکر کشی میکند. مهدی آنها را شکست میدهد، و خدا روم را بر دستان او شکست خواهد داد و فتنهها را بر طرف خواهد ساخت. او در شام فرود میآید.»
همان 1 /349 از حضرت علی علیه السلام : «وقتی سفیانی لشکری به سوی مهدی فرستد و در بیداء به زمین فرو رود، و این خبر به اهل شام برسد، به خلیفهشان گویند: مهدی خروج کرده، با او بیعت کن و تحت فرمانش در آ، و گرنه تو را میکشیم!
او هم بیعت خود را ارسال میکند. مهدی میآید تا در بیتالمقدس وارد شود. خزائن بدو منتقل شوند و عرب، عجم، اهل حرب، روم و دیگران بدون جنگ تحت فرمانش در آیند، تا آنکه در قسطنطنیه و جوار آن مساجد بنا شود.
پیش از او مردی از اهلبیتش با اهل مشرق خروج میکند. هشت ماه شمشیر را بر شانه بر میدارد، میکشد و مثله میکند، آنگاه متوجه بیتالمقدس میشود، ولی بدان نمیرسد که میمیرد.»118
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 719 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مضمون این روایت صحیح است، زیرا همسو با پیروزی حتمی امام علیه السلام است، پیروزی با رعب و جنگ.
البته در قبال این روایات، روایاتی متأثر از کعب الاحبار نیز یافت میشود که از شکست امام علیه السلام سخن میگوید، مطلبی غیر قابل قبول که با وعدهی محتوم الهی، و احادیث صحیح متضمن پیروزی قاطع ایشان در نبرد عظیم دمشق و فتح قدس، در تعارض است، و اینکه ایشان عدل و داد را در گسترهی زمین میپراکند، و - بر خلاف روایات امویان - پیش از آن از دنیا نخواهد رفت.
الفتن 1 /399 از محمد بن حنفیه: «خلیفهای از بنی هاشم در بیتالمقدس وارد میشود. او زمین را پر از دادگری خواهد نمود. بیتالمقدس را چنان بنا کند که به خود ندیده است. چهل سال حکومت خواهد کرد. آتش بس با رومیان بر دستان او و در هفت سال باقی ماندهی خلافتش خواهد بود. رومیان بعدها به او خیانت و در عمق بر ضدّ او تجمع میکنند. او هم از شدت اندوه از دنیا میرود.
پس از او کسی [ دیگر] از بنی هاشم به حکومت میرسد که آنها را شکست داده و قسطنطنیه، و در پی آن روم را فتح خواهد کرد. او گنجهای آنجا و سفرهی سلیمان بن داود را آشکار میکند. بعد از آن به بیتالمقدس رفته در آن فرود خواهد آمد.
دجال در دوران او خروج میکند. عیسی بن مریم نیز فرود آمده پشت سر او نماز میگذارد.»
دروغ پردازان خود را مضطر دیدهاند که دو مهدی تصویر کنند که یکی شکست میخورد و دیگری پیروز میشود!
<h4>فشار منطقهای بر سفیانی برای بیعت با حضرت مهدی علیه السلام </h4>
این مطلب در کتب اهلسنت و برخی منابع ما آمده است، و فضای موجود در روایت که از ضعف سفیانی و افت اقتدار منطقهای او حتی بین اهل شام حکایت میکند، صحیح است.
الفتن /97 از حضرت امیر علیه السلام نقل میکند: «او با دوازده هزار نفر - اگر کم باشند - و یا پانزده هزار تن - اگر زیاد باشند - میرود، شعارشان، بمیران بمیران است، تا آنکه با سفیانی روبرو شود. او گوید: عمو زادهام را بیاورید تا با او سخن گویم. او هم به سوی وی میرود و با او تکلّم
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 720 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
میکند. سفیانی امر را به ایشان میسپارد و بیعت میکند. چون به نزد یارانش باز گردد کلب به سرزنش او میپردازند. او هم باز میگردد و بیعتش را پس میگیرد. ایشان هم خواستهی او را اجابت مینماید.
آنگاه او با لشکر سفیانی که هفت پرچم همراه اویند - و هریک امارت را برای خود میخواهد - پیکار میکنند، و مهدی همه را شکست میدهد.
ابو هریره گوید: کسی محروم است که از غنیمت کلب بی بهره ماند.»119
راوی، شرائط و جوّ موجود در عصر خود را بر این روایت پیاده کرده است!
همان /95 از امام باقر علیه السلام : «هنگامی که پناهندهای که در مکه است از فرو رفتن زمین خبر دار شود، با دوازده هزار نفر از جمله ابدال بیاید تا در ایلیا فرود آیند... سفیانی اطاعت خود را اعلام میکند. سپس میرود و با کلب که داییهای او هستند، دیدار میکند. آنها او را بر این کار نکوهش کرده میگویند: خدا به تو جامهای پوشاند ولی تو آن را در آوردی! او هم میگوید: نظر شما چیست، آیا بیعت را باز ستانم؟ آنان گویند: آری.
او نزد ایشان به ایلیا میآید و میگوید: [بیعت مرا] فسخ کن، ایشان هم گویند: من چنین نمیکنم، او میگوید: چرا...
آنگاه میگوید: این مردی است که از فرمان من به در آمده است، پس فرمان میدهد و او را بر روی تخته سنگی در ایلیا ذبح میکنند.
سپس سراغ کلب رفته آنان را غارت میکند، زیانکار کسی است که روز چپاول کلب زیان کند.»
در این عبارت اوضاع شام و فلسطین هنگام ظهور به تصویر کشیده شده است وبا پیاده سازی جوّ عصر راوی بر روایت توأم است. البته اصل حرکت ایشان به سمت قدس مسلّم و مورد اتفاق است.
در منابع حدیثی ما شیعیان، مشابه و البته اقوی از آن یافت میشود، تفسیر عیاشی 2 /59 از
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 721 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
عبد الاعلی حلبی از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «گویا آنها را میبینم که سیصد و بیش از ده مردند و از نجف کوفه بالا میروند. گویا دلهایشان پارههای آهن است. جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ حضرت هستند. رعب یک ماه جلو و یک ماه پشت سر ایشان حرکت میکند. خداوند با پنج هزار فرشتهی نشانهدار او را یاری میرساند. وقتی که از نجف بالا میرود به یارانش میفرماید: امشب را به عبادت بگذرانید، و آنان شب را سپری میکنند در حالی که برخی در رکوع و برخی در سجدهاند و به درگاه خدا تضرّع میکنند. چون صبح میشود میفرماید: از راه نخیله برویم. [امام باقر علیه السلام در ادامه فرمودند:] و بر کوفه خندقی خواهد بود.
گفتم: خندق؟ فرمودند: آری به خدا. تا آنکه به مسجد ابراهیم علیه السلام در نخیله میرسد و دو رکعت نماز در آنجا میگزارد. سپس مرجئه و غیر آنان از لشکریان سفیانی که در کوفه هستند به مصاف ایشان میآیند. ایشان به اصحاب میفرماید: وانمود به فرار کنید، و بعد میفرماید: بر ایشان حمله برید.
امام باقر علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند هیچ خبر رسانی از آنها از خندق عبور نمیکند.
سپس حضرت وارد کوفه میشود و هیچ مؤمنی نمیماند مگر آنکه آنجا خواهد بود و یا اشتیاق آنجا را خواهد داشت، و این همان سخن امیرالمؤمنین علیه السلام است.
در ادامه به اصحاب میفرماید: به سوی این طغیان پیشه [سفیانی] بروید، و او را به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دعوت میکند، او هم تسلیم میشود و بیعت میکند. [بنی] کلب که داییهای او هستند به او میگویند: ای فلان! چه کردی؟ به خدا قسم ما هرگز با تو بر این امر بیعت نمیکنیم، سفیانی میگوید: چه کنم؟ میگویند: بیعتت را پس بگیر، او هم چنین میکند، قائم علیه السلام به او میفرماید: مراقب باش که من حجّت را بر تو تمام نمودم و با تو خواهم جنگید. صبح که میشود با آنها میجنگد، وخداوند کتفهای آنان را در اختیار او قرار میدهد. او سفیانی را اسیر میکند و میبرد و با دست خود ذبح میکند.
سپس لشکری اسب سوار را به روم اعزام میکند تا ما بقی بنیامیه را حاضر کنند. آنها به روم که میرسند میگویند: اهل ملّت و دین ما را به ما بسپارید، ولی آنان ابا میکنند
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 722 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
و میگویند: به خدا چنین نخواهیم کرد. آن گروه میگویند: به خدا اگر امام فرمان دهد با شما نبرد خواهیم نمود. پس رومیان نزد حاکمشان رفته جریان را میگویند. او میگوید: بروید و آنها را در اختیار اینان قرار دهید که قدرت عظیمی دارند، و این سخن خداست: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا یرْکضُونَ. لا تَرْکضُوا وَارْجِعُوا إِلَی مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکنِکمْ لَعَلَّکمْ تُسْأَلُونَ،120پس چون عذاب ما را احساس کردند، بناگاه از آن میگریختند. مگریزید، و به سوی آنچه در آن متنعّم بودید و سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید، حضرت فرمودند: مقصود گنجهایی است که ذخیره میکردید.
قَالُوا یا وَیلَنَا إِنَّا کنَّا ظَالِمِینَ. فَمَا زَالَتْ تِلْک دَعْوَاهُمْ حَتَّی جَعَلْنَاهُمْ حَصِیداً خَامِدِینَ، گفتند: ای وای بر ما، که ما واقعاً ستمگر بودیم. سخنشان پیوسته همین بود، تا آنان را درو شدهی بیجان گردانیدیم؛ [یعنی حتّی] خبر رسانی هم از آنان باقی نمیماند.»
این روایت از سرعت پیروزی امام علیه السلام در عراق بر خوارج سخن میگوید، و به دنبال آن از حرکت ایشان به شام و قدس. لکن برخی عبارات آن عوامانه است و بر عصر راوی تطبیق شده است.
بحار الانوار 52 /388 از جابر بن یزید از آن حضرت حدیثی میآورد که سرعت شکست سفیانی و یهود به دست امام علیه السلام را وصف میکند: «آنگاه خداوند تعالی آنان را تحت اختیار قائم و یارانش در میآورد، و تمام آنان را میکشند. حتی مردی پشت درخت و سنگ پنهان میشود، و درخت و سنگ صدا میزند: ای مؤمن! این مردی کافر است، او را بکش، او هم چنین میکند. درندگان و پرندگان از گوشت آنها سیر میشوند و قائم آن مقدار که خدا بخواهد در آنجا میماند.
سپس در آنجا سه بیرق را روانه میکند؛ یکی به قسطنطنیه که خدا برایش فتح خواهد کرد، یکی به چین و فتح خواهد نمود، و یکی به کوههای دیلم و آن نیز چنین خواهد شد.»
این حدیث شبیه حدیث متواتر پیرامون نبرد مسلمانان با یهود است و آن را تأیید میکند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 723 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>روایتِ نزول حضرت مهدی علیه السلام در بیتالمقدس</h4>
الفتن 2 /354 از ارطاة: «آنگاه مهدی برای مدت سه سال به مکه باز میگردد. مردی از کلب خروج، و هر کسی را که در سرزمین ارم است به اجبار با خود همراه میکند. او در میان دوازده هزار تن به سوی مهدی و بیتالمقدس میرود. مهدی هم سفیانی را میگیرد و بر دروازهی جیرون میکشد.»
همان 1 /387 از کعب: «کسی که اهل یمن را تبعید میکند مردی است از بنی هاشم. منزل او در بیتالمقدس است و دوازده هزار نفر نگهبان او هستند. او اهل یمن را تا جایی تبعید میکند که به منتهای زمین برسند.»
نگارنده: اصل حرکت امام علیه السلام به سمت قدس صحیح است، ولی این تفاصیل برگرفته از تصورات راویان است. آنهایند که میپندارند حضرت با یمنیها دشمنی و آنها را از بلاد شام تبعید میکند!
<h4>روایتِ: جباری از قریش که به بیتالمقدس وارد میشود</h4>
راویان وابسته به دربار حاکمان، روایات بسیاری پیرامون ورود امام علیه السلام به سرزمین قدس نقل کرده و البته بدان افزودهاند.
الفتن 1 /403 از کعب نقل میکند: «مردی از قریش که از بدترین خلق است به خلافت رسیده در بیتالمقدس فرود میآید. خزینهها بدو منتقل میشود. اشراف مردم هم با او همراه میشوند و به ستم میپردازند. پرده داران او بسیار میشوند و اموال فزونی مییابد تا جایی که مردی از آنها به میزان یک ماه و دیگری به میزان دو یا سه ماه اطعام میکند. لاغر آنها مانند فربه دیگر مردم است. آنان بسان گوسالههایی که در آخورها بزرگ میشوند رشد میکنند. خلیفه سنن نیک آنها را از بین میبرد و بدعت میگذارد. فساد، زنا و باده گساریِ علنی ظاهر میشود. عالمان میهراسند تا بدانجا که اگر کسی سوار بر مرکبی شهرها را بگردد عالمی نمییابد تا از او حدیثی بیاموزد. مسخ و فرو رفتن در زمین رخ میدهد. اسلام به غربت میافتد همان گونه که با غربت آغاز شد. دیندار به کسی میماند که پاره آتشی در
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 724 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دست گرفته و یا کسی که در شبی تاریک بر درختی خاردار دست بکشد. فساد او به جایی میرسد که دخترش را به بازار میفرستد و او به همراه مأموران و در حالی که زیور آلاتی طلایی و لباسی که او را نمیپوشاند دارد، در آن رفت و آمد میکند.
اگر کسی تنها در یک جمله بر او خرده گیرد گردنش را بزنند. او روزی مردم را قطع میکند و به دنبال آن آنها را از عطایای خود محروم مینماید. سپس فرمان میدهد مردم یمن را از شام اخراج کنند. مأموران هم چنین کرده آنان را از شام و اطراف آن بیرون میکنند، آنان هم میآیند تا به بصری برسند، و این در اواخر عمر او خواهد بود.
اهل یمن نامهها میان خود مینویسند و گرد هم میآیند، گروه گروه شده میگویند: کجا میروید و سرزمین و هجرتگاهتان را وا میگذارید! و تصمیم میگیرند با یکی از میان خود بیعت کنند. آنها مشغول بررسی گزینهها هستند که صدایی که نه از جن است و نه از انس را میشنوند که میگوید: با فلانی بیعت کنید و نام او را میگوید. آنها هم به او - که در میان گزینههایشان نبود - رضایت میدهند. در پی آن گروهی را به نزد جبار قریش میفرستند و او همهی آنها را به قتل میرساند و تنها یک نفر را زنده میگذارد تا خبر دهد.
اهل یمن به قصد او - که بیست هزار مأمور دارد - میروند. قبایل لخم، جذام، عامله و جدس نیز به آنها میپیوندند و همانسان که یوسف پناهگاه برادرانش در مصر بود، یمنیان را یاری خواهند کرد.
سوگند به کسی که جان کعب در دست اوست، لخم و جذام و عامله و جدس از اهالی یمن هستند. ای اهل یمن! اگر اینها نزد شما آمدند و نسبت خود را جویا شدند، آنان را کمک کنید که از شمایند.
آنها میروند تا به بیتالمقدس میرسند. جبار قریش به همراه لشکریانش به مصاف آنها میآید ولی شکست میخورد.»
همان 2 /622 مینویسد: «در زمان هاشمی که پس از مهدی در بیتالمقدس خواهد بود و به ستمگری خواهد پرداخت، چنان میشود که او دختری با لباسی که او را نمیپوشاند را [برای انجام کارهایش] میفرستد. در آن زمان زمین لزره، مسخ و فرو رفتن زمین خواهد بود.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 725 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
همان 1 /387 از کعب میآورد: «مردی از بنی هاشم وارد بیتالمقدس میشود. او دوازده هزار نگهبان دارد... کعب در روایتی دیگر گوید: او سی و شش هزار نگهبان دارد. بر هر مسیری که به بیتالمقدس منتهی میشود دوازده هزار نفر.
ارطاة گوید: عمر او دراز خواهد بود. او به ستم میپردازد و در اواخر عمر پرده دارانش بسیار خواهند شد. ثروت او و نزدیکانش چنان فراوان میشود که لاغر آنها به فربه سایر مسلمین میماند...»
وی در ادامه جریان جبار قریش را ذکر میکند، و نیز رخدادهایی غریب در آینده که قریشیان در آن ظالمانند و یمنیها مظلومان، و عجیب است که شخصیّت امام علیه السلام را غیر اصلی معرفی میکند!
<h4>بررسی روایات نبرد دمشق و قدس</h4>
1. همچنانکه میبینیم این روایات دستخوش خیالات راویان شده است، مخصوصاً روایات ابنحماد که مهمترین منبع سنیان در روایات ملاحم و پیشگویی است. عموم آن را هم بافتههای کعب الاحبار و هم پیالگانش تشکیل میدهد، کسانی که از پیش خود سخن میگویند، و گاه آن را به رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نسبت میدهند!
کلام اینان نزاع قبائل عرب را به تصویر میکشد، امری که پس از مرگ یزید شدّت یافت.
2. واضح است که راویان احادیث مربوط به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را بر دوران خود پیاده کردهاند! آنها نشانهها و معجزات امام علیه السلام از جمله ندای آسمانی، و اوصاف یاران ایشان را برای یمنیها جلوه دادهاند!
3. برخی از این گزارشات با مسلّمات روایات شیعه و سنی تعارض دارد، مثل آنکه میگوید امام علیه السلام میمیرد، و پس از ایشان جباری قریشی به حکومت میرسد، یمنیها با قریشیان میجنگند و همهی آنان را از بین میبرند، تا جایی که کفش قریشی تحفه خواهد شد!
و دیگر عناصر خیالی موجود در آنها پیرامون روم، قسطنطنیه، عیسی علیه السلام ، دجال و وقایع بعد از حضرت، و پیش از این نیز گذشت که آنان چسان احادیث مربوط به شام و دجال را
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 726 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
تحریف کردند.
4. در میان این اقوال، عباراتی اندک نیز یافت میشود که مضامینی صحیح دارد، و قاعده آن است که تنها آن مقداری را که احادیث اهلبیت علیهم السلام تأیید میکند بپذیریم، مانند احادیث پیرامون نبرد امام علیه السلام با سفیانی در فتح قدس که از جنگ شام آغاز میشود، و بعد از آن امام علیه السلام به راحتی وارد قدس میشوند.
ذبح سفیانی توسط امام علیه السلام و کنار دریاچهی طبریه از نظر ما بعید است، و راجح آن است که وی در شام به هلاکت میرسد، همان گونه که در روایتی آمده است.
<h4>تأثیر پیروزی قاطع امام علیه السلام و ورود به قدس</h4>
طبیعی به نظر میرسد که پیروزی امام علیه السلام و ورود به سرزمین قدس، تأثیر بسیاری بر غربیها بگذارد، و شکست یهودیان موجب شود جنون آنان شدّت گیرد! از این رو با وجود بیم از ایشان - به جهت در اختیار داشتن امام علیه السلام اسلحهای همسنگ با آنها یا فراتر - اعلان نبرد کنند.
در چنین وقت حسّاسی است که مسیح علیه السلام فرود میآید و غرب و تمامی عالم را دچار بهت میکند، و صلح بین امام مهدی علیه السلام و غربیان را برنامه ریزی خواهد کرد. همان که رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم آن را آخرین آتش بس میان روم و مسلمانان دانستند و امیر آن روز را مهدی از فرزندان خویش عنوان کردند، و خواهد آمد.
<h4>هشت ماه جنگ</h4>
کمال الدین 1 /318 از عیسی خشاب روایت میکند: «به امامحسین علیه السلام گفتم: آیا شما صاحب این امر [ظهور] هستید؟ فرمودند: نه، صاحب امر، رانده و آواره است و پدرش را کشتهاند ولی خونخواهی نکرده است، او هم کنیهی عمویش است، و هشت ماه شمشیرش را بر شانه میگذارد.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 727 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل بیست و ششم: یهود</h3>
یهود و نبرد با آنان در عصر ظهور
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 728 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>آیات قرآن در مورد نقش یهود در عصر ظهور</h4>
در کتاب عصر ظهور گفتیم که آیات قرآن تصریح میکند که یهود در زمین جنگ افروزی میکنند، و خدا خود ضامن خاموش کردن آن است!
او میفرماید: وَقَالَتِ الْیهُودُ یدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ ینْفِقُ کیفَ یشَاءُ وَلَیزِیدَنَّ کثِیراً مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک طُغْیاناً وَکفْراً ، وَأَلْقَینَا بَینَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ ، کلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ وَیسْعَوْنَ فِی الأرض فَسَاداً وَاللهُ لایحِبُّ الْمُفْسِدِینَ،121 و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دستهای خودشان بسته باد. و به [ سزای ] آنچه گفتند ، از رحمت خدا دور شوند. بلکه هر دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد میبخشد. و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو فرود آمده، بر طغیان و کفر بسیاری از ایشان خواهد افزود، و تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم. هر بار که آتشی برای پیکار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت. و در زمین برای فساد میکوشند. و خدا مفسدان را دوست نمیدارد.
این وعدهای الهی است به خاموش نمودن هر جنگی که آنان افروزند، حال چه خودشان یک طرف جنگ باشند، و چه دیگران را تحریک نمایند.
جنگ افروزی آنان بر مسلمین در قرن حاضر مضاعف شده است و شرق و غرب را بر ضدّ آنها تحریک میکنند، آنان فلسطین را غصب کردند و دولت خود را در آن برقرار ساختند.
لذاست که وعدهی الهی محقق خواهد شد. یکی از راههای خاموش شدن آتش فتنهی آنها، درگیریهای داخلی است، یکی دیگر هم مسلّط شدن دیگران بر آنهاست، خداوند میفرماید: وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّک لَیبْعَثَنَّ عَلَیهِمْ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّک لَسَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ،122 و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت اعلام داشت که تا روز قیامت بر آنان [یهودیان] کسانی را خواهد گماشت که بدیشان عذاب سخت بچشانند. آری، پروردگار تو زود کیفر است و همو آمرزندهی بسیار مهربان است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 729 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
یعنی خدای متعال چنین حکم کرده که تا روز قیامت کسی را بر آنان - که برخی صالحند و برخی نه - مسلّط گرداند که آنها را عقاب و عذاب کند، در زمین بپراکند، و به خوبی و بدی بیازماید، شاید توبه کنند و به مسیر هدایت بازگردند.
پیش از این ملوک بابل، مصر، یونان، فارس، روم و دیگران را بر آنان مسلّط گردانید. البته این در غیر ادوار حکومت پیامبران علیهم السلام و نیز دوران فعلی علوّ آنان است که پیش از انتقام قرار دارد.
آیات آغازین سورهی اسراء این وعده را باز میکند، میفرماید: سُبْحَانَ الذی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الذی بَارَکنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ . وَآتَینَا مُوسَی الْکتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًی لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکیلا . ذُرِّیةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کانَ عَبْدًا شَکوراً . وَقَضَینَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فی الْکتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فی الأرض مَرَّتَینِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کبِیراً . فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیکمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَکانَ وَعْداً مَفْعُولا . ثُمَّ رَدَدْنَا لَکمُ الْکرَّةَ عَلَیهِمْ وَأَمْدَدْنَاکمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکمْ أَکثَرَ نَفِیراً . إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لأَنْفُسِکمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِیسُوءُوا وُجُوهَکمْ وَلِیدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیتَبِّرُوا مَاعَلَوْا تَتْبِیراً . عَسَی رَبُّکمْ أَنْ یرْحَمَکمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً،123 منزّه است آن [خدایی] که بندهاش را شبانگاهی از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی - که پیرامون آن را برکت دادهایم - سیر داد، تا از نشانههای خود به او بنمایانیم، که او همان شنوای بیناست. کتاب آسمانی را به موسی دادیم و آن را برای فرزندان اسرائیل رهنمودی گردانیدیم که: زنهار، غیر از من کارسازی مگیرید، [ای] فرزندانِ کسانی که [آنان را در کشتی] با نوح برداشتیم. راستی که او بندهای سپاسگزار بود. در کتاب آسمانی به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که: قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و قطعاً به سرکشی بسیار بزرگی برخواهید خاست. پس آنگاه که وعدهی [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد، بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما میگماریم، تا میان خانهها [یتان برای قتل و غارت شما] به جستجو درآیند، و این تهدید تحقق یافتنی است. پس [از چندی] دوباره شما را بر آنان چیره میکنیم و شما را با اموال و پسران یاری میدهیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر میگردانیم. اگر نیکی کنید، به خود
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 730 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نیکی کردهاید، و اگر بدی کنید، به خود [بد نمودهاید]. و چون تهدید آخر فرا رسد [بیایند] تا شما را اندوهگین کنند و در معبد [تان] چنانکه بار اول داخل شدند [به زور] درآیند و بر هر چه دست یافتند یکسره [آن را] نابود کنند. امید است که پروردگارتان شما را رحمت کند، و [لی] اگر [به گناه] بازگردید [ما نیز به کیفر شما] بازمیگردیم، و دوزخ را برای کافران زندان قرار دادیم.
به عبارتی دیگر: در تورات برای بنیاسرائیل چنین مقدّر کردهایم که به انحراف رفته و در مجتمع بشری دو بار به فساد خواهید پرداخت، بر مردمان استکبار ورزیده و سرکشی بسیاری خواهید داشت. هنگامی که زمان عقوبت شما بابت فساد نخستین فرا رسد، بندگانی از خود را که نیرومند و جنگاورند به سراغ شما میفرستیم و آنها در میان خانهها در پی شما میگردند... و این کنایه از سهولت فتح نخست فلسطین بر دستان مسلمین است، مسلمانان در آن فتح، در میان خانههای یهودیان به جستجوی پیکارجویان بر آمدند.
آنگاه دوباره شما را بر آنان چیره ساخته و اموال و اولاد و یارانی در عالم به شما خواهیم داد.
مدتی در این وضعیتی به سر میبرید، پس اگر توبه کنید و به خیر رو آورید برای خودتان بهتر است، اما اگر به فساد و طغیان بپردازید، باز به زیان خودتان خواهد بود.
سپس همان بندگان را بر شما تسلّط میدهیم، آنان هم شما را اندوهگین کنند، و فاتحانه - بسان بار نخست - وارد معبدتان شوند و شما را در هم کوبند.
شاید خدا بعد از این عقوبت دوم شما را رحم کند، ولی اگر باز به فساد همت گمارید عقاب او دیگر بار شما را فرا گیرد، و در آخرت نیز جهنم را زندان شما قرار دهد.
خلاصه آنکه یهودیان پس از حضرت موسی علیه السلام به فساد نخست دامن زدند، سپس به دست مسلمانان عقوبت شدند. پس از مدتی بر آنان غلبه یافتند و یارانشان در عالم فزونی یافت، و این قدرت یافتن نخست آنها بود، و در ادامه عقوبت دوم آنها بر دست مسلمین خواهد بود.
پس عقاب نخست آنان در صدر اسلام و توسّط مسلمین بود. بعدها خداوند آنان را چیره ساخت و برای بار دوم به فساد پرداختند و در زمین قدرت یافتند، و عقوبت دوم آنها نیز بر دستان مسلمانان خواهد بود.
این همان چیزی است که احادیث شریفهی حضرات معصومین علیهم السلام بیان فرموده است،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 731 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
و گروهی را که خداوند برای دومین عقوبت به سراغ یهود میفرستد حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف و اصحابش عنوان میکند، و اینکه آنها اهل قماند، گروهی هستند که خداوند پیش از خروج قائم علیه السلام آنان را میفرستد و کسی را که جنایتی بر آل محمد علیهم السلام وارد آورده رها نمیسازند، مگر آنکه میکشند.124
بحار الانوار 60 /216: «امام صادق علیه السلام آیهی: فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیکمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَکانَ وَعْداً مَفْعُولاً را تلاوت کردند، عرضه داشتیم: فدایت گردیم، اینان کیانند؟ سه مرتبه فرمودند: به خدا قسم اینان اهل قم هستند.»
تفسیر عیاشی 2 /141 و 281 روایت میکند: «امام باقر علیه السلام نیز دربارهی این آیه فرمودند: آن، قائم و یارانش هستند که نیرومندانند.»
مقصود از این سه حدیث یکی است، زیرا اهل قم یعنی یاران امام علیه السلام ، که اهل کوفه نیز چنیناند.
ظاهراً پایداری مسلمانان در برابر یهود، تا زمان ظهور چند مرحله را سپری میکند، و پیچیدن طومار آنان به دست امام علیه السلام است.
برخی دربارهی عقوبت دوم یهود، بر این باورند که بر دست غیر مسلمانان خواهد بود. این پندار بعید به نظر میرسد، زیرا هر دو عقوبت به دست یک طائفه است و اوصافشان تنها بر مسلمین انطباق دارد!
حتی اگر هم صحیح باشد که ملوک مصر، بابل، یونان، فارس، روم و دیگر کسانی که بر یهودیان غلبه یافتند را «عباداً لنا: بندگان ما» توصیف کرد، باز مشکل حل نمیشود، زیرا یهودیان با گروهی جز مسلمانان دشمنی نکردند و پیروزی نیافتند و بر ضدّ هیچ طایفهای چونان مسلمین آتش افروزی و تحریک ننمودند. همچنانکه برتری و تفوّق آنان بر مناطق و دولتها تنها در عصر ما واقع شده است.
آیات دیگر در رابطهی با یهود، آن است که سخن از حشر و اخراج نخست و دوم آنان دارد. اخراج نخست آنان بعد از جنگ احزاب صورت گرفت.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 732 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خداوند میفرماید: سَبَّحَ للهِ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَمَا فِی الأرض وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ. هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مِنْ دِیارِهِمْ لأَوَلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللهِ فَأَتَاهُمُ اللهُ مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یخْرِبُونَ بُیوتَهُمْ بِأَیدِیهِمْ وَأَیدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الأَبْصَارِ. وَلَوْلا أَنْ کتَبَ اللهُ عَلَیهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابُ النَّار. ذَلِک بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ یشَاقِّ اللهَ فَإِنَّ اللهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ،125 آنچه در آسمانها و در زمین است تسبیح خدا میگوید، و اوست عزیز حکیم. اوست کسی که، کافران اهل کتاب را در نخستین اخراج [از مدینه] بیرون کرد. گمان نمیکردید که بیرون روند و خودشان گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود، و [لی] خدا از آنجا که تصوّر نمیکردند به سراغشان آمد و در دلهایشان بیم افکند، [به طوری که] خود به دست خود و دست مؤمنان خانههای خود را خراب میکردند. پس ای صاحبان دیده! عبرت گیرید. و اگر خدا این جلای وطن را بر آنان مقرّر نکرده بود، قطعاً آنها را در دنیا عذاب میکرد، و در آخرت [هم] عذاب آتش دارند. این برای آن بود که آنها با خدا و پیامبرش در افتادند و هر کس با خدا درافتد [بداند که] خدا سخت کیفر است.
در جای دیگر میفرماید: وَرَدَّ اللهُ الَّذِینَ کفَرُوا بِغَیظِهِمْ لَمْ ینَالُوا خَیراً وَکفَی اللهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَکانَ اللهُ قَوِیاً عَزِیزاً . وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقاً. وَأَوْرَثَکمْ أَرْضَهُمْ وَدِیارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضاً لَمْ تَطَئُوهَا وَکانَ اللهُ عَلَی کلِّ شَئٍْ قَدِیراً،126 و خداوند آنان را که کفر ورزیدهاند، بیآنکه به مالی رسیده باشند، به غیظ [و حسرت] برگرداند، و خدا [زحمت] جنگ را از مؤمنان برداشت، و خدا همواره نیرومند شکست ناپذیر است. و کسانی از اهل کتاب را که با [مشرکان] هم پُشتی کرده بودند، از دژهایشان به زیر آورد و در دلهایشان هراس افکند: گروهی را میکشتید و گروهی را اسیر میکردید. و زمینشان و خانهها و اموالشان و سرزمینی را که در آن پا ننهاده بودید به شما میراث داد، و خدا بر هر چیزی تواناست.
اجتماع دوم آنان هم در فلسطین و پیش از آن بود که عقوبت آنان را در رسد، خدا میفرماید: وقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرائیلَ اسْکنُوا الأرض فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِکمْ لَفِیفاً،127 و پس از او به
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 733 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
فرزندان اسرائیل گفتیم: در این سرزمین ساکن شوید، پس چون وعدهی واپسین فرا رسد، شما را همه با هم محشور میکنیم.
البته مجال آن نیست که به بیان اشتباه کسانی که این آیات را به حشر روز قیامت تفسیر کردهاند بپردازیم.
<h4>نبرد موعود یهود و مسلمین</h4>
در منابع مسلمین وارد شده که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خبر دادهاند امت در آخرالزمان در فلسطین با یهود خواهند جنگید. مضامین و تعابیر مربوط به آن شبیه روایاتی است که در تفسیر آیهی: بَعَثْنَا عَلَیکمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ، آمده است، که اینان، مهدی و یاران اویند.
المصنف عبدالرزاق 11 /399، الفتن 2 /574 و ابن ابی شیبه در المصنف 15 /144 از عبد الله بن عمر از آن حضرت نقل میکنند: «یهود با شما میجنگند و شما بر آنان مسلّط میشوید، تا جایی که سنگ بگوید: ای مسلمان! این یهودی پشت سر من است، او را بکش.»
در روایتی دیگر آمده: «عیسی بن مریم فرود میآید. پس چون دجال او را ببیند بسان چربی ذوب میشود. او دجال را میکشد و یهودیان از گرد او پراکنده میشوند، تا آنجا که سنگ ندا کند: ای بندهی مسلم خدا! این یهودی است، بیا و
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 734 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
او را به قتل رسان.»
مسند احمد 2 /417 از ابو هریره از ایشان: «قیامت بر پا نخواهد شد تا آنکه مسلمانان یهود را بکشند. آنها چنان یهود را بکشند که یهودی پشت سنگ و درخت پنهان شود و سنگ و درخت صدا بزند: ای مسلم! ای بندهی خدا! این یهودی است در پشت من، بیا او را به قتل رسان، مگر [درخت] غرقد، زیرا درخت یهودیان است.»
صحیح بخاری 3 /232 و 4 /51 از ابن عمر از آن حضرت: «شما با یهودیان میجنگید، تا آنجا که یکی از آنان پشت سنگ مخفی شود و سنگ صدا زند: ای بندهی خدا! این یهودی پشت من است، او را بکش.
در روایتی دیگر از ابو هریره: قیامت بر پا نخواهد شد تا آنکه شما با یهود پیکار کنید، تا آنجا که سنگی که در پشت آن یهودی است ندا کند: ای مسلمان! این یهودی پشت من است، او را به قتل رسان.»128
مجمع الزوائد 7 /348 از آن حضرت: «شما با مشرکین میجنگید، و باقی ماندگانتان در کنار نهر اردن با دجال بجنگند. شما شرقی هستید و آنان غربی. نمیدانم آن روز اردن کجاست(!).
هیثمی در ادامه مینویسد: طبرانی و بزار آن را نقل کردهاند و راویان بزار ثقهاند.»129
الفتن 2 /568 در گزارشی طولانی که در آن مبالغاتی در مورد دجال نیز هست، از حذیفه از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «شما در این حال به سر میبرید که عیسی بن مریم در ایلیا - که جماعتی از مسلمین و خلیفهی آنان در آن حضور دارند - فرود میآید... یهودیان زیر هر درخت و سنگی مخفی میشوند، تا جایی که سنگ صدا میزند: ای بندهی خدا! ای مسلمان! این یهودی پشت من است، او را بکش، درخت نیز چنین میکند، مگر درخت غرقده که درخت یهودیان است، کسی از آنان را رها نکنید که در کنار غرقده باشد.»
همان 2 /570 از عبد الله بن عمرو عاص: «عیسی بن مریم در مقابل آنان ظاهر میشود. امامشان کنار میرود تا عیسی به امامت آنها نماز گزارد. ولی عیسی از اینکه کسی غیر از امام آنها نماز را به جا آرد ابا میکند، و این بابت گرامیداشت آنان است.
سپس به سراغ دجال که در آخرین رمقهاست میرود و با ضربهای او را هلاک میکند. آن هنگام است که زمین فریاد میکند و سنگ، درخت و دیگر اشیاء صدا میزنند: ای مسلمان! این یهودی پشت من است، او را بکش، مگر درخت غرقده که یهودی است.»
این نبرد موعود با یهودیان، جز به دست امام مهدی علیه السلام واقع نخواهد شد.
برخی روایات پیرامون این موضوع در فصل فلسطین و قدس گذشت.
در احادیث پیکار حضرت عیسی علیه السلام با دجال هم آمده که یهودیان با دجال خواهند بود، و اکثر پیروان او را تشکیل میدهند، مسند احمد 3 /367 از جابر بن عبد الله از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم در گزارشی که در آن به توصیف قتل دجال میپردازند، نقل میکند: «تا آنجا که درخت و سنگ
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 735 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ندا کند: ای روح الله! این یهودی است، او احدی از پیروان دجال را رها نمیکند تا آنکه به قتل رساند.»130
المصنف عبدالرزاق 11 /397 روایتی طولانی که افسانههایی دربارهی دجال در آن است را نقل میکند، در پارهای آمده است: «پسر مریم فرود میآید و در مقابل آنان ظاهر میشود. آنان در مقابل خود مردی را میبینند که زره در بر دارد، میگویند: ای بندهی خدا! کیستی؟ میگوید: من بندهی خدا، رسول، روح و کلمهی او عیسی بن مریمام. یکی از این سه امر را انتخاب کنید؛ خداوند عذابی از آسمان بر دجال و لشکریانش فرستد، آنان را به زمین فرو برد، و یا اینکه سلاح شما را بر آنان کارگر سازد ولی سلاح آنان را بر شما کارگر نگرداند. آنها پاسخ میدهند: ای پیامبر خدا! این [سومی] بیشتر سینه و جان ما را آرام میکند.
در آن روز یهودی درشت هیکل، قد بلند، پرخور و زیاد نوش را میبینی که از لرزهای که بر اندام دارد نمیتواند شمشیرش را در دست بگیرد، و آنان بر یهود مسلّط میشوند.»131
<h4>امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بلاد عرب را از یهود پاکسازی میکند</h4>
معانی الاخبار /406 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت میکند: «در مصر منبری بنا خواهم کرد، سنگ سنگ دمشق را ویران خواهم ساخت، یهود را از تمام مناطق عرب بیرون خواهم نمود، و با این عصای خود عرب را خواهم راند.
در این هنگام راوی که عبایهی اسدی است گفت: یا امیرالمؤمنین! گویا خبر از آن میدهید که بعد از مرگ زنده خواهید شد، ایشان فرمودند: هیهات، ای عبایه! اشتباه فهمیدی، مردی از من این کارها را انجام میدهد، یعنی مهدی علیه السلام .»132
یعنی آنان را از فلسطین نیز خارج میکند و حکومتشان را پایان میدهد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 736 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>یهودیانی که بر دست امام علیه السلام اسلام میآورند</h4>
در فصل یاران امام علیه السلام گذشت که ایشان نسخهی تورات و انجیل را از غاری در انطاکیه، کوهی در شام، کوه فلسطین و دریاچهی طبریه بیرون میآورد و بدین وسیله با یهود به احتجاج میپردازد.
الفتن 1 /355 از کعب نقل میکند: «او تابوت سکینه را - که توراتی که خداوند بر موسی علیه السلام فرستاد و انجیلی که بر عیسی علیه السلام نازل کرد را در خود دارد - از غاری در انطاکیه بیرون میآورد، و میان اهل تورات با تورات و میان اهل انجیل با آن حکم خواهد کرد.»
همان 1 /357 از همو: «مهدی را مهدی نامیدند، زیرا به جزوههایی از تورات راهنمایی میکند. او آنها را از کوههای شام خارج میکند. یهودیان را بدان فرا میخواند، و جماعت بسیاری بدان اسلام میآورند، و جماعتی حدود سی هزار نفر را یاد کرد.»133
نگارنده: کعب الاحبار نامگذاری حضرت مهدی علیه السلام را از این باب میداند که به جزوههای از میان رفتهی تورات راهنمایی میکند به گونهای که گویا در خدمت تورات است، و گمان میکند سی هزار نفر بدان سبب مسلمان میشوند!
البته شاگردان کعب از او خوش بین ترند، آنان بر این باورند که اکثر یهود توسّط امام علیه السلام به اسلام میگروند.
الفتن 1 /355 و 360 از سلیمان بن عیسی نقل میکند: «به من خبر دادهاند که تابوت سکینه به دست مهدی از دریاچهی طبریه خارج، و در بیتالمقدس مقابل ایشان قرار داده میشود. یهود چون آن را ببینند، غیر از اندکی همه مسلمان شوند.»134
سنن بیهقی 9 /180: «مجاهد در تفسیر این آیهی: حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا،135 تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود، گوید: مقصود آن است که تا زمانی که عیسی بن مریم فرود میآید و تمام یهود و نصاری و دیگر ادیان مسلمان شوند. گوسفند در کنار گرگ ایمن باشد. هیچ موشی مشکی را پاره نکند، و عداوت از همه چیز رخت بربندد، و این تفوّق اسلام بر تمامی ادیان است.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 737 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
الدر المنثور 3 /231 مینویسد: «سعید بن منصور، ابن منذر و بیهقی در سنن از جابر نقل میکنند که دربارهی آیهی: لیظْهرَهُ علی الدِّین کلِّه،136 تا آن را بر هرچه دین است پیروز گرداند، گفت: این مطلب واقع نخواهد شد تا آنکه نه دیگر کسی یهودی باشد، نه مسیحی و نه صاحب کیشی دیگر، و تنها اسلام باشد که باقی مانده است.»
نگارنده: برخی یهودیان اسلام میآورند، ولی بسیاری نه، زیرا امام علیه السلام دولت آنان را به پایان میرساند و از جزیرة العرب اخراجشان میکند. علاوه بر آنکه دجال از آنهاست و آنان اکثریت پیروان او را تشکیل میدهند.
<h4>تابوت سکینه</h4>
تابوت سکینه صندوقی است که مواریث پیامبران علیهم السلام را در خود جای داده است، و خداوند آن را نشانهای برای بنیاسرائیل قرار داد تا بتوانند به امامت کسی که نزد او قرار میگیرد رهنمون شوند. فرشتگان آن را در میان بنیاسرائیل آوردند و نزد طالوت قرار دادند. سپس طالوت آن را به داود سپرد، از داود به سلیمان، و از او به وصیّش آصف بن برخیا علیهم السلام منتقل شد.
فرزندان اسرائیل، وصیّ سلیمان علیه السلام را رها کرده با دیگری بیعت نمودند، و بعد از آن تابوت از میان آنها ناپدید شد.
خداوند میفرماید: وَقَالَ لَهُمْ نَبِیهُمْ إِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَکمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّی یکونُ لَهُ الْمُلْک عَلَینَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْک مِنْهُ وَلَمْ یؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَیکمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللهُ یؤْتِی مُلْکهُ مَنْ یشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ،137 و پیامبرشان به آنان گفت: در حقیقت خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است. گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی باشد، با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم، و به او از حیث مال، گشایشی داده نشده است؟ پیامبرشان گفت: در حقیقت خدا او را بر شما برتری داده، و او را در دانش و [نیروی] بدن بر شما برتری بخشیده است، و خداوند پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد میدهد، و خدا گشایشگر داناست.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 738 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
عقیدهی ما دربارهی تابوت سکینه و تمامی مواریث پیامبران علیهم السلام آن است که خدا آنها را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم گرد آورد و از ایشان به جانشینان علیهم السلام انتقال یافت، و هم اکنون نزد حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد.
دربارهی وجه تسمیهی ایشان هم از امام باقر علیه السلام نقل شده است: «مهدی از این بابت مهدی نام گرفته که به امری پنهان راهنمایی میکند، او به آنچه مردمان در سینه دارند راهنمایی میکند [و از آن خبر میدهد].»138
<h4>آشکار ساختن هیکل</h4>
در شمار علامات ظهور از آشکار ساختن هیکل سخن به میان آمده است، در روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام منقول است: «برای آن نشانهها و علاماتی است؛ نخست آنکه کوفه با لشکر و خندق محاصره شود، در سر کوچههای کوفه آتش روشن گردد، چهل شب مساجد تعطیل شوند، هیکل آشکار گردد، پرچمهایی پیرامون مسجد اکبر آمد و شد کنند که قاتل و مقتول در آتشاند. »139
ظاهراً مراد از آن، هیکل سلیمان علیه السلام است، البته احتمال میرود اثر تاریخی دیگری باشد، چون به طور مطلق آمده و قید نخورده است. البته سخن از کسی که آن را آشکار میکند نیامده است.
<h4>بیرقهای خراسان متوجّه قدس</h4>
در فصل ایرانیان بسان حدیثی مستفیض گذشت که بیرقهایی سیاه از خراسان بیرون میآید، چیزی آنها را باز نمیگرداند تا آنکه در ایلیاء نصب شود.
راجح آن است که اینان اصحاب امام علیه السلام هستند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 739 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل بیست و هفتم : حضرت مسیح علیه السلام</h3>
فرود حضرت مسیح علیه السلام از آسمان
و یاری امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 740 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>آیات نزول حضرت مسیح علیه السلام </h4>
یکی از عقائد تمامی مسلمانان نزول عیسی علیه السلام از آسمان به زمین است، خداوند متعال میفرماید: وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ إِلا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ یکونُ عَلَیهِمْ شَهِیداً،140 و از اهل کتاب کسی نیست مگر آنکه پیش از مرگ خود حتماً به او ایمان میآورد، و روز قیامت [عیسی نیز] بر آنان شاهد خواهد بود.
و نیز: وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ،141 و همانا آن، نشانهای برای رستاخیز است، پس زنهار در آن تردید مکن، و از من پیروی کنید؛ این است راه راست.
معنای آیات آن است که مسیح علیه السلام نشانهای از نشانههای قیامت است، و احدی از اهل کتاب - یهود و نصاری - نخواهد ماند، جز آنکه هنگام نزول به دنیا به ایشان ایمان میآورد، و با او و معجزاتش روبرو میشود.
البته این خود معجزهایست، زیرا یهودیان تا به امروز به او ایمان نیاورده و مادرش علیها السلام را متهم میکنند!
بحار الانوار 14 /350 از شهر بن حوشب از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «او پیش از روز قیامت به دنیا فرود میآید. پس هیچ یهودی و مسیحی نخواهد ماند مگر آنکه پیش از مرگش به او ایمان میآورد، و او پشت سر مهدی نماز خواهد گزارد.»
حکمت بالا بردن مسیح علیه السلام به آسمان، آن است که خدا ایشان را برای مأموریتی عظیم در برههای حساس ذخیره کرده است، دورانی که پیروان و پرستشگرانش بزرگترین قدرت را در عالم دارند، و بزرگترین مانع گسترش هدایت و بر پا داشتن دولت عدل الهی هستند.
از این رو طبیعی مینماید که نزول ایشان در عالم مسیحی باشد و شادمانی و راهپیماییهایی منطقهای به دنبال داشته باشد، و مسیحیان این امر را نصرتی برای خود در مقابل مهدیِ مسلمانان تلقّی کنند!
و طبیعی است که امام مهدی علیه السلام به مردم خبر دهند که ایشان چه زمانی فرود میآید، و
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 741 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
میلیونها نفر انتظار فرا رسیدن آن را بکشند و شاهد آن باشند. و نیز آنکه خداوند معجزاتی گونه گون بر دستان حضرت عیسی علیه السلام آشکار کند، و بدین وسیله اسباب هدایت بسیاری فراهم آید.
نخستین ثمرهی نزول ایشان، کاهش دشمنی غربیان با اسلام و حضرت مهدی علیه السلام ، و نیز انعقاد پیمان صلح میان ایشان و دول غربی است، صلحی که در روایت ده سال عنوان شده است.
بعید نیست نماز مسیح پشت سر امام علیهما السلام چند سالی بعد از نزول از آسمان باشد، یعنی هنگامی که آنان معاهدهی صلح را نقض، و برای نبرد با امام علیه السلام لشکر کشی میکنند. از این رو حضرت عیسی علیه السلام به شرق میآید و با اقتدا به ایشان، موقف صریح خود را اعلام میکند.
در هم شکستن صلیب و کشتن خوک هم که در روایات سنیان فراوان آمده است، پس از شکست غربیان در نبرد با امام علیه السلام و ورود ایشان به همراه مسیح علیهما السلام به مناطق آنان و استقبال مردمان آن مناطق است.
حضرت عیسی علیه السلام را در میانسالی بالا بردند و در همان میانسالی است که به زمین فرود خواهد آمد. در تفسیر آیهی: وَیکلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکهْلاً وَمِنَ الصَّالِحِینَ،142 و در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگوید و از شایستگان است، آمده که ایشان هنگام ولادت در گهواره با مردم سخن گفت، و در میانسالی چون از آسمان فرود آید سخن خواهد گفت.
ابن عباس گوید: او در سی سالگی بالا برده شد.143
مجمع البیان 2 /295 مینگارد: «سخن گفتن در میانسالی، پس از آن است که از آسمان فرود آید تا دجال را بکشد. ایشان سی و سه ساله بود که به آسمان بالا برده شد، و این پیش از میانسالی است.»144
تفسیر بغوی 1 /308 مینویسد: «به حسین بن فضل گفتند: آیا نزول عیسی در قرآن آمده است؟ او گفت: آری، این آیه: وَکهْلاً، او در دنیا به میانسالی نرسید، و این امر پس از فرود آمدن از آسمان تحقق خواهد یافت.»
نگارنده: حتی اگر آن گونه که بیضاوی 2 /40، زرکشی 3 /67 و الدرالمنثور 2 /24 میگویند که
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 742 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
او پیش از بالا رفتن به آسمان در میانسالی با مردم سخن گفته باشد، پس از فرود آمدن نیز تکلّم خواهد نمود.
تفسیر طبری 6 /14 مینویسد: «ابن زید در تفسیر: وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ إِلا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ، گوید: ابن عباس، ابن زید، ابو مالک و حسن بصری گویند: چون عیسی بن مریم فرود آید و دجال را بکشد، هیچ یهودی در زمین باقی نمیماند جز آنکه به او ایمان آورد، او افزود: این هنگامی است که ایمان به آنان نفعی نرساند.»145
البته جملهی اخیر وی مردود است، چون هنوز عرصهی تکلیف باقی است.
بیهقی 9 /180 مینویسد: «مجاهد در تفسیر آیهی: حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا،146 تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود، گوید: مقصود آن است که تا زمانی که عیسی بن مریم فرود میآید.»147
<h4>نزول مسیح علیه السلام در منابع اهلسنت</h4>
صحیح بخاری 4 /205 روایت میکند: «شما چگونه خواهید بود زمانی که پسر مریم در میان شما فرود آید و امامتان از شما باشد؟»148
مسند طیالسی /335 از ابو هریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «پیامبران، برادرانی از یک پدر هستند و مادرانی متفاوت دارند، و دین آنان یکی است. من نزدیکترین مردم به عیسی بن مریم هستم، زیرا بین من و او پیامبری نبود، پس چون او را دیدید بشناسید که مردی است با قامتی متوسّط، رنگ او به سرخی و سفیدی میزند، دو جامهی راه راه بر تن دارد، گویا سرش [قطرات آب] میچکد ولی هیچ رطوبتی به او اصابت نکرده است.
او صلیب را در هم میشکند، خوک را میکشد و ثروت میپراکند. خدا در زمان او تمامی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 743 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ادیان غیر اسلام را از میان خواهد برد. خدا در دوران او مسیح گمراهی، یک چشم کذاب را از بین میبرد، و امنیت در زمین برقرار میشود، تا جایی که شیر با شتر میچرد، پلنگ با گاو و گرگ با گوسفند. کودکان با مارها بازی میکنند، و دیگر همدیگر را گاز نمیگیرند. سپس چهل سال در زمین میماند، بعد میمیرد و مسلمانان بر او نماز گزارده به خاک میسپارند.»149
مسند احمد 2 /411 از همو از ایشان نقل میکند: «نزدیک است آن کس از شما که زنده ماند، عیسی بن مریم را ببیند، در حالی که او امامی هدایت یافته و حاکمی عادل است. پس صلیب را میشکند و خوک را به قتل میرساند، جزیه را کنار میزند، و جنگ [در زمان او] پایان مییابد.»
کنار زدن جزیه به معنای آن است که حضرت عیسی علیه السلام دو گزینهی اسلام و جنگ را بر اهل کتاب عرضه میکند.
جامع الاحادیث سیوطی 9 /442 از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم : «پس اگر [عیسی] بر قبر من بایستد و صدا زند: ای محمد! هر آینه او را پاسخ خواهم داد.»
مسند الشامیین 1 /317: «... و در حلال خواهد افزود. ابو الاشعث گفت: ای ابو هریره! به خدا گمان نمیکنم در چیزی از حلال بیفزاید، مگر زنان. ابو هریره به من نگاه کرد، تبسم نمود و گفت: درست است.»
نگارنده: مقصود ابو هریره آن است که حضرت مسیح علیه السلام برخی زنان را بر مسلمین حلال میکند، و البته دروغ میگوید، چرا که مسیح تابع شریعت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خواهد بود، نه قانونگذار.
البیان گنجی /500 از ابو سعید از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم : «از ما کسی است که عیسی بن مریم پشت سرش نماز میخواند... حافظ ابو نعیم در مناقب المهدی علیه السلام آن را نقل میکند.»150
همان /497 از حذیفه از آن حضرت نقل میکند: «مهدی صورت خود را بر میگرداند، و عیسی نازل شده است و گویا از موهایش آب میچکد، مهدی میگوید: جلو بایست و به مردم نماز گزار، عیسی گوید: نماز تنها برای شما به پا شده است، و عیسی پشت سر مردی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 744 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
از فرزندان من نماز به جا میآورد.
بعد از نماز عیسی بر میخیزد، در مقام نشسته و با او بیعت میکند. او چهل سال درنگ خواهد نمود. ابو نعیم این را در مناقب المهدی علیه السلام آورده است.»151
القول المختصر /8: «امامِ آنان و امامِ عیسی، به آنان نماز خواهد گزارد.»
ارتقاء الغرف /253 از حذیفه: «او پشت سر مردی از فرزندانم نماز میخواند.»
بدائع الزهور /189 از اویس ثقفی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «عیسی بن مریم در نزدیکیهای قیامت نزول میکند. او بر منارهی سفیدی که در شرق مسجد جامع دمشق است فرود میآید. قامتی معتدل، موهایی سیاه و رنگ پوستی سفید دارد. هنگامی که فرود آید وارد مسجد میشود و بر منبر مینشیند. مردم از این خبر آگاه میشوند و مسلمان و یهودی و مسیحی حضور او میآیند. آنان چنان ازدحام میکنند که برخی سر برخی دیگر را لگد میکنند. اذان گوی مسلمین میآید و نماز صبح به پا داشته میشود. پس عیسی مأموم بوده به مهدی اقتدا خواهد نمود.»
المصنف ابن ابی شیبه 15 /136 از عثمان بن ابی العاص: «عیسی بن مریم هنگام نماز صبح فرود میآید. امیر مردم میگوید: ای روح الله! پیش رو و به ما نماز گزار، او میگوید: ای امت! برخی از شما امیر بر دیگران است، تو خود جلو برو و به ما نماز بگزار. پس امیر جلو رفته نماز را به جا میآورد. چون تمام شود، عیسی دشنهاش را برداشته به سمت دجال میرود. دجال با دیدن او بسان سرب ذوب میشود. عیسی دشنه را میان دو پستان او میگذارد و به هلاکت میرساند، و پس از آن یارانش طعم شکست را میچشند.»152
عقد الدرر /274 از امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جریان دجال نقل میکند: «مهدی داخل بیتالمقدس میشود و به عنوان امام بر مردم نماز میگزارد. چون روز جمعه و هنگام نماز فرا رسد، عیسی بن مریم در حالی که دو جامهی روشن سرخ در بر دارد و گویا از سرش روغن میچکد، فرود میآید. او مردی است با موهای تا حدّی مجعد و چهرهای روشن، و شبیه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 745 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ترین خلق خدای عزوجل به پدرتان ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام .
مهدی رو میگرداند و او را نظاره کرده گوید: ای پسر بتول! بر مردم نماز به جا آور. عیسی پاسخ میدهد: این نماز برای شماست که بر پا شده، پس مهدی جلو میرود و بر مردم نماز میگزارد، و عیسی پشت سر او نماز میخواند و با او بیعت میکند.
عیسی بیرون آمده و با دجال روبرو میشود. ضربهای بر او میزند و دجال بسان سرب ذوب میگردد. زمین [دیگر] احدی از آنان [پیروان دجال] را بر خود نخواهد پذیرفت، و سنگ و درخت صدا خواهند زد: ای مؤمن! [پشت یا] زیر من کافر است، او را به قتل رسان.
آنگاه عیسی علیه السلام با زنی از غسان ازدواج میکند و برایش فرزندی به دنیا میآید. او به قصد حج میرود، ولی خداوند تعالی روح او را پیش از رسیدن به مکه قبض خواهد نمود.»
سنن الدانی /143 از جابر از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «هماره طائفهای از امت من در دفاع از حق میجنگند، تا آنکه عیسی بن مریم به هنگام طلوع فجر در بیتالمقدس نزد مهدی فرود آید. به او گفته شود: ای نبی خدا! جلو برو و بر ما نماز گزار، او میگوید: برخی از این امت بر برخی دیگر امیرند، و این بابت گرامیداشت خدای عزوجل نسبت به آنهاست.»
مسند احمد 2 /290 از ابو هریره از آن حضرت روایت میکند: «عیسی بن مریم فرود میآید. خوک را میکشد و صلیب را محو مینماید. برای نماز جمعهی او گرد میآیند. اموال را میبخشد تا جایی که دیگر پذیرفته نشود. مالیات را بر میدارد. او در روحاء سکنی میگزیند و از آنجا به حج یا عمره و یا هر دو میرود.
ابو هریره در ادامه این آیه را خواند: وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ إِلا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ یکونُ عَلَیهِمْ شَهِیداً.»153
نگارنده: باید این احادیث را به خاطر داشت، احادیثی که اهل تسنن آنها را نقل کردهاند، و بر برخی مهر صحت زدهاند، و صراحت دارد در اینکه حضرت مسیح علیه السلام به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اقتدا میکند. باید آنها را به خاطر داشت، پیش از آنکه شارحان از خواب غفلت بیدار شوند و آنها را از کتب حذف کنند!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 746 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
الفتن /161 از عبد الله از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم : «وقتی دجال به گردنهی افیق برسد، سایهاش بر مسلمانان میافتد. آنان برای نبرد با او زه کمانهایشان را میبندند، پس این ندا را میشنوند: ای مردم! فریاد رس به نزد شما آمد. مردم که از گرسنگی ضعیف شدهاند میگویند: این سخن مردی سیر است، [ولی] سه بار آن ندا را میشنوند. زمین به نور آن روشن میشود و قسم به پروردگار کعبه عیسی بن مریم فرود میآید و ندا در میدهد: ای گروه مسلمانان! ستایش پروردگارتان را به جای آرید، او را تسبیح و تهلیل کنید و تکبیر گویید، آنان هم چنین میکنند.
آنان [دجال و پیروانش] به سرعت بگریزند، ولی خداوند زمین را بر آنها تنگ میکند، و در نیم ساعت به دروازهی لد میرسند، و با نزول عیسی در کنار آن مواجه میشوند.
او به عیسی نگاه میکند و میگوید: نماز را به پا دار، عیسی گوید: ای دشمن خدا! برای تو به پا داشته شده، پیش رو و نماز گزار. وقتی که او جلو رود عیسی گوید: ای دشمن خدا! پنداشتی که پروردگار جهانیانی، پس چرا نماز میخوانی؟ و با پاره آهنی که با خود دارد بر او ضربهای وارد کرده او را به هلاکت میرساند. آنگاه احدی از انصار او زیر و یا پشت چیزی نخواهند بود، مگر آنکه آن چیز صدا زند: ای مؤمن! این دجالی است، او را بکش.»
تأثیر گذاری کعب الاحبار در این سخن به وضوح به چشم میخورد، و این عبارت و امثال آن را میآوریم تا اینان بهتر شناخته شوند.
<h4>احادیث نزول حضرت عیسی علیه السلام در منابع ما شیعیان</h4>
تفسیر قمی 1 /158 از شهر بن حوشب نقل میکند: «حجاج به من گفت: آیهای در کتاب خداست که مرا به عجز در آورده است! گفتم: ای امیر! کدام؟ گفت: وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ إِلا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ، و از اهل کتاب کسی نیست مگر آنکه پیش از مرگ خود حتماً به او ایمان میآورد؛ به خدا من فرمان میدهم و گردن یهودی و مسیحی را میزنند، و با چشم او را زیر نظر میگیرم ولی تا دم مرگش نمیبینم لب از لب بگشاید.
من گفتم: خدا امور امیر را سامان دهد، آن گونه نیست، گفت: پس تأویلش چیست؟ گفتم: پیش از روز قیامت عیسی به دنیا فرود میآید. پس هیچ یهودی و مسیحی باقی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 747 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نمیماند، جز آنکه پیش از مرگش بدو ایمان میآورد، و او پشت سر مهدی نماز میگزارد.
حجاج گفت: وای بر تو، این مطلب را از کجا به دست آوردهای؟ گفتم: محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب برایم گفت، حجاج گفت: به خدا قسم از چشمهای صاف آن را برگرفتهای.»
امالی صدوق /181 از معمر بن راشد از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «یک یهودی نزد رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و ایستاد و به ایشان خیره شد، حضرت فرمودند: ای یهودی! چه حاجتی داری؟ او گفت: شما برترید یا موسی بن عمران، پیامبری که خدا با او سخن گفت، و تورات و عصا را برایش فرو فرستاد، دریا را برایش شکافت و با ابر بر او سایه گسترد؟
ایشان فرمودند: بر بنده خوب نیست خود را نیکو شمارد، لکن گویم: آدم علیه السلام هنگامی که خطا کرد، توبهاش این بود که گفت: خدایا! از تو به محمد و آل محمد میخواهم که برایم ببخشی، و خدا بخشید.
نوح چون سوار کشتی شد و از غرق شدن هراسید، صدا زد: خدایا! از تو به محمد و آل محمد میخواهم که مرا از غرق شدن بِرَهانی، و خدا او را نجات داد.
ابراهیم چون در آتش افکنده شد، عرضه داشت: خدایا! از تو میخواهم به محمد و آل محمد من را از آن نجات بخشی، پس خدا آن را برای او خنک و به سلامت قرار داد.
موسی چون عصا را بیفکند و در درون هراسید، گفت: خدایا! به محمد و آل محمد از تو مسئلت دارم که مرا ایمن گردانی، پس خداوند جل جلاله فرمود: نهراس، تو خود [فائق و] برتری.
ای یهودی! اگر موسی مرا درک میکرد و به من و نبوتم ایمان نمیآورد، ایمان و نبوتش هیچ سودی برایش نمیداشت.
ای یهودی! مهدی از فرزندان من است. چون خروج کند، عیسی بن مریم برای نصرتش فرود آید. او را پیش دارد و پشت سرش نماز گزارد.»154
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 748 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کمال الدین 1 /331 از ابو ایوب مخزومی روایت میکند: «امام باقر علیه السلام سیرهی امامان دوازده گانه علیهم السلام را یاد کردند، به آخرین ایشان که رسیدند فرمودند: دوازدهمین، کسی است که عیسی بن مریم پشت سرش نماز میگزارد.»
تفسیر فرات /44 از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «ای خثیمه! زمانی بر این مردم فرا خواهد رسید که خدا را نمیشناسند و نمیدانند توحید چیست، تا آنکه خروج دجال فرا رسد و عیسی بن مریم از آسمان فرود آید و خداوند دجال را به دست او بکشد، و مردی از ما اهلبیت به آنان نماز بگزارد. آیا نمیبینی که عیسی با این که پیامبر است، پشت سر ما نماز میخواند؟ بدان که ما از او برتریم.»
کراجکی رحمه الله در التفضیل /24 مینگارد: «یکی از روایاتی که شیعیان و برخی حدیث نگاران سنی نقل میکنند این است: چون حضرت مهدی علیه السلام ظهور کند، خداوند تعالی مسیح علیه السلام را فرو میفرستد، و آن دو گرد میآیند. هنگامی که وقت نماز واجب فرا رسد، مهدی به مسیح گوید: ای روح الله! جلو برو - و مقصود او آن است که پیش رود و امامت نماز را عهده دار شود - ، مسیح در جواب گوید: شما خاندانی هستید که احدی بر شما پیشی نگیرد، پس مهدی علیه السلام پیش میرود و مسیح پشت سرش نماز میخواند.»
<h4>علت تحریف گزارشات نزول مسیح علیه السلام توسّط سلطه</h4>
احادیث فرود آمدن مسیح علیه السلام و اقتدای ایشان به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، برای پیروان خلافت قریش گران است، زیرا بر افضلیت حضرت مهدی علیه السلام بر عیسی علیه السلام دلالت دارد، و نیز یاران مسیح علیه السلام را بر صحابه - ای که آنها افضل امت میانگارند - برتری میدهد.
استدراک ذهبی 2 /1121 از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «دجال با قومی مانند شما و یا بهتر مواجه میشود - و این را سه بار تکرار کردند - ، و خداوند امتی را که من در ابتدای آن و عیسی بن مریم در انتهای آن است
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 749 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
هرگز خوار نگرداند.»
همان 2 /774: «مسیح با اقوامی از این امت که مانند شما و یا بهترند، روبرو میشود - و سه بار تکرار کردند - ، و خدا امتی را که من ابتدای آن هستم و مسیح در منتهای آن است، هرگز خوار نکند.»
قرطبی در التذکرة 2 /762: «مسیح بن مریم با مردانی از امت من که مانند شما و یا برتر از شمایند، مواجه خواهد شد.»
دیلمی در فردوس 5 /515 از ابو هریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «عیسی بن مریم نزد هشتصد مرد و چهارصد زن فرود میآید. آنان بهترین کسان بر زمین و شایستهترین کسانِ گذشتهاند.»155
المستدرک 3 /41 از آن حضرت نقل میکند: «دجال با قومی مانند شما و یا بهتر مواجه میشود - و این را سه بار تکرار کردند - ، و خداوند امتی را که من در ابتدای آن و عیسی بن مریم در انتهای آن است هرگز خوار نگرداند.
و میافزاید: این حدیث بنابر شرط شیخین صحیح است، ولی آن دو آن را نقل کردهاند.»156
ترمذی در نوادر الاصول /156 از ابن سمره روایت میکند: «چون پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم صدای گریهی مسلمین بر شهدای تبوک را شنید فرمود: علت این گریه چیست؟ گفتند: چرا گریه نکنیم در حالی که بهترینان، اشراف و اهل فضل ما کشته شدهاند!
فرمودند: نگریید، زیرا مَثَل امت من مَثَل بوستانی است که صاحب آن بر آن نظارت دارد، زوائد آن را میکَند و خانههای آن را آماده میکند. آن بوستان یک سال گروهی را اطعام میکند و یک سال گروهی دیگر را، و شاید آخرین گروهی که از آن اطعام میشوند، بهترین چیدن و طولانیترین شاخه نصیبشان شود. قسم به کسی که مرا به حق به پیامبری مبعوث داشت، پسر مریم در امت من جانشینانی از حواریان خود خواهد یافت.»157
اما حدیثی که امامان عترت علیهم السلام را نیز ذکر میکند: البیان گنجی /508 از آن حضرت: «خدا چگونه امتی را که من در ابتدای آن هستم، عیسی در انتهای آن، و مهدی از اهلبیتم در وسط آن قرار دارند، هلاک گرداند.
وی در ادامه مینگارد: این حدیثی است حسن، حافظ ابو نعیم آن را در عوالی و احمد بن حنبل در مسند نقل کردهاند.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 750 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
سلمی در عقد الدرر /146 مینویسد: «امام احمد بن حنبل در مسند و حافظ ابو نعیم در عوالی آن را آوردهاند.» در حاشیهی این کتاب آمده است: این حدیث در مسند احمد یافت نشد.
نگارنده: ما نیز آن را نیافتیم و به دست دزدان تحریف شده است.
این حدیث در مصادر حدیثی ما به طور کامل آمده است، شیخ صدوق رحمه الله در عیون اخبار الرضا علیه السلام 1 /52 از امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «شاد باشید، شاد باشید، شاد باشید که مَثَل امت من مثل بارانی است که نمیدانند اوّل آن بهتر است یا آخر آن. مثل امت من مثل بستانی است که گروهی یک سال از آن اطعام میشوند و سپس گروهی [دیگر] یک سال، و شاید آنچه نصیب آخرین گروه شود، وسیعتر، پربارتر و چیدنیهایش بهتر باشد.
امّتی که من ابتدای آن هستم، دوازده تن از سعیدان و صاحبان خِرد پس از من هستند و مسیح عیسی بن مریم در انتهای آن، چسان هلاک شود؟ ولی در این بین فتنه جویان به هلاکت میرسد، نه آنان از من هستند و نه من از آنان.»158
همان 1 /53 از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «امتی که من و علی و یازده تن از فرزندانم که صاحبان خرد هستند، در ابتدای آن هستیم، و مسیح بن مریم در پایان آن، چسان هلاک شود؟ لکن در این بین کسانی که نه از من هستند و نه من از آنها هستم به هلاکت میرسند.»
غیبت شیخ طوسی /114 از عبد الله بن عمرو عاص از ایشان روایت میکند: «... آن هنگام است که مهدی خارج خواهد شد. او مردی از نسل این است - و به حضرت امیر علیه السلام اشاره فرمودند - . خداوند به واسطهی او دروغ را از بین میبرد و زمان دشوار را پایان میدهد، و به اوست که ذلّت بردگی را از گردنهایتان بدر میبرد.
در ادامه فرمودند: من ابتدای این امت هستم، مهدی وسط و عیسی در انتهای آن خواهند بود، و در این میان کژانی خواهند رسید.»
نگارنده: مشابه این حدیث در منابع اتباع خلافت نیز آمده است، نوادر الاصول /156 از
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 751 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ابن عباس از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «خداوند، امتی را که من در آغاز آن، عیسی در انتها و مهدی از اهلبیتم در وسط آن قرار دارند، چسان هلاک گرداند؟»159
همه اتفاق دارند که امام مهدی علیه السلام در آخر امت است، لذا ترجیح میدهیم اصل روایت آن باشد که در اخبار الدول /76 آورده، وی از ابن عباس از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «امتی که من در ابتدای آنم، عیسی بن مریم در آخر و شهدای از اهلبیتم در وسط آنند، چگونه هلاک شود؟»
نوادر المعجزات /197 از همو از آن حضرت: «امتی که من در ابتدای آنم، مهدی از اهلبیتم در وسط و عیسی بن مریم در آخر آنند، چسان از بین رود؟»160
مسند طیالسی /270 از انس از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل امت من، مثل باران است که معلوم نیست ابتدای آن بهتر است یا انتهای آن.»161
سنن ترمذی 5 /152 روایت میکند: «شما را بشارت باد، بر شما بشارت باد که مثل امتم، مثل بارانی است که معلوم نیست آخر آن بهتر است یا اولش، و یا بوستانی که گروهی یک سال و گروهی دیگر یک سال از آن اطعام شوند.
امتی که من در آغاز آن، مهدی در وسط و مسیح در انتهایش باشد چسان هلاک گردد؟ ولی در این بین کژانی خواهند بود که نه از منند و نه من از ایشان هستم.
ترمذی در ادامه مینویسد: در این باب از عمار و عبد الله بن عمرو و نیز عبد الله بن عمر روایت آمده است. این حدیث حسن و غریب است.»162
نتیجه: احادیث اقتدای حضرت عیسی علیه السلام به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صحیح است، لذا ایشان از او که رسولی از اولی العزم است افضل میباشد. یاران مسیح و مهدی علیهما السلام از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برترند، و ضمانت عدم هلاکت امت، امامان از عترت، حضرت مهدی و مسیح علیهم السلام هستند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 752 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>در روایات اهلسنت، مسیح علیه السلام قاتل دجال است، ولی در روایات ما امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف </h4>
در سخنان یهود، مسیحیان و پیروان خلافت آمده که کشندهی دجال مسیح علیه السلام است، لکن در روایات اهلبیت علیهم السلام ، این حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که او را به هلاکت میرساند. مؤید این مطلب آن است که حضرت عیسی علیه السلام وزیر خواهد بود و نه امیر.
طیالسی در مسند خود /170 از مجمع بن جاریه از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «پسر مریم دجال را بر کنار دروازهی لد به قتل میرساند.»
البته ممکن است این گفتاری از کعب الاحبار باشد که به حضرت نسبت دادهاند!
الفتن /158: «عمر به مردی یهودی گفت: من تو را صادق یافتهام، در مورد دجال برایم بگو، او گفت: قسم به خدای یهود، پسر مریم او را در آستانهی [دروازهی] لد به قتل خواهد رساند.
کعب گوید: چون دجال از نزول عیسی بن مریم مطّلع شود فرار کند. عیسی به دنبال او میرود و در کنار دروازهی لد به او رسیده به قتل میرساند. آنگاه همه چیز به سمت یاران دجال راهنمایی میکند و صدا میزند: ای مؤمن! این کافر است.»
این سخن تحریف گفتار نبوی است که درخت و سنگ صدا میزند: ای مسلمان! این یهودی پشت من است، او را بکش. کعب الاحبار و به تبع او شاگردانی مثل عبد الله بن عمرو عاص دست به چنین تحریفاتی زدهاند!
در برخی روایات ما نیز آمده که حضرت مسیح علیه السلام او را به قتل میرساند که به امر امام مهدی علیه السلام خواهد بود.
<h4>ابو هریره امید آن داشت که مسیح علیه السلام را درک کند</h4>
المصنف عبدالرزاق 11 /402 از یزید بن اصم از ابو هریره نقل میکند: «شما مرا میبینید که به سنّ پیری رسیدهام، و نزدیک است در اثر کهولت سن دو ترقوهام با هم برخورد کنند، به خدا سوگند امید آن دارم که عیسی را درک کرده و برایش دربارهی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سخن گویم، او هم مرا تصدیق کند.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 753 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
الفتن /161 در ادامه میافزاید: «سپس به من رو کرد و دید از کم سال ترین اهل مجلس هستم، و گفت: ای پسر برادرم! اگر او را دیدی سلام مرا برسان.»163
آرزوهای ابو هریره ارزشی ندارد، و متأسفانه وی این سخن را به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داده است، مسند احمد 2 /298 از ابو هریره از آن حضرت نقل میکند: «من امیدوارم که اگر عمرم طولانی شود، عیسی بن مریم علیه السلام را ببینم، پس اگر مرگ زودتر به سراغم آمد، هرکه او را دید از من سلام برساند.»164
<h4>منابع سنی میپندارند مسیح علیه السلام با رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم دفن میشود</h4>
وفاء الوفاء 2 /814 از عبد الله بن عمرو از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «عیسی بن مریم به زمین فرود میآید. ازدواج میکند و برایش فرزند زاده میشود. او چهل و پنج سال درنگ میکند، سپس میمیرد و با من در قبرم دفن میگردد، و من و عیسی بن مریم از یک قبر و بین ابوبکر و عمر برخواهیم خواست.»
المسیح ابن کثیر /149 از عایشه به طور مرفوع: «او با پیامبر و ابوبکر و عمر در حجرهی نبوی دفن خواهد شد.»
الفتن 2 /580 از عبد الله بن سلام از پدرش: «در تورات یافتهایم که عیسی بن مریم با محمد دفن خواهد شد.
ابو مودود گوید: در خانه [ی پیامبر]، موضع قبر عیسی بن مریم باقی مانده است.»
التاریخ الکبیر بخاری 1 /263: «عیسی بن مریم با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در خانهی ایشان دفن خواهد شد.»
سنن ترمذی 5 /588: «در تورات اوصاف محمد و اوصاف عیسی که با او دفن خواهد شد، نوشته است.»
البته ابن کثیر در البدائة و النهایة 2 /118 دربارهی حدیث ترمذی گوید: «سند آن صحیح نیست.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 754 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خطط مقریزی 1 /188 مینویسد: «در روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به گروه جذام گفتند: مرحبا به قوم شعیب و خانوادهی همسر موسی، قیامت به پا نمیشود تا آنکه مسیح از میان شما همسری بگیرد و برایش فرزند به دنیا آید.»
<h4>چهار مطلب پیرامون نزول حضرت عیسی علیه السلام </h4>
<h5>نخست: مسیح علیه السلام کجا فرود میآید؟</h5>
در روایات اهلبیت علیهم السلام در این باره چیزی نرسیده است، لذا احتمال نزول ایشان در غرب و یکی از پایتختهای مسیحیان پیش میآید همان گونه که در نظر ما رجحان دارد.
اما در منابع اهلسنت روایت شده که او در دمشق فرود میآید، قدیمیترین عبارت در این رابطه الفتن 2 /567 از کعب الاحبار: «مسیح عیسی بن مریم علیه السلام کنار پل سفید بر در شرقی دمشق به سمت درخت فرود میآید.»
صحیح مسلم 4 /2250 از نواس بن سمعان: «یک روز صبح رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم دجال را یاد نموده و شأن او را حقیر و دوران او را نزدیک دانستند، چنانکه ما پنداشتیم او در جانب نخل هاست... دجال از کنار ویرانهای میگذرد و بدان میگوید: گنجهایت را بیرون آر، پس گنجها مانند ملکههای زنبور عسل در پی او خواهند آمد. سپس جوانی را فرا خوانده، او را با شمشیر چنان ضربهای میزند که دو نیم میکند، و تنها به اندازهی پرتاب تیری به سمت هدف در میان دو قسمت بدن او فاصله میماند. سپس آن جوان را میخواند و او در حالی که خندان است و چهره اش میدرخشد به سوی او میآید!
در این هنگام خداوند مسیح را مبعوث میکند و او کنار منارهی سفیدی که در شرق دمشق قرار دارد در حالی که دو جامه زرد رنگ در بر دارد، و دو کف دستش را بر بال دو فرشته گذاشته فرود میآید. هنگامی که سرش را پایین میبرد قطرات عرق و وقتی سرش را بالا میگیرد، دانههایی چون گوهر فرو میریزد. هر کسی رایحهی نفس او را استشمام نماید خواهد مرد.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 755 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
عبارت اخیر، سخنی سست است که شارحان مسلم را به حیرت انداخته است، یعنی کافر چون رایحهی نفس مسیح را استشمام کند خواهد مرد!
سومین روایت: بدائع الزهور /189 از اویس ثقفی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «او بر منارهی سفیدی که در شرق مسجد جامع دمشق است فرود میآید.»
چهارمین: سنن الدانی /143 از جابر از آن حضرت: «هماره طائفهای از امت من در دفاع از حق میجنگند، تا آنکه عیسی بن مریم به هنگام طلوع فجر در بیتالمقدس نزد مهدی فرود آید. به او گفته شود: ای نبی خدا! جلو برو و بر ما نماز گزار، او میگوید: برخی از این امت بر برخی دیگر امیرند، و این بابت گرامیداشت خدای عزوجل نسبت به آنهاست.»
نگارنده: این گزارشات قابل اعتماد نیستند، علاوه بر آنکه اشکال سندی هم دارند.
<h5>دوم: تلاش برای انکار اقتدای مسیح به حضرت مهدی علیهما السلام </h5>
حدیث اقتدا حتی نزد اهلسنت هم صحیح است، از این رو گریزی از آن نیست، گرچه برای آنان سنگین است، زیرا مهدی از عترت علیهم السلام را از پیامبری از اولوا العزم علیهم السلام برتر میداند.
بخاری 4 /205 از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «شما چگونه خواهید بود زمانی که پسر مریم در میان شما فرود آید و امامتان از شما باشد؟»165
صحیح مسلم 1 /137 و مسند احمد 3 /345 از جابر از ایشان نقل میکنند: «عیسی بن مریم فرود میآید، امیر مردم میگوید: بیا به ما نماز گزار، او گوید: نه، برخی از شما امیر برخی دیگر است، تا خداوند این امت را گرامی بدارد.»166
سلمی در عقد الدرر فی اخبار المنتظر /106 باب دهم کتاب را چنین عنوان میکند: «باب دهم در اینکه عیسی بن مریم پشت سر ایشان نماز میخواند، بیعت میکند و به خاطر یاری ایشان فرود میآید». وی در این باب نه حدیث و دو سخن را نقل میکند: حدیث بخاری و مسلم،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 756 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ابو نعیم از حذیفه، ابنحماد از عبد الله بن عمرو، جابر از سنن الدانی، هشام بن محمد از کتاب ابنحماد، ابی امامه از حلیه و ابنحماد، و حدیث حذیفه از سنن الدانی و حدیث جابر از مسند احمد، به علاوهی گفتار کعب الاحبار و سدی از کتاب ابنحماد.
ابن حجر در فتح الباری 6 /358 مینویسد: «نماز عیسی علیه السلام پشت سر مردی از این امت در آخرالزمان و نزدیکیهای قیامت، بر قول صحیح - که عبارتست از اینکه هماره در زمین کسی خواهد بود که حجت الهی را به پا دارد - دلالت میکند.»
همان گونه که در ارشاد الساری گفته و تصریح کرده که این مرد مهدی است و عیسی به او اقتدا میکند، و همچنین است در عمدة القاری.
در فیض الباری هم روایتی را از ابن ماجه نقل میکند که تفسیری برای حدیث بخاری قلمداد میشود و میافزاید: این حدیث صریح در آن است که امام در احادیث [ که مسیح بدو اقتدا میکند] امام مهدی است...
البته جریان اقتدای مسیح علیه السلام به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای برخی از علمای آنها گران آمده، لذا اینگونه توجیه میکند که عیسی علیه السلام یک بار به ایشان اقتدا میکند، و بعد از آن دیگر امامت را خود بر عهده خواهد داشت، و اقتدای عیسی به امام مهدی علیهما السلام گرامیداشت شخص امام علیه السلام نیست، بلکه به خاطر امت است!
اینان آنچه را که خداوند متعال به آل محمد علیهم السلام عطا کرده زیاد میشمرند، لکن اگر این فضائل و کمالات را به آل ابوبکر وآل عمر یا بنیامیه داده بود فریاد شادی بر میآردند و عَلم آن را همه جا بر میافراشتند!
بعضی از اینان معنای این سخن: امامتان از شما باشد، را چنین گرفتهاند: یعنی او بر اساس کتابتان بر شما امامت خواهد کرد! و لکن گنجی شافعی در البیان /496 این سخن را ردّ کرده و آن را تأویلی باطل میشمارد.
مناوی در فیض القدیر 6 /17 مینویسد: «عیسی هنگام نماز صبح بر منارهی سفید در شرق دمشق فرود میآید. او میبیند امام مهدی آمادهی نماز است. مهدی چون از حضور او آگاه میشود عقب میرود. ولی عیسی علیه السلام او را جلو انداخته پشت سر مهدی نماز میگزارد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 757 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
این چه فضل و شرافت عظیمی برای این امت است، البته با آنچه در برخی احادیث آمده که عیسی امام است، و سعد تفتازانی هم بدان قطع پیدا کرده و علت آن را افضلیت مسیح دانسته، منافاتی ندارد، زیرا بین این دو امر اینسان میتوان جمع کرد که عیسی در ابتدا به مهدی اقتدا میکند تا بفهماند به عنوان پیرو و تابع پیامبر ما و شریعت او فرود آمده است، ولی بعداً بنابر قاعدهی اقتدای مفضول به فاضل مهدی بدو اقتدا نماید.»!
مع الاسف اینان به اعتقاد خود این فضیلت و شرف را از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سلب، و به امت اهدا میکنند!
در میان آنان کسی که شهامت داشته باشد و بگوید که عیسی به امام مهدی علیهما السلام اقتدا میکند و این مطلب بر افضلیت امام مهدی علیه السلام دلالت دارد، کم پیدا میشود.
آقای میلانی سخن تفتازانی: اینکه گویند عیسی به مهدی اقتدا میکند اساسی ندارد، لذا نمیتوان بر آن اعتماد نمود. آری، عیسی اگر چه از اتباع پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است، لکن خود نیز نبی است، لذا برتر از امام میباشد، زیرا نهایت چیزی که دربارهی عالمان امت میتوان گفت آن است که شبیه انبیای بنیاسرائیل هستند - را نقل میکند، آنگاه پاسخ و ردّ سیوطی را بر او از کتاب الحاوی للفتاوی میآورد، سیوطی مینگارد: این سخن بسیار شگفت است، نماز خواندن عیسی پشت سر مهدی در چند حدیث صحیح آمده، و از خبرهای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که راست گفتاری است که از ناحیهی خدا تصدیق شده، میباشد، پیامبری که خبر او خلاف واقع نخواهد بود.
ایشان در ادامه سخن ابن حجر در الصواعق را میآورند که وی مدّعی تواتر روایات نماز حضرت عیسی پشت سر امام مهدی علیه السلام است.
نگارنده: مشکل اتباع دستگاه خلافت، آن است که اینان مشروعیت خلافت امرایشان را بر روایتی بیاساس بنا نهادهاند، آنان میپندارند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در بیماری منجر به وفات، به ابوبکر امر کردند بر مردم نماز به جای آورد، لذا گفتند او برتر از حضرت علی علیه السلام است!
از این رو اگر بپذیرند که حضرت مسیح علیه السلام به نوادهی امیرالمؤمنین علیه السلام اقتدا میکند، چنین معنا دارد که فرع حضرت امیر علیه السلام از پیامبری از اولوا العزم برتر است، پس خود امیرالمؤمنین علیه السلام چگونه خواهد بود؟
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 758 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
البته مشکل آنها لا ینحل است، بلکه با مانعی سخت تر روبرو هستند، آنها با سند صحیح روایت میکنند که پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم دوستداران امیرالمؤمنین، صدیقهی طاهره و حسنین علیهم السلام را با خود و در درجهی بهشتی خود همراه دانستهاند. این حدیث بدان معناست که درجهی بهشتی گنجایش افراد بسیاری را دارد و محبان اهلبیت علیهم السلام افضل و برتر از همگانند، حتی از صحابه!
مسند احمد 1 /77 از جعفر بن محمد از پدرش از جدّش روایت میکند: «رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم دست حسن و حسین را گرفته فرمودند: هر آنکه من، این دو، پدر و مادرشان را دوست بدارد، روز قیامت با من و در درجهام خواهد بود.»167
تهذیب الکمال 29 /360 پس از نقل آن مینویسد: «عبد الله بن احمد گوید: هنگامی که نصر بن علی این حدیث را خواند، متوکل فرمان داد او را هزار تازیانه بزنند! جعفر بن عبد الواحد با متوکل صحبت کرد و گفت: این مردی سنی است، تا آنکه او را رها کرد.»
شمس الدین ذهبی که در قرن هشتم بوده در صدد حلّ مشکلشان بر آمده و در سیر الاعلام 3 /254 گفته: سند آن ضعیف است و متن آن غیر قابل قبول.
بعد از او هم البانی در قرن پانزدهم آمد و در ضعیف سنن الترمذی /504 به تضعیف آن پرداخت.
این دو بدون هر گونه دلیلی دست به این تضعیفات زدهاند، علاوه بر آنکه قرنها با کسانی که این حدیث را صحیح شمردهاند فاصله دارند. تنها دلیل آنها بر تضعیف متن، آن است که فضائل پیامبر و اهلبیت ایشان علیهم السلام را برنمیتابند و در صدد انکار آن هستند.
<h5>سوم: تأثیر گذاری حضرت مسیح علیه السلام در نواحی مسیحی نشین</h5>
طبیعی است که ایشان در بیداری مناطق جهان، و به خصوص غرب، و نیز تغییر اوضاع سیاسی نقش بسزایی خواهند داشت. در حدیثی هم آمده که ایشان به واسطهی امام مهدی علیه السلام بر رومیان احتجاج میکند، غیبت نعمانی /146 از عبد الله بن ضمره از کعب الاحبار نقل میکند: «قائم مهدی که زمین را دیگرگون خواهد ساخت، از نسل علی است. عیسی بن مریم به او بر
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 759 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مسیحیان روم و چین احتجاج خواهد نمود.»
یعنی نشانههایی که خداوند بر دستان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آشکار میسازد، در سطحی است که پیامبران اولوا العزم علیهم السلام میتوانند به آنها استدلال کنند.
<h5>چهارم: مدت بقای حضرت مسیح علیه السلام در زمین</h5>
در این رابطه روایاتی پیشتر گذشت و در این اتفاق داشت که ایشان مدتی درنگ میکند و در حیات امام مهدی علیه السلام از دنیا خواهد رفت. در برخی سخن از سی سال بود و در برخی سخن از چهل سال.
در روایتی مرسل در الزام الناصب 2 /182 آمده که امام مهدی علیه السلام در دوران حیات مسیح علیه السلام از دنیا میروند که شاید تصحیف و اشتباه راوی باشد، ایشان در نسخهای مرسل از خطبة البیان نقل میکند: «پس از آن مهدی از دنیا میرود و عیسی بن مریم در مدینه و قرب قبر جدّش رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم او را به خاک میسپارد. فرشته روح ایشان را بین دو حرم قبض میکند. عیسی و ابو محمد خضر هم میمیرند. تمام یاران و وزیران مهدی نیز از دنیا خواهند رفت، و دنیا به همان جهالات و ضلالاتی که داشتند باز خواهد گشت، و مردمان به کفر باز خواهند گشت. در این هنگام خداوند ویران سازی شهرها و بلاد را میآغازد.»
لکن قبول آن ممکن نیست، زیرا با غرض از وجود امام مهدی علیه السلام یعنی آکنده ساختن زمین از عدالت و دادگری، و اینکه دولت اهلبیت علیهم السلام آخرین دولتهاست و هیچ ظلمی بعد از آن نخواهد بود، تنافی دارد.
علاوه بر آنکه وارد شده که عیسی علیه السلام در کنار مسلمانان با یهود و روم و دجال خواهد جنگید، همه ساله به حج خواهد رفت، ازدواج خواهد کرد و برایش فرزند به دنیا خواهد آمد، آنگاه خدا او را از دنیا میبرد و مسلمین دفن میکنند. و همین دربارهی ایشان معقول است. در برخی منابع که اکنون در دسترسم نیست، اینچنین دیده بودم که امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در حضور مردم عهده دار دفن مسیح علیه السلام میشود، تا مبادا آنچه را مسیحیان دربارهاش گفتند تکرار کنند، و با جامهای که توسّط مادرش مریم بافته شده او را کفن کرده و در قدس در قبر مریم علیها السلام به خاک خواهند سپرد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 760 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 761 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل بیست و هشتم: روم</h3>
وضعیت روم در عصر ظهور و پس از آن
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 762 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>روم و نقش آنها در عصر ظهور</h4>
مقصود از روم در احادیث آخرالزمان، اروپای شرقی و غربی تا آمریکاست، اینان رومیان و وارثان آن امپراطوری تاریخی هستند. ممکن است توهم شود رومی که در قرآن آمده غیر از اینهاست، بلکه کسانی مقصودند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و مسلمین با آنان جنگیدند، همان بیزانسیهایی که پایتخت آنها رم در ایتالیا بود، بعدها به قسطنطنیه تبدیل شد تا آنکه مسلمانان آن را فتح کردند و اسلام بول نامیدند، همان که استامبول گویند.
اما این توهم نادرست است، روم در قرآن اهالی امپراطوری روم یا بیزانس یعنی همان غربیان فعلی هستند. اینان همان دودمان و خطّ امتداد سیاسی و فرهنگی آنهایند، و فرانسه، انگلستان، آلمان و دیگر مناطق اجزائی از امپراطوری روم، و در فرهنگ، سیاست و دین تابع آن بودهاند.
امپراطوران روم بیزانس در رم و قسطنطنیه در طیّ دو هزار سال، از ریشهها و اصول متعدد اروپایی بودند و شاید اکثر آنان هم آلمانی بودند. یونان نیز به قسمتی از امپراطوری روم تبدیل شد. و لذاست که با ضعف این امپراطوری، برخی از پادشاهان آلمان و دیگر مناطق، قیصر نامیده میشوند.
با این حساب روایاتی که سخن از روم و بنی الاصفر168 میراند، تمامی قبائل و مناطق اروپا را شامل میشود، همان کسانی که مسلمانان آنها را فرنگیان نامیدند.
<h4>کثرت دروغ پردازی پیرامون روم</h4>
تصفیهی روایات مربوط به امام مهدی علیه السلام و روم و تمییز صحیح آن، امری دشوار مینماید، و این به جهت کثرت دروغ پردازی راویان خلافت قرشی است. شاید بتوان گفت پیشوا و پرچمدار آنان ابنحماد درگذشته به سال 227 میباشد. وی از بزرگان اهلسنت و اساتید بخاری است و دهها صفحه از کتاب خود الفتن را به بحث روم و رخدادهای موعود آن اختصاص داده است، و اندک روایاتی میتوان یافت که بتوان به رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داد، و یا عبارتی معقول از صحابه و تابعین!
تصویری که الفتن از آیندهی جهان ارائه میدهد، چنان است که گویی پس از چند سال
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 763 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پایان مییابد! چنین جلوه میدهد که با فتح قسطنطنیه توسّط مسلمین دجال خروج میکند، در پی آن عیسی و مهدی علیهما السلام ظاهر میشوند، در ادامه یأجوج و مأجوج و دابة الارض خواهند آمد، آنگاه آتشی از عدن میآید و مردم را به سوی محشر میراند، سپس باد خوشی وزیدن میگیرد که ارواح مؤمنان را قبض میکند، دیگران هم پس از چهل روز خواهند مرد!
و بر این باور است که این امور، همه در مدتی کوتاه حدود پنجاه سال رخ خواهد نمود!
در روایات اهلسنت، تهیه کنندگان این فیلم، کعب الاحبار و شاگردان او از صحابه و تابعین هستند! آنان تودهای از خیالات خود را که اوضاع عصرشان را نیز بر آن پیاده نمودهاند، عرضه کردند. از جمله فتح قسطنطنیه که مدت نه قرن برای مسلمانان به آرزویی تبدیل شده بود و جنگهایشان یکی پس از دیگری با شکست مواجه میشد، تا آنکه محمد فاتح در سال 875 هجری توانست آن را فتح کند.
حال ببینیم ابنحماد چه میگوید: الفتن 2 /475، 548 و 679 از عبد الله بن عمرو میآورد: «نبردهای مردم پنج مورد است، دو مورد واقع شده، و سه تای آن هم در این امت است؛ نبرد با ترک، روم و دجال، پس از نبرد با دجال دیگر جنگی نخواهد بود.»
همان 2 /519 و 597 از وهب بن منبه: «نخستین نشانه روم است، دومی دجال، سومی یأجوج و چهارمین آنها عیسی بن مریم.»
2 /523 از کعب: «دجال خارج نمیشود تا آنکه مدینه فتح شود... بشیر بن عبد الله بن یسار گوید: عبد الله بن بسر مازنی صحابی پیامبر گوش مرا گرفت و گفت: پسر برادر! شاید تو شاهد فتح قسطنطنیه باشی، اگر چنین شد مبادا غنیمتت را از آن وا گذاری، زیرا بین فتح آن و خروج دجال هفت سال فاصله است.»
2 /692 از عبد الله بن عمرو: «دجال پس از فتح قسطنطنیه و پیش از نزول عیسی بن مریم در بیتالمقدس، خارج میگردد.»
2 /524 از معاذ بن جبل از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «بالاترین نبرد، فتح قسطنطنیه و خروج دجال در هفت ماه است.
صفوان از ابو الیمان از کعب نیز مشابه همین را نقل کرد... ضمرة بن حبیب برایم گفت:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 764 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
عبد الملک بن مروان به ابو بحریه نوشت: به من خبر دادهاند که تو از معاذ دربارهی نبرد، قسطنطنیه و خروج دجال نقل میکنی، ابو بحریه در جواب نوشت: از معاذ شنیده است: بالاترین نبرد، فتح قسطنطنیه و خروج دجال در هفت ماه است...»
ابن محیریز گوید: «بزرگترین جنگ، ویرانی قسطنطنیه و خروج دجال به مدت بارداری یک زن خواهد بود... عبد الله بن بسر از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: میان نبرد و فتح قسطنطنیه شش سال است، و دجال در سال هفتم خارج میشود...»
کعب گوید: «دجال در سال هشتاد خروج میکند و خدا آگاهتر است...
همو از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «خداوند هیچگاه بین شمشیر دجال و شمشیر جنگ بر این امت جمع نخواهد کرد.»
2 /527: «به من خبر رسیده که دجال پس از فتح قسطنطنیه خروج خواهد کرد، و بعد از آنکه مسلمانان سه سال و چهار ماه و ده روز در آن اقامت کنند.»
2 /530 از کعب: «پس از آنکه قسطنطنیه را فتح میکنند خبر میرسد که دجال خروج کرده است. آنها هم هرچه غنیمت برداشتهاند رها میکنند و میآیند ولی متوجه دروغ بودن خبر میشوند! دجال پس از آن است که خارج میگردد. ماری او را به ساحل میآورد.»
2 /483 از عمیر بن مالک: «نزد عبد الله بن عمرو عاص در اسکندریه بودیم که سخن از فتح قسطنطنیه و روم به میان آوردند، برخی گفتند: قسطنطنیه پیش از روم فتح خواهد شد، بعضی هم گفتند: روم پیش از قسطنطنیه، عبد الله درخواست کرد صندوقی را که در آن کتابی داشت بیاورند و گفت: قسطنطنیه پیش از روم فتح میشود. پس از آن است که شما با روم میجنگید و فتح میکنید، و در غیر این صورت من از دروغگویانم - و این جمله را سه بار تکرار کرد - .»
2 /499 از عبد الله بن عمرو: «نزدیک است که حمل گوسفند خروج کند - و سه بار این جمله را گفت _، گفتم: این چیست؟ پاسخ داد: مردی که یکی از والدین او شیطان است، حکومت روم را به دست خواهد گرفت و با یک میلیون و پانصد هزار نفر در خشکی و پانصد هزار تن در دریا میآید تا به زمینی به نام عمق برسد. آنگاه به یارانش گوید: من با کشتیهای
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 765 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
شما کاری دارم، و چون پایین آیند فرمان میدهد همهی کشتیها را بسوزانند. سپس میگوید: شما نه راهی به قسطنطنیه دارید و نه روم، پس هر که خواست بماند!
مسلمانان هم از یکدیگر یاری میطلبند... تا آنکه شما قسطنطنیهی زانیه را فتح نمایید، من آن را در کتاب خدا با این نام یافتهام.»
1 /399 از محمد بن حنفیه: «خلیفهای از بنی هاشم در بیتالمقدس فرود میآید. او زمین را از عدالت میآکند. بیتالمقدس را چنان بنا میکند که سابقه نداشته... آنگاه در عمق بر ضدّ او تجمع میکنند، او هم از شدت اندوه از دنیا میرود.»
2 /466 از شریح بن عبید از کعب: «قسطنطنیه شنید که بیتالمقدس خراب میشود و از این خبر خوشحال شد و تکبر کرد، از این رو مستکبره نامیده شد. او گفت: اگر عرش پروردگارم بر آب بنا شده من نیز بر آب بنا شدهام، پس خداوند به او وعده داد که قبل از قیامت عذاب کند و گفت: زینت، ابریشم و نان تو را خواهم ستاند، و تو را چنان رها خواهم کرد که خروسی در تو صدا نکند، و جز روباهان آبادگر و جز سنگ و ینبوت169 گیاهی برایت قرار ندهم، و سه آتش بر تو فرو فرستم؛ یکی از قیر، یکی از گوگرد و سومی از نفت.
من تو را بیدرخت و برهنه رها خواهم ساخت، آنسان که میان تو و آسمان چیزی حائل نگردد، و در حالی که من در آسمانم صدای تو و دودت به من برسد، چرا که مدت زمان بسیاری است در آن به خداوند شرک میورزند و جز او را میپرستند.
در آن دیار دخترکانی به هم رسند که از زیبایی و جمال نزدیک است خورشید را ننگرند.
آن کس از شما که به آنجا رسید از کاخ پادشاه دریغ نکند، زیرا در آن گنج دوازده تن از شاهان را خواهید یافت، گنجهایی که همه بر آن افزوده و هیچ برنداشتهاند، گنجهایی مسی به صورت گاو و اسب، آنها به وزن در میان سپرها تقسیم، و با تیشه تکه تکه میگردند.
شما در این حالت هستید تا آنکه خداوند آتشی را که به آن وعده داده بفرستد، آن هنگام شما هر آن گنجی که میتوانید بر میدارید که شخصی از سمت شام میآید و خبر از خروج دجال میدهد! شما هم همه را وا میگذارید و چون به شام میرسید میفهمید دروغ بوده است.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 765 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>کعب الاحبار به چه قیمتی بافتههایش را در معرض فروش قرار میداد؟</h4>
سخن را در این باره با گزارشی که ابنحماد خود از آثار کعب الاحبار نقل میکند، به پایان میبریم.
الفتن 2 /492: «سعید بن جابر گوید: مردی از خاندان معاویه به من گفت: چرا نامهای از نامههای برادرت کعب را نمیخوانی؟ او صحیفهای نزد من انداخت و در آن آمده بود: به روم که اسامی بسیاری دارد بگو: به خاطر سرکشی از فرمان من و استکباری که ورزیدی، و اینکه جبروت خود را با جبروت من، و خود را با عرش من سنجیدی، بندگان درس ناخواندهام و نیز فرزندان سبأ اهل یمن را به سراغت خواهم فرستاد، همان کسانی که بسان پرندگان گرسنه که به سراغ گوشت میروند و همانند گوسفندان تشنه که وارد آب میشوند، ذکر را دوست دارند. دلهای اهلت را میکَنم.
صدای آنان را در جنگ همچون صدای شیری که از بیشه بیرون آمده میگردانم، چوپانان بر او فریاد میزنند ولی اثری در او نخواهد داشت، جز آنکه جرأت و توان او را میافزاید. سم اسبانشان را بسان آهن بر روی صخره قرار میدهم. زه کمانهایشان را محکم میسازم، و تو را بدون حائل در برابر خورشید قرار خواهم داد.
ساکنانت تنها پرندگان و حیوانات وحشی خواهند بود. تمامی سنگهایت را گوگرد خواهم کرد. دودهایت تو را از مرغان آسمان نخواهد پوشاند، و صدایت را به جزائر بحر خواهم رساند. تهدیدهای بسیاری که همه را به خاطر نداشت.»
این عبارت دلالت میکند که کعب با معاویه و امرای بنیامیه انس و الفت داشته و بافتههایش را بدین وسیله میان مسلمین منتشر میکرده است. او بر این باور است که این سخنان وحی الهی است، که یا در تورات آمده و یا مستقیم بر خود او نازل شده است!
کعب الاحبار این نکته را هم فراموش نکرد که یمنیها را در فتح قسطنطنیه بینصیب نگذارد، لکن خدا او را رسوا کرد و فتح آن را هشت قرن بعد بر دستان ترکان قرار داد، و نه تنها یمنیان بلکه جمیع اعراب را بینصیب گذاشت!
کعب گاه در لشکرکشیها هم شرکت میجسته است، و صد البته که به مناطق امن، و خبرهای
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 767 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
غیبی خود را برای سربازان میگفته است! عمر بن شبه در تاریخ المدینة 3 /1117 نقل میکند که جوان شیعی محمد بن ابی حذیفهی اموی که از فرماندهان فتح مصر است کعب را مسخره میکرده است!
«محمد بن سیرین گوید: کعب الاحبار و محمد بن ابی حذیفه در زمان عثمان و در جنگ مسلمانان، سوار بر کشتی بودند و به سمت شام میرفتند که محمد به کعب گفت: اوصاف این کشتی را در تورات چگونه میبینی، آیا فردا در این دریا سیر خواهد کرد؟ کعب گفت: ای محمد! تورات را مسخره نکن، زیرا کتاب خداست.
محمد هم سه بار آن عبارت را گفت.»
میبینیم کعب مسخره کردن کلام و بافتههای خود را توهین به تورات میانگارد! لکن محمد بن ابی حذیفه رحمه الله باز هم با حالت استهزاء سخن خود را تکرار میکند.
<h4>قوی ترین روایات پیرامون روم در عصر امام مهدی علیه السلام </h4>
<h4>هجوم رومیان بر مسلمین</h4>
ارشاد /359 از امام باقر علیه السلام حدیث صحیحی در علامات ظهور نقل میکند، در قسمتی آمده است: «منطقهای در شام که جابیه نام دارد به زمین فرو رود. ترک در جزیره و روم در رمله فرود آیند. در آن زمان اختلاف بسیاری در همه جای زمین رخ دهد تا آنکه شام خراب شود. سبب ویرانی آن، آن است که سه بیرق در آن گرد آیند؛ بیرق اصهب، ابقع و سفیانی.»
الاصول الستة عشر /79 از جابر از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «گونهات را بر زمین بگذار و تکان نخور تا آنکه رومیان در رمیله و ترکان در جزیره فرود آیند، و منادی از دمشق ندا کند.»
غیبت شیخ طوسی /278 از عمار بن یاسر: «دولت اهلبیت پیامبرتان در آخرالزمان خواهد بود و نشانههایی دارد، پس بنشینید و دست نگه دارید تا آنها آشکار شوند؛ آن هنگامی که روم و ترک بر شما بشورند... ترک و روم دچار اختلاف شوند، جنگ در زمین بسیار شود، منادی از دیوار دمشق ندا کند: وای بر زمینیان از شرّی که نزدیک شده است، قسمت غربی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 768 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مسجد آن به زمین فرو رود و دیوار آن فرو ریزد، سه نفر در شام برای دستیابی به حکومت خروج کنند؛ مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان که در میان قبیلهی کلب خروج و مردم را در دمشق محاصره میکند، اهل مغرب به سوی مصر خروج میکنند، به مصر که وارد شوند نشانهی سفیانی خواهد بود.»
<h4>رومیان به سواحل میآیند و اهل کهف خارج میشوند</h4>
مختصر البصائر /201 خطبهی مخزون را از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند، در پارهای از آن آمده است: «منادی در ماه رمضان از سمت مشرق و به هنگام طلوع خورشید ندا میکند: ای اهل هدایت! گرد آیید، و از سمت غرب پس از غروب شمس منادی ندا کند: ای اهل ضلالت! گرد آیید. فردای آن و به هنگام ظهر نور خورشید از آن گرفته شود و سیاه و تاریک گردد. در روز سوم با خروج دابة الارض، میان حق و باطل فاصله افتد. رومیان به سمت منطقهای در ساحل دریا کنار غار آن جوانان بیایند. خداوند آنان را از غارشان به سوی آنها بفرستد.
مردی از آنان تملیخا نام دارد و یکی هم مکسلینا، این دو گواهان و کسانی هستند که تسلیم قائم میباشند. یکی از آن جوانان به سمت روم فرستاده شود ولی دست خالی باز گردد. دیگری را میفرستد که با فتح رجوع میکند، آن روز تأویل این آیه واقع خواهد شد: وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرض طَوْعاً وَکرْهاً،170 هر که در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه در برابر او تسلیم هستند.»
ندیدیم کسی سند خطبه را تصحیح کرده باشد، ولی بسیاری از مضامین آن با روایات دیگر تأیید میگردد.
<h4>فرار برخی دشمنان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به بلاد روم</h4>
کافی 8 /51 از بدر بن خلیل اسدی نقل میکند: «امام باقر علیه السلام دربارهی فرمودهی خداوند: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا یرْکضُونَ . لا تَرْکضُوا وَارْجِعُوا إِلَی مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکنِکمْ لَعَلَّکمْ
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 769 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
تُسْأَلُونَ،171 پس چون عذاب ما را احساس کردند، بناگاه از آن میگریختند. مگریزید، و به سوی آنچه در آن متنعّم بودید و سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید، فرمودند: چون قائم قیام کند و به سراغ بنیامیه در شام فرستد به روم بگریزند. رومیان به آنها گویند: شما را راه نمیدهیم مگر پس از آنکه به کیش مسیح در آیید. آنان هم صلیبها در گردن آویزند، آنگاه آنها را داخل کنند.
هنگامی که اصحاب قائم بدانجا رسند، آنان [رومیان] خواستار امان و صلح شوند، یاران قائم گویند: این کار را نخواهیم کرد مگر پس از آنکه کسانی را که از ما نزد شمایند در اختیار ما گذارید.
آنها هم چنین کنند و این سخن خداست: لا تَرْکضُوا وَارْجِعُوا إِلَی مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکنِکمْ لَعَلَّکمْ تُسْأَلُونَ؛ از آنان دربارهی گنجها پرسش میکند در حالی که خود داناتر است.
میگویند: یا وَیلَنَا إِنَّا کنَّا ظَالِمِینَ . فَمَا زَالَتْ تِلْک دَعْوَاهُمْ حَتَّی جَعَلْنَاهُمْ حَصِیداً خَامِدِینَ،172 ای وای بر ما، که ما واقعاً ستمگر بودیم. سخنشان پیوسته همین بود، تا آنان را دروشدهی بی جان گردانیدیم؛ با شمشیر.»
یعنی یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای مواجهه با روم لشکر کشی میکنند و آنها را مورد تهدید قرار میدهند. مقصود از بنیامیه هم اصحاب سفیانی هستند که در روایتی دیگر آمده است.
ظاهر آن است که اینان از بعد سیاسی دارای اهمیت هستند، از این رو امام علیه السلام و یاران، رومیان را در صورت تسلیم نکردن آنها به جنگ تهدید میکنند، و در تفسیر این آیه خواهد آمد: حَتَّی إِذَا أَخَذَتِ الأرض زُخْرُفَهَا وَازَّینَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیهَا،173 تا آنگاه که زمین پیرایهی خود را برگرفت و آراسته گردید و اهل آن پنداشتند که آنان بر آن قدرت دارند...
تفسیر عیاشی 2 /235 از جمیل بن دراج روایت میکند: «امام صادق علیه السلام در مورد آیهی: وَإِنْ کانَ مَکرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ،174 هر چند از مکرشان کوهها از جای کنده میشد، فرمودند: و اگر
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 770 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
چه از مکر بنی عباس با قائم، دلهای مردان از جا کنده شود.»
نگارنده: در تفسیر قمی 1 /372 بنی فلان آمده است. در برخی احادیث هم بنی اعیبس و بنی شیصبان نامیده میشوند. منظور آن است که حکومتهایی که با امام علیه السلام عداوت دارند، نیرومند و مکر پیشه هستند، بسانی که دلهای مردان را به لرزه میاندازد، لکن خداوند ولیّ خود را یاری میکند.
<h4>روایات صلح میان امام علیه السلام و روم</h4>
المعجم الکبیر 8 /101 و 120 از ابو امامه از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «میان شما و رومیان چهار بار آتش بس به وقوع خواهد پیوست. چهارمین آنها به دست مردی از خاندان هرقل واقع میشود و هفت سال به طول خواهد انجامید. در این هنگام مستورد بن غیلان که از عبد القیس بود گفت: یا رسول الله! آن روز چه کسی امام مسلمانان خواهد بود؟ ایشان فرمودند: مهدی از فرزندان من که [به ظاهر] چهل سال دارد. چهرهی او بسان ستارهای درخشان است و در گونهی راستش خالی سیاه وجود دارد. دو ردای سفید در بر دارد، و [در زیبایی و جمال] به مردان بنیاسرائیل میماند. او بیست سال حکومت خواهد نمود و گنجها را آشکار کرده، سرزمینهای شرک را فتح خواهد نمود.»
در روایات آمده که مدت صلح ده سال است، ولی رومیان پس از هفت سال آن را نقض میکنند و با لشکری عظیم به جنگ مسلمانان میآیند.
الفتن 2 /470 در این باره چند روایت نقل میکند، از جمله از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم : «روم با هشتاد پرچم که زیر هریک دوازده هزار نفر است، خروج میکند.»175
مؤید این مطلب خطبهی امیرالمؤمنین علیه السلام در مختصر البصائر /201 و نیز برخی دیگر گزارشات است که امام مهدی علیه السلام پیش از نبرد، با رومیان اتمام حجت میکند، و برخی یاران خاص را میفرستد که اصحاب کهف و نسخ تورات را بیرون میآورند و بدان احتجاج میکنند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 771 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>تحریف حدیث صلح و افزودن بر آن</h4>
برخی راویان جریان صلح را بر عصر خود پیاده کردهاند و امور مربوط به نبرد آن روز با رومیان را بدان افزودهاند!
سنن ابن ماجه 2 /1369 آن را بر عصر خود منطبق میداند، وی مینویسد: «جبیر گفت: ما را نزد ذی مخمر ببر. وی از صحابهی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود. او از ذی مخمر در مورد آتش بس پرسید و او گفت: از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم: شما با رومیان صلح خواهید کرد...»176
بعدها خیالات راویان هم بدان افزوده شد و لذا در الفتن 1 /397 میبینیم: «میان مهدی و روم آتش بس برقرار خواهد شد. پس از آن مهدی از دنیا میرود و مردی از اهلبیتش عهده دار امور میشود. او مدتی اندک به عدالت رفتار میکند، آنگاه شمشیرش را بر اهل فلسطین میکشد، آنها هم بر او میشورند. او به اهالی اردن پناه میبرد و دو ماه در میان آنها به عدالت رفتار میکند، بعد از آن بر روی آنها هم شمشیر میکشد و آنان نیز میشورند و او به دمشق فرار میکند.
آیا آستانهی درِ جابیه را دیدهای، همان جا که تابوتها را قرار میدهند؟ سنگی گرد در فاصلهی پنج ذراعی آن است، او بر روی آن ذبح میشود.
سخن از خون او بر زبانها خواهد بود که گفته میشود: رومیان بین صور و عکا گرد آمدهاند.»
البته افسانه سرایی به اینجا ختم نشد، بلکه سخن از شام و دجال هم بدان افزوده شد، الفتن /7 از عوف از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «ای عوف! پیش از قیامت شش امر را بشمار؛ نخست مرگ من، عوف گوید: چنان گریستم که ایشان خود مرا آرام کردند، آنگاه فرمودند: بگو یک. دوم: فتح بیتالمقدس، بگو: دو. سوم: بیماریی بسان مرض گوسفند در میان امتم به هم خواهد رسید، بگو: سه. چهارم: فتنهای که در امتم رخ میدهد - و آن را عظیم شمردند _، بگو: چهار. پنجم: ثروتها در میان شما پخش شود تا جایی که مردی را صد دینار بدهند ولی آن را کم شمرد، بگو: پنج، و ششم آنکه میان شما و بنی اصفر آتش بسی واقع شود، سپس آنها به سوی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 772 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
شما بیایند و با شما پیکار کنند. مسلمانان آن روز در زمینی به نام غوطه در شهری به نام دمشق خواهند بود.»
نگارنده: سخن از دمشق و دجال از اضافات کعب و شاگردان اوست، هیچ سخنی از آن در روایات نویسندگان قدیمی مانند ابن ابی شیبه در المصنف 15 /104 که از عوف بن مالک و معاذ بن جبل روایت میکند، و نیز مسند احمد 5 /228 و 6 /22 و 27 که از عوف نقل میکند، نیست.
این یعنی اینان عناصری اینچنین را به اصل روایت افزودند، عصر خود و نبرد خود با روم را بر آن پیاده نمودند و به بیراهه کشاندند! 177
سخن ابن حجر در فتح الباری 6 /199 نیز این مطلب را تأکید میکند. وی در جریان نبرد موعود که پس از صلح با روم خواهد بود مینویسد: «ابن منیر گوید: ماجرای روم تا به امروز رخ نداده است، و خبری نرسیده که آنان با این تعداد لشکر از راه زمینی هجوم آرند. این امر هم بشارتی در خود دارد و هم هشداری. توضیح آنکه این خبر دلالت میکند که با وجود لشکری چنان انبوه، فرجام نیک از آنِ مؤمنان است و اشاره دارد به اینکه لشکریان اسلام چند برابر آنچه امروز هستند خواهند بود.
حاکم از طریق شعبی از عوف بن مالک همین روایت را چنین میآورد که عوف در جریان طاعون عمواس به معاذ گفت: رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمود: پیش از قیامت شش امر را بشمار، سه مورد آن رخداده است، یعنی فوت ایشان، فتح بیتالمقدس و طاعون، و سه تای دیگر مانده است. معاذ گفت: افراد خاصی قابلیت شنیدن این را دارند.
در الفتن نعیم بن حماد آمده است که این جریان در زمان مهدی و توسّط یکی از خاندان هرقل واقع میشود.»
خلاصهی جریان از مجموع گزارشات، این است که آتش بس نهایی با روم بر دست حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و با حضور مسیح علیه السلام واقع میشود، و رومیان پس از چند سال آن را نقض میکنند و با لشکری حدود یک میلیون نفر به جنگ میآیند. بین دو گروه نبردی رخ میدهد و امام علیه السلام پیروز
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 773 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
قاطع میدان خواهد بود، و بدین ترتیب زمینهی ورود به غرب، با مساعدت حضرت عیسی علیه السلام فراهم خواهد آمد.
<h4>معنای فتح روم توسّط امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با تکبیر</h4>
العلل المتناهیة 2 /855 از عبد الله مزنی از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم : «قیامت به پا نخواهد شد تا آنکه خداوند قسطنطنیه و روم را با تسبیح و تکبیر برای مسلمانان فتح کند.»
این مطلب خوشایند کعب الاحبار واقع شده است، لذا میبینیم آن را بر قسطنطنیه در عصر خود منطبق میداند! عقد الدرر /180 از قصص الانبیاء کسائی از کعب نقل میکند: «مهدی با لشکری صد هزار نفری به بلاد روم میرود و پادشاه آن را به ایمان فرا میخواند، ولی او نمیپذیرد.
پس دو ماه جنگ میکنند و سرانجام خداوند مهدی را بر او پیروز میگرداند و بسیاری از یاران او را به قتل میرساند. و پادشاه شکست خورده به قسطنطنیه فرار میکند.
مهدی کنار دروازهی آن که هفت دیوار دارد میآید و هفت تکبیر میگوید. به دنبال آن هر هفت دیوار فرو میریزد و آن هنگام است که مهدی بر آن سلطه مییابد. مردمان بسیاری از آن را به هلاکت میرساند و بسیاری هم بر دست او اسلام میآورند.»
الفتن 2 /475 از بکر بن سواده از پیرمردی از حمیر نقل میکند: «روزی برایتان خواهد آمد که دشمنانتان رومیان در ساحل آفریقا با هشتصد کشتی بیایند و با شما بجنگند. پس خداوند آنان را شکست میدهد و شما کشتیهایشان را تصاحب میکنید و بدان وسیله راهی روم میشوید. چون به آنجا برسید سه بار تکبیر میگویید. با تکبیر شما آن دژ به لرزه در میآید و با سومین تکبیر به مقدار یک میل منهدم میشود. پس خداوند ابری میفرستد که آنان را میپوشاند و به آنان مهلت نمیدهد تا داخل شوند. آن غبار کنار نمیرود تا آنکه شما بر روی بسترهای آنها باشید.»
عقد الدرر /139 از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت میکند: «آنگاه او و مسلمانان همراهش میروند. آنان از کنار هر دژی در روم بگذرند لا إله إلا الله گویند که در پی آن دیوارهایش فرو میریزد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 774 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
در ادامه وارد قسطنطنیه میشوند. چند بار تکبیر میگویند که در اثر آن خلیج آن خشک میشود و دیوارش سقوط میکند.
سپس به روم رفته و چون فرود آیند مسلمین سه مرتبه تکبیر گویند که به دنبال آن فرو میریزد.»
القول المختصر /14: «روم با چهار تکبیر فتح میشود و ششصد هزار نفر در آن کشته میشوند. زینتهای بیتالمقدس، تابوتی که سکینه در آن است، سفرهی بنیاسرائیل، پارههای الواح، لباس آدم، عصای موسی، منبر سلیمان و دو پیمانه از منّی که خداوند عزوجل بر بنیاسرائیل فرو فرستاد و از شیر سفیدتر است از آنجا بیرون آورده میشود.
آنگاه به شهری که قاطع گویند - و طول آن هزار و عرض آن پانصد میل است، و سیصد و شصت در دارد - میآید. از هر دری از آن صد هزار جنگجو بیرون میآید. آنان [مسلمانان] چهار تکبیر میگویند و دیوار آن سقوط میکند. پس هرچه در آن است را به غنیمت میبرند و هفت سال در آنجا میمانند. از آنجا رهسپار بیتالمقدس میشوند که خبر میرسد دجال به همراه یهودیان اصفهان خروج کرده است.»
همانگونه که میبینیم ذهنیّت راویان دربارهی قسطنطنیه و دجال به این گزارش افزوده شده و کلام کعب به حدیثی نبوی تبدیل شده است!
صحیح آن است که فتح شهرهای روم پس از پیروزی امام علیه السلام بر رومیان است، و سبب این پیکار نقض پیمان صلح و اعلان نبرد توسّط رومیهاست. آن هنگام است که مسیح علیه السلام موقف خود را با نماز پشت سر امام علیه السلام اعلان میکند، و این امر موجب شکل گیری موجی عظیم در مغرب زمین، در اعتراض به جنگ با امام علیه السلام خواهد بود. بعد از پیروزی امام علیه السلام جانب حضرت مسیح علیه السلام و پیروان مؤمن وی رجحان مییابد و به همراه حضرت مهدی علیه السلام وارد پایتختهای غربیان میشود، و آنها با تکبیر به استقبال ایشان میآیند.
<h4>حضرت مسیح علیه السلام با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر رومیان احتجاج میکند</h4>
غیبت نعمانی /146 از عبد الله بن ضمره از کعب الاحبار روایت میکند: «قائم مهدی که زمین
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 775 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
را دیگرگون خواهد ساخت، از نسل علی است. عیسی بن مریم به او بر مسیحیان روم و چین احتجاج خواهد نمود. قائم مهدی از نسل علی، در خَلق، خُلق، ظاهر و هیبت شبیه ترین مردم به عیسی بن مریم است. خدای عزوجل آنچه را که به پیامبران عطا کرده بدو میبخشد و میافزاید و او را برتری میدهد.
قائم از فرزندان علی علیه السلام غیبتی چون یوسف و بازگشتی چون عیسی دارد. او پس از غیبت با طلوع ستارهی سرخ، ویرانی زوراء که همان ری است، فرو رفتن مزوره که بغداد است، خروج سفیانی و نبرد فرزندان عباس با جوانان ارمنستان و آذربایجان - که در آن هزاران نفر به قتل میرسند، کسانی که هریک شمشیری آذین بسته در دست گرفته است، و بیرقهای سیاه در آن به اهتزاز در آمده است، جنگی که مرگ سرخ و طاعون کبود نیز در آن رخ مینماید - آشکار میشود.» 178
موجب شگفتی است که کعب الاحبار با وجود انحراف از اهلبیت علیهم السلام ، و قربی که نزد حکومتها داشته است، چنین فضیلتی را برای امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل کند.
اما مهم است بدانیم کعب الاحبار کسی بوده که حق و باطل و سخن استوار و بیپایه را با هم میآمیخته، و از هر دری وارد میشده، و با اسلوب خود آن را برای حاکمان و مردمان ارائه میکرده است، از این رو گاه است که از او سخن حقی نیز میشنویم.
البته وی در این حدیث نیز باطل خود را داخل نموده است، زیرا مسلمین روایت میکنند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به جدّ بزرگوارش رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم شباهت دارد، ولی کعب ایشان را به مسیح علیه السلام شبیه میداند.
<h4>حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای نبرد با رومیان میآید </h4>
الفتن /192 از تنی چند از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «روم وارد بزرگترین نبرد میشود، و ترک و برجان179 و صقالبه180 همراه او خواهند بود.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 776 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
همان 1 /355 از کعب میآورد: «مهدی به نبرد رومیان میرود. او فهم ده تن را دارد(!) تابوت سکینه را - که توراتی که خداوند بر موسی علیه السلام فرستاد و انجیلی که بر عیسی علیه السلام نازل کرد را در خود دارد - از غاری در انطاکیه بیرون میآورد، و میان اهل تورات با تورات و میان اهل انجیل با آن حکم خواهد کرد.»
<h4>سخت ترین مردم نسبت به شما رومیان هستند</h4>
مسند احمد 4 /230 از مستورد میآورد: «نزد عمرو عاص بودم، بدو گفتم: از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم: سخت ترین مردم نسبت به شما رومیان هستند، و تنها با [رخداد] قیامت است که نابود میشوند.
عمرو گفت: آیا تو را از چنین سخنانی نهی نکرده بودم.»181
الفتن /134: «خبر به عمرو عاص رسید، او گفت: این چه روایاتی است که از تو از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکنند؟ مستورد هم گفت: آنچه را از ایشان شنیدم گفتم، عمرو عاص گفت: حال که چنین میگویی بگذار من هم بگویم، رومیان به هنگام فتنه بردبارترین مردم، و در اوان مصیبت شکیباترین آنان هستند، و نسبت به ضعیفان و مساکین خود مهربان ترینند.»182
نگارنده: اگر این سخن از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم رسیده باشد، بدان معناست که روم قویترین دشمن اسلام هستند. البته احترامی که اسلام برای آنها قائل است بیش از دیگران است. اسلام با دین آنان ساخت و زندگی با آنان را مشروعیت بخشید، گرچه اسلام را نپذیرند، و امامان علیهم السلام نیز آنان را بر ناصبیان ترجیح دادند.183
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 777 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>خواری روم پس از نبرد سخت</h4>
تفسیر طبری 1 /399: «سدی در تفسیر فرمایش خداوند: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللهِ أَنْ یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَی فِی خَرَابِهَا أُولَئِک مَا کانَ لَهُمْ أَنْ یدْخُلُوهَا إِلا خَائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْی وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ،184 و کیست بیدادگرتر از آن کس که نگذارد در مساجد خدا، نام وی برده شود، و در ویرانی آنها بکوشد؟ آنان حق ندارند جز ترسان و لرزان در آن [مسجد]ها درآیند. در این دنیا ایشان را خواری، و در آخرت عذابی بزرگ است، گوید: خواری آنان در دنیا آن است که چون مهدی قیام کند و قسطنطنیه فتح گردد، آنها را به هلاکت میرساند.»185
دلائل الامامة /248 از امام صادق علیه السلام نقل میکند که در تفسیر همین آیه فرمودند: «[شادمانی آنان] در قبرهایشان با قیام قائم علیه السلام است.»
این روایت شادمانی اموات را در بر دارد، و البته که بر سرور زندگان نیز دلالت میکند.
تأویل الآیات 1 /434 از امام صادق علیه السلام روایت میکند که روم را به بنیامیه تفسیر کردند، و شادمانی مؤمنان در اثر پیروزی امام مهدی علیه السلام بر آنان است.
کافی 8 /269 از امام باقر علیه السلام روایت میکند که فرمایش خداوند: وَیوْمَئِذٍ یفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ. بِنَصْرِ اللهِ ینْصُرُ مَنْ یشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ،186 و در آن روز است که مؤمنان از یاری خدا شاد میگردند. هر که را بخواهد یاری میکند، و اوست شکست ناپذیر مهربان، را بدان تفسیر کردند که آنان با غلبه بر فارس در همان صدر اسلام شادمان شدند.
نگارنده: وعدهی الهی در سورهی روم به سرور مؤمنان به جهت شکست فارس و پیروزی روم، محدود به چند سال است، لکن امامان علیهم السلام آن را به فرح مؤمنین در آینده و در پی پیروزی بر روم و بنیامیه تفسیر فرمودهاند.
<h4>زندگی مسالمت آمیز در کنار مسیحیان و پذیرش جزیه</h4>
مزار ابن مشهدی /135 و فضل الکوفة و مساجدها /43 از ابو بصیر روایت میکند: «امام
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 778 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
صادق علیه السلام به من فرمودند: ای ابا محمد! گویا میبینم قائم با اهل و عیالش در مسجد سهله فرود آمده است، عرضه داشتم: آیا منزل ایشان خواهد بود؟ فرمودند: آری، منزل ادریس و ابراهیم در آن بوده است، و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر آنکه در آن نماز گزارده است، مسکن خضر نیز آنجاست.
کسی که در آن اقامت کند، بسان کسی است که در خیمهی رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم مقیم باشد. هیچ مرد و زن با ایمانی نیست جز آنکه در دل اشتیاق بدان دارد. درون آن صخرهایست که تصویر تمامی پیامبران در آن است. هر کسی در آن نماز به جا آرد و نسبت به آنچه میهراسد از خدا درخواست کند، او را اجابت خواهد کرد.
عرض کردم: حقاً که این فضیلت است، فرمودند: برایت بیفزایم؟ گفتم: آری، فرمودند: آن از اماکنی است که خدا دوست دارد در آن خوانده شود، و در هر روز و شب فرشتگان این مسجد را زیارت و خدا را در آن عبادت میکنند. بدان! اگر من در نزدیکی شما بودم، همهی نمازهایم را در آن به جا میآوردم.
ای ابا محمد! اگر تنها همین فضیلت بود که فرشتگان و پیامبران در آن فرود میآیند، هر آینه بسیار بود، حال چگونه خواهد بود با این فضیلت [بسیار که گفتم] و آنچه که نگفتم بیشتر است.
گفتم: فدایت شوم، قائم هماره و تا ابد آنجا به سر خواهد برد؟ فرمودند: آری، گفتم: پس از ایشان چه؟ فرمودند: پس از او تا پایان خلق نیز چنین خواهد بود.
عرضه داشتم: ایشان با اهل ذمه چه خواهد کرد؟ فرمودند: بسان رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم با آنها مصالحه خواهد نمود، و آنان با خضوع جزیه خواهند پرداخت.187
گفتم: کسانی که با شما دشمنی میکنند چطور؟ فرمودند: نه، ای ابا محمد! آنکه با ما مخالفت کند در دولت ما نصیبی ندارد، خداوند خون آنان را به هنگام قیام قائممان، برای ما حلال میشمرد، اما امروز بر ما و شما حرام است، پس کسی تو را نفریبد.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 779 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نگارنده: ظاهر آن است که حضرت مهدی علیه السلام برنامهی انتشار اسلام را در عالم، به وسیلهی منطق و قوهی اقناع پیاده میکند، و طبق شرائطی به اهل کتاب آزادی میبخشد، لذا اسلام در میان آنان نشر مییابد.
از دیگر سو حضرت مسیح علیه السلام پس از برقراری پیمان سازش، هفت سال در غرب به فعالیت میپردازد، از این رو موج گرایش به اسلام در تأیید امام علیه السلام در غرب شتاب و وسعت میگیرد.
<h4>کعب الاحبار حدیث نبرد سخت را تحریف میکند</h4>
در موضوع ملاحم - که در علم الحدیث اصطلاحی است برای خبرهایی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در مورد جنگها و تغییراتی که در آینده رخ میدهد میدهند - کتب بسیاری نوشته شده است، روایات فراوانی گرد آمده و البته دروغگویان بسیاری هم به میدان آمدهاند، تا جایی که مکذوب بیش از صحیح است! یکی از سردمداران دروغ پردازی در این میدان که تأثیرات فراوانی گذارده است کعب الاحبار میباشد. او استاد علمای دستگاه خلافت در موضوع ملاحم و فتن است، و عمر او را مشاور مبسوط الید خود قرار داد. پس از او هم نزد خلفا مقرّب بود، از این رو توانست افسانهها و بافتههای خود را در میان فرهنگ و آثار مسلمانان نشر دهد!
راویان اتفاق نظر دارند که آخرینِ ملاحم، جنگ امام علیه السلام با رومیان است، و آن را بزرگترین نبرد نامیدند، ولی کعب پیکار قسطنطنیه را جایگزین آن کرد و خروج دجال را نیز به دنبال آن قرار داد. اما پس از قرنها قسطنطنیه فتح شد، ولی هنوز دجال رخ ننموده است!
الفتن 2 /499 از کعب: «سخت ترین جنگ، خرابی قسطنطنیه و خروج دجال در هفت ماه خواهد بود.»
البته سخن وی در کلام صحابیانی چون عبد الله بن بسر و سعد بن ابی وقاص و دیگران به حدیثی نبوی تبدیل شد!188
صحیح مسلم 4 /2221 از ابو هریره از پیامبر ص780 لی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «قیامت به پا نخواهد شد تا
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 780 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آنکه لشکریان روم در اعماق یا دابق189 فرود آیند. در پی آن لشکری از مدینه که در آن روزگار از بهترینهای اهل زمین هستند، به مصاف آنان میروند. پس چون صف میکشند، رومیان گویند: ما را با کسانی که برخی از ما را اسیر کردند، رها بگذارید تا با آنها بجنگیم. مسلمانان در پاسخ میگویند: نه، به خدا سوگند شما را با برادرانمان رها نخواهیم کرد. پس میان آنان جنگی در میگیرد و یک سوم مسلمانان پا به فرار میگذارند که خداوند تا ابد توبهی آنها را نخواهد پذیرفت. یک سوم هم کشته میشوند که برترین شهیدان نزد خدایند، و یک سوم آخر فاتحاند و تا ابد فتنه و اختلافی در میان آنها در نخواهد گرفت. آنان قسطنطنیه را فتح میکنند و زمانی که مشغول تقسیم غنائم هستند و شمشیرهایشان را بر درختان زیتون آویختهاند، شیطان در میان آنها فریاد میکند که مسیح [دجال] به سراغ خانوادههایتان رفته است. [به دنبال این فریاد] آنها از آن سرزمین خارج میشوند و حال آن که این خبر دروغ است. وقتی به شام میرسند در حالی که خود را آماده جنگ میکنند و مشغول صف آرایی هستند، او خروج میکند. یکباره نماز به پا میشود و عیسی بن مریم علیه السلام فرود آمده، امامت نماز را بر عهده میگیرد.
زمانی که دشمن خدا او را میبیند، همچنانکه نمک در آب ذوب میشود، ذوب میگردد. اگر رهایش کند، آن قدر ذوب میشود که هلاک گردد، ولیکن خدا او را به دست عیسی به قتل خواهد رساند و خونش را بر دشنهی وی به مردم نشان خواهد داد.»190
اتفاق بر آن است که مسیح علیه السلام پشت سر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نماز میگزارد.
میبینیم که کعب چسان بر آنان تأثیر گذاشته است، و بدین وسیله خوش خدمتی خود را به روم اعلام میکند!
<h4>گمان کردند نبرد با روم، پایان بخش امت اسلام است</h4>
کعب الاحبار بر این باور است که فتح قدس، پایان بخش امت و ویرانگر پایتخت آن مدینهی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 781 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
منوره است. او خلیفه را نیز به این مطلب قانع کرد، همانگونه که در صحیحترین کتب آنان مشاهده میکنیم!
المصنف ابن ابی شیبه 15 /135 از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «آبادانی بیتالمقدس ویرانی مدینه را در پی دارد و ویرانی مدینه بروز جنگ را. با بروز آن جنگ، قسطنطنیه فتح میشود و فتح آن قیام دجال را به دنبال دارد! سپس با دست بر ران یا شانهی کسی که این مطلب را برایش گفتند زدند و گفتند: این مطلب حق است همچنانکه تو اینجا هستی - و یا همچنانکه تو اینجا نشسته ای _، و مقصود ایشان معاذ است.»!191
<h4>زمان و مکان بزرگترین جنگ، در بافتههای کعب و شاگردان!</h4>
کعب، بزرگترین نبرد با روم را نزدیک میپندارد، الفتن 2 /480 از وی نقل میکند: «ملاحم بر دستان مرد چهارم یا پنجم از خاندان هرقل که او را طباره گویند واقع میشود!
آن روز امیر مردم مردی از بنی هاشم است. هفتاد هزار نفر از یمن که بند شمشیرشان از لیف است، به کمک او میآیند.»
البته این سخن کعب نیز به حدیثی نبوی مبدّل شد! مهاجر بن حبیب از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «بر دست پنجمین نفر از خاندان هرقل ملاحم واقع میشود.
ارطاة گوید: چهار تن از آنان به قدرت رسیدهاند، اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میگویند: پنجمی مانده است.»192
همان 2 /470 از مهاجر بن حبیب از آن حضرت: «بر دست پنجمین نفر از خاندان هرقل ملاحم واقع میشود. هرقل به قدرت میرسد، پس از او پسرش قسطه، آنگاه پسر او قسطنطین، و در پی او اصطفان پسرش. سپس پادشاه روم از خاندان هرقل به مصاف لیون میرود، و پسرانش پس از او، و پادشاهی به پنجمین کس از آل هرقل که ملاحم بر دستانش واقع میشود، بازگشت میکند.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 782 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بعدها کعب الاحبار بهتر دید زن امپراطوری را به جای طبارهی امپراطور قرار دهد، و به این باور رسید که نبرد در عهد آن زن رخ میدهد! الفتن 2 /500 از کعب میآورد: «زنی به حکومت روم میرسد، او میگوید: هزار کشتی از بهترین الواحی که در زمین یافت میشود برای من بسازید، آنگاه به مصاف اینان که مردان ما را کشتند و زنان و فرزندانمان را به اسارت گرفتند بروید. چون از ساخت آنها فارغ شوند گوید: سوار شوید، چه خدا بخواهد و چه نخواهد! پس خدا بادی میفرستد و آنها را - به خاطر اینکه گفت: چه نخواهد - در هم میشکند.
دوباره هزار کشتی میسازند، او هم دوباره همان سخن را تکرار میکند، خدا هم بادی میفرستد و آنها را در هم میشکند!
برای بار سوم میسازند، ولی این بار میگوید: سوار شوید، اگر خدا بخواهد. آنگاه میروند و به عکا میرسند.»
دو تن از شاگردان کعب یعنی ابو الزاهریه و ضمره نیز سخن او را تأیید کرده گفتند: «رومیان از روم تا ارمنستان برای نبرد با شما لشکر جمع میکنند. آنان با ده هزار کشتی در ساحل شما فرود میآیند و در ساحل فلسطین ساکن میشوند. مرکز قدرتشان در عکا فرود میآید. اهل شام عقب نشینی میکنند. از یمنیان کمک میخواهند و آنان با چهل هزار نفر به یاریشان به عکا میآیند و خداوند فتح را نصیبشان میکند.»193
بزرگ راوی اسلام - در پندار اهلسنت - ابو هریره نیز به این دو تن ملحق شده به تأیید کعب میپردازد، الفتن 2 /487: «روم را فتح میکنید و پسران مهاجرین شمشیرهایشان را در آن میآویزند. کسی که از قسطنطنیه باز میگردد، متوجه میشود که عجله کرده است.»
رفیق او عبد الله بن عمرو عاص نیز به صف مؤیدان میپیوندد، مجمع الزوائد 7 /319 از او نقل و توثیق(!) میکند: «مردی که یکی از والدین او شیطان است حکومت روم را به دست خواهد گرفت و با یک میلیون نفر - پانصد هزار نفر در خشکی و پانصد هزار تن در دریا - میآید تا به زمینی به نام عمق برسد. آنگاه به یارانش گوید: من با کشتیهای شما کاری دارم، و چون پایین آیند فرمان میدهد همهی کشتیها را بسوزانند. سپس میگوید: شما نه راهی به
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 783 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
قسطنطنیه دارید و نه روم، پس هر که خواست فرار کند!
مسلمانان هم از یکدیگر یاری میطلبند، و اهل عدن ابین به یاری آنان میآیند. مسلمانان گویند: به سراغ اینان بروید و سلاح واحد باشید. آنها یک ماه میجنگند تا جایی که سم مرکبها در خون فرو رود. مؤمن در آن روز فلان مقدار پاداش بیش از پیشینیان دارد - مگر از صحابه(!) - . روز آخر آن ماه خدا میگوید: امروز شمشیرم را بیرون میکشم، دینم را یاری کرده، از دشمنم انتقام میگیرم، خدا آنان را شکست میدهد و قسطنطنیه فتح میگردد. امیرشان گوید: امروز دیگر محدودیتی نیست و با سپرهایشان طلا و نقرهی غنیمت را تقسیم میکنند، ولی ناگهان ندا میشود: دجال وارد خانههایتان شده است.»
ببینیم چگونه کعب و شاگردانش به دروغ پردازی و افسانه سرایی پرداختهاند، و حدیث نبوی دربارهی حضرت مهدی علیه السلام و روم را دگرگون ساختهاند!
<h4>کعب میپندارد مرکز مسلمین دمشق است</h4>
مسند الشامیین 1 /335 از ابو الدرداء از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم : «روز جنگ، خیمه گاه مسلمانان در کنار شهری به نام دمشق است، آن شهر یکی از بهترین شهرهای شام است.»
همان 2 /266: «روز بزرگترین نبرد، در منطقهی غوطه شهری است به نام دمشق، آن شهر بهترین منزلگاه مردمان آن روز است.»
المستدرک 4 /486 نقل میکند و صحیح میشمارد: «روز نبرد سخت، خیمه گاه مسلمین زمینی به نام غوطه است.»!
جامع المسانید 15 /39: «دمشق در ملاحم، یکی از بهترین منزلگاههای مسلمانان است.»194
<h4>کعب همچنان میپندارد و میبافد، و دروغهایش حدیث نبوی میشود!</h4>
او معتقد است یهودیان بنی اسحاق - و نه مسلمین - قسطنطنیه را فتح میکنند، و این امر به حدیثی نبوی مبدّل میگردد! صحیح مسلم 4 /2238 از ابو هریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «آیا
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 784 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نام شهری را شنیدهاید که یک سوی آن در خشکی و یک سوی دیگر آن در دریا باشد؟ پاسخ دادند: آری، ای رسولخدا! گفتند: قیامت به پا نخواهد شد تا آنکه هفتاد هزار تن از بنی اسحاق برای جنگ بدان سو بشتابند. وقتی بدانجا میرسند، فرود میآیند ولی نه با سلاحی به جنگ میپردازند و نه تیری پرتاب میکنند، بلکه میگویند: لا إله إلا الله والله اکبر، و یکی از دو طرف آن سرزمین سقوط میکند...»
این مطلب از جسارت و بیپردگی کعب و پس از او ابو هریره حکایت میکند، امری که نظیر آن کم یافت میشود!
<h4>کعب میگوید: یک سوم مسلمانان پا به فرار میگذارند، و این سخن حدیثی نبوی میشود!</h4>
الفتن 2 /467 از وی روایت میکند: «هنگامی که نبرد سخت که نبرد با روم است رخ دهد، جماعتی از شما بگریزند و به دشمن ملحق شوند. گروهی دیگر نیز بر آن شوند که شما را تسلیم کنند ولی خداوند برخی از آنها را به زمین فرو خواهد برد، و بر برخی دیگر پرندگانی را خواهد فرستاد که چشمان آنان را در ربایند، و یک طائفه باقی مانند.
ای بندگان خدا! هریک از شما آن وقایع را دید و بر ترس خود غلبه کرد، زیر پالان [مرکب] رود و یا ستون خیمهاش را بگیرد و بردبار باشد، زیرا خداوند یاور گروه باقی است. این در زمانی خواهد بود که رومیان شما را ضعیف شمارند و در شما طمع کنند. امیر آنان به لشکریانش گوید: صبح هنگام بر این مرکبها سوار شوید و آنان را به یکباره از میان برید تا آنکه در زمین تا ابد نامی از این دین یعنی اسلام نیاید...»195
<h4>سخنی را به حذیفه نسبت میدهند که آن را نگفته است!</h4>
سنن الدانی /104 در روایتی طولانی از حذیفه از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم میآورد: «مهدی با مسلمانانِ همراه به دمشق میآید. خداوند روم را - که حاکم آن پنجمین نفر از خاندان هرقل به نام طباره
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 785 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
است و ملاحم بر دستان او واقع خواهد شد - میفرستد. شما هفت سال با آنها مصالحه خواهید کرد، تا آن زمان که شما و آنان با دشمنی که پشت آنان است بجنگید، غنیمت بگیرید و شما و آنان جان به سلامت برید.
شما در درهای که تپهها دارد فرود میآیید. در چنین اوضاعی مردی از روم میآید و میگوید: صلیب پیروز شد. پس مردی از مسلمین برخاسته صلیب را در هم میشکند و میگوید: خداوند پیروز است.
آن هنگام است که آنها به شما نیرنگ میزنند، و همهی آن گروه [مسلمانان] به شهادت میرسند.
آنان به مدت بارداری یک زن برای مقابله با شما به جمع آوری لشکر میپردازند. آنگاه با هشتاد بیرق که زیر هریک دوازده هزار نفر است میآیند و در عمق انطاکیه وارد میشوند. به دنبال آن در حیره و شام تمامی مسیحیان صلیبها را بالا میآورند و میگویند: هرکه در زمینِ مسیحی است اینان را یاری رساند.
امام شما و مسلمانانِ همراه از دمشق میآیند و وارد عمق انطاکیه میشوند. او از شامیان کمک میطلبد. از سویی هم به اهل مشرق خبر میدهد که دشمنی از خراسان بر ساحل فرات آمده است. چهل روز با آن دشمن به سختی میجنگند. سپس خدا نصرت را بر اهل مشرق فرو میفرستد، و نهصد و نود و نه هزار نفر از آنان را میکشد و بقیه پا به فرار میگذارند. پس منادی از مشرق ندا میکند: ای مردم! وارد شام شوید که پناهگاه مسلمین است و امامتان آنجاست.
حذیفه گوید: آن روز بهترین اندوختهی مسلمین مرکبی است که سوار بر آن به شام رود و خرهایی که بر آن به دمشق رسد. امام آنها برای یمنیها پیام میفرستد و کمک میخواهد. هفتاد هزار نفر از آنان که بند شمشیرشان از لیف است، سوار بر شتران عدن میآیند و میگویند: ما به حق بندگان خداییم، بخشش و رزقی نمیخواهیم. آنان در عمق انطاکیه خود را به مهدی میرسانند. آن روز رومیان و مسلمانان نبردی سخت خواهند داشت و سی هزار تن از مسلمین به شهادت خواهند رسید، و هفتاد فرمانده که نورشان به آسمان میرسد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 786 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
حذیفه گوید: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: برترین شهدای امت من، شهدای اعماق و شهدای [نبرد با] دجالند. آهن محکم میشود تا آنجا که مردی مسلمان کافری را با سیخی آهنی میزند و او را در حالی که زره بر تن دارد، دو پاره میکند. چنان آنها را میکشند که اسبان در خون پا گذارند. آن هنگام خدای تبارک و تعالی بر آنان غضب میکند...
آن روز شما بهترین بنگان خدایید، نه زانی در میان شما خواهد بود، نه غالی و نه دزد...
در سرزمین روم از کنار دژی عبور نمیکنید و تکبیر نمیگویید، مگر دیوار آن فرو میریزد و پیکار جویان آن را به قتل میرسانید. تا آنکه وارد شهر کفر قسطنطنیه شوید. چهار تکبیر میگویید و دیوار آن سقوط میکند.
حذیفه گوید: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفتند: خدای عزوجل قسطنطنیه و روم را شکست میدهد و وارد آن میشوید. چهار صد هزار نفر را میکشید و گنجهای بسیاری از طلا و جواهر را بیرون میآورید و در دار بلاط مقیم میشوید. گفتند: دار بلاط چیست؟ پاسخ دادند: خانهی پادشاه، یک سال در آن مقیم خواهید بود.»196
اینها همه بافتههای کعب و شاگردان اوست که به حذیفه نسبت دادهاند و آن را تا قیامت کشاندهاند!
<h4>چنین جلوه میدهند که امام مهدی علیه السلام گویا مأمور یهودیان است!</h4>
در کتب سنیان روایات بسیاری پیرامون این مطلب آمده که حضرت از کلیسای روم گنجها و زینتهای بیتالمقدس را که رومیان به سرقت بردند، بیرون آورده و آنها را با صد و یا هزار و هفتصد کشتی به بیتالمقدس باز میگرداند!
تفسیر طبری 15 /29 از حذیفه - به گمان آنان - از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: «بنیاسرائیل چون به تجاوزگری، استکبار و قتل پیامبران پرداختند، خداوند بُخت نَصّر حاکم فارس را به سراغ آنان فرستاد. حاکمی که خدا هفتصد سال او را پادشاهی داده بود. او هم به سراغ آنها
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 787 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آمد، بیتالمقدس را محاصره و فتح کرد. به خاطر خون یحیی بن زکریا هفتاد هزار نفر را به هلاکت رساند. اهالی آن و پسران انبیاء علیهم السلام را به اسارت برد، زینتهای بیتالمقدس را به غنیمت گرفت، و هفتاد هزار نفر و صد هزار بارکش زینت با خود به بابل آورد!
گفتم: یا رسول الله! آیا بیتالمقدس نزد خدا مقامی رفیع دارد؟ فرمود: آری، سلیمان بن داود آن را از طلا و درّ و یاقوت و زبرجد بنا کرد، خشتهای آن یکی از طلا بود و یکی از نقره، و ستونهای آن طلا بود. خداوند این را به او عطا کرده بود، شیاطین را نیز مسخر او گردانیده بود و آنها این اشیاء را در دیده بر هم زدنی برای او میآوردند، و بخت نصر همهی اینها را به بابل آورد.
بنیاسرائیل صد سال نزد او بودند، مجوس و فرزندانشان آنان را - که پیامبران و فرزندانشان در میانشان بودند! - شکنجه میدادند!
پس از مدتی خدا به آنان رحم کرد و به پادشاهی از پادشاهان فارس که کورس نام داشت و مؤمن بود، وحی کرد: سراغ بقایای بنیاسرائیل برو و آنان را رهایی بخش. او هم بنیاسرائیل و زینتهای بیتالمقدس را بدان باز گرداند.
فرزندان اسرائیل یکصد سال در اطاعت خدا به سر بردند، ولی بعد به معاصی بازگشتند. لذا خداوند ابطیانحوس را بر آنان مسلّط گرداند. او هم با پسران کسانی که در کنار بخت نصر جنگیده بودند، به نبرد بنیاسرائیل به بیتالمقدس آمد. اهالی آن را به اسارت گرفت و بیتالمقدس را به آتش کشید.
او به آنان گفت: ای فرزندان اسرائیل! اگر باز به معاصی باز گردید، دیگر بار شما را به اسارت خواهیم برد. آنان باز به عصیان پرداختند و خداوند آنان را برای سومین بار توسّط پادشاهی رومی به نام قاقس بن اسبایوس به اسارات مبتلا نمود. او از دریا و خشکی بر آنان حمله برد، اسیرشان کرد، زینتهای بیتالمقدس را نیز با خود برد و آنجا را به آتش کشید.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در ادامه فرمودند: زینتهای بیتالمقدس چنین ماجرایی داشت، و مهدی آنها را بدان باز خواهد گرداند. آنها هزار و هفتصد کشتی است که در یافا لنگر میاندازد تا به بیتالمقدس منتقل شود، و خداوند اولین و آخرین را در آنجا گرد خواهد آورد.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 788 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
الفتن 2 /485 از ربیعة بن فارسی: «لشکری از شما به روم میرود و آن را فتح میکند. آنان - که تحت امر جوانی هستند - زینتهای بیتالمقدس، تابوت سکینه، سفره، عصا و جامهی آدم را میگیرند و به بیتالمقدس ارجاع میدهند.»
سلمی در عقد الدرر /93 مینویسد: «فصل دوم: فتح شهر قاطع و اطراف آن و بازگشت زینتهای بیتالمقدس بدان... حذیفه در مورد مهدی و فتح روم توسّط او از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: آنگاه چهار تکبیر میگویند که دیوار آن سقوط میکند. آن را روم گویند چون در کثرت خلق در آن، به رمان [انار] مانَد.
ششصد هزار نفر را میکشند. زینتهای بیتالمقدس، تابوتی که سکینه در آن است، سفرهی بنیاسرائیل، پارههای الواح، عصای موسی، منبر سلیمان و دو پیمانه از منّی که خداوند بر بنیاسرائیل فرو فرستاد و از شیر سفیدتر است را از آنجا بیرون میآورند.»
همو در ادامه میگوید: «از امیرالمؤمنین علیه السلام منقول است: او متوجه مناطق مختلف میشود. به هر شهری که ذوالقرنین پا نهاده است وارد میشود و آن را سامان میدهد. جباری نمیماند جز آنکه به دست او به هلاکت میرسد. خدای عزوجل قلوب مسلمین را شفا میبخشد. او زینتهای بیتالمقدس را بر صد مرکب حمل میکند، آنها را در غزه و عکا فرود میآورند و به بیتالمقدس برده میشود.»
ینابیع المودة 3 /267 مینویسد: «پسر اسمانوس به بیتالمقدس آمد، با فرزندان اسرائیل جنگید، زینتهای بیتالمقدس را برگرفت و قسمتی از آن را به آتش کشید. او هزار و هفتصد کشتی خالی را از آن پر کرد، لکن چون خواست آنها را وارد روم کند، غرق شدند. این مطلب از حذیفه رسیده است.
او در همین سخن از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند: مهدی آنها را از دریا بیرون خواهد آورد و به بیتالمقدس باز خواهد گرداند. آنگاه با همراهان به بحر محیط میرود.»
نگارنده: شاید بخت نصر یا رومیان طلا یا جواهری در بیتالمقدس یافتند و برگرفتند که یهودیان آن را ظلمی عظیم چونان هولوکاست قرار دادند! اما چون نتوانستند اثبات کنند آنها در روم است، گفتند: کشتیها غرق شد!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 789 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آنها در ادامه پنداشتند که امام مهدی علیه السلام آنها را باز خواهد گرداند! آنها به ایشان مأموریّت دادند تا مسروقات بخت نصر یا غنائم رومیان را به آنان باز گرداند!
<h4>نقش یمنیان و خراسانیان در نبرد امام علیه السلام با روم</h4>
طبیعی است که یمنیان در جنگهای امام مهدی علیه السلام سهیم باشند، زیرا حاکم یمن منصور یمانی وزیر و معتمد ایشان است، و نیز ایرانیان، چون فرمانده عام قوای امام علیه السلام شعیب بن صالح ایرانی است، و بقیهی لشکر امام از عراق و دیگر بلاد عربی به آنها ملحق میشوند.
البته کعب الاحبار این نبرد را بین روم و یمنیان عصر خود میداند! الفتن 2 /469 از او میآورد: «خداوند، آن هنگام که رومیان به نبرد با اهل شام بیایند، اهل شام را با دو لشکر یاری میدهد؛ یکی هفتاد هزار و دیگری هشتاد هزار از اهل یمن که بند شمشیرشان از لیف است.»
همان 2 /481 از همو: «رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم سخن از آن نبرد و تعداد افراد آنان گفتند، حال من آن را برایتان تفسیر میکنم؛ دوازده پادشاه در آن حضور مییابند که پادشاه روم کوچکترین آنهاست و کمترین جنگجویان را دارد. با این حال آنهایند که این جنگ را به راه میاندازند و امتها را بدان فرا میخوانند.
آن روز هر کسی که بر گردن خود حقّی از اسلام میبیند حرام است که اسلام را یاری نکند. آن روز یاران کمکی مسلمین تا صنعاء جَنَد میرسند. و حرام است بر کسی که حقّی از نصرانیّت بر خود میبیند آن را یاری نکند. آن روز جزیره با سی هزار نصرانی آنان را یاری خواهد رساند. شخص گاو خود را رها میکند و میگوید: میروم و نصرانیّت را یاری میکنم... تا آخر افسانه سرایی.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 790 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 791 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل بیست و نهم : ترکان</h3>
ترکان در عصر ظهور
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 792 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>مقصود از ترک در احادیث عصر ظهور</h4>
پیشتر ترجیح میدادم مقصود از آنها ترکهای ترکیه، روس و مناطق شرقی اروپاست، زیرا در منابع اسلامی از اینان به امم ترک تعبیر میگردد. ولی اکنون بر این باورم که باید در تمامی احادیث مربوط به آنان قرائن را بررسی کرد و دید آیا مقصود ترکان ترکیه هستند یا عموم ترکها.
<h4>ترکان مغول</h4>
در روایات رسولخدا و امیرالمؤمنین علیهما السلام سخن از اینان آمده است، ابنحماد نیز برخی از آنها را نقل میکند، الفتن 1 /220 از مکحول از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم میآورد: «ترکان دو خروج دارند؛ در یکی آذربایجان را ویران میکنند، و در دیگری اسبهایشان را در کنار فرات میبندند، و پس از آن هیچ ترکی نخواهد بود...
ارطاة گوید: سفیانی با ترکها میجنگد، آنگاه بر دستان مهدی ریشه کن میشوند. این اولین پرچمی است که مهدی آن را میبندد و به سمت ترکان میفرستد...
عبد الله بن عمرو گوید: تنها یکی از ملاحم باقی مانده است، سر آغاز آن هجوم ترک به جزیره است.»197
ابنحماد در ادامه روایاتی را نقل میکند که بر هجوم مغول بر بلاد مسلمین منطبق است، لکن او ظهور حضرت مهدی علیه السلام را به دنبال آن میداند. او امام علیه السلام را یک طرف نبرد قرقیسیا با سفیانی معرفی میکند و حال آنکه چنین نیست.
الفتن 1 /222 از ابنمسعود: «چون ترک و خزر به جزیره و آذربایجان، و روم هم به عمق و اطراف آن آیند، مردی از قیس از اهالی قنسرین با رومیان میجنگد و سفیانی در عراق با اهل مشرق، و هر قسمتی به دفع دشمن مشغول است...
حذیفه گوید: چون گروه نخست ترکان را در جزیره دیدید، با آنها بجنگید تا شکستشان دهید، یا آنکه خداوند آنان را از شما دفع کند، زیرا آنان حرم را رسوا میکنند، و این علامت خروج اهل مغرب و شکست پادشاهی آنان است.» و دیگر عباراتی چنین.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 793 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
در ادامه از عمار بن یاسر نقل میکند: «اهلبیت پیامبرتان نشانههایی دارند، پس از جایتان حرکت نکنید تا ترک با مردی ضعیف که با گذشت دو سال از بیعتش خلع شود پیمان بندند. آنها با رومیان اختلاف کنند. قسمت غربی مسجد دمشق به زمین فرو رود. سه نفر در شام خروج کنند و از همان جا که آمدهاند حکومت از دستشان رود. ترکان به جزیره آیند و روم به فلسطین. عبد الله در پی عبد الله بیاید تا آنکه لشکریانشان در قرقیسیا مواجه شوند.»
نگارنده: راویان تحت اشراف کعب، گاه است که روایات خود را به ابنمسعود و حذیفه نسبت میدهند!
البته حدیث عمار در منابع ما نیز آمده و قابل تصدیق است، ولی ممکن است دست تحریف آنان به آن هم رسیده باشد. غیبت شیخ طوسی /268 از وی روایت میکند: «فراخوان اهلبیت پیامبرتان در آخرالزمان است، پس از جایتان حرکت نکنید و دست نگه دارید تا آنکه رهبران آن را ببینید. چون ترک با روم اختلاف کنند و در زمین جنگهای بسیاری رخ دهد، منادی از دیوار دمشق ندا میکند: وای بر اهل زمین از شرّی که نزدیک شده است، و دیوار مسجد آن ویران میگردد.»
الفتن /76 این سخن را به ارطاة نسبت میدهد: «چون ترک و روم اجتماع کنند، منطقهای در دمشق به زمین فرو رود، و قسمتی از غرب مسجد آن فرو ریزد، سه بیرق در شام بر افراشته خواهد شد.»
عبدالرزاق روایتی مشابه آن را از ابنمسعود میآورد، المصنف 11 /380: «گویا میبینم که ترکها بر اسبانی گوش بریده به سراغ شما آمدهاند و در کنار فرات آنها را میبندند.»198
البته جدای از اینکه مقطوع است، ربطی به ظهور ندارد.
از همین دست روایت ابن طاووس در الملاحم و الفتن /124 از فتن سلیلی است، وی از حضرت امیر علیه السلام روایت میکند که به ابن عباس فرمودند: «ای پسر عباس! امور مختلفی را شنیدهای، پس بگو - خدایت رضا باشد _ ؛ نخستین فتنه بعد از دویست حکمرانی کودکان است، تجارات بسیار و نفع کم، آنگاه مرگ عالمان و صالحان، پس از آن قحطی شدید، بعد ستم و
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 794 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کشتار اهلبیت من در زوراء در حالی که تشنهاند، دشمنی، و نفاق پادشاهان و سلطان عجم.
چون ترکان بر شما به حکومت رسند به اطراف بلاد و سواحل دریاها بروید و بگریزید، در سال دویست و پنجاه و پنج سه فتنه در سرزمینها رخ خواهد نمود؛ فتنهای در مصر، وای بر مصر، دومی در کوفه و سومی در بصره. نابودی بصره به دست مردی است که والی آن است و هیچ اصل و فرعی ندارد. پس مردم دو گروه میشوند: فرقهای با او و دیگری در مقابل او. او چند سال بر آنان حکومت میکند. پس از خود شخصی خشن و سخت را خلیفه قرار میدهد که در آسمان قتّال [بسیار کشنده] و در زمین جبار نامیده میشود، خونها میریزد و آن را با آب مخلوط میکند ولی نمیتواند آن را بنوشد. اعراب بر او هجوم میآورند، در پی آن او به قتل میرسد و جور و فجور میان مردم میگسترد. پرچمهایی پی در پی نزد شما میآیند. آنها بسان رشتهای هستند که جدا شده بودند ولی به یکدیگر پیوستهاند.
چون خلیفهتان به قتل رسد منتظر خروج آل ابی سفیان باشید. حکومت او با نابودی مصر است، و آن هنگام است که برخی نواحی بصره به زمین فرو میرود. دو جای دیگر آن نیز به زمین فرو میرود: بازار و مسجد. پس از آن سیلی خواهد آمد. هر کس از شمشیر نجات یافته از آب رهایی نمییابد، مگر آنان که در اطراف آن سکونت داشته درون آن را رها کردهاند.
سه بار در مصر زمین فرو خواهد رفت، شش زلزله خواهد بود، و از آسمان [چیزهایی] پرتاب خواهد شد. بعد از آن هم نوبت کوفه میرسد. سفیانی در شام است. چون لشکرش به کوفه برسد، انتظار بهترینِ آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم را در کنار کعبه داشته باش. آنگاه است که زندگان آرزو میکنند کاش مردگانشان زنده بودند. او زمین را پر از عدل میسازد، همان گونه که از ستم پر شده است.»
این گزارش از شخصی مجهول است، به علاوه آنکه معلوم است که از روایات ما شیعیان آن را برگرفته و بریدهاند و بدان افزودهاند.
اصل صحیح آن، فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام دربارهی هجوم ترکان مغول بر بلاد مسلمین است، در نهجالبلاغة خطبهی 128 میفرماید: «گویا قومی را میبینم که صورتهایشان بسان سپرهایی است که آهنگر بر آن ضربه میزند. آنان ابریشم و دیباج میپوشند، اسبان نجیب
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 795 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
را نگاه میدارند، کشتاری سخت خواهد بود، تا جایی که مجروحان بر روی کشتگان راه روند و نجات یافتگان از اسیران کمتر باشند.
برخی از یاران گفتند: یا امیرالمؤمنین! شما را علم غیب دادهاند، ایشان خندیدند و به او که از طائفهی کلب بود فرمودند: ای برادر کلب! این علم غیب نیست، بلکه فراگیری از صاحب دانشی است. علم غیب آگاهی از قیامت است و آنچه خداوند سبحان با این سخن شمرده است: إِنَّ اللهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَینَزِّلُ الْغَیثَ وَیعْلَمُ مَا فِی الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَاذَا تَکسِبُ غَداً وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَی أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ،199 در حقیقت خداست که علم [به] قیامت نزد اوست، و باران را فرو میفرستد، و آنچه را که در رحمهاست میداند، و کسی نمیداند فردا چه به دست میآورد، و کسی نمیداند در کدامین سرزمین میمیرد. در حقیقت خداست [که] دانای آگاه است.
خداوند سبحان است آنچه را در ارحام است از مذکّر و مؤّنث، زشت و زیبا، سخی و بخیل، شقی و سعید و آنکه در آتش، هیزم و یا در بهشت، همنشین پیامبران است، میداند.
این دانش غیبی است که جز خدا کسی آن را نمیداند، اما غیر آن، دانشی است که خداوند به پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم آموخته و او نیز مرا آموخته است، و برای من دعا کرده که سینهام آن را حفظ کند و وجودم آن را در بر گیرد.»
المستدرک 4 /474 مشابه این معنا را نقل میکند و صحیح میشمارد، وی از بریده از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «قومی با دیدگان کوچک و چهرههای پهن خواهند آمد. چهرههایشان گویا سپر است. آنان در سرزمین عرب به مسلمین میرسند. گویا آنها را میبینم که اسبانشان را به ستونهای مسجد بستهاند.
گفتند: یا رسول الله! آنان کیانند؟ فرمود: ترک.»
این روایات، خبر از هجوم مغولان بر بلاد اسلام میدهد، و میتوان آن را از علائمی شمرد که از ظهور فاصلهی زیادی دارد، نه علائم نزدیک.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 796 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>ترکها در نبرد قرقیسیا</h4>
از رخدادهایی که ترکان در آن نقش آفرین هستند جنگ در قرقیسیاست، و آنها در سال ظهور و یا اندکی قبل از آن با سفیانی پیکار خواهند کرد، پیش از این نیز برخی روایات آن در فصل بلاد شام گذشت.
قرقیسیا معرّب کرکیسیاست و این کلمه ممکن است در اصل رومیباشد. این شهر در مرز سوریه، عراق و ترکیه قرار دارد، و بقایای شهری که بدین نام شناخته میشود در کنار مصبّ دریاچهی خابور، در نزدیکی دیر الزور سوریه یافت میگردد.200 این منطقه در نزدیکی تل ابیض و رأس العین قرار دارد و چاههای نفت سوریه در قرب آن است.
روایات شیعه و سنی آن نبرد را نبردی سخت معرفی میکند، و در نام بردن اطراف درگیری اختلاف دارد. ترک، روم، سفیانی، بنی عباس، بنیامیه، قیسیه و مروانی ذکر شدهاند.
البته نبرد عباسیان و مروانی قبلاً رخداد و کشتگان بسیاری داشت. ولی نبرد موعود قرقیسیا نزدیکیهای ظهور خواهد بود.
در احادیث اهلبیت علیهم السلام سخنی از اینکه امام علیه السلام و شیعیان از اطراف درگیری باشند، به میان نیامده است.
علت این جنگ در برخی روایات گنجی است که در مجرای فرات آشکار میشود، و سفیانی و ترک و روم بر سر تصاحب آن اختلاف میکنند.
در برخی دیگر از روایات آمده که سفیانی پس از رخداد آن جنگ ظاهر میشود و در اواخر آن متوجه عراق شده یکی از اطراف درگیر خواهد بود. این امر مؤکد ارتباط این جنگ با ظهور است.
برخی از احادیث مربوط به آن: کافی 8 /295 روایت میکند که امام باقر علیه السلام به میسّر فرمودند: «ای میسّر! میان شما و قرقیسا چه مقدار فاصله است؟ گفتم: قرقیسا در نزدیکی فرات است، ایشان فرمودند: در آنجا رخدادی به وقوع میپیوندد که از زمانی که خداوند آسمانها و زمین را آفریده مانند آن رخ نداده است، و تا زمانی که آسمانها و زمین باشند رخ نخواهد داد. میهمانی پرندگان خواهد بود، درندگان زمین و مرغان آسمان از آن سیر خواهند شد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 797 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
قیس201 در آن به هلاکت میرسند، و دیگر کسی از آنان برنمیخیزد.
این روایت را چند نفر نقل کرده و در ادامه میافزایند: و منادی ندا میکند: به سوی گوشت جباران بیایید.»
غیبت نعمانی /278 از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «خداوند سفرهای - و در روایتی دیگر میهمانیی - در قرقیسیاء دارد. فرشتهای از آسمان نگاه کرده و ندا در میدهد: ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین! بیایید و از گوشت جبّاران سیر شوید.»
همان /303 از ابن ابی یعفور روایت میکند: «امام باقر علیه السلام به من فرمودند: فرزندان عباس و مروانی نبردی در قرقیسیاء خواهند داشت که موی پسر قوی در آن سفید میشود. خداوند نصرت را از آنان برمیدارد و به پرندگان آسمان و درندگان زمین وحی میکند: از گوشت جباران سیر شوید، سپس سفیانی خروج میکند.»
شیخ مفید رحمه الله در اختصاص /255 از جابر جعفی روایت میکند: «امام باقر علیه السلام به من فرمودند: ای جابر! در خانهات بنشین و هیچ تحرکی از خود نشان نده تا زمانی که نشانههایی را که برایت میگویم ببینی، [البته] اگر [آن دوران را] درک کنی؛ نخست اختلاف فرزندان فلان، و چنین نمیبینم که آن را درک کنی، ولی بعد از من این را [برای مردم] بگو...
نخستین زمینی که ویران میشود شام است. در آن هنگام به سه پرچم [و گروه] تقسیم میشوند؛ بیرقهای اصهب، ابقع و سفیانی. سفیانی با ابقع مواجه میشود و با یکدیگر میجنگند، و سفیانی ابقع و یارانش و نیز اصهب را به هلاکت میرساند، آنگاه اندیشهای جز عراق ندارد. لشکر او از قرقیسیا عبور میکنند و در آنجا صد هزار تن از جباران را به قتل میرسانند.»
ظاهراً ترکهای این جنگ، اهالی ترکیه باشند.
در برخی روایات آمده که اینان پیش از خروج سفیانی، در جزیره یعنی جزیرهی ربیعه یا دیار بکر که نزدیک قرقیسیا قرار دارد فرود میآیند، و رومیان در رمله یعنی رملهی مصر یا فلسطین وارد میشوند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 798 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
در روایت نعمانی دو طرف این جنگ مروانی و فرزندان عباس عنوان شدند که مقصود عباسیان و مروانیان، و یا دو گروه مخالف اهلبیت علیهم السلام هستند. در ادامهی همان حدیث آمد: سپس سفیانی خارج میشود، یعنی او در اثنای این جنگ خروج میکند و در آن شرکت میجوید.
در یک گزارش آمده که خراسانیان یک طرف درگیری هستند، الفتن 1 /82 از حضرت علی علیه السلام روایت میکند: «سفیانی بر شام غلبه مییابد. آنگاه درقرقیسیا نبردی بین آنان در میگیرد. چنان میشود که پرندگان آسمان و درندگان زمین از لاشههای آنان سیر میشوند. آنگاه در مرکزشان مشکلی به وجود میآید. لذا گروهی از آنها میآیند تا آنکه وارد سرزمین خراسان شوند. لشکر سفیانی در طلب اهل خراسان میآیند و شیعیان آل محمد را در کوفه میکشند. سپس اهل خراسان در طلب مهدی خارج میشوند.»202
همان 1 /302 از عمار بن یاسر میآورد: «عبد الله در پی عبد الله میآید. لشکریانشان در قرقیسیا و در کنار نهر نبردی سخت خواهند داشت. فرمانده لشکر مغرب میآید و مردان را کشته زنان را به اسارت میبرد. آنگاه به قیس بر میگردد تا آنکه سفیانی در جزیره فرود آید. یمانی به دنبال آنان میآید و قیسیان را در اریحا میکشد. سفیانی هم آنچه را که جمع کرده بودند مالک میشود.
آنگاه به کوفه میرود و اعوان آل محمد را به قتل میرساند. پس از آن در شام بر سه بیرق غلبه مییابد. بعد از قرقیسیا نبردی سخت خواهند داشت. آنگاه در مرکزشان مشکلی به وجود میآید. گروهی از آنها میآیند تا وارد خراسان شوند. لشکریان سفیانی به مانند شب و سیل میآیند. از هرکس یا هر چیزی عبور کنند بکشند و ویران سازند، تا وارد کوفه شوند و شیعیان آل محمد را به قتل رسانند. بعد از آن از هر سو به دنبال اهل خراسان بر آیند. اهل خراسان هم به طلب مهدی بپردازند، به سوی او فرا خوانند و یاریاش نمایند.»
نگارنده: راوی این روایت، چند روایت را در هم آمیخته است، و صحیح آن است که خراسانیان ارتباطی با نبرد قرقیسیا ندارند.
همچنانکه گذشت در برخی گزارشات هم سخن از آن آمده که این جنگ بر سر گنجی خواهد
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 799 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بود، از جمله روایات ابنحماد در الفتن 1 /239، 235 و 611 از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «فرات کوهی از طلا و نقره را نمایان میکند که برای رسیدن به آن، از هر نه نفر، هفت نفر کشته میشوند. اگر آن را درک کردید، بدان نزدیک نشوید...
... فتنهی چهارم، هیجده سال امتداد مییابد و در حالی تمام میشود که فرات، کوهی از طلا را نمایان کرده است. امت به آنجا هجوم میآورند و از هر نه نفر، هفت نفر کشته میشوند.»
نگارنده: اگر گزارشات مربوط به این گنج صحیح باشد، ممکن است این گنج منبع نفت و یا طلایی باشد که کشف میگردد، و در نتیجه میان سه دولت یا آنها و گروههایی دیگر اختلاف در میگیرد.
ظاهر آن است که ترکها که در این جنگ در مقابل سفیانی قرار دارند، اهالی ترکیهی فعلی هستند، زیرا نزاع بر سر این گنج در مرزهای سوریه و ترکیه است.
<h4>روایتی منسوب به پسر مهزیار</h4>
کمال الدین 2 /465 روایتی مفصل دربارهی ملاقات ابن مهزیار با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، در دوران غیبت در مکانی در نزدیکی طائف را نقل میکند، امام علیه السلام در آن خبر از علامات ظهور میدهند، عبارتی در آن آمده که به ترکان مربوط میشود، ایشان میفرماید: «ای پسر مهزیار! برادرانت را در عراق چگونه ترک کردی؟ عرضه داشتم: در سختی و تنگنا به سر میبرند، شمشیرهای بنی شیصبان [عباس] پیاپی بر سر آنها فرود میآید. ایشان فرمودند: خدا آنان را بکشد، تا کجا انحراف یافتهاند، گویا آنها را میبینم که در خانههایشان به قتل رسیدهاند، و عذاب پروردگارشان شب و روز آنان را در گرفته است.
گفتم: ای پسر رسولخدا! این چه زمان خواهد بود؟ فرمودند: هنگامی که میان شما و راه کعبه اقوامی که هیچ بهرهای [از دین] ندارند و خدا و رسول از آنان بیزارند، حائل شوند. سه روز سرخی در آسمان ظاهر شود، در آن ستونهایی است چون ستونهای نقره که میدرخشند، شروسی از ارمنستان و آذربایجان، و به قصد ماورای ری کوه سیاهی که به کوه سرخ چسبیده
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 800 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خروج میکند، کوهی که به کوه طالقان چسبیده است. بین او و مروزی نبردی شدید در خواهد گرفت که کوچک در آن سفید موی و بزرگ سالخورده میشود. میان آن دو کشتار واقع میشود. در آن هنگام منتظر خروج او به سمت زوراء باشید. در آن درنگ نمیکند تا آنکه به باهات برسد. پس از آن به واسط عراق میآید و یک سال و یا کمتر در آن میماند. آنگاه راهی کوفان میشود و از نجف تا حیره تا غری جنگی میانشان در میگیرد، جنگی که عقلها از آن سرگردان میشوند. در آن هنگام است که هر دو گروه از میان میروند و خدا باقی ماندگان را از بین خواهد برد. در ادامه این آیه را تلاوت کردند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیلاً أَوْ نَهَاراً فَجَعَلْنَاهَا حَصِیداً کأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ،203 به نام خداوند رحمتگر مهربان. شبی یا روزی فرمان ما آمد و آن را چنان درویده کردیم که گویی دیروز وجود نداشته است.»
این روایت در غیبت شیخ طوسی /159 چنین آمده است: «ایشان دربارهی اهل عراق از من سؤال کردند، عرض کردم: آقای من! جامهی ذلّت در بر کردهاند و میان اینان [بنی عباس] ذلیلند! فرمودند: ای پسر مازیار! همانسان که آنان بر شما حکومت دارند، شما نیز بر آنها حکومت خواهید داشت و آن روز اینانند که به ذلت خواهند افتاد.
گفتم: آقای من! جای شما دور است و دیر زمانی است در طلب شما به سر میبریم، فرمودند: ای پسر مازیار! پدرم ابو محمد بر من عهد کرد با گروهی که خداوند بر آنان خشم گرفته، لعنت فرستاده و در دنیا و آخرت خواری دارند و به عذابی دردناک گرفتار میشوند، مجاورت نکنم. ایشان به من فرمان داد در کوهها سکنی نگزینم مگر در کوههای سخت، و در بلاد مگر آنکه بایر باشد. به خدا سوگند امامتان تقیه کرد و آن را به من سپرد، و من تا روزی که اذن داده شوم و خروج کنم، در تقیه خواهم بود.
عرضه داشتم: مولای من! این امر چه زمانی رخ مینماید؟ فرمودند: چون میان شما و راه کعبه حائل شوند، خورشید و ماه اجتماع کنند و کواکب و ستارهها آن دو را احاطه کنند. گفتم: ای پسر رسولخدا! این چه زمانی خواهد بود؟ فرمودند: در سال کذا و کذا دابة الارض از بین صفا و مروه خروج میکند، او عصای موسی و انگشتر سلیمان را به همراه دارد
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 801 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
و مردمان را به محشر سوق میدهد.»
دلائل الامامة /296 چنین نقل میکند: «سپس فرمودند: ای پسر مهزیار! - و دست خود را دراز کرد - آیا تو را خبر ندهم؟ چون کودک بنشیند، مغربی حرکت کند، عمانی سیر کند و با سفیانی بیعت شود، به ولیّ خدا اذن داده میشود. پس من بین صفا و مروه با سیصد و سیزده مرد خروج میکنم. به کوفه میآیم و مسجد آن را ویران ساخته به همان بنای اول بنا میکنم. بنای جباران پیرامون آن را منهدم میسازم. با مردم حِجة الاسلام میگزارم، به مدینه میآیم... آن روز بر زمین تنها مؤمنی که دل را برای ایمان خالص گردانیده، خواهد ماند.
عرض کردم: آقای من! بعد از آن چه خواهد بود؟ فرمودند: بازگشت، بازگشت، رجعت، رجعت، و این آیه را تلاوت نمودند: ثُمَّ رَدَدْنَا لَکمُ الْکرَّةَ عَلَیهِمْ وَأَمْدَدْنَاکمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکمْ أَکثَرَ نَفِیراً،204 پس [از چندی] دوباره شما را بر آنان چیره میکنیم و شما را با اموال و پسران یاری میدهیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر میگردانیم.»
نگارنده: سند این روایت تمام نیست، زیرا ابن مهزیاری که توثیق شده علی بن مهزیار رحمه الله است که پیش از دوران غیبت از دنیا رفته است، پس این روایت باید از یکی از فرزندان او یا برادر زادگانش باشد که توثیق او محلّ بحث است.
آیت الله خوئی رحمه الله در معجم رجال الحدیث 13 /212 مینویسد: «عجیب است که برخی توهم کردهاند علی بن مهزیار تا زمان غیبت زنده مانده است. آنان پنداشتهاند علی بن مهزیار، همان علی بن ابراهیم بن مهزیاری است که خدمت امام عصر علیه السلام مشرف شد.
این توهم نادرست است، زیرا گذشت که جریان تشرّف وی ثابت نیست، بر فرض ثبوت هم این پسر اوست نه خودش، شیخ صدوق هم در مشیخه و نجاشی و شیخ در طریق خود تصریح کردهاند او ابراهیم بن مهزیار برادر علی بن مهزیار است.»
این سخن در سقوط روایت و یا حداقل توقف در قبال آن کافی است، علاوه بر آنکه عبارات روایت با هم اختلاف دارد و از علائم ظهور بعید است. البته ممکن است روایت را توثیق کنیم چرا
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 802 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
که تعدادی از بزرگان علماء آن را پذیرفتهاند.
در روایت غیبت، فقرهای در مورد علائم ظهور آمده که مجمل است، و از دیگر سو دابة الارض را از نشانههای ظهور دانسته است، و این بر خلاف دیگر روایات اهلبیت علیهم السلام است که آن را از نشانههای قیامت میداند.
سؤال در روایت کمال الدین از هلاک عباسیان است، و پاسخی که دریافت میشود رخدادهایی را نشان رفته که به عباسیان و عصر آنها مربوط میشود، و ربطی به علامات ظهور ندارد.
البته در ادامه نشانههای معروفی که در دیگر احادیث آمده در آن نیز آمده است. عبارتی که به ترکان ارتباط داردآن است: شروسی از ارمنستان و آذربایجان، و به قصد ماورای ری کوه سیاهی که به کوه سرخ چسبیده خروج میکند، کوهی که به کوه طالقان چسبیده است.
این عبارت وصف حرکت لشکری از ارمنستان و باکوست که به سمت تهران و بغداد میآید، و اگر صحیح باشد به عصر ظهور ارتباط دارد.
<h4>بیرقهای ترک در تأیید امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف </h4>
غیبت نعمانی /274 از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «امیرالمؤمنین علیه السلام دربارهی اموری که پس از خود تا قیام قائم واقع میشود مطالبی فرمودند، امامحسین علیه السلام عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! چه زمانی خدا زمین را از ستمگران پاک خواهد ساخت؟ ایشان فرمودند: خداوند زمین را از ظالمان پاک نمیکند تا آنکه خون حرام ریخته شود. آنگاه جریان بنیامیه و بنی عباس را در سخنی طولانی ذکر کردند، سپس فرمودند: آن هنگام که قیام کننده[ای] در خراسان قیام کند و بر کوفان و ملتان غالب شود و از جزیرهی بنی کاوان بگذرد، و قائمی از ما در گیلان قیام نماید، و آبر و دیلمان او را اجابت کنند، پرچمهای ترک به طور پراکنده در نواحی و اطراف برای فرزندم آشکار شوند، و در میان مشکلات باشند، زمانی که بصره ویران شود و امیر امیران در مصر قیام کند.
هنگامی که هزاران نفر تجهیز شوند، صفها کشیده شود، و گوسفندی گوسفندی را بکشد، آخرین قیام میکند، منتقم میشورد و کافر به هلاکت میرسد. سپس قائم آرزو شده
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 803 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
و امام ناشناخته که شرافت و فضل دارد و از نسل توست - یاحسین! - و پسری بسان او نخواهد بود، قیام میکند، بین رکن و مقام در دو جامهی مندرس ظاهر میشود و بر جن و انس فائق میآید و در زمین دَمَین [دو خون] را رها نخواهد کرد. خوشا به حال آنکه زمان او را درک نماید و بدان رسد و روزگار او را ببیند.»
نگارنده: قیام کنندهی در خراسان ممکن است خراسانی باشد که قرب ظهور قیام میکند.
ممکن است این عبارت: در زمین دمین را رها نخواهد کرد، تصحیف دِینین [دو دین] باشد، و یا آنکه به معنایی باشد که در روایت محاسن /87 آمده، برقی از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «دو خون در اسلام حلال است، ولی احدی دربارهی آن دو بر اساس حکم خدا حکم نخواهد نمود تا آنکه قائم ما قیام کند؛ زانی همسر دار را رجم میکند و گردن زکات ناپرداز را میزند.»
سخن از آبر و سیستان به معنای آن است که این مناطق، دعوتگر به اهلبیت علیهم السلام در گیلان را اجابت میکنند.
عبارت بیرقهای ترک دلالت بر این دارد که جماعاتی از ترکان در مناطقی چند، برای یاری امام علیه السلام اظهار آمادگی میکنند، و ظاهراً بعد از ندای آسمانی و اعلان ظهور باشد، که در دیگر روایات آمده است. و نقش ترکان فشار بر مخالفان امام علیه السلام در ایران است.
<h4>حرکت زمینه ساز ترکها در آذربایجان</h4>
قویترین روایت در مورد مهمترین حرکت ترکان در غیبت نعمانی /194 و 263 از ابو بصیر از امام صادق از امام باقر علیهما السلام وارد شده است، و دلالت بر این دارد که ترکان آذربایجان ایران در سال ظهور به پا میخیزند: «ناگزیر رخدادی در آذربایجان به وقوع میپیوندد که چیزی جلودار آن نیست. چون رخ داد فرشهای خانههایتان باشید و تا زمانی که ما حرکتی نکردهایم حرکتی نکنید. هنگامی که حرکت کنندهی ما حرکت کرد، اگر چه چهار دست و پا به سویش بشتابید. به خدا قسم گویا او را بین رکن و مقام میبینم که با مردم بنابر کتاب جدید بیعت میکند، بر عرب سختگیر است.
در ادامه فرمودند: وای بر تجاوزگران عرب از شرّی که نزدیک شده است.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 804 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نگارنده: در برخی مصادر آمده «لا بد لنار من آذربیجان» که سخن از آتش دارد، و ابن طاووس رحمه الله چنین تصور کرده است.205
لکن صحیح آن است که «لا بد لنا من آذربیجان» و بر حرکتی زمینه ساز ظهور دلالت دارد. علاوه بر آنکه سیاق آن در علامات ظهور است. این همان قیام موعود ایرانیان در سال ظهور است که در حدیث امام باقر علیه السلام آمده است، غیبت نعمانی /273: «گویا قومی را میبینم که در مشرق خروج کردهاند و حق را میطلبند ولی به آنان داده نمیشود. سپس [دیگر بار] آن را طلب میکنند ولی به آنها نمیدهند. چون چنین بینند شمشیرهایشان را بر شانهها بگذارند، پس آنچه را خواسته بودند به آنها بدهند ولی نپذیرند تا آنکه قیام کنند، و آن را جز به صاحبتان ندهند، کشتههای آنها شهیدند.
بدان، اگر من آن [دوران] را درک میکردم، جانم را برای صاحب این امر نگاه میداشتم.»
امام صادق علیه السلام این حدیث را از پدرشان امام باقر علیه السلام - که خبر از وقایع عدیدهای دادهاند که رخداده است - نقل میکنند. ایشان با نقل این خبر از پدرشان در صدد بیان این مطلب هستند که حرکت آذربایجان برای ظهور مقدس حتمی است، چرا که مرحلهی نهایی حرکت اهل مشرق و در سال ظهور است.
این روایت اشاره دارد به اینکه برخی از شخصیتهای این حرکت از سوی امام علیه السلام گماشته شدهاند، مثل قائم خراسان و گیلان، و اینکه گیلانی سیدی هاشمی است، زیرا به قائمی از ما تعبیر شده است.
روایت غیبت نعمانی /274 هم که در صفحاتی پیش گذشت دلالت میکند بیرقهای ترک برای یاری امام مهدی علیه السلام بالا میروند، در آن آمده بود: «قائمی از ما در گیلان قیام نماید، و آبر و دیلمان او را اجابت کنند، بیرقهای ترک برای فرزندم در نواحی آشکار و متفرق شوند.»
در فصل نقش ایرانیان هم گفتیم که در ایران، بین مؤیدان امام علیه السلام و مخالفان آنان درگیری واقع میشود، و ترکان آذربایجان عامل پیروزی حرکت مؤیدان حضرت، و تسلیم ایران به ایشان خواهند بود.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 805 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>ترکان برای تأیید امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اقدام میکنند</h4>
طبیعی است که ترکیه از نخستین مناطقی باشد که تحت تأثیر ظهور قرار میگیرد. اهالی آن به تظاهرات بپردازند، و خواهان حکومتی موافق با ایشان باشند، و این تأثیر به هنگام وصول امام علیه السلام به عراق و پایتخت قرار دادن آن، شدّت گیرد.
به دنبال این تأیید منطقهای ترکان، امام علیه السلام در اوضاع داخلی آن نقش آفرین خواهد بود، حال روایت ارطاة بن منذر بن اسود سکونی را متوجه خواهیم شد، الفتن /128 و الملاحم و الفتن /152: «نخستین بیرق [ولشکری] که مهدی آن را ارسال میکند، به سوی ترکان است و آنان را شکست میدهد، و اسیران و اموالی را که به همراه دارند از آنان میگیرد، سپس راهی شام شده آن را فتح میکند.»
ارطاة نزد دستگاه حاکم مکانتی داشت و به سال 163 از دنیا رفته و بخاری، ابو داود، نسائی و ابن ماجه از او نقل کردهاند.206
البته دو اشکال وجود دارد: یکی آنکه این نقل بدون سند است، و دوم آنکه چنین تصویر میکند که گویا ترکان لشکری هستند که بر مسلمانان هجوم میبرند و از آنان اسیر میگیرند. البته ممکن است این عبارت افزودهی راوی باشد، زیرا در برخی منابع تنها قسمت نخست آن آمده است. لذا احتمال آن میرود که حضرت یکی از یاران را به ترکیه ارسال کند تا مشکل آنان را با حاکمیت حل کند، و شاید نیروی سمبلی هم به همراه داشته باشد. او در این مأموریت پیروز میشود و حکومتی موافق در ترکیه تشکیل میگردد، و این پیش از نبرد با سفیانی است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 806 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 807 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل سی ام : دولت عدل</h3>
نشانههای دولت عدل الهی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 808 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>گونهی جدید زندگی بشر، بر دست حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف </h4>
زندگی بر دستان امام مهدی علیه السلام به معنای واقعی کلمه وارد گونهای جدید خواهد شد، و این امر جوانب مختلف را در بر میگیرد، بُعد هستی شناسی، انسان شناسی، دانشهای بشری و ...
همین مقدار کافی است که بدانیم امام علیه السلام بر دانشهای عصر خویش، بیست و پنج برابر آن را خواهد افزود، تا از یک پرش عظیم در پیشروی علوم و حیات انسانی بر زمین آگاه شویم.
الخرائج و الجرائح 2 /841 از امام صادق علیه السلام روایت میکند:«علم، بیست و هفت قسمت است. هر آنچه رسولان آوردند دو قسمت است. مردم تا به امروز غیر از آن دو جزء را نشناختهاند. پس چون قائم قیام کند، آن بیست و پنج جزء را بیرون میآورد و در میان مردم میگسترد. آن دو جزء را هم بدان ضمیمه کرده بیست و هفت جزء را نشر خواهد داد.»
این حدیث اگرچه به علوم پیامبران علیهم السلام - اعم از علم به خدا، رسالت خویش و آخرت - نظر دارد، لکن علوم طبیعی - که در روایات آمده انبیاء اصول آن را به مردم آموختند و درهایش را بر آنان گشودند - را نیز شامل میشود. ادریس علیه السلام خیاطی را به آنها آموخت، نوح علیه السلام نجاری و کشتی سازی، داود و سلیمان علیهما السلام ساخت زره و ... لذا مقصود اعم از علوم طبیعی و علوم دینی است، و آنچه در دست مردم است تنها دو قسمت از بیست و هفت قسمت میباشد.
خوب است تصور کنیم و ببینیم هنگامی که دانش پزشکی، رسانه و فضا چنان ارتقا یابد که بیست و پنج جزء بدان افزوده شود، حیات چگونه خواهد بود؟
کمال الدین 2 /674 از حضرت صادق علیه السلام روایت میکند: «هنگامی که امور به صاحب این امر منتهی شود، خداوند تبارک و تعالی هر زمین گودی را برایش بالا میآورد و هر بلندی را پایین، تا آنجا که دنیا نزد او بسان کف دستش باشد.
کدامیک از شماست که اگر یک مویی در کف دستش باشد آن را نبیند؟»
بحار الانوار 52 /391 از ایشان نقل میکند: «مؤمن در زمان قائم در مشرق است و برادرش را که در مغرب حضور دارد میبیند، و نیز آنکه در مغرب است برادرش را که در مشرق حضور دارد مشاهده میکند.»
و نیز وارد شده که زیر اهرام مصر دانشهایی برای حضرت مهدی علیه السلام ذخیره شده و احدی پیش
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 809 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
از ایشان بدان دسترسی نخواهد داشت.207
کمال الدین 2 /673 از امام باقر علیه السلام روایت میآورد: «گویا اصحاب قائم را میبینم که بر آنچه بین مشرق و مغرب است احاطه یافتهاند. همه چیز مطیع آنان است، حتی درندگان زمین و پرندگان درنده و همه چیز رضایت آنها را میجویند. زمینی به زمینی افتخار میکند و میگوید: امروز مردی از یاران قائم بر من گذشت.»
کافی 8 /241 از ایشان نقل میکند: «قائم ما چون قیام کند، خداوند گوش و چشم شیعیان ما را تقویت میکند تا جایی که میان آنان و او پیکی نباشد. او با آنها سخن گوید و آنان بشنوند، و او را در مکانش بنگرند.»
پیش از این نیز از دلائل الامامة /249 گذشت: «چون قائم ما قیام کند، در سرتاسر زمین در هر نقطهای مردی را میفرستد و میفرماید: پیمان تو در کف دست توست، به آنچه [در آن] میبینی عمل نما.»
و این میتواند نوعی اعجاز باشد، همان گونه که ممکن است با وسائلی مدرن باشد.
<h4>خداوند دانشها را به امام علیه السلام الهام میکند</h4>
کمال الدین 2 /653 از جابر از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «علم به کتاب خداوند عزیز وجلیل و سنت پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم ، به مانند بهترین وضع رویش زرع، در دل مهدیِ ما میروید. پس هر کس از شما باقی ماند و او را دید به هنگام دیدن بگوید: السلام علیکم یا اهلبیت الرحمة و النبوة، و معدن العلم، و موضع الرسالة.»
غیبت شیخ طوسی /282 از همو از ایشان روایت میکند: «هر آنکه از شما قائمِ ما را درک کرد، به هنگام دیدن بگوید: السلام علیکم یا اهلبیت النبوة، و معدن العلم، و موضع الرسالة.»
<h4>نوع انرژی و روشنایی در عصر ظهور دگرگون میشود</h4>
احادیث بر آن دلالت دارد که نوع نور و انرژی و منبع آن در عصر امام علیه السلام دگرگون خواهد شد،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 810 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
البته بعید نیست با راههای جدید علمیباشد. تفسیر قمی 2 /253 از مفضل روایت میکند: «از امام صادق علیه السلام شنیدم دربارهی فرمایش خداوند: وَأَشْرَقَتِ الأرض بِنُورِ رَبِّهَا،208 و زمین به نور پروردگارش روشن گردد، فرمودند: مقصود از پروردگار زمین امام زمین است.
عرضه داشتم: چون خروج کند چه خواهد شد؟ فرمودند: مردم از نور خورشید و ماه بینیاز میشوند و به نور امام اکتفا میکنند.»
دلائل الامامة /241 و 260 از مفضل از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «قائم ما چون قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن گردد، و بندگان از نور خورشید مستغنی شوند، شب و روز یکی شود و ظلمت از میان رود. مردی در زمان او هزار سال زندگی میکند و در هر سالی برایش یک پسر به دنیا میآید و دختری به دنیا نمیآید، او را جامهای میپوشاند که هرچه پسر قد بکشد آن هم قد کشد، و به هر رنگی بخواهد در آید.»
نگارنده: اگر این حدیث صحیح باشد، بدان معناست که خداوند راههای جدیدی برای روشنایی و انرژی به آن حضرت تعلیم میکند، یا اینکه شخصیت حضرت را گونهای قرار میدهد که موجب روشنگری شود. میانگین عمر بالا میرود و والدین جنس فرزند را تعیین میکنند، و کسی که پسر را بر دختر ترجیح میدهد صاحب هزار پسر میگردد.
<h4>اهل زمین به دیگر سیارات متصل میشوند</h4>
بصائر الدرجات /429 از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «ذوالقرنین بین دو ابر مخیّر شد و آن را که آرام بود برگزید، و آنکه سخت بود برای صاحب شما ذخیره شده است.
دربارهی آن پرسیدم و ایشان فرمودند: هر ابری که در آن رعد و برق است صاحب شما بر آن سوار میشود. بدان! او بر اَبر سوار میگردد و در راههای آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه - که پنج تای آن آباد و دو تا ویران است - بالا میرود.»
همان /409 از امام صادق علیه السلام : «خدا ذوالقرنین را بین دو ابر - آرام و سخت - مخیّر گرداند و او آرام را - که برق و رعدی در آن نیست - برگزید. اما اگر سخت را بر میگزید در اختیارش قرار نمیگرفت،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 811 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
زیرا خدا آن را برای قائم ذخیره نموده است.»
نگارنده: این فرمایش که پنج تای زمینها آباد است، بدان اشارت دارد که مجتمعات با یکدیگر ارتباط مییابند. بلکه آیهی: یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالأِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالأرض فَانْفُذُوا لاتَنْفُذُونَ إِلا بِسُلْطَانٍ،209 ای گروه جنّیان و انسیان! اگر میتوانید از کرانههای آسمانها و زمین به بیرون رخنه کنید، پس رخنه کنید. [ولی] جز با [به دست آوردن] تسلّطی رخنه نمیکنید، بر آن دلالت دارد که انسان میتواند از کرانههای آسمانها و زمین به خارج آن در دیگر آفاق هستی برود. و این یعنی زندگی وارد دور جدیدی میشود که اوج آن رهیافت به عالم آخرت و بهشت است، و عالم ما بدان سو رهسپار.
در فصل یاران امام مهدی علیه السلام از امام باقر علیه السلام آمد: «ذوالقرنین عبد صالحی بود که با خدای سبحان اخلاص پیشه کرد، خداوند هم برای او خیرخواهی نمود، و ابر به تسخیر او در آمد، و زمین برایش درنوردیده شد، و نور چنان برایش امتداد یافت که شب به مانند روز میدید.
خداوند متعال ابرها را به تسخیر امامان حق نیز در آورده است، و آنها را برای مصالح مسلمین و از بین بردن اختلافات به مشرق و مغرب میبرد، و مهدی علیه السلام نیز اینچنین است.»210
اینگونه میتوان رجعت و بازگشت تعدادی از انبیاء و امامان علیهم السلام ، و نزول ایشان به زمین، حال برای مشاهده و یا برای حکومت پس از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را فهمید.
و اینک نمونههایی از آن: بحار الانوار 53 /56 روایت میکند: «امام زینالعابدین علیه السلام در مورد آیهی: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیک الْقُرْآنَ لَرَادُّک إِلَی مَعَادٍ،211 در حقیقت همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرد، یقیناً تو را به سوی وعدهگاه بازمیگرداند، فرمودند: پیامبرتان صلی الله علیه وآله وسلم نزد شما باز خواهد گشت.»
همان 53 /40 نقل میکند: «از امام صادق علیه السلام دربارهی آیهی: وَیوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یکذِّبُ بِآیاتِنَا فَهُمْ یوزَعُونَ،212 و آن روز که از هر امّتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کردهاند محشور میگردانیم، پس آنان نگاه داشته میشوند تا همه به هم بپیوندند،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 812 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
سؤال شد و ایشان فرمودند: مردم در این باره چه میگویند؟ گفتم: آن را در قیامت میدانند، ایشان فرمودند: خدا در قیامت از هر امتی گروهی را محشور و بقیه را رها میکند؟! این تنها در رجعت است، آیهی قیامت این است: وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً 213، و آنان را گرد میآوریم و هیچ یک را فرو گذار نمیکنیم...تا آنجا که فرماید: موعداً. »
بصائر الدرجات /25 از ابو بصیر نقل میکند: «امام باقر علیه السلام فرمودند: آیا اهل عراق رجعت را انکار میکنند؟ گفتم: آری، فرمودند: مگر قرآن نمیخوانند؟»
بحار الانوار 53 /40 از زراره روایت میکند: «از امام صادق علیه السلام دربارهی امور مهمی چونان رجعت و اشباه آن سؤال کردم، فرمودند: زمان آنچه دربارهاش سؤال میکنید فرا نرسیده است، بَلْ کذَّبُوا بِمَا لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ،214 بلکه چیزی را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تأویل آن برایشان نیامده است.»
در روایتی دیگر در بحار الانوار 53 /36 آمده است: «رجعت عام نیست بلکه خاص است، تنها کسانی که ایمانشان خالص و یا شرکشان خالص است، رجعت میکنند.»
و احادیث دیگری هم خواهد آمد.
<h4>رجعت برخی مؤمنان به دنیا</h4>
تفسیر عیاشی 2 /112 از ابو بصیر نقل میکند: «از امام باقر علیه السلام از این آیه پرسیدم: إِنَّ اللهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَیقْتُلُونَ وَیقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَالأِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ،215 در حقیقت خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است. همان کسانی که در راه خدا میجنگند و میکشند و کشته میشوند. [این] به عنوان وعدهی حقّی در تورات و انجیل و قرآن بر عهدهی اوست، ایشان فرمودند: مقصود [خریداری] در میثاق است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 813 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
من ادامه دادم: التَّائِبُونَ العَابِدُون،216 توبه کنندگان، پرستندگان، ایشان فرمودند: نه، التّائبین العابدین بخوان.217 و فرمودند: هنگامی که اینان را دیدی، آن زمان [خواهی دانست که] اینانند که جان و مالشان را خریده است، یعنی در رجعت [اینان را دیدی].»
همان 2 /113 در ادامهی همین روایت نقل میکند: «هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه یک مرگ و یک قتل دارد؛ هر که بمیرد زنده میشود تا آنکه کشته شود، و هر که کشته شود زنده میگردد تا بمیرد.»
همان 2 /112 از زراره روایت میکند: «خوش نداشتم از امام باقر علیه السلام در مورد رجعت بپرسم، از این رو سؤالی دقیق آماده کردم تا به وسیلهی آن به مطلوبم برسم، عرضه داشتم: فدایت گردم، بفرمایید آیا کسی که کشته میشود، میمیرد؟ ایشان فرمودند: نه، مرگ مرگ است و قتل قتل، گفتم: هرکس کشته شود میمیرد.
ایشان فرمودند: ای زراره! سخن خداوند از گفتار تو راستتر است، در قرآن میان این دو فرق گذارده است، میفرماید: أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ،218 آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، ونیز: وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَی اللهِ تُحْشَرُونَ،219 و اگر بمیرید یا کشته شوید، قطعاً به سوی خدا گردآورده خواهید شد.
ای زراره! آنسان که تو گفتی نیست، مرگ مرگ است و قتل قتل، خدا میفرماید: إِنَّ اللهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ الآیة.
من عرضه داشتم: خداوند میفرماید: کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ،220 هر جانداری چشندهی مرگ است، آیا شما بر این باورید کسی که کشته شده مرگ را نچشیده است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: کسی که با شمشیر کشته شده همانند کسی نیست که بر بسترش مرده است، کسی که کشته شده ناگزیر است به دنیا باز گردد تا مرگ را بچشد.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 814 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>بازگشت برخی شهدا به دنیا</h4>
مختصر بصائر الدرجات /17 از جابر بن یزید از امام محمد باقر علیه السلام نقل میکند: «هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه قتلی و مرگی دارد؛ آنکه کشته شده زنده میشود تا بمیرد، و کسی که مرده زنده میگردد تا کشته شود.
من برای حضرت این آیه را تلاوت کردم: کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ، ایشان فرمودند: ومنشورةٌ، و زنده میگردد، گفتم: این چیست؟ فرمودند: جبرئیل علیه السلام اینگونه برای حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم فرود آورد: کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ومنشورةٌ. احدی در این امت نیست چه نیکوکار و چه بدکار مگر آنکه زنده میشود. مؤمنان زنده میشوند تا دیدگانشان روشن شود، و فاجران برای آنکه خدا خوارشان گرداند، آیا نشنیدهای که خداوند تعالی میفرماید: وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الأَکبَرِ،221 و قطعاً از عذاب نزدیک و کمتر، پیش از عذاب بزرگتر به آنان میچشانیم.
و نیز: یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ. قُمْ فَأَنْذِرْ،222 ای جامه بر سر کشیده، برخیز و بترسان؛ مقصود حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم و قیام ایشان در رجعت است که بیم میدهد.
و نیز: إِنَّهَا لإِحْدَی الْکبَرِ. نَذِیراً لِلْبَشَر،223 آن از پدیدههای بزرگ است، هشدار دهندهی بشر است؛ مقصود حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم است که در رجعت، هشدار دهندهی بشر است.
و نیز: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ،224 او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند، امام علیه السلام فرمودند: خداوند عزوجل آن را در رجعت پیروز میگرداند.
و نیز: حَتَّی إِذَا فَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ،225 تا وقتی که دری از عذاب دردناک بر آنان گشودیم؛ آن علی بن ابی طالب علیه السلام است، آن هنگام که در رجعت باز گردد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 815 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمودند: امیرالمؤمنین علیه السلام دربارهی فرمایش خدای عزوجل: رُبَمَا یوَدُّ الَّذِینَ کفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ،226 چه بسا کسانی که کافر شدند آرزو کنند که کاش مسلمان بودند، فرمودند: این منم [و به من ارتباط دارد]؛ آن هنگام که من و شیعیانم خارج شویم و عثمان بن عفان و پیروانش خارج شوند و ما بنیامیه را بکشیم، آن هنگام است که کسانی که کافر شدند آرزو کنند کاش مسلمان بودند.»
همان /19 از صفوان بن یحیی نقل میکند: «از امام رضا علیه السلام شنیدم که دربارهی رجعت فرمودند: کسی از مؤمنین که مرده باشد کشته میشود، و آن کس از ایشان که کشته شده میمیرد.»
نگارنده: این از احادیث شگفت است که میفرماید مؤمن میبایست در راه خداوند متعال شهید شود، و اگر در زندگی نخست به شهادت نرسد، در دوران رجعت باز خواهد گشت تا به شهادت برسد.
مؤید این مطلب سخن خداست: وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یضِلَّ أَعْمَالَهُمْ. سَیهْدِیهِمْ وَیصْلِحُ بَالَهُمْ . وَیدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ،227 و کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، هرگز کارهایشان را ضایع نمیکند. به زودی آنان را راه مینماید و حالشان را نیکو میگرداند. و در بهشتی که برای آنان وصف کرده، آنان را درمیآورد.
زیرا کسی که کشته شده شهید و رهیافته است، پس اینکه خدا وعده میدهد آنان را رهنمون کند و حالشان را پیش از بهشت نیکو گرداند، تفسیری جز رجعت ندارد.
<h4>در عصر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف حیات دگرگون میشود و مؤمنان فرشتگان را میبینند</h4>
دلائل الامامة /241 از محمد بن فضیل از امام رضا علیه السلام روایت میآورد: «هنگامی که قائم قیام کند، خداوند ملائکه را فرمان دهد بر مؤمنین سلام کنند، و با آنان در مجالسشان بنشینند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 816 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پس اگر کسی نیازی داشت، قائم برخی فرشتگان را بفرستد تا او را بردارد. آن فرشته هم او را بر میدارد و نزد قائم میآورد. ایشان هم حاجت او را بر آورده ساخته باز میگرداند.برخی مؤمنان در ابر سیر کنند، برخی با ملائکه به پرواز در آیند، بعضی با آنها راه روند، و برخی، از آنان سبقت گیرند، و بعضی از آنان هستند که فرشتگان نزد او به دادخواهی روند، و مؤمن نزد خدا از فرشتگان گرامیتر است. قائم بعضی از آنها را میان صد هزار فرشته قاضی قرار دهد.»
<h4>در آن روزگار، مؤمن به اذن خدا مرده را زنده میکند</h4>
دلائل الامامة /241 از مفضل از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «هنگامی که قائم قیام کند، مؤمن پرنده را از آسمان پایین آورد، ذبح کند، بپزد و بدون آنکه استخوانش را بشکند گوشتش را تناول کند، آنگاه بدان گوید: به اذن خدا زنده شو، آن هم زنده شده به پرواز در آید، و همچنین است آهوی صحرا.
ایشان علیه السلام خود نور و پرتو بلاد خواهد بود، و دیگر به خورشید و ماه نیازی نخواهند داشت. در سطح زمین دیگر امر آزار دهنده، شر، سم و فساد نخواهد بود، زیرا دعوت آسمانی است نه زمینی، و شیطان در آن هیچ وسوسه و نقشی نداشته و توان حسادت و فساد نخواهد داشت. زمین و درخت دیگر خار نخواهند داشت، زمین چنان پایدار شود که هرچه از آن بردارند، همان وقت بروید و به حالت سابق باز گردد.
مردی به پسرش جامهای میپوشاند که هرچقدر او قد بکشد آن هم بلند شود، و به هر رنگی بخواهد و دوست داشته باشد، در آید.
اگر مرد کافری وارد سوراخ سوسماری شود، یا پشت سنگ و درخت پنهان گردد، خداوند آن را به زبان آورده گوید: ای مؤمن! پشت من کافری است، او را بگیر، و دستگیر شده به قتل رسد.
ابلیس هیکلی که در آن ساکن شود نخواهد داشت، و هیکل بدن است.
مؤمنان با ملائکه دست میدهند، به آنان وحی میشود، و به اذن خدا مردگان را زنده میسازند.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 817 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>مرحلهی نخست، پیش از دوران آسایش و راحتی</h4>
روایات دلالت میکند که اوائل دوران ظهور برههای خواهد گذشت که با فشار اقتصادی توأم خواهد بود، و این پیش از آن است که خداوند گنجهای زمین را برای امام علیه السلام آشکار سازد و ایشان آن را میان مردم تقسیم کنند. این وضع هشت ماه که مدت نبرد امام علیه السلام تا زمان سیطره یافتن بر بلاد عرب و مسلمین است، امتداد خواهد یافت، زیرا در روایت آمده که ایشان برای جنگهایشان به طور طبیعی هزینه میکنند.
تفسیر عیاشی 2 /87 از معاذ بن کثیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «شیعیان ما آزادند که از آنچه دارند در راه صحیح انفاق کنند، پس چون قائم ما قیام کند، بر هر صاحب گنجی گنجش حرام میشود [و حق ندارد در آن تصرّف نماید]، تا آن را بیاورد و ایشان از آن بر ضدّ دشمن خود استفاده کند، و این فرمایش خدای عزوجل است: وَالَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلا ینْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیم،228 و کسانی که زر و سیم را گنجینه میکنند و آن را در راه خدا هزینه نمیکنند، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده.»229
اهلسنت گزارش میکنند که عمر بن خطاب میخواست خزائن کعبه را برگیرد، ولی امیرالمؤمنین علیه السلام او را نهی کردند و فرمودند: صاحب آن مهدی است، و اوست که آنها را بیرون آورده در راه خدا انفاق میکند.
الفتن /100 از طاووس نقل میکند: «عمر بن خطاب با کعبه وداع کرد و گفت: به خدا قسم نمیدانم که خزائن بیت و مال و سلاح درون آن را وا گذارم یا آنکه در راه خدا تقسیم کنم. علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: برو که تو کسی نیستی که این کار را انجام میدهد، آنکه چنین میکند از ماست، جوانی است از قریش که در آخرالزمان آن را در راه خدا قسمت میکند.»
ازرقی در اخبار مکه 1 /246: «حسین بن علی گوید: عمر به علی بن ابی طالب علیه السلام گفت: تصمیم گرفتهام این مال - یعنی مال کعبه - را تقسیم کنم، علی بن ابی طالب بدو فرمود: اگر توانستی!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 818 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
عمر گفت: چرا نتوانم، مگر تو مرا کمک نمیکنی؟ ایشان فرمود: اگر توانستی؟ و عمر سه بار سخنش را تکرار کرد، حضرت علی به او فرمود: این کار تو نیست، عمر هم تصدیق کرد.
محمد بن یحیی واقدی از اساتید خود از ابن عباس نقل میکند: عمر گفت: چرا من این مال را در کعبه رها کنم و آن را در راه خدا و راه خیر تقسیم نکنم؟ حضرت علی علیه السلام هم میشنید، عمر گفت: ای پسر ابو طالب! نظر تو چیست؟ به خدا اگر مرا ترغیب کنی این کار را خواهم کرد.
ایشان فرمودند: آیا آن را غنیمت قرار میدهی؟ مردی عهدهدار آن میشود که در آخرالزمان میآید، مردی کامل است، گندمگون و بلند قامت.
روایت میکنند که رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم در چاه کعبه، هفتاد هزار اوقیه230 طلا که به کعبه اهدا شده بود یافتند، و علی بن ابی طالب به ایشان گفتند: یا رسول الله! اگر از این مال در جنگ استفاده کنید، ولی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آن را حرکت ندادند. بعدها همین مطلب به ابوبکر گفته شد، و او دست به آن نزد.»231
<h4>گنجهای زمین را گرد میآورد و در میان مردم سخنرانی میکند</h4>
غیبت نعمانی /237 از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «ثروتهای دنیا از درون و برون زمین نزد او گرد میآید، ایشان به مردم میفرماید: به سوی آنچه به خاطر آن رحمها قطع کردید، خونهای حرام ریختید و به آنچه خدای عزوجل حرام کرده بود پرداختید، بیایید. ایشان چنان عطا میکند که احدی پیشتر چنین نکرده است. زمین را از عدل و داد و نور میآکند، آنسان که از ظلم و جور و شرّ پر شده بود.»
صحیح مسلم 2 /701 از ابو هریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «زمین، پارههای جگرش را به مانند اسطوانهی طلا و نقره بیرون میدهد، قاتل میآید و میگوید: به خاطر این کشتم، قاطع [رحم] میآید و میگوید: به خاطر این قطع رحم کردم، سارق میآید و میگوید: بدین خاطر دستم بریده شد،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 819 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آنگاه آن را وا میگذارند و چیزی بر نمیدارند.»232
المصنف ابن ابی شیبه 15 /86 از عبد الله از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «مردم در این حالت به سر میبرند که زمین پارههای جگرش را که از طلا و نقره است بیرون اندازد، ولی هیچ یک دیگر نفعی نرساند، نه طلا و نه نقره.»233
مختصر البصائر /201 از امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف آن روزگار نقل میکند: «زمین گنجهایش را برای آنان بیرون میدهد، و قائم میگوید: کلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیامِ الْخَالِیةِ،234 بخورید و بنوشید، گواراتان باد، به [پاداش] آنچه در روزهای گذشته انجام دادید. پس مسلمانان آن روز برای دین، راستکارانند، به آنان اجازهی سخن داده میشود. پس آن روز تأویل این آیه خواهد بود: وَجَاءَ رَبُّک وَالملک صَفّاً،235 و [فرمان] پروردگارت و فرشته[ها] صفدرصف آیند.»
کمال الدین 2 /368 از محمد بن زیاد ازدی نقل میکند: «از امام موسی بن جعفر علیهما السلام دربارهی این آیه پرسیدم: وَأَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً،236 و نعمتهای ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است، ایشان فرمودند: نعمت ظاهر امام ظاهر است، و نعمت باطن امام غائب.
عرض کردم: آیا در میان امامان کسی خواهد بود که غیبت کند؟ فرمودند: آری، شخص او از دیدگان مردمان غائب میشود، ولی یاد او از دل مؤمنان نه. او دوازدهمی ماست. خداوند هر سخت و دشواری را برایش آسان و رام میگرداند. گنجهای زمین را برای او آشکار، و هر دوری را نزدیک میگرداند. به دست او هر جبار عنیدی را به هلاکت میرساند، و هر شیطان سرکشی را از میان میبرد.
او پسر بانوی کنیزان است و ولادتش از مردم پوشیده خواهد بود، و بر آنان جایز نیست نام او را برند تا آنکه خدای عزوجل او را آشکار کند، پس زمین را از عدل و داد بیاکند، آنسان که از ستم و بیداد پر شده است.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 820 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مختصر اثبات الرجعة در تراثنا 15/216 از محمد بن حمران از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «قائمِ از ما به وسیلهی رعب یاری، و با نصرت [الهی] تأیید میشود. زمین برای او درنوردیده شده و تمامی گنجها آشکار میگردد، و خداوند تعالی توسّط او دین خود را بر تمام ادیان غالب خواهد گرداند، اگرچه مشرکان ناخوش دارند. حکومت او به مشرق و مغرب برسد، و در زمین هر چه ویرانی باشد، آباد شود...»
<h4>خداوند به وسیلهی او زمین را پس از مرگ، زنده میکند</h4>
غیبت نعمانی /32 روایت میکند: «امام صادق علیه السلام در تفسیر فرمایش خداوند: اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ یحْیی الأرض بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَینَّا لَکمُ الآیاتِ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ،237 بدانید! خدا زمین را پس از مرگش زنده میگرداند. به راستی آیات [خود] را برای شما روشن گردانیدهایم، باشد که بیندیشید، فرمودند: مقصود آن است که خدا آن را به وسیلهی عدل قائم و به هنگام ظهورش زنده میکند، بعد از آنکه به ستم پیشوایان گمراهی مرده است.»
<h4>بیست و چهار باران در سال ظهور</h4>
غیبت شیخ طوسی /443 از اسماعیل اسدی از سعید بن جبیر روایت میکند: «سالی که مهدی در آن قیام میکند، بیست و چهار باران خواهد بارید، که اثر و برکت آن مشهود خواهد بود.»
شیخ مفید رحمه الله در ارشاد 2 /369 در سیر علامات ظهور مینویسد: «این وقایع با بیست و چهار باران پیاپی - که زمین پس از مرگ بدان حیات مییابد و برکات آن رو مینمایند - پایان میپذیرد. بعد از آن هر گونه ناراحتی از معتقدان به حق که شیعیان مهدی علیه السلام هستند، از بین میرود.
آن هنگام است که از ظهور ایشان در مکه آگاه میشوند، و برای یاری بدان سو میروند.»
همان /381 از عبد الکریم خثعمی از امام صادق علیه السلام : «چون قیام قائم فرا رسد، در جمادی الآخرة
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 821 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
و ده روز از رجب بارانی بر مردم خواهد بارید که خلائق مانند آن را ندیدهاند. خداوند بدان گوشتها و ابدان مؤمنان را در قبرها میرویاند. گویا میبینم آنها را که از سوی جهینه میآیند و خاک از موهایشان میروبند.»
<h4>بدون شمارش عطا میکند</h4>
الفتن /98 از ابو سعید از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «در آخرالزمان خلیفهای خروج میکند که بدون شمارش اموال را عطا میکند.»
همان /100 از جابر از آن حضرت: «در امت من خلیفهای خواهد آمد که ثروت را مشت مشت میدهد، و نمیشمارد.»238
مسند احمد 3 /96 از ابو سعید خدری از ایشان: «خدای عزوجل در این امت خلیفهای را خواهد فرستاد که ثروت را مشت مشت دهد، و نمیشمارد.»
همان 3 /98 از ابو الوداک از ابو سعید خدری مشابه آن را میآورد، در قسمتی از آن آمده است: «برخی از امیران شما مال را مشت مشت دهد و نشمارد، مردی نزد او میآید و درخواست میکند، او هم میگوید: بگیر، آن مرد لباس خود را باز میکند و در آن میریزد - رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روپوش زبری را که بر خود داشتند گستردند و کیفیت آن را نشان دادند، و بعد اطراف آن را جمع کردند - و فرمودند: آن را میگیرد و میرود.»
البیان گنجی /515 از عبدالرحمن بن عوف از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «خداوند تعالی مردی از عترت مرا بر خواهد انگیخت، دندانهای باز دارد، پیشانیاش بلند است، زمین را از عدل و داد مملو میسازد، و ثروت را میپراکند.»239
المصنف عبدالرزاق 11 /372 : «امامی بر مردم خواهد آمد که درهمها را نمیشمارد، بلکه مشت مشت میدهد.»
امالی شیخ طوسی 2 /126 از خمر بن نوف ابو وداک نقل میکند: «به ابو سعید خدری گفتم: به
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 822 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خدا سالی نمیآید، جز آنکه از سال قبل بدتر است، و امیری نمیآید مگر بدتر از پیشینیان، ابو سعید گفت: اگر سخنی را از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نشنیده بودم سخن تو را میگفتم، اما من از ایشان شنیدم که فرمودند: شما پیوسته در این حالت به سر خواهید برد تا آنکه در میان فتنه و ستم کسی به دنیا آید که جز آن را نشناسد، تا جایی که جور زمین را فراگیرد و کسی نتواند بگوید الله.
سپس خداوند عزیز و جلیل مردی از من و عترتم را میفرستد که زمین را از عدالت آکنده میسازد همان گونه که کسانی که قبل از او بودند از ستم آکندند، زمین پارههای جگرش را برای او بیرون میدهد، و او ثروت را مشت مشت دهد و نشمارد، و این زمانی خواهد بود که اسلام مستقر شود.»
<h4>همهی مردم غنی شوند و دیگر احدی صدقه قبول نکند</h4>
ارشاد /363 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «زمین گنجهایش را آشکار سازد چنانکه مردم آن را بر روی زمین ببینند. مردی از شما به دنبال کسی گردد که از مال خود به او ببخشد و او زکات مالش را دریافت کند، ولی هیچ کس را نمییابد که از او بپذیرد، و مردم به آنچه خداوند از فضل خود روزی آنها کرده مستغنی خواهند شد.»
غیبت نعمانی /150 از کاهلی از امام صادق علیه السلام : «با یکدیگر بپیوندید و نیکی و مهربانی کنید، قسم به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید، زمانی بر شما فرا خواهد رسید که برای دینار و درهمتان موضعی [مطمئن240] نیابید.
گفتم: چه زمانی؟ فرمودند: هنگامی که به فقدان امامتان دچار شوید، شما پیوسته در این وضع خواهید بود تا آنکه بسان خورشید بر شما طلوع کند، و در مأیوسانه ترین حالت باشید. مبادا شک و تردید به خود راه دهید، شکها را از جان بزدایید. من شما را هشدار دادم پس بر حذر باشید. از خدا میخواهم شما را موفّق و ارشاد کند.»
المصنف ابن ابی شیبه 3 /111 از حارثة بن وهب خزاعی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «صدقه دهید، زیرا
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 823 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نزدیک است مردی صدقهاش را بیاورد، ولی کسی که آن را قبول کند نیابد.»
صحیح بخاری 2 /135 مشابه آن را نقل میکند، و در روایتی دیگر آمده است: «قیامت بر پا نخواهد شد تا آنکه ثروت در میان شما فراوان شود. صاحب مال در پی کسی میگردد که صدقهی او را بپذیرد و آن را عرضه میکند، ولی آن شخص میگوید: من نیازی ندارم.
در روایتی دیگر آمده: زمانی بر این مردم میرسد که مرد صدقهاش را که از طلاست میگرداند، ولی کسی را نمییابد که آن را بگیرد. یک مرد چهل زن به دنبال دارد که همه بدو پناه آوردهاند، و این بابت کمی مردان و بسیاری زنان است.»241
نگارنده: استغناء مردم و عدم قبول صدقه از مختصات عصر ظهور است، امری که در احادیث آمده و تا امروز محقق نشده است.
البته روایت بخاری که سخن از کمی مردان و بسیاری زنان دارد، اضافهی راوی است.
<h4>مردم در آن دوران چنان غرق در نعمت شوند، که زندگان آرزوی حضور مردگان را داشته باشند</h4>
المصنف عبدالرزاق 11 /371 از ابو سعید خدری: «پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سخن از بلایی که دامنگیر امت میشود به میان آوردند، بلایی که تا جایی ادامه مییابد که کسی پناهگاهی در مقابل ظلم نیابد. پس خداوند مردی از عترت من از اهلبیت من را بر انگیزد، و بدو زمین را پر از عدل کند، همانگونه که از ستم و جور پر شده است. ساکن آسمان و زمین از او خشنود باشند. آسمان هر چه باران دارد فرو ریزد، و زمین هر چه آب در درون دارد بیرون دهد، تا آنجا که زندگان آرزوی حضور اموات را داشته باشند.»
الفتن 1 /360 از همو از ایشان نقل میکند: «امت من در زمان مهدی چنان متنعّم شوند که بیسابقه باشد؛ آسمان بر آنان فراوان میبارد، و زمین هرچه گیاه دارد بیرون میدهد، ثروت هم انباشته باشد. مردی بر میخیزد و میگوید: ای مهدی! به من عطا کن، و او گوید: بگیر.»242
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 824 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مسند احمد 3 /21 از همو: «ما بیم آن داشتیم که پس از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رخدادی واقع شود، از آن حضرت سؤال کردیم و ایشان فرمودند: مهدی در امت من خروج و پنج، هفت و یا نه - تردید از زید است [که از راویان این روایت است] - زندگی میکند، من گفتم: این چیست؟ فرمود: سال.
و افزود: آسمان بر آنان فراوان میبارد، و زمین چیزی از گیاهان خود را ذخیره نمیکند، ثروت هم انبوه خواهد بود. مردی میآید و میگوید: ای مهدی! به من عطا کن، به من عطا کن، و او آن مقداری که آن مرد توان حمل داشته باشد، در لباسش میریزد.»243
ینابیع المودة /467 مینویسد: «برخی از اهل الله اصحاب کشف و شهود و عالمان به علم حروف گوید: من از امام علی نقل میکنم: خداوند گروهی را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنها هم دوستدار او هستند، کسی که در میان آنها غریب است به حکومت میرسد. اوست مهدی که سرخ رو بوده و در میان موهایش سرخی دارد. زمین را به راحتی پر از عدالت میکند. او در کودکی از مادر و پدرش دور میشود، و در بزرگی عزیز خواهد بود.
او با امان بلاد مسلمین را تحت حکومت در میآورد. زمان برای او آرام میشود. پیران و جوانان سخن او را میشنوند و اطاعت میکنند. زمین را آنگونه که از جور آکنده شده از عدالت مملو میسازد. آن هنگام است که امامت او کامل و خلافتش مستقر شود. خداوند کسانی را که در قبرها هستند بر انگیزد، زمین آباد شود، صفا گیرد، و با مهدی روشن گردد. نهرها به او جریان گیرند، فتنه و غارت نیز رخت بر بندد، و خیر و برکت افزون شود.»
نگارنده: این مطلب که توسّط همهی مسلمین نقل شده است، نیازی به کشف و شهود صوفیه ندارد!
<h4>امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زمینها را از نو قسمت میکند</h4>
تهذیب الاحکام 4 /145 از عمر بن یزید روایت میکند: «شنیدم مردی از اهالی جبل از امام صادق علیه السلام دربارهی مردی سؤال کرد که زمین مواتی - که اهل آن، آن را رها کردهاند -
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 825 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
را تصاحب کرده، آباد ساخته، نهرهایش را جاری کرده، خانهها در آن بنا نموده و نخل و درخت کاشته است.
امام علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمودند: هر که از مؤمنین زمینی را احیا کند برای اوست، ولی باید مالیات آن را در حال هدنه و صلح به امام بپردازد، و در هنگامی که قائم علیه السلام ظهور کند آمادهی آن باشد که از او گرفته شود.»
کافی 5 /283 از سنان روایت میکند: «به امام صادق علیه السلام گفتم: زمین خراجی دارم، و بر من سخت شده است، امام علیه السلام مدتی سکوت کردند، سپس فرمودند: قائم ما چون قیام کند، نصیب تو از زمین بیش از این خواهد بود. هنگام قیام او استان244 از زمینهای واگذاری اینان [خلفا] بهتر خواهد بود.»
سنان که پدر عبد الله بن سنان است، از کمی منفعت زمین به امام علیه السلام گله کرد، و ایشان سخن از فراوانی آن در زمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به میان آوردند، و اینکه سهم تو آن روز بهتر از امروز
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 826 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خواهد بود.
قرب الاسناد /39 از ایشان روایت میکند: «رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمان دادند سه روز نزد اهل ذمه فرود آیند، و در ادامه خود فرمودند: قائم ما چون قیام کند زمینهای واگذاری از میان میرود و دیگر چنین چیزی نخواهد بود.»
کافی 1 /408 از عمر بن یزید نقل میکند: «در مدینه مِسمع را دیدم که مالی نزد امام صادق علیه السلام میبرد، ولی امام علیه السلام او را ردّ کردند، وقتی علت را جویا شدم گفت: من خدمت حضرت عرض کردم: من در بحرین به غواصی و استخراج جواهرات اشتغال داشتم و چهار صد هزار درهم از آن بدست آوردم، حال خمس آن یعنی هشتاد هزار درهم را نزد شما آوردم و خوش نداشتم آن را از شما دریغ کنم، و این حقّی است که خدا برای شما در اموال ما قرار داده است.
امام علیه السلام به من فرمودند: ای ابا سیار! آیا نصیب ما از زمین و آنچه خدا از آن بیرون میآورد، تنها خمس است؟ تمام زمین برای ماست، پس هرچه خدا از آن بیرون آورد از آنِ ما خواهد بود.
عرضه داشتم: آیا تمام مال را برایتان بیاورم؟ ایشان فرمودند: ای ابا سیار! ما آن را برای تو گوارا قرار دادیم و تو را از آن حلال کردیم، پس مال خود را بردار، هر زمینی که در دستان شیعیان ماست بر آنان حلال است، تا آنکه قائم ما قیام کند و مالیات آن را از ایشان بستاند، و زمین را [همچنان] در اختیار ایشان بگذارد.
اما آنچه در اختیار دیگران است، کسب آنان از زمین حرام است تا آنکه قائم ما قیام کند و زمین را از آنان بستاند و آنها را با خواری بیرون کند.
عمر بن یزید گوید: ابو سیار به من گفت: غیر از خود هیچ یک از صاحبان زمین و کارگزاران را نمیبینم که مال حلالی بخورد، مگر کسی که اهلبیت علیهم السلام برایش حلال شمرده باشند.»245
و شیعه در زمان امام مهدی علیه السلام فزونتر خواهند شد.
تفسیر عیاشی 2 /25 از ابو خالد کابلی از امام باقر علیه السلام میآورد: «در کتاب حضرت علی علیه السلام چنین یافتیم: زمین از آنِ خداست، آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد میدهد و فرجام [نیک] برای پرهیزکاران است. و من و اهلبیتم کسانی هستیم که خدا زمین را به ما داده است، ما پرهیزکارانیم و تمام زمین از آنِ ماست، پس هر مسلمانی زمینی را احیا و آباد کرد، مالیات آن را به امامِ از اهلبیت من بپردازد، و هر آنچه خود مصرف کند برای اوست.
اگر آن را رها و پس از آنکه آباد کرده بود ویران کرد، و مردی از مسلمین آن را گرفت، و آباد و احیا کرد، او خود از آنکه ترک کرده، بدان شایسته تر است، پس مالیات آن را به امام از اهلبیت من بپردازد و هر چه از آن مصرف کند برای اوست.
تا آنکه قائم از اهلبیتم با شمشیر ظاهر شود، آن را در اختیار آورد، از آن باز دارد و آنان را اخراج کند، همانگونه که رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم آن را گرفت و از آن منع نمود، مگر آنچه در دست شیعیان ما باشد، ایشان بر آنها مالیات تعیین، و زمین را در دست آنان رها میکند.»246
همان از عمار ساباطی از امام صادق علیه السلام : «زمین برای خداست، آن را به هر کسی از بندگانش
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 827 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بخواهد میدهد، پس هر آنچه برای خداست برای رسول اوست، و هرچه برای رسولخداست برای امام بعد از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم است.»
<h4>فراگیری عدالت و آرامش نسبت به خوبان و بَدان</h4>
محاسن برقی /61 از بشر بن غالب اسدی از امامحسین علیه السلام روایت میکند که فرمودند: «ای بشر بن غالب! کسی که ما را تنها برای خدا دوست داشته باشد، ما و او [روز قیامت] بسان این دو خواهیم آمد - و دو انگشت سبابهی خود را کنار هم گرفتند _، و آنکه تنها به خاطر دنیا دوست بدارد، [بداند که] چون قائم عدل قیام کند، عدالتش خوب کردار و بد کردار را فرا میگیرد.»
الفتن 1 /355 از جعفر بن سیار شامی: «مهدی چنان حقوق را بر میگرداند که اگر زیر دندان کسی چیزی باشد آن را میکَند و باز میگرداند.»247
یعنی حقوق غصب شدهی مردم را از غاصبان باز پس میگیرد، حتی اگر زیر دندان غاصب مخفی باشد.
<h4>با مسکینان مهربان، و نسبت به مسؤولان سخت</h4>
مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام محمد بن سلیمان کوفی 2 /160 از حضرت علی علیه السلام روایت میکند: «از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم: مهدی از اهلبیت من، بخشندهی مال و مهربان با مساکین است.»
الفتن 1 /355 از طاووس: «نشانهی مهدی آن است که بر کارگزاران سختگیر است، بخشندهی مال است و با مساکین مهربان... مهدی چنان است که گویا به مساکین کره میخوراند.»
همان 1 /356 از همو: «چون مهدی بیاید، احسان نیکوکار فزون میشود و توبهی بدکار پذیرفته، او بذل ثروت میکند، بر کارگزاران سختگیر است و با مسکینان مهربان.»248
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 828 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>امنیت اجتماعی و اقتصادی و نیز فراگیری فرهنگ</h4>
غیبت نعمانی /238 از حمران بن اعین از امام باقر علیه السلام روایت میکند: «گویا دینتان را میبینم که پیوسته دور میشود و در خونش میغلطد، سپس تنها مردی از ما اهلبیت است که آن را برایتان باز میگرداند.
او در سال دو بار بخشش میکند و ماهی دو بار بر شما رزق میدهد، در زمان او به شما حکمت داده میشود، تا جایی که زن در خانهاش بر اساس کتاب خدای متعال و سنت رسول او صلی الله علیه وآله وسلم حکم خواهد نمود.»
<h4>محبوبیّت مردمی امام علیه السلام </h4>
بشارة الاسلام /185: «مهدی در میان خلائق محبوب است، و خدا فتنهی کر [و شدید] را به دست او خاموش خواهد نمود.»
الفتن 1 /358 از ابو سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «امت به او رو میآورند، همانگونه که زنبور به ملکه رو میآورد. او زمین را پر از عدالت میکند چنانکه پر از ستم شده است، تا جایی که مردم به همان حال نخستین249 بازگردند. او هیچ خوابی را بیدار نمیکند و هیچ خونی [به نا حق] نمیریزد.»250
اثبات الهداة 3/615 از حضرت علی علیه السلام : «زبانزد مردم میشود و محبت او در دلشان مینشیند.»
امالی شیخ مفید /30 از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «خدا رحمتتان کند، بلا از ما آغاز میشود و سپس سراغ شما میآید، آسایش از ما آغاز میگردد و بعد از آن به سراغ شما میآید، خداوند رحمت کند آن کسی را که ما را نزد مردم محبوب کند، و ناخوشایند آنان نگرداند.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 829 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>آبادانی بلاد عرب و ما بین مکه و مدینه</h4>
در فصل بلاد عرب در عصر ظهور احادیثی با این مفهوم گذشت که صحرای خشک عرب در دوران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به مراتع و انهار تبدیل میشود.
تفسیر قمی 2 /346 از یونس بن ظبیان روایت میکند: «امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه: مُدْهَامَّتَان،251 که از [شدّت] سبزی سیهگون مینماید، فرمودند: ما بین مکه و مدینه با نخل به هم میپیوندد.»
<h4>مسجد جامع جهانی بین کوفه و کربلا</h4>
ارشاد /362 و 363 از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «چون قائم آل محمد علیهم السلام قیام کند، در پشت کوفه مسجدی با هزار در بنا میکند و خانههای اهل کوفه به دو نهر کربلا متصل میشود...
مرد در حکومت ایشان چنان عمر میکند که هزار پسر برایش زاده شود و در آنان دختری نباشد. زمین گنجهایش را آشکار سازد چنانکه مردم آن را بر روی زمین ببینند. مردی از شما به دنبال کسی گردد که از مال خود به او ببخشد و او زکات مالش را دریافت کند، ولی هیچ کس را نمییابد که از او بپذیرد، و مردم به آنچه خداوند از فضل خود روزی آنها کرده مستغنی خواهند شد.»
غیبت شیخ طوسی /280 مشابه آن را روایت میکند: «در پشت کوفه مسجدی با هزار در بنا میکند. خانههای کوفه به دو نهر کربلا و حیره متصل میشود. [چنان شود] که مردی بر استری تیزرو به قصد نماز جمعه میآید ولی بدان نمیرسد.»
نگارنده: این مسجد جامع جهانی است، و لابد به فرودگاه و توقفگاه وسائل نقلیه، یا وسائل نقلیهی عصر خود مجهّز است. مکان آن هم پشت کوفه است و تا کربلا و یا صحرای نجف در مسیر حجاز امتداد مییابد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 830 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>ارتقای بهداشت جسمی و روحی</h4>
حلیة الاولیاء 3 /184 از جابر از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «خداوند تعالی در دلهای شیعیان ما رعب را قرار میدهد. [ولی] چون قائم ما قیام کند و مهدی ما ظاهر گردد، مرد [ی از آنان]، از شیر قویدلتر و از سرنیزه برندهتر خواهد بود.»252
غیبت نعمانی /317 از امام سجاد علیه السلام : «چون قائم قیام کند، خداوند بیماری هر مؤمنی را بر طرف کند و توان او را باز گرداند.»
خصال 2 /541 از ایشان روایت میکند: «هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند عزوجل بیماری شیعیان ما را بر طرف کند، و دلهایشان را چونان پارههای آهن قرار دهد.
او به هر مردی توان چهل نفر را میدهد، و آنان حاکمان و بزرگان زمین خواهند بود.»
اختصاص /8 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «شیعیان ما در دولت قائم، بزرگان زمین و حاکمان آنند. به هر مرد از آنان توان چهل مرد عطا کنند.»
بصائر الدرجات /24 از سعد از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «حدیث ما سخت و دشوار است، تنها فرشتهی مقرّب، نبیّ مرسل، مؤمن آزموده و شهر253 مستحکماند که توان حمل آن را دارند.
چون امر ما فرا رسد و مهدی ما آید، یک مرد از شیعیان ما با دل و جرأت تر از شیر و برندهتر از سرنیزه خواهد بود. با پاهایش دشمن ما را لگد میکند و با کف دستان بر او میزند. این، هنگامی است که رحمت خدا و فرج او بر بندگان فرود آید.»
دلائل الامامة /320 از یونس بن ظبیان روایت میکند: «در حضور امام صادق علیه السلام بودم که سخن از یاران قائم به میان آمد، ایشان فرمودند: سیصد و سیزده نفرند، و هر یک در خود توان مقابله با سیصد نفر میبیند.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 831 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>تقسیم عالم به سیصد و سیزده ایالت</h4>
دلائل الامامة /249 از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «چون قائم ما قیام کند، در سرتاسر زمین در هر اقلیمی مردی را میفرستد و میفرماید: پیمان تو در کف دست توست، به آنچه [در آن] میبینی عمل نما.»
و ظاهر آن است که این امر به گونهی اعجاز است، و ممکن است دستگاهی پیشرفته باشد.
غیبت نعمانی /319 آن را به نحوی مبسوط نقل میکند، در ادامهی عبارت بالا آمده است: «پس چون مسئلهای نامفهوم برایت پیش آمد و حکم آن را ندانستی، به کف دست نگاه کن و به آنچه در آن است رفتار نما.
او لشکری را به قسطنطنیه اعزام میکند. چون به خلیج برسند چیزی بر قدمهایشان بنویسند و بر آب راه روند. چون رومیان آنها را در این حال ببینند، میگویند: اینان یاران اویند و بر آب راه میروند، او خود چگونه است؟ آن هنگام است که درهای شهر را بر روی آنها میگشایند، آنان هم وارد شده آن مقدار که بخواهند حکومت میکنند.»
قسطنطنیه فتح شده و ساکنان آن مسلمانند، و ممکن است مقصود پایتخت روم باشد.
کمال الدین 2 /673 از امام باقر علیه السلام : «گویا یاران قائم را میبینم که میان شرق و غرب را احاطه کردهاند. همه چیز حتی درندگان زمین و هوا فرمان آنان میبرند. در هر چیزی رضایت آنان دنبال میشود. چنان خواهد شد که زمینی بر زمینی دیگر افتخار میکند که امروز مردی از اصحاب قائم بر من گذشت.»
<h4>یاران حضرت با علم ربانی و بدون شاهد قضاوت میکنند</h4>
بصائر الدرجات /258 از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «دنیا به پایان نمیرسد تا آنکه مردی از [نسل] من که بسان آل داود حکم راند، خروج کند. او گواهی نمیطلبد و برای هر کسی به حکم مربوط به او حکم خواهد نمود.»
ارشاد /365 از عبد الله بن عجلان از امام صادق علیه السلام روایت میکند که فرمودند: «هنگامی که قائم آل محمد علیهم السلام قیام کند، میان مردم بسان داود علیه السلام حکم خواهد کرد، و به شاهدی نیاز
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 832 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نخواهد داشت. خداوند تعالی به او الهام میکند، آنگاه او بر اساس علمش حکم میراند.
او به هر قومی خبر میدهد که چه چیزی را مخفی داشتهاند، و دوست را از دشمن با فراست میشناسد.»
کافی 1 /509 از حسن بن ظریف روایت میکند: «در سینهام دو مسئله خلجان میکرد و بر آن شدم تا به امام حسن عسکری علیه السلام در این باره نامهای بنویسم. نامهای نگاشتم و در آن پیرامون قائم علیه السلام سؤال کردم که چون قیام کند چسان قضاوت مینماید، و مجلس قضاوت ایشان کجا خواهد بود؟ من میخواستم از ایشان دربارهی تب رِبع254 سؤال کنم ولی فراموش کردم.
جواب نامهام چنین آمد: دربارهی قائم پرسیدی، او چون قیام کند بسان داود علیه السلام ، میان مردم به علم خود حکم میراند و گواهی نمیطلبد.
و میخواستی دربارهی تب ربع سؤال کنی ولی فراموش کردی، در یک برگه بنویس و بر تبدار بیاویز که به اذن خدا و اگر خدا بخواهد بهبودی مییابد: یا نَارُ کونِی بَرْداً وَسَلاماً عَلَی إِبْرَاهِیمَ.255
ما همین دستور را انجام دادیم و و بر بیمار آویختیم، و بهبودی یافت.»
نگارنده: مقصود از حکم بسان داود، قضیهی جوانی است که انگوری را به سرقت برد و خداوند حقیقت را به داود نمایاند، و گرنه تمامی پیامبران علیهم السلام مأمور بودند بر اساس ظواهر، و شاهد و قسم حکم کنند.
البته در تفسیر حکم آل داود در بصائر الدرجات /259 از امام صادق علیه السلام روایت شده است: «سلیمان از مردم شاهد نمیطلبید.»
غیبت نعمانی /319 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «هنگامی که قائم قیام کند در سرتاسر زمین در هر اقلیمی مردی را میفرستد و میفرماید: پیمان تو در کف دست توست، پس اگر مطلبی برایت پیش آمد که برایت مفهوم نبود و حکم آن را نمیدانستی، بدان نظر کن و به آنچه در آن است عمل نما.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 833 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>پنجاه زن در میان حاکمان ایالات</h4>
در فصل یاران امام علیه السلام گذشت که پنجاه زن در میان اصحاب هستند: «به خدا قسم سیصد و بیش از ده مرد که پنجاه زن در میان آنها هستند حاضر میشوند. آنان به مانند پارههای ابر پاییزی یکی پس از دیگری در مکه و بدون وعدهی قبلی حضور یافته گرد میآیند، و این همان آیه است که خداوند میفرماید: أین مَا تَکونُوا یأْتِ بِکمُ اللهُ جمیعاً إِنَّ اللهَ عَلَی کلِّ شَئ قَدِیرٌ،256 هر کجا که باشید، خداوند همگی شما را [گرد] میآورد، در حقیقت خدا بر همه چیز تواناست.»257
<h4>شاید ادارهی حکومتها بر اساس انتخابات باشد</h4>
روایات دلالت میکند که قضاوت به امام مهدی علیه السلام و یاران اختصاص دارد، زیرا نیازمند دانش الهی به واقع است. اما ادارهی سایر امور بعید نیست که با مشارکت مردم و اموری مانند انتخابات باشد، به خصوص آنکه سطح آگاهی مردم در آن دوران ارتقاء و تکامل مییابد.
کافی 1 /25 از امام باقر علیه السلام روایت میکند: «هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند دست بر سر بندگان میگذارد، پس بدان خردهای آنان را گرد آورده و عقلهایشان کامل میشود.»
<h4>و شاید عالم به جامعهای بینیاز از ارز و پول تبدیل گردد</h4>
اختصاص /24 از برید عجلی روایت میکند: «به امام باقر علیه السلام گفتند: شیعیان در کوفه بسیارند، اگر آنان را فرمانی دهید اطاعت و تبعیت کنند، امام علیه السلام فرمودند: آیا [در میان آنان چنین سخاوتی هست که] کسی از آنان به سراغ کیسهی برادرش برود و به قدر نیازش برگیرد؟ عرض کرد: نه، حضرت فرمودند: پس آنان نسبت به خونهایشان بخل بیشتری دارند.
در ادامه فرمودند:مردم در صلح به سر میبرند، با آنان ازدواج میکنیم، از آنها ارث میبریم، به اقامهی حدود بر آنان میپردازیم و اماناتشان را باز میگردانیم، تا آن زمان که قائم قیام کند
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 834 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دوستی و رفاقت حاصل شود، مردی به سراغ کیسهی برادرش میآید و نیازش را بر میگیرد و او هم منع نمیکند.»
مصادقة الاخوان شیخ صدوق /20 از اسحاق بن عمار: «خدمت امام صادق علیه السلام بودم که سخن از مواسات با برادران و حق واجب آنان به میان آوردند، این مطلب برای من گران آمد و ایشان از چهرهام متوجه شدند، و فرمودند: این زمانی است که قائم قیام کند که بر آنان واجب خواهد بود برادرانشان را آماده و نیرومند سازند.»
تفسیر عیاشی 2 /87 از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «مؤمن اگر چیزی داشته باشد آن قدر که بخواهد بر خانوادهاش انفاق کند، آنگاه چون قائم قیام کند آنچه نزد خود دارد و باقی مانده را برای ایشان ببرد تا در امر خود از آن استفاده کند، [پس چون چنین کند،] آنچه بر خود واجب بوده را به انجام رسانده است.»
نگارنده: این احادیث حالت اصحاب امام علیه السلام در آغاز ظهور را وصف میکند، حالتی که به هنگام فراگیری آسایش در تمام عالم عمومی خواهد شد. طبیعی است چنین مجتمعی از پول مستغنی شود، و همگان در راستای قرب خدا فعالیت کنند و نیازشان را بدون پرداخت ثمن بر آورند.
و شاید این روایت اصل سخنی باشد که مردم دربارهی زمانی و جامعهای میگویند: مردم بدون اجرت و برای خدا کار میکنند و نیازهایشان را با درود فرستادن بر پیامبر و خاندان ایشان علیهم السلام برآورده میسازند.
<h4>تصحیح مهندسیِ مساجد و مشاهد</h4>
اثبات الوصیة /215 از ابو هاشم جعفری نقل میکند: «نزد امامعسکری علیه السلام بودم که فرمودند: چون قائم قیام کند، فرمان به انهدام منابرِ مساجد خواهد داد. با خود گفتم: برای چه؟ ایشان فرمودند: این بدان معناست که آنها بدعت است و هیچ پیامبر و حجتی آنها را نساخته است.»
غیبت شیخ طوسی /472 از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «قائم، مسجد الحرام را ویران
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 835 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
میکند و آن را به حالت سابق باز میگرداند. مسجد الرسول صلی الله علیه وآله وسلم را نیز به حالت سابق باز میگرداند. خانه را نیز به موضع آن، و به حالت سابق باز خواهد گرداند.»
غیبت شیخ طوسی /283 از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام : «چون قائم قیام کند وارد کوفه شده فرمان میدهد مساجد چهار گانهی آن را از اساس ویران سازند و آن را سایهبانی بسان سایه بان حضرت موسی علیه السلام قرار خواهد داد، تمامی مساجد صاف و بدون ایوان خواهد بود همان گونه که در دوران رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم بود، راه اعظم را وسعت میدهد که شصت ذراع خواهد شد، هر مسجدی که بر سر راه باشد را خراب میکند...»
<h4>تنظیم موسم حج و قوانین سیر</h4>
کافی 4 /427 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «نخستین عدالتی که قائم آشکار میکند، آن است که منادی او ندا میدهد: کسی که عمل مستحب انجام میدهد، حجر الاسود و طواف را به کسی بسپارد که واجب انجام میدهد.»
تهذیب الاحکام 10 /314 از امام کاظم علیه السلام نقل میکند: «هنگامی که قائم قیام کند صدا میزند: ای سواران! در وسط راه سیر کنید، ای پیادگان! در دو طرف راه سیر کنید. پس هر سوارهای به دو طرف مسیر رود و عیبی به کسی وارد آید او را ملزم به پرداخت دیه میکنیم، و هر پیادهای در میانه راه رود و عیبی به او وارد شود دیهای ندارد.»
<h4>تطبیق احکام شرعی بر اساس پیمانی از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم </h4>
من لا یحضره الفقیه 4 /352 از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «خداوند عزیز وجلیل در [عالم] اظله میان ارواح برادری ایجاد کرد و این دو هزار سال قبل از آن بود که ابدان را بیافریند.
پس چون قائم ما اهلبیت قیام کند، به برادر، از برادری که در اظله میانشان برادری ایجاد نموده ارث دهد، اما به برادری که از جهت ولادت برادر اوست ارث ندهد.»
دلائل الامامة /260 از جهم بن ابی جهمه از امام کاظم علیه السلام : «خدای تبارک و تعالی دو هزار سال پیش از خلق ابدان، ارواح را آفرید، و بعد از آن بود که بدنها را خلق کرد. پس آنان که در
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 836 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آسمان یکدیگر را شناختند در زمین نیز بشناسند، و آنان که در آسمان همدیگر را نشناختند در زمین نیز نشناسند.
چون قائم قیام کند برادر در دین را ارث دهد، ولی برادر در ولادت را نه، و این فرمودهی خداوند است: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ258... فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسَابَ بَینَهُمْ یوْمَئِذٍ وَلا یتَسَاءَلُونَ،259 به راستی که مؤمنان رستگار شدند... پس آنگاه که در صور دمیده شود، [دیگر] آن روز میانشان نسبت خویشاوندی وجود ندارد، و از یکدیگر نمیپرسند.»
خصال 1 /169 از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «چون قائم قیام کند به سه امر حکم خواهد کرد که احدی پیشتر حکم ننموده است: پیرمرد زناکار را میکشد، کسی را که زکات پرداخت نکند به قتل میرساند، و به برادر از برادرِ در اظله ارث میدهد.»
کافی 5 /132 از حسین شیبانی روایت میکند: «به امام صادق علیه السلام گفتم: مردی از دوستداران شما مال و خون بنیامیه را حلال میشمارد، و امانتی از آنان نزد اوست، امام علیه السلام فرمودند: امانتها را به صاحبان آن بدهید، اگرچه مجوسی باشند، زیرا این امر نخواهد بود تا آنکه قائم ما علیه السلام قیام کند و حلال شمارد و حرام شمارد.»
<h4>تحریم سود بردن مؤمن از برادر مؤمن خود</h4>
من لا یحضره الفقیه 3 /313 از سالم نقل میکند: «از امام صادق علیه السلام در مورد روایتی پرسیدم که میگوید: کسی که به گرو اطمینان بیشتری داشته باشد تا برادر مؤمن خویش، من از او بیزارم، امام علیه السلام فرمودند: این زمانی است که حق ظاهر شود و قائم ما اهلبیت قیام کند.
عرض کردم: روایت دیگری که میگوید: سود بردن مؤمن از مؤمن رباست؟ فرمودند: این زمانی است که حق ظاهر شود و قائم ما اهلبیت قیام کند. اما امروز عیبی ندارد به برادر مؤمن بفروشد و بر او سود کند.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 837 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>سختگیری بر عاصیان، زیرا به حرام نیازی ندارند</h4>
محاسن /87 از امام صادق علیه السلام : «دو خون در اسلام حلال است، ولی هیچ کس دربارهی آن دو به حکم خدا حکم نمیکند تا آنکه قائم ما قیام کند: زناکار همسر دار را سنگسار میکند و گردن کسی را که زکات نمیپردازد میزند.»
<h4>درندگان و موذیان آشتی میکنند و بیآزار میشوند</h4>
المستدرک 4 /514 از مجاهد از ابن عباس نقل میکند و صحیح میشمارد: «مهدی زمین را همان طوری که از ستم پر شده از داد میآکند، چارپایان و درندگان آرام میشوند، و زمین پارههای جگرش را بیرون میدهد.
گفتم: پارههای جگر زمین چیست؟ گفت: چیزهایی مانند اسطوانه از طلا و نقره.»
احتجاج 2 /290 از زید بن وهب جهنی نقل میکند: «هنگامی که در مدائن امام حسن علیه السلام را مجروح کردند نزد ایشان که دردمند بودند آمدم، عرض کردم: ای پسر پیامبر! مردم سرگردانند، رأی شما چیست؟ فرمودند: به خدا قسم چنین میبینم که معاویه برای من بهتر از این کسانی است که خود را شیعیان من میپندارند، اینان در صدد قتل من بودند، بار و بنهی مرا غارت کردند و اموالم را گرفتند...
عرضه داشتم: ای پسر رسولخدا! آیا شیعیان خود را بسان گوسفندان بدون چوپان رها میکنید؟ فرمودند: ای برادر جهینه! چه کنم، به خدا از مطلبی که معتمدین برایم آوردهاند آگاهم. امیرالمؤمنین علیه السلام روزی مرا شادمان دیدند و فرمودند: ای حسن! آیا شادمانی؟ چگونه خواهی بود آن زمان که پدرت را کشته بینی؟ چسان خواهی بود آن هنگام که بنیامیه و امیر بزرگ مری و گشاد معدهی آنان عهدهدار این امر شوند؟ همو که میخورد وسیر نمیشود، و در حالی میمیرد که نه در آسمان یاوری دارد و نه در زمین عذر پذیر. او بر غرب و شرق مستولی میشود، بندگان فرمانبردار او میشوند، حکومتش طولانی میگردد، به روش اهل بدعت و گمراهی رفتار میکند، حق و سنت رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم را میمیراند، اموال را در میان موالیان خود تقسیم و از کسانی که بدان شایستهترند منع میکند، در حکومت خود مؤمن را
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 838 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ذلیل و فاسق را نیرومند میسازد، ثروت را میان یاران خود میگرداند، و بندگان خدا را بردگان [خود] قرار میدهد.
در حکومت او حق کهنه و باطل آشکار شود. او کسی را که برای حق با او دشمنی کند میکشد، و کسی که در باطل از او پیروی کند را در دینش رها میگذارد.
چنین خواهد بود تا آنکه خداوند در آخرالزمان و به هنگام سختی روزگار و جهل مردم، مردی را مبعوث کند، با فرشتگانش او را یاری دهد، یاران او را مصون دارد، با نشانههایش او را نصرت دهد، او را بر اهل زمین پیروز گرداند تا آنکه به رغبت و یا کراهت همه به دین در آیند، زمین را از عدل، داد، نور و برهان بیاکند، عرض و طول سرزمینها مطیع او باشند، کافری نماند مگر آنکه بدو ایمان آرد و فاسدی نباشد جز آنکه صالح گردد. در حکومت او درندگان آرام شوند، زمین گیاهش را بیرون دهد، آسمان برکت خویش را فرو فرستد، گنجها برای او ظاهر گردد، و او چهل سال بر مشرق تا به مغرب حکم راند. خوشا به حال آنکه روزگار او را دریابد و سخن او را بشنود.»
<h4>بساط ظلم برای همیشه برچیده خواهد شد</h4>
حکومت اهلبیت علیهم السلام تا قیامت امتداد مییابد، و زمین از حجت خالی نمیشود مگر چهل روز پیش از قیامت، و آن زمانی است که اشراری که قیامت بر آنان به پا میشود به ریاست برسند.
کافی 1 /329 از عبد الله بن جعفر حمیری روایت میکند: «من و ابو عمرو رحمه الله 260 نزد احمد بن اسحاق بودیم، احمد بن اسحاق به من اشاره کرد تا از ایشان دربارهی جانشین سؤال کنم، من هم گفتم: ای ابا عمرو! میخواهم از شما در مورد مطلبی پرسش کنم، و البته که هیچ شکی در این رابطه ندارم؛ اعتقاد من این است که زمین از حجت خالی نمیشود، مگر چهل روز پیش از قیامت، آن هنگام است که حجت از میان برداشته، و در توبه بسته میشود، پس لم یَکُ ینْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیراً،261
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 839 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمیبخشد. اینان شرار خلق خداوند عزوجل هستند، و قیامت بر اینان بر پا میشود...»
و جناب عَمری رحمه الله آن را تأیید نمود و تأیید ایشان حجت است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 840 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 841 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل سی و یکم: آماده سازی برای غیبت</h3>
چگونگی آماده سازی امت برای غیبت
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 842 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم امت را برای تحمل غیبت آماده میکند</h4>
هنگامی که رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم امت را به قرآن و عترت توصیه کردند، به آنان فرمودند که خداوند خبر داده است این دو تا روز قیامت قرین و مستمرّند، و هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد.
مسند احمد 3 /17، 14، 26 و 59 از رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «نزدیک است من فراخوانده شوم و اجابت کنم، همانا من در میان شما دو شیء گران میگذارم؛ کتاب خدای عزوجل و عترتم، کتاب خدا ریسمانی است که از آسمان تا زمین کشیده شده و عترتم اهلبیت منند. لطیف خبیر به من خبر داده است که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا آنکه در کنار حوض بر من وارد شوند، پس بنگرید چگونه پس از من با آن دو رفتار میکنید.»
این حدیث نزد همه متواتر است، در منابع ما چنین آمده: «من دو امر را میان شما گذاردم، مادامی که بدان تمسک کردهاید هرگز دچار گمراهی نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم اهلبیتم، لطیف خبیر مرا خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا آنکه در کنار حوض نزد من آیند، بسان این دو - و دو انگشت مسبحه [یا همان سبابه] را کنار هم آوردند _، نه مانند این دو - و مسبحه و انگشت وسط را کنار هم گذاردند - تا یکی از دیگری پیش افتد، پس به این دو متمسک باشید تا نلغزید و گمراه نشوید، و از آنان پیش نیفتید که به گمراهی در افتید.»262
طبق تصریحات پی در پی رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم ، تعداد امامان علیهم السلام دوازده نفر میباشد، و خطّ امامت تا روز قیامت امتداد خواهد داشت و هرگز از قرآن جدا نخواهند شد، بدین ترتیب که دوازدهمین آنان، چونان خضر نبی علیه السلام و از سوی خدا، عمری طولانی خواهد داشت، و دورانی دراز از امت غائب خواهد شد. و چون باز میگردد، مسیح علیه السلام برای یاری او در راستای اقامهی حکومت عدل الهی در عالم، فرود خواهد آمد.
او برنامهی جدید خود را برای زمین و اهالی آن به اجرا میگذارد، و زندگانی را وارد مرحلهای نوین خواهد نمود. پس از او نیز تا قیامت امامتِ عترت ادامه خواهد یافت.
رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز امت را برای تحمل این مرحلهی طولانی آماده میسازند. ایشان بر امت اتمام
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 843 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
حجت میکنند و خبر از ظلمها و ستمهایی که بر سر اهلبیت و عترت میآید میدهند. از مؤمنان میخواهند در مقابل ستمهای حکومتها نسبت به اهلبیت و شیعیان بردبار باشند، آنان را برای پذیرش غیبت دوازدهمین امامشان علیه السلام مهیا میکنند و به ظهور امید میدهند، هر چند زمان غیبت به درازا انجامد. در راستای همین غیبت، احادیث متعددی از آن حضرت و امامان علیهم السلام رسیده است.
<h4>حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بسان ذوالقرنین، پس از غیبت ظهور میکند</h4>
کمال الدین 2 /394 از جابر بن عبد الله انصاری از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «ذوالقرنین بندهی صالحی بود که خداوند عزوجل او را حجت بر بندگان خویش قرار داد. او قوم خود را به خدا دعوت کرد و به تقوای الهی فرمان داد. آنان بر [یک طرف] سر او کوفتند و او مدت زمانی ناپدید شد، چنانکه گفتند: مرد، هلاک شد، [اگر زنده است،] در کدام وادی سیر میکند؟ پس از مدتی نزد قومش بازگشت، و آنان بر طرف دیگر سر او زدند. و در میان شما کسی است که بر سنت اوست263.
خداوند عزوجل به ذوالقرنین در زمین قدرت داد، و از هر چیزی سببی برای او قرار داد، و او به مغرب و مشرق رسید.
خداوند تبارک و تعالی همان سنت را در قائم از فرزندان من جاری خواهد ساخت، او را به شرق و غرب زمین خواهد رساند، تا آنجا که چشمه یا موضعی در زمینی هموار و کوه نباشد که ذوالقرنین در آن گام نهاده جز آنکه او نیز در آن گام نهد.
خدای عزیز وجلیل گنجها و معادن زمین را برای او آشکار خواهد ساخت، و با رعب یاری خواهد نمود، پس به واسطهی او زمین را از عدل و داد مملو میسازد، آنسان که از ستم و جور پر شده است.»
الخرائج و الجرائح 2 /930 از امام محمد باقر علیه السلام روایت میکند که فرمودند: «ذوالقرنین
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 844 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
عبد صالحی بود که با خدای سبحان اخلاص پیشه کرد، خداوند هم برای او خیرخواهی نمود، و ابر به تسخیر او در آمد، و زمین برایش درنوردیده شد، و نور چنان برایش امتداد یافت که شب به مانند روز میدید.
خداوند متعال ابرها را به تسخیر امامان حق نیز در آورده است، و آنها را برای مصالح مسلمین و از بین بردن اختلافات به مشرق و مغرب میبرد، و مهدی نیز اینچنین است، از این رو صاحب المرأی والمسمع264 نام دارد. او نوری دارد که اشیاء را از دور همانند نزدیک میبیند، و [صداها را] از دور مانند نزدیک میشنود. او در تمام دنیا گاه بر روی ابر و گاه بر باد سیر میکند، زمین برایش درنوردیده میشود، و بلایا را در شرق و غرب از بندگان و بلاد دور میکند.»
نگارنده: این حدیث از عظمت آنچه خداوند در اختیار ذوالقرنین قرار داده بود، و نیز زندگانی امامان علیهم السلام و اینکه آنان به قدرت خدا، برای مصالح مسلمین و اصلاح امور آنها به شرق و غرب میروند، پرده بر میدارد.
<h4>غیبتی چون غیبت حضرت موسی علیه السلام </h4>
کمال الدین 1/145 از امیرالمؤمنین از رسولخدا علیهما السلام روایت میکند: «زمانی که وفات حضرت یوسف علیه السلام فرا رسید، شیعیان و اهلبیت خود را جمع نمود، حمد و ثنای خدا را به جای آورد، و در ادامه از اوضاع سختی که آنان را فرا خواهد گرفت سخن راند، مردان در آن کشته میشوند، شکم زنان باردار دریده و کودکان ذبح میشوند، تا آنکه خداوند به قائمِ از نسل لاوی بن یعقوب حق را آشکار کند. او مردی است گندمگون و بلند قامت - و دیگر اوصاف او را یاد کرد _، پس به او تمسک کنید.
غیبت رخ داد و اوضاع سخت برای بنیاسرائیل پیش آمد. آنان چهارصد سال در انتظار قیام کننده به سر بردند. زمانی که بشارت ولادت او را به آنان دادند و نشانههای ظهور او را مشاهده نمودند، بلا شدت یافت و با چوب و سنگ بر آنها هجوم آوردند. آنها در طلب
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 845 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
فقیهی که با سخنانش آرام میشدند رفتند، ولی او خود را مخفی نمود. کسی را به نزد او فرستاده گفتند: ما به سخنان شما بود که در سختی آرامش مییافتیم.
او هم آنان را به صحرایی برد و نشست و برایشان دربارهی قیام کننده و وصف او گفت و ظهور او را نزدیک دانست، و این در شبی مهتابی بود.
آنان در این حال بودند که موسی علیه السلام با سنّی کم آمد. او برای تفریح از خانهی فرعون خارج شده بود. او از همراهان فاصله گرفت و نزد اینان آمد. سوار بر استری بود و ردایی ابریشمی در بر د اشت. چون نگاه آن فقیه به او افتاد با اوصاف او را شناخت. برخاست و بر گامهای موسی افتاد، آنها را بوسه داد و گفت: سپاس خدایی را که مرا نمیراند تا آنکه تو را به من نمایاند. هنگامی که پیروان این صحنه را دیدند، دانستند او مقصود آنهاست و به شکرانهی خدای عزوجل بر زمین افتادند. تنها مطلبی که گفت این بود: امید آن دارم که خدا در فرج شما شتاب بخشد، و غائب شد.
او به شهر مدین رفت و مدتی نزد شعیب ماند. غیبت دوم بر آنها سخت تر از نخستین بود و پنجاه و چند سال به طول انجامید.
بلا شدت گرفت و آن فقیه پنهان شد. بنیاسرائیل برای او پیغام فرستادند: ما صبری بر خفای تو نداریم. پس او به صحرا رفت و آنان را فرخواند، دلهایشان را آرام کرد، و خبر داد که خدای عزوجل بدو وحی کرده است: فرج آنها بعد از چهل سال خواهد بود. آنان یک صدا گفتند: الحمد لله، خداوند عزیز و جلیل وحی نمود: بگو: به خاطر این الحمد لله، آن را سی سال قرار دادم، آنان صدا زدند: هر نعمتی از سوی خداست، خدا وحی کرد: به آنان بگو: بیست سال قرار دادم، گفتند: تنها آورندهی خیر خداست، وحی فرمود: بگو: ده سال، آنها صدا زدند: تنها خداست که بدی را دفع میکند، خداوند بدو وحی نمود: به آنها بگو: بمانید که اذن فرجتان را دادم.
آنان در این حال بودند که موسی علیه السلام سوار بر الاغی آمد. فقیه خواست راه شناخت موسی را به آنان بفهماند، موسی آمد و نزد آنها توقف کرد و بر آنها سلام نمود، فقیه گفت: نامت چیست؟ فرمود: موسی، او گفت: پسر که؟ فرمود: پسر عمران، گفت: او پسر کیست؟ فرمود:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 846 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پسر قاهث بن لاوی بن یعقوب، گفت: چه آوردهای؟ فرمود: رسالت از جانب خدای عزوجل. در این هنگام فقیه برخاست و دست موسی را بوسید و او در میان آنها نشست، دلهایشان را آرام کرد، فرمان خود را گفت و جدا شد. فاصلهی بین آن وقت و فرج و گشایش آنان با غرق شدن، فرعون چهل سال بود.»
نگارنده: برخی با استناد به این حدیث، بر این باورند که دعای مؤمنان، استقامت و سطح ایمان آنان، ممکن است زمان ظهور را پیش اندازد.
لکن در پاسخ این باور میگوییم: ظهور حضرت موسی علیه السلام در ظاهر و در دید منتظران او بود که پیش افتاد، ولی در حقیقت و در علم خدا چنان است که در آیهی شریفه آمده است: وَلِکلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یسْتَقْدِمُونَ،265 و برای هر امّتی اجلی است، پس چون اجلشان فرا رسد، نه [میتوانند] ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش.
حتی اگر هم بپذیریم که مردم در شتاب بخشیدن به ظهور حضرت موسی علیه السلام نقش داشتهاند، باز نمیتوان آن را با قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مقایسه نمود، چرا که این وعدهای است که خداوند زمان آن را از ازل رقم زده است، همان که به فرشتگان فرمود: إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ،266 من چیزی میدانم که شما نمیدانید.
یعنی به انسان اجازه میدهم که در زمین حکومت کند، اگرچه به فساد و خونریزی بپردازد، لکن تا زمانی محدود که پس از آن عدالت گسترده و ستم برچیده میشود.
دیگر آنکه فایدهی دعا برای تعجیل فرج - که بدان فرمان داده شدهایم - به خود ما بازمیگردد، چنانکه در توقیع صحیح اسحاق بن یعقوب آمده است که حضرت فرمودند: و برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید، که آن فرج شماست.267
با این حساب این اعتقاد که دعا برای تعجیل فرج، موعد ظهور را سالها و حتی لحظاتی شتاب میبخشد، مشکل خواهد بود. لذا میشاید که در این رابطه توقف نمود.268
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 847 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>غیبت و شباهت به عزیر نبی علیه السلام </h4>
غیبت شیخ طوسی /260 از مؤذن مسجد احمر نقل میکند: «از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا در کتاب خدا مثالی برای قائم علیه السلام آمده است؟ فرمودند: آری، آیهی صاحب الاغ که خدا او را صد سال میراند، سپس زنده نمود.»
همان از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «مَثَل امر [ظهور] ما در کتاب خدا مثل صاحب الاغ است، خدا او را یکصد سال میراند، سپس زنده نمود.»269
<h4>اهلبیت من بسان ستارگان آسمانند، هر ستارهای از دیده رود، دیگری طلوع میکند</h4>
غیبت نعمانی /16 و 155 از امام صادق از پدرانش علیهم السلام از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت میکند: «مَثَل اهلبیت من مَثَل ستارگان آسمان است که هرگاه ستارهای غائب شود، ستارهای آشکار گردد، تا آنکه ستارهای از آنها طلوع کند و شما دیده به او دوزید و با انگشتان بدو اشارت کنید، و ملک الموت به سراغ او بیاید و او را ببرد.
آنگاه شما مدتی درنگ خواهید کرد، و پسران عبد المطلب یکسان شوند [و نتوانید امامتان را تشخیص دهید] و هیچ یک از دیگری شناخته نشود. آن هنگام است که ستارهتان جلوه میکند، پس حمد خدا را به جا آورید و او را بپذیرید.»
جامع المسانید و السنن 5 /440: «ستارگان امان آسمانند، و اهلبیتم امان امت من.»
مسند شمس الاخبار 1 /133 از ابو شعبه از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : «مثل اهلبیت من در امتم مثل ستارگان است، هرگاه ستارهای ناپدید شود ستارهای طلوع میکند.»
البرهان /40 از ابن عباس از آن حضرت: «یا علی! من شهر دانشم و تو درِ آنی... مثل تو و امامان از فرزندانت پس از من مثل کشتی نوح است، هرکه بر آن سوار شد نجات یافت و هرکه سرپیچی کرد غرق شد. مثل شما مثل ستارگان است که تا روز قیامت چون ستارهای غائب شود، ستارهای طلوع نماید.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 848 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
تیسیر المطالب /129 از نصر بن حماد میآورد: «هنگامی که ابراهیم بن عبد الله بن حسن بن حسن علیه السلام ظهور کرد شعبه گفت: رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: مثال اهلبیت من در امتم مثال ستارگان است، هرگاه یکی ناپدید گردد، ستارهای آشکار شود.»
نگارنده: عالمان حدیث روایت اصحابی کالنجوم [یاران من مانند ستارگانند] را دروغ و جعلی میشمارند، زیرا رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم این مطلب را در مورد اهلبیت علیهم السلام فرمودند، ولی برخی راویان آن را برای صحابه ساختند.
<h4>حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و غیبت، عهدی الهی به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم </h4>
کمال الدین 1 /51 از امیرالمؤمنین از پیامبر اکرم علیهما السلام نقل میکند: «سوگند به آنکه مرا به حق به بشارت فرستاد، قائم از فرزندان من بر اساس عهدی از جانب او [خدا] به من غائب خواهد شد، تا آنجا که اکثر مردم گویند: خدا هیچ نیازی به آل محمد ندارد، و دیگران در ولادت او شک کنند. پس هرکه آن زمان را یافت، دینش را نگاه دارد، و برای نفوذ شیطان به وسیلهی تردید راهی در خود قرار ندهد که او را از روش من دور و از دینم بیرون کند، زیرا او پیشتر پدر و مادرتان را از بهشت بیرون برد، و خداوند عزوجل شیاطین را اولیای کسانی قرار داده است که ایمان نمیآورند.»
همان 1 /253 از جابر بن عبد الله انصاری نقل میکند: «هنگامی که خدا این آیه را نازل کرد: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمر مِنْکمْ،270 ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید، من گفتم: یا رسول الله! خدا و رسولش را شناختیم، اولیای امر که خداوند اطاعت آنها را قرین اطاعت شما قرار داده کیانند؟
فرمودند: ای جابر! آنان جانشینان من و امامان مسلمین بعد از من هستند، نخستین آنها علی بن ابی طالب است، سپس حسن و حسین، بعد علی بن الحسین و آنگاه محمد بن علی که در تورات به باقر معروف است و تو - ای جابر! - او را درک خواهی کرد، قرار دارند،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 849 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پس چون او را دیدی سلام مرا برسان.
سپس صادق جعفر بن محمد است، آنگاه موسی بن جعفر، بعد علی بن موسی، در ادامه محمد بن علی، سپس علی بن محمد، و آنگاه حسن بن علی قرار دارند. در ادامه همنام و هم کنیهی من حجت خدا در زمین و باقی گذاردهی او در بندگان پسر حسن بن علی خواهد بود، همو که خداوند - تعالی ذکره - بر دستان او مشارق و مغارب زمین را فتح خواهد کرد. اوست که از شیعیان و اولیایش غائب میشود، غیبتی که در آن تنها کسی که خدا دلش را برای ایمان آزموده است، بر اعتقاد به امامت او استوار خواهد ماند.
عرضه داشتم: ای فرستادهی خدا! آیا او در دوران غیبت برای شیعیانش نفعی خواهد داشت؟ فرمودند: آری، قسم به آنکه مرا به نبوت مبعوث نمود، در غیبت از نور او روشنائی میگیرند و از ولایتش نفع میبرند، مانند بهره وری مردم از خورشید اگرچه ابر آن را پوشانده باشد.
ای جابر! این از سرّ مکنون و دانش مخزون خداست، آن را از ناشایستان کتمان کن.»
همان 1 /207 از سلیمان بن مهران اعمش از امام صادق از پدر از جدّشان امام سجاد علیهم السلام نقل میکند: «ما امامان مسلمین، حجتهای خدا بر عالمین، آقایان مؤمنین، پیشوایان روی و دست و پا سفیدان [اعضای وضو]271 و سروران مؤمنین هستیم.
ما امان اهل زمین هستیم، همانگونه که ستارگان امان اهل آسمانند. ما کسانی هستیم که خداوند آسمان را به وسیلهی ما نگاه داشته تا بر زمین نیفتد مگر به اذن او، و به ما زمین را نگاه داشته که اهلش را تکان ندهد.
تنها به ماست که باران میبارد، رحمت میگسترد و برکات زمین خارج میشود. اگر کسی از ما در زمین نبود، اهل خود را فرو میبرد.
از زمانی که خدا آدم را آفرید، زمین از حجت خدا که ظاهر و مشهور باشد و یا غائب و پنهان، خالی نبوده است، و تا روز قیامت هم از حجت خالی نخواهد شد، و اگر چنین نبود خدا پرستش نمیشد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 850 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
سلیمان گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: مردم چگونه از حجت غائب پنهان بهره میبرند؟ فرمودند: همانسان که از خورشید زمانی که ابر آن را بپوشاند، بهره میبرند.»
<h4>غیبت امام علیه السلام به سبب ظلم اهل زمین</h4>
غیبت نعمانی /141 از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «یک روایت که آن را بفهمی، بهتر از نقل ده روایت است. برای هر حقّی حقیقتی است و هر [اعتقاد] درستی نوری دارد. آنگاه فرمودند: به خدا سوگند ما کسی از شیعیانمان را فقیه به حساب نمیآوریم، مگر پس از آنکه برای او سخنی با رمز و کنایه گفته شود و او آن را بفهمد.
امیرالمؤمنین علیه السلام بر منبر کوفه فرمودند: در پشت سر شما فتنههایی تاریک و کور خواهد بود که تنها نُوَمه از آن نجات یابند، گفته شد: یا امیرالمؤمنین علیه السلام نومه چیست؟ فرمودند: کسی است که مردم را میشناسد، ولی مردم او را نمیشناسند.
و بدانید زمین از حجت خدای عزوجل خالی نخواهد بود، ولی خدا خلق خود را از او نابینا میکند، و این بابت ظلم و جور آنان و زیاده روی آنان بر خودشان است، و اگر زمین یک لحظه از حجت خدا خالی شود، اهلش را فرو میبرد.
حجت خدا مردم را میشناسد ولی آنها او را نمیشناسند، همانگونه که یوسف مردم را میشناخت ولی آنان او را نمیشناختند، سپس این آیه را تلاوت کردند: یا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلا کانُوا بِهِ یسْتَهْزِئُونَ،272 دریغا بر این بندگان! هیچ فرستادهای بر آنان نیامد مگر آنکه او را ریشخند میکردند.»
<h4>یکی از علل اساسی طولانی شدن غیبت</h4>
تفسیر قمی 2 /316 روایت میکند: «مردی به امام صادق علیه السلام گفت: آیا حضرت علی علیه السلام بدنی قوی نداشت و در فرمان خدا محکم نبود؟ حضرت فرمودند: آری، او گفت: پس چرا دشمنان را از خود دفع نکرد؟ ایشان فرمودند: حال که پرسیدی جواب را دریاب، آیهای در
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 851 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کتاب خدا او را بازداشت.
آن شخص دربارهی آن آیه پرسید و امام علیه السلام فرمودند: لَوْ تَزَیلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً،273 اگر [کافر و مؤمن] از هم متمایز میشدند، قطعاً کافران را به عذاب دردناکی معذّب میداشتیم.
خداوند در اصلاب گروهی کافر و منافق، ودیعتهایی با ایمان داشت، لذا حضرت علی علیه السلام پدران را نکشت تا ودایع خارج شوند، پس چون آنها خارج شدند، پیروز شد و آنها [دشمنان] را کشت. قائم ما اهلبیت نیز چنین است، او ظهور نمیکند تا آنکه ودیعتهای خدا خارج شوند. پس چون خارج شوند، پیروز شده آنها [دشمنان] را خواهد کشت.»274
<h4>نهمین نفر از صلب امامحسین علیه السلام غائب میشود</h4>
کفایة الاثر /120 از عمار بن یاسر روایت میکند: «در برخی غزوهها همراه رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم بودم. امیرالمؤمنین علیه السلام پرچمداران را کشته و جمعیت دشمن را پراکنده بود، از جمله آنکه عمرو بن عبد الله جمحی و شیبة بن نافع را به هلاکت رسانده بود. من حضور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رسیدم و عرضه داشتم: یا رسول الله! درودهای خدا بر شما باد، علی در راه خدا جهاد کرده و حقّ آن را به جا آورده است. ایشان در گفتاری طولانی که به فضل امیرالمؤمنین علیه السلام اختصاص داشت فرمودند: ای عمار! خداوند تبارک و تعالی با من عهد کرده است که از صلب حسین نه تن خواهند آمد و نهمین فرزند او از مردم غائب شود، و این فرمودهی خدای عزوجل است: قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکمْ غَوْراً فَمَنْ یأْتِیکمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ،275 بگو: به من خبر دهید، اگر آب [آشامیدنی] شما [به زمین] فرو رود، چه کسی آب روان برایتان خواهد آورد ؟
او غیبتی دراز مدت خواهد داشت که قومی در اثر آن [از حق] باز میگردند و [گروهی] دیگر باقی میمانند.
در آخرالزمان او خروج میکند و دنیا را از عدل و داد پر میسازد، و در راستای تأویل
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 852 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
قرآن پیکار میکند، آنگونه که من برای تنزیل آن جنگیدم، او همنام و شبیهترین مردم به من است.
ای عمار! پس از من فتنهای به وقوع خواهد پیوست، آن هنگام از علی و حزب او پیروی کن.»
کمال الدین 1 /287 از ابن عباس: «رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: همانا علی بن ابی طالب امام امت من و خلیفهی پس از من بر آنان است، و قائم منتظَر که خدا بدو زمین را از عدل و داد آکنده میسازد همانگونه که از ستم و بیداد مملو شده است، از فرزندان اوست. سوگند به آنکه مرا به حق به بشارت فرستاد کسانی که در دوران غیبت او بر اعتقاد به او استوار مانند، از کبریت احمر276 کمیابترند.
در این هنگام جابر بن عبد الله انصاری برخاست و عرضه داشت: ای فرستادهی خدا! آیا قائم از فرزندان شما غیبتی خواهد داشت؟ فرمودند: قسم به پروردگارم آری، وَلِیمَحِّصَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیمْحَقَ الْکافِرِینَ،277 و تا خدا کسانی را که ایمان آوردهاند خالص گرداند و کافران را نابود سازد.
ای جابر! این امری از امر خدا و سرّی از سرّ اوست که از بندگان او پوشیده شده، پس مبادا در آن تردید کنی، چرا که شک در امر خدای عزوجل کفر است.»
<h4>امیرالمؤمنین علیه السلام و سخن دربارهی ستارهی غائب</h4>
در فصل فتنههای متصل به ظهور روایت اصبغ بن نباته گذشت: «حضور حضرت امیر علیه السلام رسیدم و ایشان را دیدم که متفکرانه با چوبی بر زمین میزند، عرضه داشتم: یا امیرالمؤمنین! چه شده که شما را چنین میبینم، با حالت تفکر بر زمین میزنید؟ آیا به خلافت رغبت دارید؟ فرمودند: نه، به خدا سوگند که هیچ روزی نه در خلافت و نه در دنیا رغبت نداشتم، ولی در مولودی اندیشیدم که از نسل من و یازدهمین فرزندم خواهد بود. او همان مهدی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 853 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
است که زمین را از عدل و داد میآکند، همچنانکه از ستم و جور پر شده است.
برای او غیبت و حیرتی خواهد بود که گروههایی در آن گمراه شده و گروههایی دیگر رهنمون میشوند، گفتم: یا امیرالمؤمنین! این حیرت و غیبت چقدر به طول میانجامد؟ فرمودند: مدّتی. گفتم: آیا چنین خواهد شد؟ فرمود: آری، همانسان [و با همان قاطعیّت] که تو آفریده شدهای، و چگونه تو - ای اصبغ! - آن را درک کنی؟ آنان بهترینهای این امتند که با ابرار این عترت خواهند بود.
پرسیدم: پس از آن چه خواهد بود؟ ایشان فرمودند: آنگاه خداوند هر آنچه را بخواهد انجام خواهد داد، چرا که او بداءها، ارادهها، غایات و نهایاتی دارد.»278
کمال الدین 1 /302 از آن حضرت نقل میکند که بر فراز منبر کوفه فرمودند: «خدایا! زمینت ناگزیر است که حجتی از تو بر خَلقت داشته باشد که آنان را به دینت رهنمون کند و دانشت را به آنان بیاموزد، تا حجت تو از بین نرود و پیروان اولیایت - پس از آنکه بدو هدایتشان کردی - گمراه نگردند.
او هم یا آشکار است و اطاعت نمیشود، یا آنکه پنهان و منتظر است. اگر شخص او در حال هدایت مردم از آنها غائب شود،279 دانش و آداب او در دلهای مؤمنان استوار است، و بدان عمل میکنند.»
دلائل الامامة /251 از امام صادق علیه السلام : «مردی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و از به درازا انجامیدن دوران حکومت ستم گله کرد، ایشان بدو فرمودند: به خدا آنچه بدان امید دارید رخ نخواهد داد تا آنکه اهل باطل هلاک شوند، جاهلان از میان روند و پرهیزکاران ایمن گردند، مدتی کوتاه میگذرد تا آنکه [در تنگنا قرار گیرید و] برای یکی از شما به اندازهی موضع قدمش جا نباشد، و نزد مردم از مرداری نزد صاحبش بیارزشتر باشید. شما در این حال خواهید بود که یاری خدا و فتح بیاید، و این همان فرمایش خداست: حَتَّی إِذَا اسْتَیأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا،280 تا هنگامی که فرستادگان [ما] نومید شدند و [مردم] پنداشتند که به آنان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 854 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
واقعاً دروغ گفته شده، یاری ما به آنان رسید.»
غیبت نعمانی /140 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «در روزگار امیرالمؤمنین علیه السلام فرات فزون و لبریز شد، از این رو خود و دو پسرشان حسن و حسین علیهما السلام آمدند و از کنار ثقیف عبور کردند، آنها گفتند: علی آمده تا [فزونی] آب را بازگرداند.
ایشان فرمودند: بدانید! به خدا قسم من و این دو پسرم به قتل خواهیم رسید، و به طور حتم خدا مردی از فرزندان مرا در آخرالزمان خواهد فرستاد که خونخواهی ما کند. او برای تمییز اهل ضلالت غائب خواهد شد، تا جایی که نادان گوید: خدا هیچ نیازی به آل محمد ندارد.»
نهجالبلاغة /145 خطبهی 100: «سپاس خدایی را که فضل خود را در میان خلق گسترد، و دست او به سخاوت باز است، ما او را در تمامی امورش حمد میگوییم و برای رعایت حقوقش از او یاری میجوییم. گواهی میدهیم به اینکه الهی جز او نیست و محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست. او را فرستاد تا فرمانش را اظهار نماید و سخن به یاد او گوید. ایشان هم به امانت آن را به انجام رساند و راستکار [از میان] رفت و بیرق حق را در میان ما گذارد. هرکه از آن پیش افتد [از دین] خارج شود، و آنکه از آن سرپیچد نابود گردد، و هر کس بدان ملتزم باشد [به حق] ملحق شود.
راهنمای آن بیرق سخن بیدرنگ نمیگوید، با شتاب نمیایستد، و چون ایستاد سریع است. پس چون شما فرمانبردار او باشید و با انگشتهایتان بدو اشاره کنید [و او را بزرگ دارید]، مرگ او را در رسد و ببرد. پس از او آن مقدار که خدا بخواهد درنگ کنید تا آنکه خدا کسی را برایتان بفرستد که شما را گرد آورد و پراکندگیتان را به انضمام مبدّل سازد. پس در آنکه [شایستگی دارد، ولی به جهت نبود شرائط لازم] نیامده [برای امارت] طمع نکنید [و اصرار ننمایید]، و از آنکه پشت کرده نومید نشوید، زیرا آنکه پشت کرده شاید یکی از دو پایش بلغزد [و برخی شرائط لازم حاصل نباشد،] ولی دیگری استوار ماند [و برخی شرائط حاصل باشد]، آنگاه هر دو باز گردند و استوار شوند.
بدانید! مَثَل خاندان محمد صلی الله علیه وآله وسلم مثل ستارگان آسمان است، اگر ستارهای فرود آید و پنهان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 855 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
شود دیگری طلوع میکند، پس گویا نیکیهای خدا در میان شما کامل شده، و آنچه را امید دارید به شما نمایانده است.»
ابن میثم بحرانی در شرح نهجالبلاغة 3 /6 خطبهی 97281 مینویسد: «این فصل دربردارندهی مطالبی چند است: آگاهی دادن از امامان پسین علیهم السلام ، تعلیم نحوهی رفتار مردم با آنان، امید بخشیدن به مردم با ظهور امامانی از آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم یکی پس از دیگری، وعدهی تکامل احسان الهی به وسیلهی ظهور امام منتظَر که آنان آرزومند اویند...
[وی در شرح جملهی آخر مینگارد:] این سخن به لطف و امتنانی که خدا با ظهور امام منتظَر در حق آنان میکند، و به وجود ایشان احوال آنها را سامان میدهد، اشاره دارد.
در اثنای برخی خطبههای امام علیه السلام به مطالبی پیرامون جریاناتی که پس از ایشان رخ میدهد برخوردم، مطالبی که به شرحی برای این خطبه میماند، و آن این است:
ای قوم! به یقین بدانید جاهلیت شما که قائم ما با آن مواجه میشود، کمتر از آن جاهلیت شما که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با آن روبرو شد نیست، زیرا آن روز تمامی امت درگیر جاهلیت بودند، مگر کسی که خدا بر او رحم کرد، پس شتاب ننمایید که هراس شتابان به سراغتان آید، و بدانید مدارا مبارک است و در درنگ بقا و راحتی است، و امام نسبت به آنچه انکار میکند داناتر است.
قسم به جانم او قاضیان بد را از شما بر خواهد کند، ریاکاران را بر خواهد گرفت، امیران ستمکار را کنار خواهد زد، زمین را از هر فریبکاری پاک خواهد گرداند، در میان شما به عدل رفتار خواهد نمود، و ترازوی مستقیم را در میان شما به پا خواهد داشت.
زندگان شما آرزوی بازگشت مردگانتان را خواهند نمود...»
شرح نهجالبلاغة ابن ابی الحدید 7 /94 ذیل این فقره از سخنرانی امام علیه السلام : خدا کسی را برایتان بفرستد که شما را گرد آورد و پراکندگیتان را به انضمام مبدّل سازد، مینویسد: «مقصود کسی از اهلبیت علیهم السلام است. این سخن اشاره به مهدی است که در آخرالزمان ظهور میکند. اصحاب ما [معتزله] بر این باورند که او امروز موجود نیست و بعدها به وجود خواهد آمد، ولی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 856 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
شیعیان معتقدند او هم اکنون موجود است.»
احتجاج 1 /251 روایت میکند: «زندیقی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و گفت: اگر اختلاف و تناقض در قرآن نبود، هر آینه به دین شما درمیآمدم، حضرت در فرمایشی مفصل فرمودند: بدان! زمانی بر این مردم فرا خواهد رسید که حق پوشیده باشد و باطل ظاهر و مشهور، و این هنگامی است که نزدیکترین مردم به آنها دشمنترین آنان نسبت به حق باشد، وعدهی حق نزدیک شود، الحاد بالا گیرد و فساد آشکار گردد، هُنَالِک ابْتُلِی الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِیداً،282 آنجا [بود که] مؤمنان در آزمایش قرار گرفتند و سخت تکان خوردند. و کافران اسامی اشرار را بر آنان نهند، پس تلاش مؤمن در آن خواهد بود که خونش را از نزدیکترین مردم به خود حفظ کند. آنگاه است که خداوند فرج اولیایش را فرو میفرستد و صاحب الامر بر دشمنانش غالب میگردد.»
غیبت نعمانی /156 از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند: «صاحب این امر از فرزندان من است، هموست که گفته میشود: مرد یا هلاک شد، نه، بلکه در کدامین وادی سیر میکند.»
<h4>امام حسن مجتبی علیه السلام : خداوند عمر او را در غیبت طولانی میگرداند،آنگاه به قدرت خود او را آشکار میسازد</h4>
کمال الدین 1 /315 از ابو سعید عقیصا نقل میکند: «هنگامی که امام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد، مردم نزد ایشان آمدند و برخی نیز زبان به ملامت گشودند، ایشان فرمودند: افسوس بر شما، نمیدانید چه کردم، به خدا سوگند کار من برای شیعیانم از هر آنچه خورشید بر آن طلوع کرده یا غروب نموده بهتر است.
آیا نمیدانید من به تصریح رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم ، امام واجب الاطاعهی شما و یکی از دو آقای جوانان اهل بهشتم؟ گفتند: آری، فرمودند: آیا ندانستید که خضر وقتی کشتی را سوراخ کرد، دیوار را به پا داشت، و آن پسر را کشت، این امور خشم موسی بن عمران را به همراه داشت، زیرا وجه حکمت آن برایش پوشیده بود، در حالی که نزد خداوند - تعالی ذکره - حکمت
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 857 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
و صواب بود؟
آیا ندانستید که هیچ یک از ما نیست مگر آنکه بیعت طاغوت زمانش را بر گردن دارد، مگر قائم که روح الله عیسی بن مریم پشت سر او نماز میگزارد؟ خدای عزوجل ولادت او را مخفی و شخص او را غائب مینماید، تا وقتی که خروج میکند، بیعت هیچ کسی بر گردنش نباشد. او نهمین تن از فرزندان برادرم حسین میباشد و فرزند بانوی کنیزان. خدا عمر او را در غیبتش طولانی میگرداند، سپس به قدرت خود او را در چهره جوانی کمتر از چهل سال آشکار مینماید. این برای آن است که بدانند خداوند بر همه چیز تواناست.»
<h4>امامحسین علیه السلام : میراث آنکه غائب میشود را تقسیم میکنند، در حالی که زنده است!</h4>
پیشتر احادیثی گذشت از جمله: کمال الدین 1/317 از امامحسین علیه السلام نقل میکند که فرمودند: «قائم این امت، نهمین تن از فرزندان من است. اوست که غیبت میکند و هموست که زنده است و میراثش تقسیم میشود.»
<h4>امام زین العابدین علیه السلام : قائم ما دو غیبت دارد</h4>
کمال الدین 1 /323 از امام سجاد علیه السلام روایت میکند: «این آیه دربارهی ما نازل شد: وَأُولُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کتَابِ اللهِ،283 و خویشاوندان نسبت به یکدیگر [از دیگران] در کتاب خدا سزاوارترند. و در مورد ما فرود آمده است: وَجَعَلَهَا کلِمَةً بَاقِیةً فِی عَقِبِهِ،284 و آن را در فرزندان خود گفتاری جاودان کرد. و امامت تا روز قیامت در نسل حسین بن علی بن ابی طالب است.
قائم ما دو غیبت دارد که یکی از دیگری طولانیتر است... زمان دیگری چنان به درازا میکشد که اکثر معتقدان این امر از آن بازگردند. پس تنها کسی که یقینش محکم و معرفتش
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 858 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
صحیح باشد، در درون خود ایرادی بر حکم ما نگیرد و تسلیم ما اهلبیت باشد، بر آن استوار خواهد ماند.»
<h4>امام باقر علیه السلام : چگونه خواهید بود آن هنگام که خداوند ستارهتان را ناپدید کند؟</h4>
کافی 1 /338 از معروف بن خربوذ از امام باقر علیه السلام روایت میکند: «ما همانند ستارگان آسمان هستیم که هرگاه ستارهای ناپدید گردد، ستارهای آشکار شود، تا آن زمان که با انگشتانتان اشاره کنید و گردنهایتان را بالا گیرید، خداوند ستارهتان را پنهان خواهد ساخت. آنگاه پسران عبد المطلب یکسان شوند و هیچ یک از دیگری شناخته نشود. پس آن زمان که ستارهتان طلوع کرد، پروردگارتان را سپاس گزارید.»
کمال الدین 1 /329 مشابه آن را نقل میکند و در آن آمده است: «به امام باقر علیه السلام گفتم: مرا از خود بیاگاهانید، فرمودند: ... چون پسران عبد المطلب یکسان شوند و هیچ یک از دیگری شناخته نشود، خداوند عزوجل امامتان را آشکار سازد، پس حمد خدای عزوجل را به جای آورید. او میان دو امر سخت و آرام مخیر میشود، من گفتم: فدایت شوم، کدامیک را بر میگزیند؟ فرمودند: سخت را بر آرام اختیار میکند.»
همان 1 /330 از جابر جعفی از ایشان نقل میکند: «زمانی بر این مردم فرا میرسد که امامشان غائب شود. پس خوشا به حال کسانی که در آن زمان بر امر ما استوار مانند. کمترین پاداش آنها آن است که خداوند جل جلاله ندایشان میکند: مردان و زنان بندهی من! به سرّ من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق نمودید، پس به پاداش نیک شادمان باشید. شما به حق بندگان منید، تنها از شما میپذیرم، و شما را مورد عفو و غفران خویش قرار میدهم، به خاطر شما بر بندگانم باران میبارم و بلا را از آنان باز میدارم، و اگر شما نبودید عذابم را بر آنان فرو میفرستادم.
جابر گوید: عرضه داشتم: ای پسر رسولخدا! بهترین عمل مؤمن در آن زمان چیست؟ فرمودند: نگاهداری زبان و نشستن در خانه.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 859 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
غیبت نعمانی /154 از ابو الجارود از ایشان نقل میکند: «ای ابو الجارود! چون فلک به گردش در آید و بگویند: او مرد یا هلاک شد، [اگر زنده است،] در کدام وادی سیر میکند، و کسی که خواهان اوست گوید: چسان او ظاهر میشود در حالی که استخوانهایش پوسیده است، در آن هنگام امید او را داشته باشید، پس چون خبر او را شنیدید، اگرچه چهار دست و پا و بر روی برف به سراغش بروید.»
همان /171 از ابراهیم بن عمر یمانی از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «صاحب این امر دو غیبت خواهد داشت.
و نیز شنیدم فرمودند: قائم قیام نمیکند، در حالی که بیعت احدی بر گردنش باشد.»
همان /173 از محمد بن مسلم از آن حضرت: «قائم دو غیبت دارد، در یکی از آن دو گویند: از بین رفت، و معلوم نیست در کدامین وادی سیر میکند.»
همان /176 از زراره از ایشان: «قائم غیبتی خواهد داشت و خانوادهاش285 او را انکار خواهند نمود! عرض کردم: چرا غیبت میکند؟ فرمودند: میهراسد - و به شکم خود اشاره کردند286 - .»
همان /177 از ایشان روایت میکند: «آن پسر پیش از قیام غیبتی خواهد داشت، و اوست که به دنبال میراثش هستند.»
کفایة الاثر /248 روایت میکند: «کمیت بن ابی مستهل گوید: نزد امام باقر علیه السلام رسیدم و عرضه داشتم: ای پسر پیامبر! در مورد شما چند بیتی سرودهام، آیا رخصت میدهید آن را بخوانم؟ فرمودند: در ایام البیض هستیم، عرض کردم: اشعارم فقط در مورد شماست، و رخصت دادند، من هم شروع کردم به خواندن:
أضحکنی الدهر و أبکانی و الدهر ذو صرف و ألوان
لتسعة بالطف قد غودروا صاروا جمیعاً رهن أکفان
روزگار مرا خنداند و گریاند، و روزگار چهرهها و رنگهای مختلفی دارد
این به خاطر نه تنی بود که کشته و در کربلا رها شدند
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 860 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
هم امام باقر و هم امام صادق علیهما السلام گریستند و صدای گریهی دختری را از پشت پرده شنیدم، به اینجا که رسیدم:
و ستة لا یتجاری بهم بنو عقیل خیر فتیان
ثمّ علی الخیر مولاکم ذکرهم هیّج أحزانی
و شش تن که همانندی ندارند، پسران عقیل که بهترین جوانان بودند
سپس علیّ الخیر امامتان، یاد آنان غمهای مرا تهییج کرد
ایشان گریستند و فرمودند: هر کسی که ما را یاد کند یا در حضور او یاد شویم، و از چشمانش - گرچه - به قدر بال پشهای اشک بیرون آید، خداوند خانهای در بهشت برایش بنا خواهد کرد، و آن اشک را حائل میان او و آتش قرار خواهد داد.
وقتی به این ابیات رسیدم:
من کان مسروراً بما مسّکم أو شامتاً یوماً من الآن
فقد ذللتم بعد عزّ فما أدفع ضیماً حین یغشانی
آنکه از آنچه بر سر شما آمده، مسرور و خرسند شود - چرا که شما پس از عزّتمندی به ذلّت دچار شدید _، از این رو چون ستمی بر من وارد آید، آن را دفع نخواهم کرد
امام علیه السلام دست مرا گرفته صدا زدند: خدایا! گناهان پیشین و پسین کمیت را بیامرز.
وقتی به این بیت رسیدم:
متی یقوم الحقّ فیکم متی یقوم مهدیّکم الثانی
چه زمان حق در میان شما قیام میکند، چه زمانی دومین مهدی شما287 قیام مینماید؟
ایشان فرمودند: سریعاً، اگر خدا بخواهد، سریعاً. آنگاه افزودند: ای ابا مستهل! قائم ما نهمین تن از فرزندان حسین است، امامان بعد از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم دوازده نفر هستند، و او قائم است.
عرضه داشتم: آقای من! این دوازده تن کیانند؟ فرمود: نخستین آنان علی بن ابی طالب است، پس از ایشان حسن و حسین، بعد از حسین علی بن الحسین و من هستیم، و پس از
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 861 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
من این است - و دست خود را بر شانهی جعفر گذاشتند - .
گفتم: پس از او چه کسانی خواهند بود؟ فرمودند: پسرش موسی، پس از او هم پسرش علی، بعد از علی پسر او محمد، بعد از او پسرش علی و بعد از علی پسرش حسن - که پدر قائمی است که خروج میکند و دنیا را از عدل و داد میآکند، و سینههای شیعیان ما را شفا میبخشد - خواهند بود.
عرض کردم: ای پسر پیامبر! چه زمان خروج خواهد کرد؟ فرمودند: همین سؤال را از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم پرسیدند و ایشان فرمودند: او مانند قیامت است که تنها ناگهانی به سراغتان میآید.»
<h4>امام صادق علیه السلام : چرا انکار میکنند که خداوند عمر مهدی را طولانی گرداند؟!</h4>
غیبت نعمانی /172 از حازم بن حبیب نقل میکند: «نزد امام صادق علیه السلام رفتم و عرضه داشتم: خداوند شما را سامان دهد، پدر و مادرم از دنیا رفتند و حج به جا نیاوردند، و خداوند به من روزی خوبی داده است، نظر شما دربارهی حج به نیابت از آنها چیست؟ فرمودند: این کار را انجام ده که به آنان میرسد، در ادامه فرمودند: ای حازم! صاحب این امر دو بار غائب خواهد شد که در بار دوم ظهور میکند، پس هرکه نزد تو آمد و گفت دست خود را از خاک قبر ایشان تکانده است، تصدیق نکن.»
همان /245 از خلاد بن صفار: «از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ فرمودند: نه، و اگر او را درک کنم، ایام زندگی خود را به خدمت او خواهم گذراند.»
غیبت شیخ طوسی /259: «نزد امام صادق علیه السلام از شگفتی و استبعاد سنیان در مورد غیبت امام مهدی علیه السلام و طول عمر ایشان سخن به میان آمد، فرمودند: چرا انکار میکنند که خداوند عمر صاحب این امر را طولانی کند، همانگونه که عمر نوح علیه السلام را طولانی کرد؟!»
دلائل الامامة /290 از زراره از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «قائم دو غیبت دارد که یکی طولانیتر از دیگری است.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 862 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کافی 1 /340 از مفضل بن عمر از حضرت صادق علیه السلام نقل میکند: «صاحب این امر دو غیبت خواهد داشت. در یکی از آن دو نزد اهلش باز میگردد، و در دیگری گفته میشود: هلاک شده است، [یا اگر زنده است،] در کدام وادی سیر میکند؟
عرض کردم: آن هنگام [اگر کسی خروج کرد و مدعی مهدویّت شد] چه کنیم؟ فرمودند: اگر کسی ادعای این امر را کرد، از او دربارهی اموری که کسی چون قائم [میتواند] پاسخ دهد، سؤال کنید.»
همان از ایشان روایت میکند: «قائم دو غیبت دارد: یکی کوتاه و دیگری بلند. در اولی تنها شیعیان خاص او از مکانش اطلاع دارند، ولی در آن دیگری تنها خادمان خاص ایشان.»
همان 1 /338 از مفضل بن عمر روایت میکند: «در حضور امام صادق علیه السلام بودم و در خانه کسان دیگری هم بودند. من پنداشتم امام علیه السلام غیر مرا خطاب کردند، ایشان فرمودند: به خدا قسم صاحب این امر، از شما غائب و پنهان میشود تا آنکه گفته شود: او مرد، هلاک شد، در کدام وادی سیر میکند؟ شما بسان کشتیها که امواج دریا آنها را واژگون میکنند، واژگون خواهید شد، پس تنها کسی نجات خواهد یافت که خدا از او پیمان گرفته، ایمان را در دل او نوشته و او را با روحی از جانب خود تأیید نموده باشد.
دوازده پرچم مشتبه - که از یکدیگر قابل شناخت نیستند - نیز بالا میرود.
مفضل گوید: من گریستم، ایشان فرمودند: ای ابا عبد الله! چرا گریه میکنی؟ عرضه داشتم: چسان نگریم، حال آنکه شما میفرمایید دوازده پرچم مشتبه که از یکدیگر قابل شناسایی نیستند بالا میرود ؟
امام علیه السلام به آفتابی که در اتاق وارد شده بود نگریستند و فرمودند: ای ابا عبد الله! این خورشید آشکار است؟ پاسخ مثبت دادم، ایشان فرمودند: امر ما از این خورشید آشکارتر است.»288
کافی 1 /335 از یمان تمار نقل میکند: «نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودیم که فرمودند: صاحب این امر غیبتی خواهد داشت، کسی که در آن دوران دین خود را نگاه دارد، بسان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 863 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کسی است که بر درختی خاردار دست بکشد - و با دست نشان دادند _، کدامیک از شماست که خار قتاد289 را با دست بگیرد؟ آنگاه مدتی سر به زیر انداختند، بعد فرمودند: برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود، پس بنده تقوای خدا پیشه کند و دینش را نگاه دارد.»290
کمال الدین 2 /333 از صفوان بن مهران از آن حضرت روایت میکند: «کسی که به تمامی امامان اقرار کند ولی منکر مهدی باشد، چونان کسی است که تمامی پیامبران را بپذیرد ولی نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم را انکار کند.
پرسیدند: ای پسر پیامبر! مهدی از فرزندان شما کیست؟ فرمودند: پنجمین نفر از فرزندان هفتم، او از شما غائب میشود و بردن نامش بر شما حلال نخواهد بود.»
کافی 1 /338 از محمد بن مسلم از ایشان نقل میکند: «اگر به شما خبر غیبت صاحب این امر رسید، انکار نکنید.»
کمال الدین 2 /341 از صفوان بن مهران جمال میآورد: «امام صادق علیه السلام فرمودند: به خدا قسم مهدیِ شما از شما پنهان شود تا جایی که جاهلتان گوید: خدا هیچ نیازی به آل محمد ندارد. آنگاه بسان ستارهی درخشان بیاید و زمین را همانگونه که از جور و ستم پر شده، از عدل و داد بیاکند.»
غیبت نعمانی /154 و 155 از حماد جلاب: «در حضور امام صادق علیه السلام سخن از قائم آمد، ایشان فرمودند: چون او قیام کند مردم گویند: چگونه چنین چیزی ممکن است و حال آنکه استخوانهای او از زمان کذا و کذا پوسیده است.»
همان /158 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «هنگامی که مردم امام را نیابند، روزگاری درنگ میکنند و کسی را از دیگری نمیشناسند، سپس خداوند عزوجل صاحب آنان را برایشان ظاهر خواهد ساخت.»
کمال الدین 2 /350 از زراره از آن حضرت: «زمانی بر این مردم فرا میرسد که امامشان غائب میشود، عرضه داشتم:مردم در آن زمان چه کنند؟ فرمودند: به همان امر [ولایت ما] که هم
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 864 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اکنون بر آنند، متمسک بمانند، تا آنکه برایشان آشکار گردد.»
کافی 1 /337 از عبید بن زراره از ایشان نقل میکند: «مردم امامشان را نمییابند، او در موسم حضور مییابد و مردم را ببیند، لکن آنان ایشان را نمیبینند.»
همان 1 /339 از ایشان: «قائم دو غیبت خواهد داشت، در یکی از آن دو در موسمها حضور مییابد، و مردم را میبیند، اما آنها ایشان را نمیبینند.»
دلائل الامامة /261 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «سالی که صاحب این امر در موسم حضور نیابد، [حج] از مردم قبول نشود.»
کافی 1 /333 از آن حضرت نقل میکند: «نزدیکترین حالتی که بندگان به خداوند - جلّ ذکره - دارند، و بیشترین رضایت خداوند از آنان، زمانی است که حجت خدای عزوجل را نیابند و او بر آنان ظاهر نشود، و از مکان او آگاه نباشند، آنان میدانند حجت و میثاق خداوند - جلّ ذکره - از میان نرفته است، پس آن هنگام صبح و شام منتظر فرج باشید.
و شدیدترین غضب خدا بر دشمنانش آن هنگام است که حجت را نیابند و بر آنان ظاهر نشود، و او [خداوند] میداند اولیایش به تردید نمیافتند، و اگر میدانست آنان دچار تردید میشوند، دیده بر هم زدنی حجت خود را پنهان نمیکرد، و این امر [ظهور] تنها بر سر شرار مردمان [و پس از آکنده شدن زمین از فساد آنان] خواهد بود.»
غیبت نعمانی /159 از عبد الله بن سنان نقل میکند: «من و پدرم نزد امام صادق علیه السلام رفتیم، ایشان فرمودند: چگونه خواهید بود آن زمانی که در حالتی به سر برید که امام هدایت و پرچمی آشکار را نبینید؟ تنها کسی از آن حیرت نجات یابد، که دعای غریق را بخواند.
پدرم عرضه داشت: به خدا قسم، این بلاست، فدایت گردم، آن هنگام چه کنیم؟ فرمودند: چون آن
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 865 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
زمان فرا رسید - و تو هرگز آن را در نخواهی یافت _، به آنچه در دست دارید [ولایت ما] متمسک باشید، تا آنکه امر برایتان آشکار گردد.»
اثبات الوصیة /226 از حارث بن مغیره از ایشان نقل میکند: «قائم امام و پسر امام است، و پیش از قیام او [معرفت به] حلال و حرامشان را از او میگیرند، عرض کردم: خداوند شما را سامان دهد، هنگامی که مردم امامشان را نیابند، از چه کسی بگیرند؟ فرمودند: وقتی آن زمان فرا رسید، هر آنکه را دوست میداشتی دوست بدار و منتظر فرج باش، که چه زود به سراغت خواهد آمد.»
دیگر از اموری که از امام صادق علیه السلام رسیده، حرمت بردن نام حضرت مهدی علیه السلام است. کافی 1 /333 از علی بن رئاب از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «جز کافر، کسی نام صاحب این امر را نمیبرد.»
بیشتر فقهای ما اینگونه روایات را مربوط به غیبت صغری میدانند، زمانی که سلطه به دنبال ایشان بود، البته برخی آن را تا زمان ظهور تعمیم دادهاند.
<h4>امام کاظم علیه السلام : نعمت باطن، امام غائب</h4>
کمال الدین 2 /360 از عباس بن عامر قصبانی از امام کاظم علیه السلام نقل میکند: «صاحب این امر کسی است که مردم گویند: هنوز به دنیا نیامده است.»
همان 2 /368 از محمد بن زیاد ازدی نقل میکند: «از امام موسی بن جعفر علیهما السلام دربارهی این آیه پرسیدم: وَأَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً،291 و نعمتهای ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است، ایشان فرمودند: نعمت ظاهر امام ظاهر است، و نعمت باطن امام غائب.
عرض کردم: آیا در میان امامان کسی خواهد بود که غیبت کند؟ فرمودند: آری، شخص او از دیدگان مردمان غائب میشود، ولی یاد او از دل مؤمنان نه، و او دوازدهمی ماست...»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 866 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>امام رضا علیه السلام : ولادت او مخفی است، ولی نسبش نه</h4>
کافی 1 /341 از ایوب بن نوح روایت میکند: «به امام رضا علیه السلام گفتم: امیدوارم شما صاحب این امر باشید، و خدا آن را بدون شمشیر به شما بسپارد، زیرا با شما بیعت شده و درهمها به نامتان زدهاند، ایشان فرمودند: هر کسی از ما که نامهها برایش آید، با انگشتان بدو اشاره کنند، در مورد مسائل از او پرسند و اموال را به سویش حمل کنند، یا ترور میشود و یا بر بستر میمیرد، تا آنکه خداوند برای این امر پسری از ما را برانگیزد که ولادت و محل نشو و نمای او مخفی است، ولی نسبش نه.»
کمال الدین 2 /372 از عبد السلام بن صالح هروی نقل میکند: «از دعبل بن علی خزاعی شنیدم: آن قصیدهام را که ابتدایش چنین است برای مولایم امام رضا علیه السلام خواندم:
مدارس آیات خلت من تلاوة و منزل وحی مقفر العرصات
خانههایی که مدارس آیههای قرآن و فرودگاه وحی بود، ولی اکنون عرصههای آن خالی و ویران است.
وقتی به این ابیات رسیدم:
خروج إمام لا محالة خارج یقوم علی اسم الله و البرکات
یمیّز فینا کل حقّ و باطل و یجزی علی النعماء و النقمات
[آنچه بدان امید دارم] خروج امامی است که البته خارج خواهد شد، و به نام خدا و برکات او قیام میکند.
در میان ما هر حق و باطلی را از هم تمییز داده و به نعمت و عقوبت جزا میدهد.
امام علیه السلام گریهی شدیدی کردند، آنگاه سر بر آورده فرمودند: ای خزاعی! روح القدس بر زبانت به این دو بیت سخن گفت، آیا میدانی این امام کیست، و چه زمانی قیام میکند؟ چه زمان، خبر از وقت است و پدرم از پدرش از پدرانش علیهم السلام برایم نقل کرد که به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفتند: یا رسول الله! قائم از فرزندان شما چه زمانی خروج میکند؟ ایشان فرمودند: مَثَل او مثل قیامت است لا یجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرض لا تَأْتِیکمْ إِلا بَغْتَةً،292 جز او [هیچ کس] آن را به موقع خود آشکار نمیگرداند. [این حادثه] بر آسمانها و زمین گران است، جز ناگهان به شما نمیرسد.»
همان 2 /480 از فضال از ایشان روایت میآورد: «گویا شیعیان را به هنگام فقدان سومین فرزندم293 مینگرم که بسان گوسفندان در پی چراگاهند ولی نمییابند، عرض کردم: ای پسر رسولخدا! علّت چیست؟ فرمودند: زیرا امامشان غائب میگردد، از علّت غیبت نیز سؤال
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 867 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کردم و فرمودند: تا آن هنگام که به شمشیر قیام میکند، بیعت با احدی در گردنش نباشد.»
غیبت نعمانی /180 از محمد بن ابی یعقوب بلخی از آن حضرت نقل میکند: «شما به آنچه شدیدتر و بزرگتر است آزموده خواهید شد،294 به جنین در شکم مادر و شیرخوار، تا جایی که گفته شود: ناپدید شد و مرد، و گویند: امامی در کار نیست، و حال آنکه رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم غائب شد و غائب شد و غائب شد295، و من خواهم مرد.»
الهدایة الکبری /364 از ریان بن صلت: «از امام رضا علیه السلام شنیدم: قائم مهدی، پسر حسن است، کسی پس از غیبت او را نمیبیند و نامش را نمیبرد، تا آنکه [ظهور کند و] او را ببیند و نامش را اعلان کند و تمام خلق بشنوند.
گفتیم: ای آقای ما! آیا میتوانیم بگوییم صاحب غیبت، صاحب الزمان و مهدی؟ فرمودند: اینها همه جایز است، شما را از تصریح به نام او نهی نمودم تا آن نام از دشمنان ما مخفی باشد، و نشناسند.»
کافی 1 /333 از ریان نقل میکند: «از امام رضا علیه السلام دربارهی قائم سؤال شد و ایشان فرمودند: او دیده نشود و نامش را نبرند.»
رجال کشی /475 از حسن بن قیاما صیرفی: «در سال 193 حج گزاردم و به امام رضا علیه السلام گفتم: فدایت گردم، پدرتان چه شد؟296 فرمودند: بسان پدرانش از دنیا رفت.
عرض کردم: با حدیثی که یعقوب بن شعیب از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام برایم نقل کرد: اگر کسی نزد شما آمد و خبر داد این پسرم از دنیا رفته، او را کفن کردهاند، به خاک سپردهاند و دستانشان را از خاک قبر او تکاندهاند، تصدیق نکنید - چه کنم؟
امام رضا علیه السلام فرمودند: ابو بصیر دروغ گفته است، ایشان اینگونه نفرمودهاند، بلکه فرمودند:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 868 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اگر دربارهی صاحب الامر [چنین خبری] به شما رسید.»
نگارنده: البته این مطلب را آنها به ابو بصیر نسبت دادهاند و گرنه او چنین نگفته است، و تکذیب وی توسّط امام رضا علیه السلام بابت آن است که پرسشگر این مطلب را از ابو بصیر میداند.
<h4>امام جواد علیه السلام : سومین فرزند من مهدی است که در غیبت انتظارش را میکشند</h4>
کمال الدین 2 /377 از عبد العظیم حسنی روایت میکند: «بر مولایم محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام وارد شدم و قصد آن داشتم که از ایشان در مورد قائم بپرسم که آیا خود ایشان است یا دیگری، امام علیه السلام خود ابتدا به سخن کردند و فرمودند: ای ابو القاسم! قائمِ از ما مهدی است که واجب است در غیبت منتظر او بود و در ظهور از او اطاعت نمود، و او سومین تن از فرزندان من است.
قسم به آنکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم را به نبوت فرستاد و ما را مخصوص به امامت گردانید، اگر از دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خدا آن را طولانی میگرداند تا او در آن روز خروج کند و زمین را از عدل و داد بیاکند، همانسان که از ستم و جور پر شده است.
خدای تبارک و تعالی امر او را در یک شب برایش سامان میدهد، همانگونه که امر هم سخنش موسی علیه السلام را سامان داد، آن هنگامی که رفت تا برای خانوادهاش آتشی برگیرد، ولی بازگشت در حالی که رسول نبی بود.
آنگاه فرمودند: برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.»
همان 2 /378 از صقر بن ابی دلف روایت میکند: «از امام جواد علیه السلام پرسیدم: چرا او منتظَر نام گرفت؟ فرمودند: زیرا غیبتی دارد که روزهایش به طول میانجامد و دورانش امتداد مییابد، مخلصان انتظار خروج وی را میکشند، و آنان که دچار تردیدند انکارش خواهند کرد، منکران یاد او را به استهزاء خواهند گرفت، وقت گزاران دروغ خواهند گفت، شتاب کنندگان هلاک میشوند و آنان که تسلیمند نجات مییابند.»
غیبت نعمانی /186 از عبد العظیم حسنی از ایشان نقل میکند: «هنگامی که پسرم علی از
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 869 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دنیا رود، چراغی جلوه کند سپس پنهان شود، پس وای بر آنکه دچار تردید شود، و خوشا به حال غریبی که با دین خود بگریزد. پس از آن رخدادهایی خواهد بود که موهای سر را سفید کند و [کوههای] کر و سخت را به لرزه در آورد.»
همان /185 از امیة بن علی قیسی: «به امام جواد علیه السلام گفتم: جانشین شما کیست؟ فرمودند: پسرم علی، و دو پسر او [پسر و نوهی او]، آنگاه مدتی سر به زیر انداخت، بعد سر بر آورد و فرمود: حیرتی خواهد بود، عرض کردم: آن هنگام به کجا باید رفت؟ ایشان ساکت شدند، بعد فرمودند: جایی نیست - و سه بار این را فرمودند _، من دوباره سؤالم را تکرار کردم، ایشان فرمودند: به مدینه، گفتم: کدام شهر؟ فرمودند: همین مدینه، آیا مدینهای جز این هست؟»
اثبات الوصیة /193 از محمد بن عثمان کوفی: «به امام محمد تقی علیه السلام گفتم: اگر رخدادی برایتان پیش آید - و از این به خدا پناه میبرم _، به که رجوع کنیم؟ فرمودند: به پسرم همین - یعنی ابو الحسن امام هادی علیه السلام - .
در ادامه فرمودند: فترهای297 خواهد بود، عرض کردم: به کجا روم؟ فرمودند: به مدینه، گفتم: کدام؟ فرمود: اینجا مدینة الرسول صلی الله علیه وآله وسلم ، آیا مدینهای جز این هست؟»
<h4>امام هادی علیه السلام : چگونه شما به جانشینِ پس از جانشین دست یابید؟!</h4>
کمال الدین 2 /382 از علی بن عبد الغفار نقل میکند: «چون امام جواد علیه السلام از دنیا رفتند، شیعیان به امام هادی علیه السلام نامه نوشتند و دربارهی امر امامت پرسیدند، ایشان در پاسخ نگاشتند: تا زمانی که من زندهام این امر به من تعلّق دارد، پس چون مقدّرات خدای عزیز و جلیل در رابطه با من فرود آید، خداوند جانشینِ از [نسل] من را برایتان میآورد، ولی چگونه شما به جانشینِ پس از جانشین دست یابید؟!»
الامامة و التبصرة /93 از علی بن مهزیار نقل میکند: «به امام هادی علیه السلام نامه نوشتم و دربارهی فرج سؤال کردم، پاسخ آمد: هنگامی که صاحبتان از سلطهی ظالمین غائب شد، منتظر فرج باشید.»298
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 870 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کافی 1 /341 از ایوب بن نوح از ایشان: «چون بیرقِ [هدایت] تان از میان شما برداشته شد، از زیر گامهایتان منتظر فرج باشید [و آن را نزدیک بدانید، مانند چیزی که در زیر گامهایتان باشد، که با برداشتن آنها یافت میشود.].»
همان 1 /328 و 332 از داود بن قاسم از ایشان نقل میکند: «جانشین پس از من حسن است، ولی چگونه به جانشینِ بعد از جانشین دست یابید؟! عرض کردم: خدا مرا فدایت گرداند، چرا؟ فرمودند: شما او را نمیبینید و یاد کردن او به نام بر شما حلال نخواهد بود، گفتم: پس چگونه ایشان را یاد کنیم؟ فرمودند: بگویید: حجت از آل محمد علیهم السلام ».
<h4>امام حسن عسکری علیه السلام : او غیبتی دارد که نادانان در آن سرگردان میشوند</h4>
کمال الدین 2 /409 از ابو علی بن همام نقل میکند: «از محمد بن عثمان عَمری299 شنیدم که گفت: از پدرم300 شنیدم: نزد امام حسن عسکری علیه السلام بودم که از ایشان دربارهی روایتی که از پدرانش نقل شده سؤال شد: زمین تا روز قیامت از حجت خدا بر خلق خالی نخواهد شد، و هرکه بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است؟ ایشان فرمودند: این سخن حق است، همانسان که روز حق است.
پرسید: ای پسر رسولخدا! امام و حجت پس از شما کیست؟ فرمودند: پسرم محمد امام و حجت بعد از من است، هر آنکه بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
بدان! او غیبتی دارد که جاهلان در آن سرگردان، و اهل باطل هلاک میشوند، و وقت گزاران دروغ میگویند، سپس خارج میشود و گویا بیرقهای سفید را میبینم که بر فراز سر او در نجفِ کوفه تکان میخورد.»
<h4>روایتی از خاخام بزرگ، وهب بن منبه دربارهی غیبت</h4>
عجیب است که برخی روایات مربوط به ائمهی دوازده گانه علیهم السلام از کعب الاحبار و وهب بن
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 871 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
منبه رسیده است، و این علی رغم آن است که این دو در ضدّیت با اهلبیت علیهم السلام با دستگاه حاکم همسو بودهاند. توجیه این مطلب آن است که اینان از کتب یهود مثل تورات و تلمود نقل میکردند، و در تورات بشارت الهی به ابراهیم را خوانده بودند، بشارت به اینکه دوازده امام از نسل اسماعیل علیه السلام خواهند آمد.
ابن کثیردر البدایة و النهایة 6 /280 مینویسد: «در توراتی که نزد اهل کتاب است عبارتی با این معنا وجود دارد: خداوند متعال ابراهیم را بشارت داد که اسماعیل از او به هم رسد، او را رشد دهد و نسل بسیاری از او به وجود آورد، و در میان نسل او دوازده بزرگ قرار دهد.»
تورات کنونی عهد قدیم و جدید 1 /25 چاپ مجمع الکنائس الشرقیة، سفر تکوین، اصحاح هفدهم: «18/ ابراهیم به خدا گفت: کاش اسماعیل در حضور تو زندگی کند. 19/ خدا گفت: ساره همسر تو برایت پسری به دنیا میآورد که اسحاق نام دارد. من پیمان ابدی خود را با او برای نسل پس از او به پا خواهم داشت. 20/ اما در مورد اسماعیل، او را مبارک قرار میدهم، به ثمر مینشانم، و نسلش را فراوان قرار خواهم داد، دوازده رئیس از او به دنیا خواهند آمد، و او را امتی بزرگ خواهم گرداند. 21/ لکن عهد خود را با اسحاق که ساره در سال بعد و همین وقت به دنیا میآورد، بر پا خواهم داشت.»
کعب، آن را قیّم ترجمه میکند، و حال آنکه امام صحیح است. بعید نیست که کعب الاحبار و وهب نیز هر از گاهی به بیان حق بپردازند، مانند این حدیث: مقتضب الاثر /41 از وهب بن منبه نقل میکند: «موسی در شبِ خطاب الهی به هر درختی که در طور بود، و هر سنگ و گیاهی نگاه کرد، دید به ذکر محمد صلی الله علیه وآله وسلم و دوازده وصیّ پس از او سخن میگویند، عرضه داشت: خدای من! هرچه مینگرم سخن به یاد محمد صلی الله علیه وآله وسلم و جانشینان او میگوید، ایشان چه مکانتی نزد تو دارند؟ فرمود: ای پسر عمران! من پیش از انوار، آنها را آفریدم، و در خزانهی قدس خود قرار دادم، آنان در خرّمگاه مشیّت من سیر، و روح جبروت مرا استشمام میکنند، و نواحی ملکوت مرا مشاهده مینمایند، تا آن هنگام که اراده کنم، قضا و قدر خود را به اجرا گذارم.
ای پور عمران! من آنان را بر سبقت گیران سبقت دادم تا بهشتهایم را بدیشان زینت بخشم.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 872 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ای پسر عمران! هماره به یاد آنان باش که خازنان دانش، صندوق حکمت و معدن نور منند.
حسین بن علوان گوید: این مطلب را برای امام صادق علیه السلام گفتم، ایشان فرمودند: حق است، آنان دوازده تن از خاندان محمد صلی الله علیه وآله وسلم هستند: علی، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی و هر که خدا بخواهد.
عرضه داشتم: فدایت گردم، تنها از این بابت سؤال میکنم که حق را برایم بیان فرمایید [پس امامان بعدی را نیز بیان دارید]، فرمودند: من، همین پسرم - و به موسی علیه السلام اشاره کردند _، و پنجمین تن از فرزندان او غیبت میکند و جایز نیست با نام یاد شود.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 873 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل سی و دوم: وقت گزاران دروغگو</h3>
وقتگزاران دروغگو و شتابزدگان نادان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 874 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>امامان علیهم السلام ، و مهار شتاب زدگان</h4>
محاضیر (شتاب زدگان)، عنوانی است که اهلبیت علیهم السلام ابتکار کرده و آن را در مورد شیعیان شتاب زده - یعنی کسانی که در اثر ستمدیدگی و نیز جنگ دوستی، خواهان پیوستن به هر نهضت و دعوتگری بودند - به کار گرفتند. و مِحضار نام اسبی است که بسیار میدود، نه اسب سریع.
حضرات معصومین علیهم السلام آنها را آرام میکردند و توضیح میدادند که جریان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برنامهای است الهی و دراز مدت، لذا میباید صبر پیشه کنند و شتاب نورزند.
توضیح میدادند که حرکت آنان به سمت پرچمها و نهضتهایی که از ناحیهی امام علیه السلام امضا نشده اشتباه است، و آنها را از نتایج شتاب و کوتاهیشان بر حذر میداشتند، و اطمینان میدادند دشمنان هرچقدر هم بتوانند آنان را تحت ظلم و فشار قرار دهند، لکن توان استیصال و ریشه کن کردن آنها را نخواهند داشت، زیرا خداوند بقای آنان را ضمانت کرده است.
غیبت نعمانی /203 از ابو مرهف از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «محاضیر هلاک شدند، گفتم: محاضیر کیانند؟ فرمود: شتاب زدگان. آنان که به قرب آن امید دارند نجات یافتند، و دژ بر روی پایههایش استوار مانَد [حکومت مخالفان تا آن زمان که خدا بخواهد استوار مانَد].
پس فرش خانههایتان باشید، زیرا غبار به کسی باز میگردد که آن را بلند کرده است. آنان هرگاه قصد شما را داشته باشند، خداوند به امری مشغولشان خواهد ساخت.»
تاریخ الکوفة /151 نقل میکند: «امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به کوفه فرمودند: ای کوفه! وای بر تو و خواهرت بصره، گویا شما را میبینم که بسان پوست کشیده و مانند سایش بازار عکاظ ساییده میشوید. جز آنکه من به آنچه خدای عزوجل به من آموخته میدانم هیچ جباری به سوء قصد شما نکند، مگر آنکه خداوند او را به امری مشغول دارد.»301
رجال کشی /459 از علی بن جعفر علیه السلام روایت میکند: «مردی نزد برادرم علیه السلام آمد و گفت: فدایت شوم، صاحب این امر کیست؟ فرمودند: اینان پس از مرگ من به فتنه دچار میشوند و میگویند: او [امام کاظم علیه السلام ] قائم است، در حالی که قائم سالها پس از من خواهد بود.»
غیبت نعمانی /198 از صالح بن میثم و یحیی بن سابق از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «اصحاب
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 875 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
محاضیر هلاک شدند، آنان که به قرب آن امید دارند نجات یافتند و دژ بر روی پایههایش استوار مانَد. همانا پس از اندوه، فتحی شگفت خواهد بود.»
در فصل سفیانی نیز گذشت که کافی 8 /264 از عیص بن قاسم از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «تقوای خداوند - که یگانه است و هیچ شریکی ندارد - را پیشه کنید و بر خود مراقب باشید، زیرا به خدا سوگند [ممکن است] مردی باشد که گلهای گوسفند دارد و بر آن چوپانی گمارده باشد، حال اگر او مردی را یافت که از این چوپان به گوسفندانش آگاهتر باشد، این را اخراج میکند و آن مرد داناتر را میآورد. به خدا قسم اگر شما دو جان داشتید که با یکی میجنگیدید و تجربه حاصل میکردید، و دومی باقی میماند و آن گونه که برایتان [راه صحیح] روشن میشد رفتار [و زندگی] میکردید [خوب بود]، ولی یک جان بیشتر نیست که اگر از دست رود، به خدا دیگر توان توبه نیز از دست رفته است، پس شما شایستهترید که برای خود بگزینید.
اگر کسی از ما به سراغتان آمد، بنگرید برای چه خروج میکنید؟ نگویید زید خروج کرد، زید دانا و صدوق بود و شما را به خود نمیخواند، بلکه تنها به رضا از آل محمد علیهم السلام دعوت کرد، و اگر پیروز میشد، به آنچه شما را بدان دعوت کرده بود وفا میکرد. او به سوی حکومتی مجتمع خارج شد تا آن را در هم شکند، ولی آن کس از ما که امروز خروج کند شما را به چه چیزی دعوت میکند؟ به رضا از آل محمد علیهم السلام ؟ ما شما را شاهد میگیریم که بدان راضی نیستیم. او امروز - که هیچ کسی همراهش نیست - از ما نافرمانی میکند، و آن زمان که پرچمها و بیرقها در میان باشد، سزاوارتر است که از ما نشنود [و نافرمانی کند]، مگر آن کسی که بنی فاطمه با او همراهی کنند. به خدا قسم صاحب شما تنها آن کس است که آنان بر گرد او جمع شوند.»302
همان 8 /295 از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «هر بیرقی که قبل از قیام قائم برافراشته شود، صاحبش طاغوت است و به جای خدا عبادت میشود.»
غیبت نعمانی /194 و پارهای /195 از ابو الجارود روایت میآورد: «خدمت امام باقر علیه السلام عرضه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 876 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
داشتم: مرا سفارش کنید، فرمودند: تو را به تقوای خدا و خانه نشینی سفارش میکنم و اینکه در اجتماع این مردم دست نگاه داری، از کسانی که از ما هستند و خروج میکنند اجتناب کن که آنان نه بر حق هستند و نه به سوی حق ره میسپرند.
بدان! بنیامیه حکومتی دارند که مردم توان بازداشتن آنها را نخواهند داشت. و پیروان حق را دولتی خواهد بود که چون بیاید، خداوند هریک از ما اهلبیت را بخواهد عهدهدار آن گرداند. پس هر کسی از شما آن دولت را درک کرد، نزد ما در بلندترین درجه خواهد بود، ولی اگر خدا پیش از آن او را بمیراند، برای او خیرخواهی کرده است.
بدان! هر گروهی که برای دفع ظلم و عزّت بخشیدن به دین قیام کند، مرگ و بلا آنان را به زمین خواهد افکند، تا آنکه گروهی قیام کنند که در بدر در کنار رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم حضور داشتند، و کشتهشان دفن نمیگردد، زمین خوردهشان را بلند نکنند و مجروحشان مداوا نشود.303 عرض کردم: آنها کیانند؟ فرمودند: فرشتگان.»
کافی 2 /23 از اسماعیل جعفی نقل میکند: «مردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و نامهای با خود به همراه داشت، حضرت بدو فرمودند: این نامهی کسی است که به پرسش [از حق] آمده است، و از اعتقادی که عمل با آن پذیرفته میشود سؤال دارد، آن مرد گفت: خدا شما را رحمت کند، مقصودم همین است.
امام علیه السلام فرمودند: گواهی به لا إله إلا الله وحده لا شریک له، و اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و فرستادهی اوست، اقرار به هر آنچه ایشان از نزد خدا آورده است، ولایت ما اهلبیت، بیزاری جستن از دشمن ما، تسلیم بودن در برابر فرمان ما، ورع، تواضع و انتظار قائم ما، چرا که ما دولتی داریم که چون خدا خواهد، آن را آورد.»
البرهان متقی هندی /174 از مسند محاملی از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «میپندارند من مهدی هستم، و حال آنکه من به مرگ نزدیکترم تا آنچه برایم ادّعا میکنند.»
غیبت نعمانی /87 از داود بن کثیر رقی نقل میکند: «حضور امام صادق علیه السلام در مدینه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 877 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
رسیدم، ایشان فرمودند: ای داود! چه چیزی تو را از [آمدن نزد] ما تأخیر انداخت؟ عرضه داشتم: در کوفه کاری پیش آمد، فرمودند: آنجا چه میگذشت؟ عرض کردم: فدایت گردم، عمویتان زید با شمشیری حمایل سوار بر اسب با صدایی بلند میگفت: از من سؤال کنید، از من سؤال کنید پیش از آنکه مرا از دست دهید، زیرا در میان، دانشی انبوه دارم، ناسخ را از منسوخ، مثانی و قرآن عظیم را میشناسم، و نشانه [و واسطهی] میان خدا و شما هستم.
امام علیه السلام فرمودند: ای داود! راهها تو را بردهاند، آنگاه ندا کردند: ای سماعة بن مهران! سبد رطب را بیاور، او هم آورد، ایشان رطبی برداشته تناول کردند، هستهی آن را از دهان بیرون آورده در زمین کاشتند، آن هم باز شد، سربرآورد، رویید و محصول داد. ایشان با دست بر خرمایی از شاخهای زدند، آن را دو نیم کردند و صفحهای سفید از آن خارج کرده [مُهر] آن را شکستند، به من دادند و فرمودند: بخوان، من هم آن را خواندم، دو سطر بود: سطر نخست: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، و سطر دوم: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِی کتَابِ اللهِ یوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرض مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِک الدِّینُ الْقَیمُ،304 در حقیقت شمارهی ماهها نزد خدا، از روزی که آسمانها و زمین را آفریده، در کتاب خدا، دوازده ماه است، از این [دوازده ماه]، چهار ماه، [ماه] حرام است، این است آیین استوار، [این دوازده تن،] امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و خلف حجت [هستند].
در ادامه فرمودند: ای داود! آیا میدانی چه زمانی این مطلب درون این نوشته شده است؟ گفتم: خدا، رسولش و شما داناترید، فرمودند: دو هزار سال پیش از آنکه خداوند آدم را بیافریند.»
امامان معصوم علیهم السلام با شتاب شتاب زدگان مقابله کردهاند و وقت گزاران را نیز تکذیب نمودهاند، همانان که به گزاف و گمان و از سر جهل و یا به قصد گمراهی مردم بدین امر همت میگمارند.
کافی 1 /368 از فضیل بن یسار روایت میکند: «به امام باقر علیه السلام گفتم: آیا برای این امر
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 878 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ظهور] وقتی مشخص است؟ فرمودند: وقت گزاران دروغ گویند، وقت گزاران دروغ گویند، وقت گزاران دروغ گویند.
موسی علیه السلام به نزد پروردگارش رفت و با مردم سی روز وعده کرد، پس چون خداوند ده روز بر آن افزود، قوم او گفتند: موسی با ما خلف وعده کرده است، و آن کار را انجام دادند.
پس هنگامی که ما با شما سخن میگوییم و همانگونه واقع میشود، بگویید: خدا راست گفت، و اگر سخنی گفتیم ولی [تصور کردید] خلاف آن واقع شد، بگویید: خدا راست گفت، تا دو پاداش دریافت کنید.»
الامامة و التبصرة /94 از ابو عبیدهی حذّاء روایت میکند: «از امام باقر علیه السلام دربارهی این امر [ظهور] سؤال کردم که چه وقت خواهد بود؟ ایشان فرمودند: اگر شما امید دارید از جانبی سراغتان بیاید، ولی از جانبی [دیگر] آمد، آن را انکار نکنید.»
غیبت نعمانی /289 از محمد بن مسلم از حضرت صادق علیه السلام : «ای محمد! هر کسی به تو خبر رساند که ما وقت گزاردهایم، نهراس و او را تکذیب کن، زیرا ما برای هیچ کس زمانی معیّن نمیکنیم.»
غیبت شیخ طوسی /262: «هر کس از مردم برایت وقتی تعیین نمود، نترس و او را تکذیب نما...
در روایتی دیگر: ما در گذشته وقتی تعیین نکردیم، در آینده نیز تعیین نخواهیم کرد.»
کافی 1 /368 از ابو بصیر: «از امام صادق علیه السلام در مورد قائم علیه السلام پرسیدم، ایشان فرمودند: وقت گزاران دروغ گفتند، ما اهلبیت، وقت تعیین نمیکنیم.
حدیثی دیگر: خداوند ابا کرده مگرآنکه با وقتِ وقت گزاران مخالفت کند.»
همان از عبدالرحمن بن کثیر: «در حضور امام صادق علیه السلام بودم که مهزم وارد شد و گفت: فدایت شوم، این امری که انتظارش را میکشیم، چه زمانی به وقوع خواهد پیوست؟ فرمودند: ای مهزم! وقت گزاران دروغ گفتند، شتاب زدگان هلاک شدند، و آنان که تسلیمند نجات یافتند.»
همان از ابو حمزهی ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «ای ثابت! خداوند تبارک و تعالی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 879 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
زمان این امر305 را در [سال] هفتادم قرار داده بود، پس چون امامحسین علیه السلام به شهادت رسید، غضب خدای متعال بر اهل زمین شدّت گرفت و تا صد و چهل آن را به تأخیر انداخت. پس ما با شما سخن گفتیم و شما آن را منتشر کردید و پرده را کنار زدید، و خدا دیگر وقتی [برای خبر دادن به شما306] دربارهی آن نزد ما قرار نداد، خداوند هر آنچه را بخواهد محو میکند و یا ثابت قرار میدهد و ام الکتاب نزد اوست.
من این حدیث را بر امام صادق علیه السلام عرضه کردم و ایشان تصدیق نمودند.»
غیبت شیخ طوسی /263 و تفسیر عیاشی 2 /218 از همو نقل میکنند: «به امام باقر علیه السلام گفتم: امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمودند: تا سال هفتاد بلا خواهد بود، و بعد از بلا آسایش. حال هفتاد گذشته ولی آسایشی ندیدیم، و ایشان همان مضمون حدیث قبل را فرمودند.»
اثبات الوصیة /131 مینویسد: «از عالم علیه السلام روایت شده: معنای این سخن که تا سال هفتاد بلا خواهد بود، این است که خداوند عزوجل زمان فرج را در سال هفتاد قرار داده بود، پس چون امامحسین علیه السلام به شهادت رسید، بر اهل آن زمان غضب کرد و تا زمانی تأخیر انداخت.»
تحف العقول /310 از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «ای پسر نعمان! عالم [امام] نمیتواند هر آنچه را میداند به تو بگوید، زیرا آن سرّ خداست که خدا آن را با جبرئیل علیه السلام گفت، جبرئیل علیه السلام به محمد صلی الله علیه وآله وسلم ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم با علی علیه السلام ، علی علیه السلام با حسن علیه السلام ، حسن علیه السلام با حسین علیه السلام ، حسین علیه السلام با علی علیه السلام ، علی علیه السلام با محمد علیه السلام و محمد علیه السلام با کسی که با او در میان نهاد. پس شتاب نکنید، به خدا سوگند این امر سه بار نزدیک شده است، لکن شما آن را افشا کردید، لذا خدا تأخیر انداخت.
به خدا قسم شما رازی ندارید، مگر آنکه دشمنتان از شما بدان آگاهتر است.»
کافی 8 /362 از زراره روایت میکند: «حمران به امام باقر علیه السلام گفت: خدا مرا فدایتان گرداند، کاش برایمان بفرمایید این امر چه زمانی خواهد بود تا بدان مسرور شویم! ایشان فرمودند:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 880 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ای حمران! تو برادران و دوستانی داری.307
در گذشته مردی از عالمان بود و پسری داشت که رغبتی به دانش پدر نداشت و دربارهی هیچ چیزی از او نمیپرسید. آن مرد همسایهای داشت که نزد او میآمد، میپرسید و فرا میگرفت.
مرگ او فرا رسید، پسرش را فراخواند و گفت: پسرم! تو از آن [دانشی] که نزد من است روی گردان و کم رغبت بودی، و در مورد هیچ چیز سؤال نمیکردی، ولی من همسایهای دارم که نزد من میآمد، میپرسید، فرا میگرفت و به خاطر میسپرد، پس اگر به چیزی نیاز پیدا کردی نزد او برو_ و همسایه را به او معرفی نمود - .
آن مرد از دنیا رفت و پسرش باقی ماند. پادشاه آن زمان رؤیایی دید و سراغ آن مرد را گرفت، خبر فوت او را دادند، گفت: آیا فرزندی از خود به جای گذارده است؟ گفتند: آری، پسری به جای گذاشته است، گفت: او را نزد من بیاورید، و برایش پیغام دادند حضور شاه برسد. پسر [با خود] گفت: به خدا نمیدانم چرا پادشاه مرا فراخوانده است، و دانشی هم ندارم، و اگر دربارهی چیزی از من سؤال کند رسوا میشوم، او سفارش پدر را به یاد آورد و به سراغ آن مردی که از پدرش دانش برمیگرفت آمد و گفت: پادشاه سراغ من فرستاده و نمیدانم علّت آن چیست، و پدرم فرمان داده بود اگر به چیزی نیاز داشتم نزد شما بیایم.
آن مرد گفت: اما من میدانم برای چه سراغ تو فرستاده است، پس اگر تو را آگاه ساختم هر آنچه خداوند نصیبت کرد، بین من و تو قسمت شود. آن پسر هم پاسخ مثبت داد. مرد او را قسم داد و تأکید گرفت که وفا کند.
او گفت: پادشاه میخواهد از تو دربارهی رؤیایی بپرسد که چه زمانی است؟ بگو: این زمان گرگ است. پسر هم نزد شاه آمد، او گفت: آیا میدانی چرا به سراغ تو فرستادم؟ پسر گفت: فرستادی تا در مورد رؤیایی که دیدهای سؤال کنی که چه زمانی است؟ پادشاه گفت: درست گفتی، حال بگو چه زمانی است؟ پسر گفت: زمان گرگ، و شاه فرمان داد جایزهای به او بدهند. او هم آن را گرفت و به خانه آمد، و ابا کرد با آن مرد وفا کند. او [با خود] گفت:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 881 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
شاید من این مال را تمام و مصرف نکنم تا از دنیا روم، و ممکن است نیازمند نشوم و [دیگر] دربارهی چیزی - مانند اینکه از من پرسیدند - از من سؤال نکنند. و آن مقدار که خدا بخواهد درنگ کرد.
بعد پادشاه رؤیایی [دیگر] دید و او را فراخواند، او هم از کار خود [با آن مرد] پشیمان شد و گفت: به خدا قسم دانشی که نزد شاه برم ندارم، و نمیدانم با رفیقم چه کنم، من پیمان شکنی و بیوفایی کردم، آنگاه گفت: در هر حال نزد او رفته عذرخواهی میکنم و برایش سوگند یاد میکنم، شاید به من خبر دهد.
لذا نزد او آمد و گفت: من چنان کردم و به آنچه میان خود و تو بود وفا ننمودم و آنچه در دست داشتم پراکنده شد [و از بین رفت]، و به تو احتیاج دارم، تو را به خدا قسم میدهم مرا وانگذاری، به تو اطمینان میدهم چیزی به دستم نیاید مگر آنکه میان ما باشد. پادشاه فرستاده و نمیدانم در مورد چه مطلبی قصد پرسش دارد. آن مرد گفت: میخواهد دربارهی رؤیایی که مشاهده نموده از تو سؤال کند که چه زمانی است؟ تو هم بگو: زمان گوسفند است.
او هم نزد شاه آمد، او گفت: چرا به سراغت فرستادم؟ پاسخ داد: برای آنکه رؤیایی دیدهای و میخواهی در مورد زمان آن از من سؤال کنی، شاه گفت: درست گفتی، حال بگو چه زمان است؟ وی گفت: زمان گوسفند، و او فرمان داد صلهای به او بدهند. پسر آن را گرفت و به خانه برگشت. پیرامون اینکه آیا با او وفا کند یا نه اندیشه کرد، یک بار بر آن شد تا انجام دهد و بار دیگر منصرف گشت، سپس گفت: شاید دیگر تا ابد نیازی به او پیدا نکنم و مصمّم شد تا پیمان شکنی و بیوفایی کند، و آن مقدار که خداوند بخواهد درنگ کرد.
پادشاه [دیگر بار] رؤیایی دید و سراغ او فرستاد، او هم از کردهی خویش پشیمان شد و گفت: پس از دو بار پیمان شکنی چون کنم؟ دانشی [هم] ندارم، ولی تصمیم گرفت نزد او بیاید. آمد و او را به خدای تبارک و تعالی سوگند داد تا به او بیاموزد، و گفت که این بار وفاداری میکند و اطمینان داد، گفت: در این حال مرا وانگذار که دیگر پیمان شکنی و بیوفایی نخواهم کرد. آن مرد از او تأکید گرفت و گفت: تو را فراخوانده تا از رؤیایی پرسش کند، پس چون سؤال کرد بگو: زمان میزان است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 882 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
چنین شد و شاه فرمان صله داد. او هم گرفت و نزد مرد آمد، در مقابل او قرار داد و گفت: هر آنچه به دست آوردم را آوردهام، سهم مرا بده، مرد عالم گفت: زمان نخست زمان گرگ بود و تو از گرگان بودی، زمان دوم زمان گوسفند بود که میخواهد [انجام دهد] ولی انجام نمیدهد، تو هم چنین بودی میخواستی ولی وفا نکردی، و هم اینک زمان میزان است و تو وفادار بودی، پس مالت را بگیر که من هیچ نیازی بدان ندارم و آن را بدو باز گرداند.»
علامهی مجلسی رحمه الله در بحار الانوار 14 /497 مینگارند: «تو دوستان و برادرانی داری: شاید مقصود از بیان این حکایت، توضیح آن باشد که این زمان زمان وفای به عهد نیست، و اگر زمان ظهور را به تو بگویم، تو آن را به آنها میگویی و خبر میان مردم منتشر میشود و منجر به فساد خواهد شد، پیمان بر کتمان نیز سودی نبخشد.»
نگارنده: مقصود آن است که امام باقر علیه السلام زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را میدانند، ولی بیم انتشار خبر آن را دارند، همانسان که علامهی مجلسی رحمه الله فرموده است، لذا امامان علیهم السلام از وقت ظهور آگاهند. مؤید این مطلب هم آن است که ایشان خبر دادهاند در فلان سال رخ میدهد، ولی به جهت انتشار این خبر، تأخیر افتاده است.
در این مجال بحث دیگری واقع میشود: آیا در علم خدا وقت ظهور مشخص است و تغییر نمیکند، و یا آنکه به تبع حال مردم یا دعای آنان تغییر مییابد؟ و آیا دعای ما در سرعت بخشیدن به ظهور تأثیری دارد یا تنها فایدهی این دعا به خود ما بر میگردد همانسان که در توقیع آمده و پیشتر گذشت: «و برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید، که آن فرج شماست.»
بحثی دیگر در اینجا مطرح میشود: وقت گزاری به چه معناست؟ تأخیر آن به جهت کردار مردم یعنی چه؟ مشیّت و قضا و قدر الهی چیست؟ و اظهار امری که بعدها در آن بداء واقع خواهد شد، چه حکمتی دارد؟
دیگر آنکه نهی امامان معصوم علیهم السلام از خروج بر حاکم ظالم به چه معناست؟ و اینکه آیا قیام و خروج نیازمند رهبری یا اذن معصومین علیهم السلام است، همچنانکه اکثر فقهاء بر آنند، یا آنکه اختصاص به آن زمان دارد، و کسی که قدرت دارد باید قیام کند؟
اینها مباحثی مفید است، لکن در این کتاب مجال آن نیست.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 883 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل سی و سوم: ولادت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف</h3>
پیشزمینههای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 884 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>ابتکاری نبوی برای تعیین مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف </h4>
یکی از معجزات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سخنان رصین و گفتارهای جامع ایشان است، از جملهی آنها تعیین امام مهدی علیه السلام است به اینکه او از نسل امامحسین علیه السلام و پسر برگزیدهی کنیزان میباشد. و این معرفی بر ادعای مدعیان خط بطلان میکشد.
دیگر آنکه فرمودند: مهدی از عترت من است. از نسل فاطمه است. خدا تنها با ما آغازیده و تنها با ما به پایان خواهد رساند. اگر از دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خدا آن را طولانی میکند. او زمین را از عدل و داد آکنده خواهد ساخت. ثروت را مشت مشت دهد نه به شمارش. ما هفت تن از فرزندان عبد المطلب آقایان اهل بهشتیم: من، برادرم علی، عمویم حمزه، پسر عمویم جعفر، حسن، حسین و مهدی. مهدی پنجمین بعد از هفتمین نفر از فرزندان من است. او نهمین کس از صلب حسین است، پدرم فدای پسر برگزیدهی کنیزان، و این سخن خبر از غیبت امام علیه السلام است، چرا که دوران برده داری مدتهاست پایان یافته.
و این اوصاف تنها بر حضرت مهدی پسر امام حسن عسکری علیه السلام انطباق دارد، او نهمین تن از صلب امامحسین علیه السلام است و مادرش کنیزی رومی بوده.
مخالفین در تأویل این حدیث خود را به زحمت انداختهاند. آنان میپندارند مهدی علیه السلام به دنیا خواهد آمد و مادرش کنیزی خواهد بود. البته همانگونه که میدانیم دوران کنیزان پایان یافته است! چگونه میگویند او بعدها به دنیا خواهد آمد و حال آنکه نهمین شخص از نسل امامحسین علیه السلام است، و اکنون بیش از چهل نسل از امامحسین علیه السلام میگذرد، زیرا میانگین هر شخصی سی سال است و امامحسین علیه السلام در سال شصت و یک هجری به شهادت رسید!
ظاهراً این عبارت رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم : پدرم فدای پسر برگزیدهی کنیزان، میان مردم معروف بوده است، تا جایی که برخی مدعی انطباق آن بر زید شهید رحمه الله شدهاند، غیبت نعمانی /229 از ابو الصباح روایت میکند: «حضور امام صادق علیه السلام رفتم، ایشان فرمودند: پشت سر چه [خبر] داری؟ عرضه داشتم: شرّی را پشت سر گذاردهام،308 عمویتان زید میپندارد پسر زن اسیر، قائم این امت و پسر برگزیدهی کنیزان است، ایشان فرمودند: دروغ گفته است، او آنگونه که گفته
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 885 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نیست، اگر خروج کند کشته شود.»
نگارنده: این تکذیب را میبایست نسبت به ادعای کسانی دانست که زید را مهدی میدانستند، زیرا احادیث صحیحی از امام صادق و دیگر امامان علیهم السلام در مدح زید و بلندای مقام وی رسیده است، و اینکه او به مقاومت در برابر ظلم و امامت رضا از آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم فراخواند.309 علاوه بر آنکه آقای خوئی در معجم 8 /363 آن را ضعیف دانستهاند.
همین تعبیر را امیرالمؤمنین علیه السلام نیز بارها در مورد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به کار بردهاند، شرح نهجالبلاغة 7 /58: «اهلبیت پیامبرتان را بنگرید، اگر درنگ و اقامت کردند شما نیز چنین کنید، و اگر از شما یاری طلبیدند یاری نمایید که به طور قطع خداوند فتنه را به دست مردی از ما اهلبیت بر طرف خواهد نمود. پدرم فدای پسر برگزیدهی کنیزان، تنها با شمشیر به سراغ آنان میرود، هشت ماه شمشیر را بر شانهاش دارد، تا جایی که قریشیان گویند: اگر این از فرزندان فاطمه بود بر ما رحم میکرد.
خدا او را بر بنیامیه مسلّط میکند تا آنها را خرد کرده و در هم بشکند، مَلْعُونِینَ أَینَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلاً ، سُنَّةَ اللهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِیلاً،310 از رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد. در بارهی کسانی که پیشتر بودهاند [همین] سنّت خدا [جاری بوده] است؛ و در سنّت خدا هرگز تغییری نخواهی یافت.
شارح [ابن ابی الحدید] گوید: اگر کسی بگوید: این مرد موعود که ایشان دربارهاش فرمودهاند: پدرم فدای پسر برگزیدهی کنیزان، کیست؟ گوییم: شیعیان بر این باورند که او امام دوازدهم آنها و پسر کنیزی به نام نرجس است، اما اصحاب ما معتقدند او از نسل فاطمه است و در آینده از کنیزی به دنیا خواهد آمد، و هم اکنون موجود نیست.»
نگارنده: کنیزان، دیگر کجایند تا مادر امام مهدی علیه السلام از آنها باشد، آنگونه که ابن ابی الحدید پنداشته است؟!
غیبت نعمانی /229 از حارث همدانی از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت میکند: «پدرم فدای پسر
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 886 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
برگزیدهی کنیزان - مقصود ایشان قائم از فرزندان خویش است _، آنان را به ذلت میکشاند و جام صبر311 مینوشاند، و تنها با شمشیر به استقبالشان میرود.
در آن هنگام فاجران قریش آرزو کنند که کاش میتوانستند دنیا و ما فیها را بدهند و او از آنها گذشت کند، [ولی] او دست از آنان برنخواهد داشت تا آنکه خدا راضی شود.»
مقتضب الاثر /31 از ابن ابی جحیفهی سوائی، حارث همدانی و حارث بن شرب که نزد امیرالمؤمنین علیه السلام حضور داشتند روایت میکند: «چون پسرش حسن علیه السلام میآمد میفرمود: ای پسر رسولخدا! خوش آمدی، و هنگامی که حسین علیه السلام میآمد میفرمود: پدر و مادرم فدایت ای پدر پسر برگزیدهی کنیزان!
گفته شد: یا امیرالمؤمنین! چرا دربارهی حسن چنان میگویید و در مورد حسین چنین؟ و پسر برگزیدهی کنیزان کیست؟ فرمودند: آن گمشدهی رانده و آواره، محمد بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین، و دست خود را بر سر حسین علیه السلام نهادند.»
غیبت نعمانی /228 از عبد الرحیم قصیر روایت میکند: «به امام باقر علیه السلام گفتم: این فرمودهی امیرالمؤمنین علیه السلام : پدرم فدای پسر برگزیدهی کنیزان، آیا مقصود فاطمه علیها السلام است؟ فرمودند: فاطمه برگزیدهی آزادان است، او [مهدی] ... [سفید] مایل به سرخی است، خدا فلانی را رحمت کند.»
ارشاد 2 /382 از جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «عمر بن خطاب از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کرد و گفت: بگو: مهدی چه نام دارد؟ ایشان فرمودند: حبیبم صلی الله علیه وآله وسلم با من عهد فرموده که سخنی از نامش نگویم تا زمانی که خداوند او را مبعوث کند.
عمر گفت: از اوصافش بگو، ایشان فرمودند: او جوانی است میان بالا، با چهره و مویی زیبا که بر شانههایش فرو میریزد، و نور صورتش سیاهی موهای سر و محاسنش را تحت الشعاع قرار میدهد، پدرم فدای پسر برگزیدهی کنیزان.»312
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 887 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>هم امام مهدی علیه السلام ، پسر برگزیدهی کنیزان است و هم جدّش امام جواد علیه السلام </h4>
تعبیر پسر برگزیدهی کنیزان توسّط رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم در شأن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به کار رفته است. ایشان در مورد امام جواد علیه السلام نیز چنین عبارتی را به کار بردند.
امام جواد علیه السلام گندمگون بودند و دستگاه حاکم از این مطلب بر ضدّ امام رضا علیه السلام سوء استفاده کردند. آنان شایعه کردند امام جواد علیه السلام فرزند امام رضا علیه السلام نیست، چون بسان ایشان سفید نمیباشد! آنان قیافه شناسان را آوردند و آنان او را فرزند امام علیه السلام دانستند و خدا ایشان را در قبال دروغ پردازان یاری نمود.
کافی 1 /322 و ارشاد /317 روایت میکنند: «علی بن جعفر در مورد ماجرای حکم قیافه شناسان [به اینکه امام جواد پسر امام رضا علیهما السلام است] و تکذیب دروغ گویان، گفت: من برخاستم و دهان ابو جعفر [امام جواد علیه السلام ] را بوسیده آب دهانش وارد دهانم شد و عرض کردم: نزد خدا شهادت میدهم شما امام من هستید.
امام رضا علیه السلام گریستند و فرمودند: ای عمو! آیا از پدرم نشنیدید: رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: پدرم فدای پسر برگزیدهی کنیزان، پسر زن نوبیِ313 پاک دهان، صاحب رحِمی که نجیب به دنیا میآورد. وای بر آنان [بنی عباس]، خداوند اعیبس314 صاحب فتنه و دودمانش را لعنت کند.315
و اوست [مهدی] که سالها، ماهها و روزها آنان را میکشد، به ذلت میکشاند و جام صبر مینوشاند. او رانده و آواره است، پدر و جدّش را کشتهاند ولی خونخواهی نکرده است، غیبت میکند و گفته میشود: مرد یا به هلاکت رسید، در کدامین وادی سیر میکند؟
ای عمو! آیا این شخص جز از [نسل] من خواهد بود؟ عرض کردم: راست گفتی، فدایت گردم.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 888 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
با این حساب امام جواد علیه السلام پسر برگزیدهی کنیزان نوبی است، و امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف پسر برگزیدهی کنیزان رومی، اوست راندهی آواره که غائب میشود، و هموست که از خطّ ضلالت که بنیامیه و بنی عباس پرچمداران آنند، انتقام میگیرد.
<h4>برخی از ابتکارات ائمه علیهم السلام در تعیین شخصیت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف </h4>
از جملهی آن، تعیین به نام، مادر، شماره، اوصاف و شخصیت.
غیبت نعمانی /179 از ابو هیثم میثمی از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «چون سه نام محمد، علی و حسن پشت سر هم آمدند، چهارم آنها قائم آنهاست.»316
غیبت شیخ طوسی /36 از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام : «با هفتمینِ از ما فرج خواهد بود.»
شیخ حر عاملی رحمه الله در اثبات الهداة 3 /499 پس از نقل آن مینویسد: «مقصود هفتمین شخص از خود ایشان است [که با ایشان آغاز و به حضرت مهدی علیه السلام ختم میگردد] نه از نسل حضرت امیر علیه السلام .»
غیبت شیخ طوسی /28 از آن حضرت روایت میکند: «صاحب ما که از صلب این است - و به موسی بن جعفر علیهما السلام اشاره کردند - ظاهر میگردد و زمین را همانسان که از ظلم و ستم پر شده از عدالت میآکند، و دنیا برایش آرام میشود.»
کمال الدین 2 /334 از مفضل بن عمر: «حضور آقایم امام صادق علیه السلام رسیدم و عرضه داشتم: آقای من! کاش جانشین پس از خود را به ما معرفی کنید، ایشان فرمودند: ای مفضل! امام بعد از من پسرم موسی است، و جانشین آرزو شده و منتظَر، محمد بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی خواهد بود.»
همان 2 /383 از صقر بن ابی دلف از امام هادی علیه السلام روایت میکند: «امام پس از من پسرم حسن است، و پس از حسن پسرش قائم که زمین را از عدل و داد پر میکند، آنگونه که از ستم و جور آکنده شده است.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 889 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کافی 1 /341 از ابو حمزه: «نزد امام جعفر بن محمد علیهما السلام رفتم و عرض کردم: شما صاحب این امر هستید؟ فرمودند: نه، گفتم: فرزند شماست؟ فرمود: نه، عرضه داشتم: فرزند فرزندتان است؟ فرمودند: نه، گفتم: فرزند فرزند فرزند شما؟ پاسخ منفی دادند، عرض کردم: او کیست؟ فرمودند: آن کسی که زمین را از دادگری میآکند، آنسان که از بیداد و ستم پر شده است، و این پس از فترهای از امامان است،317 همانگونه که رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم پس از فترهای از رسولان318 مبعوث شد.»319
<h4>جریان یافتن سنت تنی چند از پیامبران علیهم السلام در ولادت و غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف </h4>
کمال الدین 1 /321 از سعید بن جبیر از امام زین العابدین علیه السلام روایت میکند: «در قائمِ ما سنتهایی از پیامبران است؛ سنتی از پدرمان آدم، سنتی از نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، ایوب و محمد علیهم السلام .
از آدم و نوح طول عمر، از ابراهیم مخفی بودن ولادت و دوری گزینی از مردم، از موسی هراس و غیبت، از عیسی اختلاف مردم دربارهی او، از ایوب فرج و گشایش پس از بلا و از محمد صلی الله علیه وآله وسلم خروج با شمشیر.»
همان 1 /152 و 2 /340 از عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام : «در قائم سنتی از موسی بن عمران است، عرض کردم: آن سنت چیست؟ فرمودند: مخفی بودن تولد و غیبت از قوم خویش، گفتم: موسی چه مقدار از اهل و قوم خود غیبت کرد؟ فرمودند: بیست و هشت سال.»
همان 2 /350 از ابو بصیر از آن حضرت: «در صاحب این امر سنتهایی از پیامبران است؛ سنتی از موسی بن عمران، عیسی، یوسف، و سنتی از محمد علیهم السلام . سنت از موسی بن عمران
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 890 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آن است که هراسان و منتظِر است، سنت از عیسی آن است که آنچه در مورد عیسی گفته شد [که وی از دنیا رفت] دربارهی او نیز بگویند، سنت یوسف خفا و پنهانی است که خداوند بین او وخلق حجابی قرار میدهد که او را میبینند ولی نمیشناسند، و اما سنت محمد صلی الله علیه وآله وسلم آن است که وی به هدایت ایشان رهنمون میشود و طبق سیرهی ایشان رفتار میکند.»
غیبت نعمانی /164 از ابو بصیر از امام باقر علیه السلام نقل میکند که فرمودند: «در صاحب این امر سنتهایی از چهار پیامبر است؛ سنتی از موسی، عیسی، یوسف و محمد صلی الله علیه وآله وسلم . گفتم: سنت موسی چیست؟ فرمودند: هراسان است و انتظار میکشد. از سنت عیسی پرسیدم، فرمودند: آنچه در مورد عیسی گفته شد دربارهی او نیز گویند. عرض کردم: سنت یوسف؟ فرمود: زندان و غیبت،320 و از سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سؤال کردم و فرمودند: چون قیام کند طبق سیرهی ایشان رفتار نماید، و آثار ایشان را تبیین کند، او هشت ماه شمشیر را بر شانه قرار دهد و بکشد تا آنکه خدا راضی گردد. پرسیدم: چسان از رضایت خداوند آگاه خواهد شد؟ فرمودند: خدا رحمت را در دل او قرار میدهد.»321
اثبات الوصیة /226 آن را نقل میکند و در قسمتی از آن آمده است: «شباهت او به یوسف در زیبایی و سخاوت اوست، و سنت او از محمد صلی الله علیه وآله وسلم آن است که با شمشیر ظاهر میگردد.»
دلائل الامامة /291 نیز روایت میکند و در پارهای از آن آمده است: «شباهت او به یوسف آن است که برادرانش با او خرید و فروش میکردند و سخن میگفتند، ولی او را نمیشناختند.»322
کمال الدین 1 /28: «سنت یوسف آن است که برادرانش با او معامله میکردند و سخن میگفتند، لکن او را نمیشناختند، سنت عیسی سیاحت است، و سنت محمد صلی الله علیه وآله وسلم شمشیر.»
همان 1 /327 از امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثی نقل میکند: «شباهت او به یونس بن متی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 891 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آن است که از غیبت باز میگردد در حالی که پس از بالا رفتن سن [هنوز] جوان است... شباهت به موسی علیه السلام دوام هراس، طول غیبت، مخفی بودن ولادت، به ستوه آمدن پیروان بعد از او، از آزار و ذلتی که با آن مواجه میشوند، تا آنکه خدای عزوجل اذن ظهور دهد و او را بر دشمنش یاری و تأیید کند... شباهت ایشان به جدّش مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم آن است که با شمشیر خروج میکند، دشمنان خدا و رسول و جباران و طاغوتها را میکشد، با شمشیر و رعب یاری میشود و کسی توان مقابله با بیرقی که به او تعلّق دارد را نخواهد داشت.
برخی از نشانههای خروجش اینهاست: خروج سفیانی از شام، خروج یمانی از یمن، فریادی از آسمان در ماه رمضان و منادیی که از آسمان نام او و پدرش را ندا میکند.»323
همان 2 /345 از ابو بصیر: «به امام صادق علیه السلام گفتم: ای پسر پیامبر! قائم شما اهلبیت کیست؟ فرمودند: ای ابو بصیر! او پنجمین شخص از فرزندان پسرم موسی است، پسر بانوی کنیزان، غیبتی خواهد داشت که اهل باطل در آن به تردید میافتند، آنگاه خدای عزوجل او را آشکار میکند و بر دستانش مشارق و مغارب زمین را میگشاید. روح الله عیسی بن مریم علیه السلام فرود میآید و پشت سر او نماز میگزارد. زمین به نور پرورگارش روشن میشود، و در آن مکانی نخواهد ماند که غیر از خدای عزیز و جلیل در آن عبادت شده، مگر آنکه خدا در آن پرستش گردد، و همهی دین برای خدا خواهد بود، اگرچه مشرکان خوش نداشته باشند.»
همان 2 /480 از سَدیر از امام صادق علیه السلام روایت میکند: «... زیرا خداوند عزوجل ابا کرده مگر آنکه در او سنتهای پیامبران علیهم السلام در غیبتهایشان جریان یابد. ای سدیر! و ناگزیر از آن است که مدتهای غیبتهای آنها در او کامل شود، خداوند تعالی میفرماید: لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ،324 قطعاً از حالی به حالی برخواهید نشست، یعنی سنتهای آنان که پیش از شما بودند.»
کافی 1 /336 از سَدیر از آن حضرت روایت میکند: «برادران یوسف علیه السلام نوادگان و پسران پیامبران بودند، آنان با یوسف تجارت و معامله کردند، با او سخن گفتند در حالی که
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 892 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
برادران او بودند و او برادر ایشان بود، ولی او را نشناختند تا آن [زمان] که گفت: أَنَا یوسُفُ وَهَذَا أَخِی،325 من یوسفم و این برادر من است.
پس این امت ملعون چرا انکار میکنند که خداوند عزوجل در زمانی از زمانها با حجت خود چنین کند، همانگونه که با یوسف کرد!
یوسف علیه السلام مُلک مصر را در اختیار داشت و با پدرش هیجده روز فاصله داشت، و اگر میخواست به او خبر دهد میتوانست. یعقوب و فرزندانش هنگام بشارت، نه روزه از سرزمین خود به مصر آمدند، پس از چه رو این امت انکار میکنند که خدای عزیز و جلیل با حجت خود چنان کند که با یوسف کرد که در بازارهایشان راه رود و بر بساط آنان گام نهد، تا آنکه خدا به او در این باره [ظهور] اذن دهد، آنسان که به یوسف اذن داد، قَالُوا أَإِنَّک لأَنْتَ یوسُفُ قَالَ أَنَا یوسُفُ،326 گفتند: آیا تو خود، یوسفی؟ گفت: من یوسفم.»
همان 2 /480: «خداوند امر او را در یک شب سامان میدهد.»
<h4>صاحب این امر کسی است که میلادش مخفی است، و مردم گویند: به دنیا نیامده!</h4>
اثبات الوصیة /222 از سعد بن عبد الله با سند خود از امام باقر علیه السلام روایت میکند: «قائم آن کسی است که ولادت او بر مردم پوشیده است.»
کمال الدین 2 /479 از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام : «ولادت صاحب این امر بر مردمان مخفی خواهد بود، تا آنکه هنگام خروج بیعت احدی در گردنش نباشد.»
غیبت نعمانی /183 از ابو الجارود از امام باقر علیه السلام : «شما هماره گردنهایتان را به سوی مردی از ما میکشید [و منتظر خروج ما هستید] و میگویید: این همان [قائم] است، ولی خدا او را [از دنیا] میبرد، تا آنکه برای این امر کسی را فرستد که نمیدانید به دنیا آمده یا نه، آفریده شده یا نه.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 893 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
همان /182 از او از ایشان: «اینان و تو، پیوسته [چشم دوخته و در انتظار] خواهید بود، تا آنکه خدا برای این امر کسی را بفرستد که ندانند آفریده شده یا نه.»
کافی 1 /342 از عبد الله بن عطا نقل میکند: «خدمت امام باقر علیه السلام عرضه داشتم: شیعیان شما در عراق بسیارند، و به خدا سوگند در میان اهلبیت شما کسی مانند شما وجود ندارد، پس چرا خروج نمیکنید؟
ایشان فرمودند: ای عبد الله بن عطا! گوشهایت را نزد احمقان گستردهای، آری، به خدا قسم من صاحبِ [خروج کنندهی] شما نیستم، عرض کردم: پس او کیست؟ فرمودند: ببینید آن کس که ولادتش بر مردم مخفی باشد صاحب شماست...»
این عبارت در غیبت نعمانی /167 چنین آمده: «... ببین کسی که مردم نمیدانند به دنیا آمده یا نه، او صاحب شماست.»
کمال الدین 2 /360 از عباس بن عامر قصبانی از امام کاظم علیه السلام روایت میکند: «صاحب این امر کسی است که مردم گویند: هنوز به دنیا نیامده است.»
همان 2 /381 از امام هادی علیه السلام روایت میکند: «صاحب این امر کسی است که مردم گویند: هنوز به دنیا نیامده است.»
همان 2 /432 از حسن بن منذر نقل میکند: «حمزة بن ابو الفتح روزی آمد و گفت: خبری خوش دارم، دیشب در خانه برای ابو محمد فرزندی به دنیا آمد و ایشان فرمان کتمان این خبر را دادند، گفتم: نامش چیست؟ گفت: نامش محمد و کنیهاش به جعفر [ابا جعفر] است.»
<h4>عباسیان، و پیروی از شیوهی نمرود و فرعون</h4>
در منابع تاریخی و دیگر ادیان آمده که منجّمان به نمرود خبر دادند در همین سال فرزندی در پایتخت او به دنیا خواهد آمد که حکومت او را در مخاطره قرار میدهد، لذا نمرود زاد و ولد را منع کرد و تمامی پسرانی را که به دنیا میآمدند به قتل رساند!
همین خبر را به فرعون نیز دادند و او هم بسان نمرود رفتار کرد!
تفسیر قمی 1 /207 روایت میکند: «نمرود برای هر زن بارداری نگهبانی گمارده بود و هر
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 894 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
فرزند پسری را سر میبرید. مادر ابراهیم او را برای فرار از ذبح [در غاری] پنهان کرد. ابراهیم درون غار در هر روز بسان یک ماه دیگران رشد میکرد و بزرگ میشد، تا آنکه در غار سیزده ساله شد. پس از آن مادرش به دیدار او آمد و چون خواست از او جدا شود دست بر مادر آویخت و گفت: ای مادر! مرا بیرون ببر، مادر گفت: پسرم! پادشاه اگر بفهمد تو در این زمان به دنیا آمدهای تو را خواهد کشت.»
همان 2 /135 از محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت میکند: «هنگامی که مادر موسی به وی باردار شد، اثر حمل او تنها در هنگام ولادت آشکار شد. فرعون برای مراقبت و زیر نظر داشتن زنان بنیاسرائیل، زنانی قبطی را مأمور آنان کرده بود. این کار بابت آن بود که به فرعون خبر رسیده بود بنیاسرائیل میگویند: در میان ما مردی به دنیا خواهد آمد که بدو موسی بن عمران گفته میشود و نابودی فرعون و یارانش بر دستان اوست. لذا گفت: فرزندان پسرشان را میکشم تا خواستهشان تحقّق نیابد. او میان مردان و زنان فاصله انداخت و مردان را محبوس کرد.
هنگامی که مادر موسی وی را به دنیا آورد، او را نگریست، اندوهگین شد و گریسته گفت: الآن است که ذبح شود.
خدا در دل آن زنِ مأمور، محبّت موسی را قرار داد و او گفت: چرا رنگت زرد شد؟ مادر موسی پاسخ داد: بیم آن دارم که فرزندم را ذبح کنند. آن زن گفت: نهراس، و موسی به گونهای بود که هرکه او را میدید دوستدارش میشد، و این همان فرمودهی خدای عزیز و جلیل است: وَأَلْقَیتُ عَلَیک مَحَبَّةً مِنِّی،327 و مهری از خودم بر تو افکندم. پس آن زن قبطی مأمور دوستدار موسی شد. صندوقی برای مادر موسی نازل شد و خطاب شد: او را در صندوق قرار ده و در دریا بیانداز وَلا تَخَافِی وَلا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیک وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِین،328 و نترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمیگردانیم و از پیامبران قرار میدهیم. او هم موسی را در آن گذاشت، در آن را بست و به نیل انداخت.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 895 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
فرعون بر ساحل نیل، قصر و تفرجگاهی داشت. وی به همراه همسرش آسیه از قصر به زیر آمد و سیاهیی را در نیل مشاهده کرد که امواج آن را بالا میبردند و بادها با آن برخورد میکردند تا آن را کنار در قصر فرعون آوردند. وی دستور داد آن را برگیرند. صندوق را نزد وی بردند و چون آن را گشود پسری درون آن دید و گفت: این از بنیاسرائیل است. خدا در دل فرعون و آسیه محبّت شدیدی نسبت به موسی قرار داد، ولی فرعون [علی رغم آن محبّت] در صدد کشتن موسی بر آمد، آسیه گفت: لاتَقْتُلُوهُ عَسَی أَنْ ینْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَهُمْ لا یشْعُرُونَ،329 او را نکشید، شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم، ولی آنها خبر نداشتند، که او موساست...»
المستدرک 2 /574 از وهب بن منبه میآورد: «هنگامی که مادر موسی به او باردار شد، این خبر را به ارشاد خداوند - که میخواست به واسطهی موسی بر بنیاسرائیل احسان کند و امتنان ورزد - از همه مخفی کرد، لذا هیچ کس از این حمل آگاهی نداشت. در سال تولد او، فرعون قابلهها را مأمور بازرسی کرد و چنان زنان را تفتیش میکرد که سابقه نداشت.
اما مادر موسی نه شکمش برآمد، نه رنگش تغییر کرد و شیرش هم فاسد نشد، از این رو قابلهها کاری با او نداشتند. چون شبی که موسی در آن به دنیا آمد فرا رسید، مادرش بدون مراقب و قابله او را زایید، و کسی جز خواهرش مریم از آن آگاه نشد، خداوند به او وحی کرد: أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ وَلا تَخَافِی وَلا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیک وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِین،330 او را شیر ده، و چون بر او بیمناک شدی او را در نیل بینداز، و نترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمیگردانیم و از پیامبران قرار میدهیم.
مادرش سه ماه او را مخفی داشت و در آغوش خویش شیر میداد و او نه میگریست و نه حرکت میکرد. ولی وقتی بر او و خود ترسید، جعبهای در بسته ساخت و داخل آن را آماده کرد و شب هنگام در آب افکند، آنگونه که خدا فرمان داده بود.
او تابوت را پنج وجب در پنج وجب ساخته بود بدون آنکه قیر اندود کند، تابوت هم
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 896 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بر روی آب آمد تا اینکه آب آن را نیمه شب به ساحل انداخت. صبح هنگام فرعون در جایگاهی که در ساحل نیل داشت نشست و تابوت را دید، به خدمه گفت: آن را بیاورید، آوردند و موسی را درون آن مشاهده کرد، با دیدن او گفت: چرا این پسر ذبح نشده؟ من که به قابلهها فرمان داده بودم هیچ نوزادی را مخفی نکنند!
فرعون با زنی از بنیاسرائیل که آسیه دختر مزاحم نام داشت ازدواج کرده بود. وی یکی از بهترین زنان و از دختران پیامبران بود، با مؤمنان مهربان بود و بر آنان انفاق و بخشش میکرد. او که در کنار فرعون نشسته بود گفت: این مولود از یک سال بزرگتر است، و شما فرمان دادید کودکان همین سال را سر ببرند، پس او را رها کن تا مایهی روشنی دیدگانمان باشد، لاتَقْتُلُوهُ عَسَی أَنْ ینْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَهُمْ لا یشْعُرُونَ،331 او را نکشید، شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم، ولی آنها خبر نداشتند، هلاکشان بر دستان اوست. برای فرعون تنها دختر زاده میشد...»
<h4>دستگاه خلافت قریش از دیر زمان در جستجوی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف </h4>
اثبات الهداة 3 /570 از فضل بن شاذان با سند صحیح از امامعسکری علیه السلام نقل میکند: «بنیامیه و بنی عباس به دو جهت شمشیرهایشان را بر [گردن] ما گذاشتند؛ یکی آنکه میدانستند هیچ حقّی در خلافت ندارند، از این رو میهراسیدند ما آن را ادعا کنیم و در جایگاه خود [اهلبیت] قرار گیرد.
دوم آنکه از روایات متعدد فهمیده بودند زوال حکومت جباران و ظالمان بر دست قائم ما خواهد بود و تردیدی نداشتند که خود، از آنهایند، لذا تلاش کردند اهلبیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بکشند و نسل ایشان را از میان برند تا با این کار بتوانند از به دنیا آمدن قائم جلوگیری کنند و یا او را به قتل رسانند، ولی خداوند ابا کرد امر او را برای احدی از آنان آشکار کند، تا اینکه نورش را کامل گرداند، اگرچه کافران را خوش نیاید.»
جستجوی پیرامون حضرت مهدی علیه السلام از روزی آغاز شد که جدّش پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به آمدن او بشارت
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 897 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دادند. پیش از این نیز گذشت که عمر از امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد نام ایشان سؤال کرد، ولی ایشان دست رد بر سینهی او زدند، لذا در مورد اوصاف او پرسید.
و نیز در بخش تحریفات بشارت نبوی گذشت که طبری سخن معاویه به ابن عباس را آورده است: «شما بر این پندارید که خلافتی هاشمی و مهدی قائم دارید، و حال آنکه مهدی عیسی بن مریم است، خلافت هم در دستان ماست تا آن را به او تحویل دهیم.»
البته معاویه خود مدعی مهدویت شد و ما این مطلب را از مسند احمد به اثبات رساندیم! امویان پس از وی نیز در جستجوی مهدی بودند!
شیخ صدوق رحمه الله در کمال الدین 1 /47 مینویسد: «خبر آمدن موسی در میان بنیاسرائیل، و اینکه نابودی فرعون و حکومت وی بر دست اوست منتشر شده بود، لذا فرعون اولاد بنیاسرائیل را به قتل میرساند.
نمرود نیز پیش از وی اولاد رعیت و اهالی مملکت خود را در طلب ابراهیم علیه السلام میکشت، آن هنگام که خبر فرا رسیدن زمان ولادت وی، و اینکه هلاکت نمرود، اهل مملکت و دین وی به دست اوست، انتشار یافت.
طاغوت زمان امام حسن بن علی علیهما السلام پدر صاحب الزمان علیه السلام نیز چنین کرد، وی در پی فرزند ایشان برآمد، برای خانهشان نگهبان گذاشت، و کنیزان ایشان را حبس کرد تا وضع حمل کنند.»
<h4>عباسیان و آگاهی از امامت عترت علیهم السلام </h4>
عباسیان نیک میدانستند امامان از عترت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برگزیدگان خدایند، و رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم به اطاعت از آنان فرمان دادهاند، لکن سلطنت - همانگونه که هارون به مأمون گفت - عقیم است.
عیون اخبار الرضا علیه السلام 2 /85 نقل میکند: «زمانی که هارون به مدینه رفت امام کاظم علیه السلام به دیدن او آمدند، هارون برخاست و صورت و دو دیدهی امام علیه السلام را بوسه داد، آنگاه به من، امین و مؤتمن رو کرد و گفت: ای عبد الله، ای محمد و ای ابراهیم! در مقابل عمو و آقایتان راه بروید، رکابش را بگیرید، لباسش را درست کنید و تا منزل بدرقه نمایید. موسی بن جعفر
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 898 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آرام به من رو کردند و مرا به خلافت خبر دادند، سپس فرمودند: چون عهدهدار این امر شدی با فرزندانم نیکی کن. سپس ما بازگشتیم.
من با دل و جرأتترین فرزندان پدرم بودم، از این رو چون مجلس خلوت شد گفتم: یا امیرالمؤمنین! این مردی که اینچنین او را بزرگداشتی، تبجیل کردی، در مقابلش از جا برخاستی، صدر مجلس نشاندی، خود پایینتر از او نشستی و به ما فرمان دادی رکابش را بگیریم که بود؟ پدرم گفت: او امام مردم، حجت خدا بر خلق و خلیفهی او بر بندگان است.
گفتم: یا امیرالمؤمنین! آیا این اوصاف همه برای شما و در شما نیست؟ گفت: من در ظاهر امام مردم هستم که با قهر و غلبه بدین منصب دست یافتهام، ولی موسی بن جعفر امام حق است، پسرم! به خدا قسم او نسبت به جایگاه پیامبر از من و تمامی این خلق شایستهتر است. اما به خدا سوگند اگر تو سر این امر با من نزاع کنی، آنچه را که چشمانت در آن است جدا خواهم ساخت، چرا که حکومت عقیم است [و نسب نیز در آن سودی نرساند]!
وقتی خواست از مدینه به مکه رود، فرمان داد کیسهی سیاهی که دویست دینار در آن بود بیاورند، و رو به فضل بن ربیع کرد و گفت: این را نزد موسی بن جعفر ببر و بگو: امیرالمؤمنین میگوید: ما در تنگی هستیم و بعد از این زمان احسان ما به شما خواهد رسید.
من گفتم: یا امیرالمؤمنین! به نوادگان مهاجر و انصار و سایر قریش و بنی هاشم و کسانی که حسب و نسبشان را نمیدانی تا پنج هزار دینار میدهی، ولی به موسی بن جعفر که او را چنین احترام نمودی دویست دینار عطا میکنی، یعنی پایینترین عطا!
گفت: بیمادر! ساکت شو، چرا که اگر آن مقداری که گفتی به اوعطا کنم، ایمن نیستم که در آینده با صد هزار شمشیر از شیعیان و پیروانش به مصاف من آید، و فقر او و خانوادهاش برای من و شما بهتر از آن است که دستان و چشمانشان باز باشد!
وقتی مخارق آوازه خوان این گفتگو را دید و شنید خشمگین شد و برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! من وارد مدینه شدم و اکثر اهالی آن از من چیزی درخواست کردند، و اگر من به آنها چیزی ندهم بخشندگی شما و مکانت من برای آنان معلوم نشود! هارون هم دستور داد ده هزار دینار به او بدهند، مخارق گفت: این برای اهل مدینه، ولی من بدهی نیز دارم،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 899 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پدرم دستور داد ده هزار دینار دیگر نیز به او بدهند، او گفت: میخواهم دخترانم را نیز شوهر دهم و باید برایشان جهازی تهیه کنم، دستور داد ده هزار سکه دیگر آوردند، مخارق ادامه داد: من برای قوت خود و اهل و عیالم به غله نیاز دارم، پدرم فرمان داد زمینی که غلهی آن در سال به ده هزار دینار میرسد را در همان ساعت به او بدهند!
آنگاه مخارق برخاست و به نزد موسی بن جعفر آمد و گفت: با خبر شدم که این ملعون با شما چسان رفتار کرد و چه مقدار مال برایتان مشخص کرد، من چارهای اندیشیدم و سی هزار دینار و نیز زمینی که غلهاش در سال به ده هزار دینار میرسد از او اخذ نمودم، در حالی که - آقای من! - به هیچ یک نیازی ندارم و تنها برای شما گرفتم، من گواهی میدهم که این زمین از آنِ شماست و اموال را نیز برایتان آوردهام.
امام علیه السلام فرمودند: خدا مالت را برکت دهد و پاداشت را نیکو گرداند، من نه درهمی از آن و نه چیزی از این زمین نمیگیرم، ولی صله و نیکی تو را پذیرفتم، پس راشدانه بازگرد، و در این باره دیگر نزد من نیا. او هم دست حضرت را بوسه داد و رفت.»
نگارنده: خوشا به حال این آوازه خوان و بدا به حال هارون!
عباسیانِ پیش از او نیز میدانستند امیرالمؤمنین و عترت ایشان علیهم السلام امامانی ربانی هستند، زیرا رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم به عباس و فرزندانش خبر داده بودند که حکومت و طغیان خواهند کرد. هنگامی که جدّ بنی عباس، علی بن عبد الله بن عباس در کوفه به دنیا آمد، پدرش عبد الله او را نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آورد تا برای او به خیر و برکت دعا کند و نام بگذارد، ایشان او را علی نام نهادند و فرمودند: پدر شاهان را بگیر!
اسامی پادشاهان عباسی نیز در صحیفهای نزد محمد بن حنفیه بود و گفته میشود که از طریق ابو هاشم پسر محمد بن حنفیه به دست بنی عباس رسید.
پسران آنها به خوبی از امامت امام زین العابدین، امام باقر و امام صادق علیهم السلام آگاه بودند، و در مورد آیندهشان از ایشان سؤال میکردند، مطالبی که هم اکنون مجال آن نیست.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 900 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>دستگاه حاکم مراقبت و فشار را بر امامعسکری علیه السلام میافزاید</h4>
زمانی که تعداد امامان علیهم السلام به دوازده تن نزدیک شد، هراس عباسیان فزونی یافت. آنها دهمین امام و فرزندشان امامعسکری علیهما السلام را مجبور نمودند در پایتخت - سامرا - که عسکر نامیده میشد اقامت داشته باشند، و لذا این دو امام همام علیهما السلام به عسکری لقب یافتند.
سپس خلیفهی عباسی بر آن شد تا امام هادی علیه السلام را به قتل برساند و نقشهی خود را جامهی عمل پوشانید. او امامعسکری علیه السلام را که یازدهمین امام بود بیش از پیش تحت نظر گرفت و پس از مدتی تصمیم گرفت برای جلوگیری از ولادت امام دوازدهم موعود، ایشان را نیز بکشد!
بعید نیست خلیفه، امامعسکری علیه السلام را تهدید کرده باشد که اگر ازدواج کند ایشان را به قتل برساند، و میپنداشته ایشان - بسان دیگر شخصیّتهای قریش - با زنی قریشی ازدواج میکنند، اما امام علیه السلام کنیز خود نرجس رومی را آزاد و با او ازدواج کردند، و خداوند چنین اراده کرد که مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف از او باشد.
کمال الدین 2 /408 از علان رازی روایت میکند: «برخی از شیعیان برایم نقل کرد که چون همسر ابو محمد علیه السلام باردار شد، ایشان بدو فرمودند: به پسری محمد نام باردار خواهی شد و او قائم پس از من است.»
همان 2 /407 از موسی بن جعفر بن وهب بغدادی نقل میکند که این توقیع از ناحیهی امامعسکری علیه السلام بیرون آمد: «آنان پنداشتند مرا میکشند تا این نسل را قطع کنند، ولی خداوند عزوجل پندارشان را تکذیب کرد، و الحمد لله.»
غیبت شیخ طوسی /134 و 138: «امامعسکری علیه السلام هنگامی که حجت به دنیا آمد فرمودند: ظالمان پنداشتند مرا میکشند تا این نسل را قطع کنند، آنان قدرت قادر را چگونه یافتند؟ و او را مؤمَّل332 نامیدند.»
کافی 1 /329 و 514 از احمد بن محمد بن عبد الله نقل میکند: «هنگامی که زبیری - که خدایش لعنت کند - به قتل رسید، این نامه از امام حسن عسکری علیه السلام صادر شد: این جزای کسی که بر خدا نسبت به اولیای او جرأت به خرج داده است، او گمان کرد مرا میکشد و
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 901 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نسلی از من نخواهد بود، حال قدرت خدا را در خود چسان دید؟
فرزندی برای ایشان به دنیا آمد که نامش را م ح م د نهادند و این در سال دویست و پنجاه و شش بود.»333
نگارنده: مقصود از زبیری، مهتدی خلیفهی عباسی است، زیرا او پسر معتز است که زبیر بن متوکل نام دارد. معتز سه سال و نه ماه حکومت کرد و هموست که امام هادی علیه السلام را به شهادت رساند. فرماندهان ترک او را مجبور کردند از قدرت کناره گیرد و پس از او مهتدی را به خلافت رساندند. او یازده ماه حکومت کرد و ترکان او را به قتل رساندند. هموست که امامعسکری علیه السلام را حبس کرد و در صدد قطع نسل ایشان بر آمد، ولی خدا به او مهلت نداد و طومار عمرش را در هم پیچید. ترکان پس از او معتمد بن متوکل را به قدرت رساندند و او بیست و سه سال حکومت کرد. امام عصر علیه السلام در دوران او به دنیا آمد. او در سال پنجم حکومت، امامعسکری علیه السلام را به شهادت رساند.334
غیبت شیخ طوسی /205 از ابو هاشم جعفری نقل میکند: «به همراه امامعسکری علیه السلام در حبس مهتدی بن واثق بودم، ایشان به من فرمودند: ای ابو هاشم! این طاغی میخواست در این شب خدا را به سخره گیرد، ولی خداوند عمرش را بریده و آن را برای قائم مقام وی قرار داده است. من هم فرزندی ندارم ولی فرزندی روزی خواهم شد.
چون صبح شد ترکها بر مهتدی شوریدند و او را به قتل رساندند، و معتمد در جای او قرار گرفت، و خداوند تعالی ما را حفظ کرد.»
بحار الانوار 50 /313: «ترکان بر مهتدی شوریدند و مردم نیز آنان را یاری کردند، زیرا میدانستند او معتزلی و منکر قَدَر است. آنها او را کشتند و معتمد را جایگزین و با او بیعت کردند. مهتدی تصمیم به قتل امامعسکری علیه السلام گرفته بود، ولی خداوند او را به خود مشغول کرد تا آنکه کشته شد.»
دلائل الامامة /423 مینویسد: «دوران امامت امامعسکری علیه السلام پس از پدر در مابقی حکومت معتز بود. پس از او مهتدی به خلافت رسید. سپس احمد بن جعفر متوکل که به
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 902 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
معتمد معروف بود بیست و دو سال و یازده ماه قدرت را به دست گرفت. با گذشت پنج سال از حکومت او، ولی الله علیه السلام در حالی که بیست و نه سال داشت به شهادت رسید. آن حضرت روز جمعه که هشت شب از ربیع الاول سال دویست و شصت هجری گذشته بود، در سامرا، و به سم از دنیا رفتند، و در خانه در کنار قبر پدرشان علیه السلام به خاک سپرده شدند.»
ابن حبیب در المحبّر /42 مینویسد: «مهتدی در ششم رجب سال دویست و پنجاه و شش به قدرت رسید، و یازده ماه حکومت کرد. در دوران خلافت او شخصی در ماه رمضان سال دویست و پنجاه و شش در بصره خروج کرد.
معتمد به قدرت رسید. مادرش کنیز بود. او یکشنبه ششم رجب سال دویست و پنجاه و شش به دنیا آمد. کنیهاش ابو العباس بود. بیست و سه سال حکومت کرد.»
الخرائج و الجرائح 1 /478 از عیسی بن صبیح روایت میکند: «امام حسن عسکری علیه السلام در حبس بر ما وارد شدند، من ایشان را میشناختم، ایشان به من فرمودند: تو شصت و پنج سال و یک ماه و دو روز داری. من کتاب دعائی با خود داشتم که تاریخ تولدم روی آن نوشته بود، آن را نگاه کردم و دیدم همین طور است.
ایشان فرمودند: آیا فرزندی روزی شدهای؟ گفتم: نه، صدا زدند: خدایا! او را فرزندی روزی کن تا بازویش باشد که فرزند بازوی خوبی است، آنگاه این بیت را خواندند:
من کان ذا عضد یُدرِک ظلامتَه إنّ الذّلیلَ الذی لیست له عضد
کسی که بازویی دارد ظلمی را که بر او وارد شده پاسخ میدهد، ذلیل کسی است که بازویی ندارد
من عرض کردم: آیا شما فرزندی دارید؟ فرمودند: آری، به خدا فرزندی برایم به دنیا خواهد آمد که زمین را از عدل و داد آکنده میسازد، ولی اکنون نه، آنگاه این شعر را خواندند:
لعلّکَ یوماً أن ترانی کأنّما بنیّ حوالیّ الأسود اللوابد
فإنّ تمیماً قبل أن یلد الحصی أقام زماناً و هو فی الناس واحد335
شاید تو روزی مرا ببینی که پسرانم پیرامون مرا بسان شیران گرفتهاند
تمیم پیش از آنکه نسل فراوانش به دنیا آیند، در میان مردم تنها بود»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 903 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>امام عسکری علیه السلام به ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بشارت میدهد</h4>
کمال الدین 2 /431 از محمد بن احمد علوی از ابو غانم خادم نقل میکند: «برای ابو محمد علیه السلام فرزندی به دنیا آمد و نامش را محمد گذارد. در روز سوم او را به اصحابش نشان داده فرمود: پس از من این صاحب شما و خلیفهی من بر شماست، اوست قائمی که گردنها با انتظار به سویش کشیده میشود. هنگامی که زمین از جور و ستم پر شود، او خروج و آن را از عدل و داد پر میکند.»
همان 2 /408 از احمد بن اسحاق بن سعد از امامعسکری علیه السلام نقل میکند که فرمودند: «سپاس خداوند را که مرا از دنیا نبرد تا آنکه جانشین پس از مرا به من نمایاند. او در خلقت و اخلاق شبیهترین مردم به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم است. خدای تبارک و تعالی از او در غیبتش محافظت خواهد کرد، سپس آشکارش میکند و او زمین را از عدل و داد میآکند، همانسان که از ظلم و بیداد پر شده است.»
همان 2 /435 با سند خود از جماعتی از جمله معاویة بن حکیم و محمد بن ایوب بن نوح روایت میکند: «ما چهل نفر در منزل امامعسکری علیه السلام بودیم که پسرشان را به ما نمایاندند و فرمودند: این پس از من امام شما و خلیفهی من بر شماست، از او اطاعت کنید و بعد از من در اعتقادات خود پراکنده نشوید که هلاک خواهید شد.
بدانید! شما پس از این روز دیگر او را نخواهید دید.
ما از نزد حضرت بیرون آمدیم، و چند روز بیشتر نگذشت که ابو محمد علیه السلام از دنیا رفتند.»
همان 2 /384 از احمد بن اسحاق اشعری روایت میکند: «حضور امام ابو محمد حسن بن علی عسکری علیهما السلام رسیدم و میخواستم در مورد جانشین ایشان پرسش کنم، ایشان خود ابتدا به سخن کرده فرمودند: ای احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالی از زمانی که آدم علیه السلام را آفرید زمین را از حجت خالی نکرده است، و تا قیامت نیز آن را از حجت خود بر بندگان خالی نخواهد ساخت. به خاطر اوست که بلا را از اهل زمین دفع میکند، باران فرو میفرستد و برکات زمین را بیرون میدهد.
عرضه داشتم: ای پسر رسولخدا! امام و خلیفهی بعد از شما کیست؟ با شتاب
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 904 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
برخاستند و وارد اتاق شدند، سپس بیرون آمدند در حالی که پسری - که چهرهاش بسان ماه شب چهارده است، و سه ساله نشان میدهد - را بر شانه داشتند. فرمودند: ای احمد بن اسحاق! اگر کرامت تو نزد خدای عزوجل و حجج او نبود پسرم را نشانت نمیدادم، او همنام و کنیهی رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم است، زمین را همانگونه که از ستم و جور آکنده شده است، از عدل و داد مملو میسازد.
احمد بن اسحاق! مَثَل او در این امت مثل خضر است، مثل ذوالقرنین است، به خدا قسم غیبتی خواهد داشت که در آن تنها کسی از هلاکت نجات مییابد، که خدای عزیز و جلیل بر اعتقاد به امامت او استوارش دارد، و برای دعا به تعجیل فرج او توفیقش دهد.
عرضه داشتم: مولای من! آیا نشانهای هست که دلم بدان اطمینان یابد؟ در این هنگام آن پسر به عربی فصیح به زبان آمد و فرمود: من بقیت الله در زمینِ او و انتقام گیرندهی از دشمنان او هستم، پس - ای احمد بن اسحاق! - بعد از آنچه به چشم دیدی دنبال اثر [و نشانه] نباش.
احمد گوید: با شادمانی بیرون آمدم، فردای آن روز نزد ایشان بازگشتم و گفتم: ای پسر پیامبر! به آنچه بر من منت نهادید مسرور شدم، ولی سنّتی که از خضر و ذوالقرنین در اوست چیست؟
فرمودند: ای احمد! طولانی شدن دوران غیبت، گفتم: آیا غیبت او به درازا خواهد انجامید؟ فرمودند: سوگند به پروردگارم آری، تا آنجا که اکثر معتقدان به این امر از آن برگردند، و تنها کسی باقی ماند که خدای عزوجل بر ولایت ما از او پیمان گرفته است، ایمان را در دل او نوشته و با روحی از جانب خود او را تأیید کرده است.
ای احمد بن اسحاق! این امری از امر خدا، سرّی از سرّ او و غیبی از غیب اوست، آنچه را به تو دادم بگیر، کتمان کن و از شاکران باش تا فردا در علیین با ما باشی.
مصنف این کتاب گوید: من این حدیث را تنها از علی بن عبد الله وراق شنیدم، آن را با دست خط او مشاهده کردم، در این باره از خود او پرسیدم و آن را برایم از سعد بن عبد الله از
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 905 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
احمد بن اسحاق روایت کرد، همانگونه که من نقل نمودم.»336
غیبت شیخ طوسی /151 روایت میکند: «احمد بن اسحاق از امامعسکری علیه السلام در مورد صاحب این امر سؤال کرد و ایشان با دست اشاره کردند، یعنی او زنده است و گردنی درشت دارد.»
کمال الدین 2 /433: «احمد بن حسن بن اسحاق قمی گوید: هنگامی که جانشین صالح به دنیا آمد، نامهای از امامعسکری علیه السلام به جدّم احمد بن اسحاق رسید. در آن با دست خطّ امام علیه السلام که توقیعات با همان خط به احمد میرسید آمده بود: برای ما فرزندی به دنیا آمده است، این [خبر] نزد تو بماند و از تمامی مردم پوشیده باشد، زیرا تنها نزدیکترین خویشاوند را به جهت قرابت، و ولی را به جهت ولایتش از آن آگاه ساختهایم. دوست داشتیم تو را از آن بیاگاهانیم تا خداوند تو را بدان مسرور کند، هم چنانکه ما را بدان شادمان نمود، و السلام.»
کافی 1 /328 از عمرو اهوازی: «ابو محمد علیه السلام پسرش را به من نشان داد و فرمود: این صاحب شما پس از من است.»
همان از محمد بن علی بن بلال نقل میکند: «دو سال پیش از آنکه ابو محمد علیه السلام از دنیا رود، از سوی ایشان نامهای برایم آمد و مرا از جانشین خود خبر داد، و سه روز قبل از آنکه از دنیا رود نیز نامهای رسید و از جانشین خبر داد.»
همان از ابو هاشم جعفری نقل میکند: «به امامعسکری علیه السلام گفتم: جلالت شما مانع میشود سؤال بپرسم، آیا اجازه میدهید؟ فرمودند: بپرس، عرض کردم: آقای من! آیا فرزندی دارید؟ فرمودند: آری، گفتم: اگر حادثهای برای شما رخ داد کجا سراغ او را بگیرم؟ فرمودند: در مدینه.»
کمال الدین 2 /407 و 436 از یعقوب بن منقوش: «حضور ابو محمد حسن بن علی علیه السلام رسیدم، ایشان بر سکویی که در خانه بود نشسته بودند. سمت راست ایشان اتاقی بود که بر آن پردهای آویخته قرار داشت. عرضه داشتم: آقای من! صاحب این امر کیست؟ فرمودند: پرده را بالا بزن، من نیز چنین کردم و پسری که پنج وجب داشت و ده یا هشت ساله و یا
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 906 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مینمود بیرون آمد، پیشانیاش آشکار بود و رویش سفید، چشمانی درخشان داشت، کف دستانش درشت و زانوان مایل به جلو بود، خالی بر گونهی راست و موهایی بافته بر سر داشت، آمد و بر ران ابو محمد علیه السلام نشست. ایشان به من فرمودند: این صاحب شماست، آنگاه از جا جهید و به او فرمود: پسرم! تا هنگام معلوم داخل شو، او هم وارد اتاق شد و من نظاره میکردم.
سپس به من فرمودند: ای یعقوب! ببین که داخل اتاق است، من هم وارد شدم ولی احدی را ندیدم.»
کافی 1 /329 از ضوء بن علی عجلی از مردی از اهل فارس که نام او را گفت، روایت میکند: «به سامرا و کنار در منزل ابو محمد علیه السلام آمدم، ایشان مرا فراخواندند، وارد شدم و سلام کردم، فرمودند: علت آمدنت چیست؟ عرضه داشتم: اشتیاق به خدمت شما، فرمودند: پس در خانه باش.
من در خانه همراه خادمان بودم، بیرون میرفتم و ما یحتاج آنها را از بازار میخریدم و هرگاه مردانی در خانه بودند، بدون اذن وارد میشدم. روزی وارد شدم و امام در بیرونی بودند، صدایی در خانه شنیدم، ایشان یکباره ندا کردند: همان جا بمان، من هم جرأت نکردم داخل شوم یا بیرون روم، آنگاه کنیزی که چیزی پوشیده با خود داشت بیرون آمد. سپس حضرت ندا کردند: وارد شو و داخل شدم. آن کنیز را هم صدا زدند و او نیز بازگشت، بدو فرمودند: از آنچه با خود داری پرده بردار، او چنین کرد و پسری سفید روی و زیبا نمایان شد، شکم او را نیز نشان داد، مویی سبز و نه سیاه از بالای سینه تا ناف او امتداد داشت، ابو محمد علیه السلام فرمود: این صاحب شماست، سپس کنیز را فرمان دادند و او را برد، و بعد از آن دیگر او را ندیدم.»
مرحوم کلینی در 1 /514 نیز آن را نقل میکندو در ادامه آمده است: «ضوء بن علی به فارسی گفت: سنّ او را چقدر تخمین زدی؟ او گفت: دو سال.
عبدی [که ناقل این روایت از ضوء است] به ضوء گفت: تو [الآن] او را در چه سنینی میپنداری؟ ضوء گفت: چهارده سالگی.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 907 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ابو علی و ابوعبد الله [که در سند این روایت هستند] گفتند: ما سنّ او را بیست و یک سال تخمین میزنیم.»337
غیبت شیخ طوسی /215 از محمد بن اسماعیل حسنی و علی بن عبد الله حسنی نقل میکند: «در سامرا حضور امام ابو محمد علیه السلام رسیدیم، جماعتی از شیعیان نیز حضور داشتند، بدر خادم وارد شد و گفت: مولای من! قومی ژولیده و غبار آلود بر در هستند، حضرت فرمودند: اینان گروهی از شیعیان ما در یمن هستند...
امام علیه السلام به بدر فرمودند: برو و عثمان بن سعید عَمری را بیاور، اندک زمانی گذشت که عثمان وارد شد. ایشان فرمودند: ای عثمان! برو - که تو وکیل و مورد اعتماد امین بر مال خدایی - و مالی را که این یمنیان با خود حمل کردهاند بگیر...
همه گفتیم: سید ما! به خدا عثمان از بهترین شیعیان شماست، و بر آگاهی ما از منزلت او نزد خود افزودید که او وکیل و ثقهی شما بر مال خدای متعال است.
فرمودند: آری، و گواهی دهید که عثمان بن سعید عمری وکیل من است و پسر او محمد وکیل پسرم مهدیِ شماست.»
<h4>نور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ولادت</h4>
کمال الدین 2 /433 از محمد بن عثمان عَمری رحمه الله نقل میکند: «هنگامی که مهدیِ جانشین علیه السلام به دنیا آمد نوری از بالای سر او تا بلندای آسمان رفت، سپس به صورت بر زمین افتاد و برای خدا سجده کرد، آنگاه سربرآورد و میفرمود: شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَالْمَلائِکةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ. إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ الإسلام،338 خدا که همواره به عدل، قیام دارد، گواهی میدهد که جز او هیچ معبودی نیست و فرشتگانِ [او] و صاحبان دانش [نیز گواهی میدهند]، جز او که توانا و حکیم است، هیچ معبودی نیست. در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است. میلاد ایشان در روز جمعه بود.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 908 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
همان 2 /499 از ابو عبد الله حسین بن اسماعیل کندی نقل میکند: «ابو طاهر بلالی به من گفت: توقیعی که از ابو محمد علیه السلام دربارهی جانشین پس از ایشان برای من آمد در خانهی تو به امانت باشد.
سعد بن عبد الله به حسین بن اسماعیل گفت: دوست دارم نسخهای از آن توقیع برایم بنویسی، او هم به ابو طاهر گفت، ابو طاهر گفت: او را بیاور تا بین من و او واسطه و سندی در کار نباشد.
دو سال پیش از آنکه امامعسکری علیه السلام از دنیا رود توقیعی از ایشان برایم آمد و از جانشین بعد از ایشان خبر میداد، و نیز سه روز پیش از شهادت آن حضرت توقیعی رسید و متضمن همان امر بود، خدا لعنت کند کسی را که حقوق اولیای خدا را انکار کند، و مردم را بر شانههای آنان نشاند، و الحمد لله کثیراً.»339
<h4>تعمّد امام عسکری علیه السلام نسبت به کثرت عقیقهی فرزندشان</h4>
خداوند هنگامی که حضرت زهرا علیها السلام را به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عطا کرد، به ایشان فرمان داد به شکرانهی این فرزند نماز بگزارد و شتر قربانی کند. بعدها ایشان برای حسنین علیهما السلام نیز چنین کردند و ائمه علیهم السلام نیز به ایشان اقتدا نمودند.
زمانی که حضرت مهدی علیه السلام به دنیا آمد پدرش امامعسکری علیه السلام عقیقهی فراوانی داد.
کمال الدین 2 /432 از محمد بن ابراهیم کوفی روایت میکند: «ابو محمد علیه السلام کسی را به نزد من فرستاد و گوسفندی ذبح شده برایم آورد و فرمود: این عقیقهی پسرم محمد است.»
همان 2 /430 از ابو جعفر عَمری: «هنگامی که سید علیه السلام به دنیا آمد ابو محمد علیه السلام فرمودند: به سراغ ابو عمرو بفرستید، کسی را به دنبال او فرستادند و او آمد، امام علیه السلام فرمودند: ده هزار رطل340 نان و ده هزار رطل گوشت بخر و تقسیم کن - گمان میکنم فرمود: آن را در میان بنی هاشم تقسیم کن _، و فلان تعداد گوسفند برای او عقیقه کن.»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 909 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کمال الدین 2 /475 از ابو الادیان روایت میکند: «من خادم امامعسکری علیه السلام بودم و نامههای ایشان را به شهرها میبردم. در آن بیماری که از دنیا رفتند نزد ایشان رفتم، ایشان نامههایی نوشتند و به من سپرده فرمودند: اینها را به مدائن ببر، تو پانزده روز در سفر خواهی بود و در روز پانزدهم وارد سامرا خواهی شد که فریاد مرگ در خانهی من میشنوی و مرا بر مغتسل مییابی.
عرض کردم: آقای من! آن هنگام چه کسی امام خواهد بود؟ فرمودند: کسی که پاسخهای نامههای مرا از تو درخواست کند، قائم پس از من است.
گفتم: بیشتر بفرمایید، فرمودند: کسی که بر من نماز گزارد، قائم بعد از من میباشد.
عرضه داشتم: بیشتر، فرمودند: آنکه از آنچه در کیسه است خبر دهد، او قائم بعد از من است. هیبت ایشان نگذاشت که بپرسم درون کیسه چه خواهد بود.
پس من نامهها را برداشتم و به مدائن برده با جوابهای آنها بازگشتم و در روز پانزدهم - همانسان که امام علیه السلام فرموده بودند - وارد سامرا شدم. به یکباره صدای فریاد از خانهی ایشان شنیدم و ایشان را روی مغتسل یافتم. جعفر بن علی برادرشان را نیز دیدم که درِ خانه بود و شیعیان پیرامون او بودند و به او تسلیت و تبریک میگفتند!
من با خود گفتم: اگر این امام باشد امامت نادرست است، چرا که وی را میشناختم، نبیذ مینوشید، قمار بازی میکرد و طنبور مینواخت. پس جلو رفتم و تسلیت و تبریک گفتم اما دربارهی هیچ چیزی از من سؤال نکرد [و پاسخ نامهها را مطالبه نکرد.]
آنگاه عقید آمد و گفت: آقای من! برادرت کفن شد، برخیز و بر او نماز بگزار، وی هم با شیعیانِ پیرامون که سمّان و حسن بن علی قتیل معتصم معروف به سلمه پیشاپیش آنها بودند وارد شد. داخل خانه که شدیم با پیکر امامعسکری علیه السلام در کفن و بر روی تابوت مواجه شدیم. جعفر بن علی جلو رفت تا بر برادر نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید کودکی گندمگون با موهایی مجعد و دندانهایی فاصلهدار بیرون آمد، ردای جعفر را کشید و فرمود: عمو! برو عقب که من به نماز بر پدرم شایستهترم، او هم که رنگ چهرهاش کبود و زرد شده بود عقب رفت، و آن کودک نماز خواند و امامعسکری علیه السلام در کنار قبر پدرشان دفن شدند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 910 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آن کودک سپس به من فرمود: ای بصری! پاسخهای نامههایی که با خود داری را به من بده، من نیز چنین کردم و با خود گفتم: این دو نشانه، تنها کیسه مانده است.
سپس نزد جعفر بن علی رفتم، او نفسهای بلندی میکشید. حاجز وشاء بدو گفت: آقای من! آن کودک که بود تا محاکمهاش کنیم؟ او گفت: به خدا قسم نه او را دیدهام و نه میشناسم.
ما نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند، سراغ امام حسن عسکری علیه السلام را گرفتند و از خبر وفات ایشان مطّلع شدند، آنان گفتند: به چه کسی [به عنوان جانشین] تسلیت بگوییم؟ مردم هم به جعفر اشاره کردند. آنان به او سلام، تسلیت و تبریک گفتند، و گفتند: ما نامهها و اموالی را به همراه داریم، آیا میگویی نامهها از جانب چه کسانی است و اموال چه مقدار است؟ جعفر در حالی که لباسهایش را تکان میداد برخاست و گفت: از ما میخواهند علم غیب داشته باشیم!
خادم [امام علیه السلام ] از خانه بیرون آمد و گفت: شما با خود نامههایی از فلان و فلان و فلان و نیز کیسهای که هزار دینار در آن است دارید، که ده دینار آن تقلّبی است. آنها نامهها و اموال را به او سپردند و گفتند: کسی که تو را برای دریافت اینها فرستاده امام است.
جعفر بن علی نزد معتمد رفت و جریان را گفت. معتمد خادمانش را فرستاد تا صقیلِ کنیز را دستگیر کنند. آنان از او سراغ کودک را گرفتند ولی او انکار کرد و مدّعی شد باردار است تا ماجرای کودک را بپوشاند، لذا او را نزد ابن ابی شوارب قاضی بردند که یکباره خبر مرگ عبیدالله بن یحیی بن خاقان و خروج صاحب زنج در بصره آمد و بدین وسیله به این امور مشغول شدند و آن کنیز از دست آنان رهایی یافت و الحمد لله رب العالمین.»341
<h4>حضرت مهدی، بسان یحیی و عیسی علیهم السلام در کودکی حکم خدا را دریافت نمود</h4>
کافی 1 /384 از محمد بن اسماعیل بن بزیع نقل میکند: «از امام جواد علیه السلام دربارهی برخی امور مربوط به امام سؤال کردم و گفتم: آیا میشود امام کمتر از هفت سال داشته باشد؟
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 911 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
فرمودند: آری، و کمتر از پنج سال.
سهل گوید: علی بن مهزیار در سال دویست و بیست و یک این حدیث را برایم نقل کرد.»
اثبات الوصیة /223 از علی بن مهزیار میآورد: «به امام هادی علیه السلام که بر امامت ابو محمد عسکری علیه السلام تصریح کرده بودند گفتم: آقای من! آیا امام میتواند هفت سال داشته باشد؟ فرمودند: آری، و پنج سال.»
نگارنده: نبوت و امامت امری الهی است و ربطی به سن ندارد، بعد از آنی که عیسی علیه السلام در گهواره سخن گفت و خود را نبی خواند،342 و خدا هم دربارهی یحیی فرمود: وَآتَینَاهُ الْحُکمَ صَبِیا،343 و نبوت را در کودکی به او دادیم.
همانگونه که خداوند به توسّط فرشتگان، انبیا و اوصیا را از کودکی تحت تکفّل قرار میدهد، امیرالمؤمنین علیه السلام دربارهی رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید: «خداوند از زمانی که آن حضرت از شیر گرفته شد، بالاترین فرشته از فرشتگانش را با ایشان قرین کرد، او را به راه بزرگواریها میبرد و محاسن اخلاق عالم را شب و روز به ایشان میآموخت.»344
لذا هیچ جای شگفتی نیست که با فرشتگان، ولی موعود خود را نگهداری کند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 912 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 913 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h3>فصل سی و چهارم: احادیث ولادت</h3>
برخی احادیث صحیح دربارهی ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 914 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>خلاصهی بحث آیت الله میلانی</h4>
احادیث، آثار و گواهیها در میلاد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نه دهها، بلکه به صدها مورد میرسد. بسیاری از دانشمندان گذشته و معاصر دربارهی اسناد آن بحث و بر صحت عدیدی از آنها تصریح کردهاند، از معاصرین آیت الله میلانی در الإمام المهدی علیه السلام فی الفکر الاسلامی، آقای مهری در ردّ اباطیل احمد الکاتب و شیخ احمد ماحوزی در کتاب ولادة القائم المهدی بالروایات الصحیحة الصریحة نگارش سید ولید المزیدی.
اما خلاصهی بحث آقای میلانی صفحهی 106:
«تولد انسان با اقرار پدر و گواهی قابله به اثبات میرسد، اگرچه احدی غیر از آنها او را نبیند، حال چگونه خواهد بود اگر صدها نفر گواهی دهند که او را مشاهده کردهاند، مؤرخان بدان اعتراف کنند، نسب شناسان به نسب او تصریح نمایند، اموری از او به منصهی ظهور برسد که نزدیکان از آن خبر دارند، سفارشها، تعلیمات، نصائح، ارشادات، نامهها و سخنان مشهور از او صادر شود، وکلای او معروف، سفیرانش معلوم، و یارانش در هر دوره و نسلی میلیونی باشند. قسم به جانم کسی که از چنان ظروف و شرایطی سوء استفاده و ولادت امام مهدی علیه السلام را انکار میکند، دلایلی بیش از این برای اثبات به دنیا آمدن ایشان نیاز دارد؟ یا آنکه به مشرکانی میماند که به جدّ ایشان رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم گفتند: وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَک حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأرض ینْبُوعاً. أَوْ تَکونَ لَک جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِیراً. أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کمَا زَعَمْتَ عَلَینَا کسَفاً أَوْ تَأْتِی بِاللهِ وَالْمَلائِکةِ قَبِیلاً. أَوْ یکونَ لَک بَیتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیک حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَینَا کتَاباً نَقْرَأُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کنْتُ إِلا بَشَراً رَسُولاً،345 گفتند: هرگز به تو ایمان نمیآوریم تا برای ما از زمین چشمهای روان سازی، یا تو را بستانی باشد از درختان خرما و انگور که در خلالش نهرها جاری گردانی، یا چنانکه گفتهای آسمان را پاره پاره بر سر ما افکنی یا خدا و فرشتگان را پیش ما حاضر آوری، یا تو را خانهای از طلا باشد، یا به آسمان بالا روی. و ما به آسمان رفتنت را باور نکنیم تا برای ما کتابی که آن بخوانیم بیاوری. بگو: پروردگار من منزه است، آیا جز این است که من انسانی هستم که به رسالت آمدهام؟»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 915 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>امام عسکری علیه السلام از ولادت فرزندشان خبر میدهند</h4>
1. روایت صحیح از محمد بن یحیی العطار از احمد بن اسحاق از ابو هاشم جعفری: «به امامعسکری علیه السلام گفتم: جلالت شما مانع میشود سؤال بپرسم، آیا اجازه میدهید؟ فرمودند: بپرس، عرض کردم: آقای من! آیا فرزندی دارید؟ فرمودند: آری، گفتم: اگر حادثهای برای شما رخ داد کجا سراغ او را بگیرم؟ فرمودند: در مدینه.»
2. روایت صحیح از علی بن محمد از محمد بن علی بن بلال: «دو سال پیش از آنکه ابو محمد علیه السلام از دنیا رود از سوی ایشان نامهای برایم آمد و مرا از جانشین ایشان خبر داد، و سه روز قبل از آنکه از دنیا رود نیز نامهای رسید و از جانشین خبر میداد.»
علی بن محمد در این روایت ثقهی ادیب فاضل ابن بندار است، محمد بن علی بن بلال هم در وثاقت و جلالت چنان مشهور است که شخصیتی چون ابو القاسم حسین بن روح به او مراجعه میکرده است.
<h4>گواهان ولادت امام علیه السلام ، از معاصران و غیر معاصران</h4>
3. بانوی پاک و علویه حکیمه دختر امام جواد و خواهر امام هادی و عمهی امامعسکری علیهم السلام عهدهدار امر قابلگی بود، همو که در هنگام ولادت امام علیه السلام به یاری جناب نرجس علیها السلام آمد. ایشان تصریح میکند که امام علیه السلام را پس از ولادت دیده است. برخی بانوان از جمله کنیز ابو علی خیزرانی - که وی آن را به امامعسکری علیه السلام اهدا کرده بود هم چنانکه محمد بن یحیی که از ثقات است بدان تصریح نموده - و ماریه و نسیم خادمه نیز در این امر کمک کردهاند. و معلوم است که در میان مسلمانان کسی جز زنان قابله از ولادت آگاهی نمییابد.
امامعسکری علیه السلام پس از ولادت فرزندشان سنت شریف عقیقه را انجام دادند، عملی که سنت مداران هنگامی که خداوند از فضل خود فرزندی روزیشان میکند انجام میدهند.
تعدادی از اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام نیز گواهی به مشاهدهی ایشان دادهاند. افرادی هم بعد از شهادت امامعسکری علیه السلام گواهی به این امر دادهاند، یعنی در غیبت صغری که از سال 260 شروع شد و تا 329 ادامه یافت.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 916 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
به جهت کثرت گواهان، ما به آنچه بزرگان متقدم شیعه نگاشتهاند اکتفا میکنیم؛ شیخ کلینی متوفای سال 329 که تقریباً تمام غیبت صغری را درک کرده است، شیخ صدوق م 381، شیخ مفید م 413 و شیخ طوسی م 460.
در ابتدا برخی روایات ایشان دربارهی خصوص کسانی که آن حضرت را مشاهده کردهاند میآوریم، بعد از آن تنها اسامی کسانی که در کتب این چهار بزرگوار روایت مشاهدهی آنها آمده است را خواهیم آورد. از جملهی آنها:
4. کافی 1 /329 با سند صحیح از عبد الله بن جعفر حمیری روایت میکند: «من و ابو عمرو رحمه الله [عثمان بن سعید سفیر نخست امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ] نزد احمد بن اسحاق بودیم. احمد بن اسحاق به من اشاره کرد تا از ایشان دربارهی جانشین سؤال کنم، من هم گفتم: ای ابا عمرو! میخواهم از شما در مورد مطلبی پرسش کنم، و البته که هیچ شکی در این رابطه ندارم، اعتقاد من این است که زمین از حجت خالی نمیشود، مگر چهل روز پیش از قیامت، آن هنگام است که حجت از میان برداشته، و درِ توبه بسته میشود، پس لم یَکُ ینْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیراً،346 کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمیبخشد. آنان شرار خلق خداوند عزوجل هستند، و قیامت بر آنان بر پا میشود. من دوست دارم بر یقینم افزوده شود، و ابراهیم علیه السلام هم از پروردگارش درخواست کرد به او نشان دهد چسان مردگان را زنده میگرداند، قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلَکنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی،347 فرمود: مگر ایمان نیاوردهای؟ گفت: چرا، ولی تا دلم آرامش یابد، ابو علی احمد بن اسحاق برایم گفت: به ابو الحسن [امام هادی علیه السلام ] گفتم: با چه کسی ارتباط داشته باشم، از که دینم را اخذ کنم و قول که را بپذیرم؟ ایشان فرمودند: عَمری [عثمان بن سعید] مورد اعتماد من است، پس هر آنچه از من به تو رساند از من رسانده است، و هر چه از من به تو بگوید از من گفته است، از او بشنو و فرمان بر، زیرا ثقهی امین است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 917 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ابو علی دیگر بار برایم گفت: همان سؤال را از امامعسکری علیه السلام پرسیدم، ایشان فرمودند: عَمری و پسرش [محمد بن عثمان] دو تن مورد اعتمادند، هر چه از من به تو برسانند، از من رساندهاند، و هر آنچه بگویند از من میگویند، از آن دو بشنو و فرمانشان بر که دو ثقهی امینند. و این سخن دو امام درگذشته در مورد توست.
ابو عمرو [به شکرانه] به سجده در آمد، گریست، و گفت: سؤال خود را بپرس، گفتم: آیا جانشین ابو محمد علیه السلام را دیدهای؟ ابو عمرو فرمود: به خدا سوگند آری، و گردنش چنین بود - و با دست [به گردن خود] اشاره کرد - .
گفتم: سؤال دیگری نیز دارم، فرمود: بپرس، گفتم: نامش چیست؟ فرمود: شما از پرسش این سؤال ممنوع هستید، من این را از پیش خود نمیگویم زیرا حقّ حلال کردن و حرام کردن را ندارم، بلکه از خود ایشان علیه السلام میگویم. زیرا باور سلطان این است که ابو محمد علیه السلام از دنیا رفته و فرزندی به جای نگذاشته است، میراث ایشان را قسمت کردهاند، و کسی که هیچ نصیبی در آن ندارد آن را تصاحب کرده است. خانوادهاش [برای نیازهایشان] این سو و آن سو میروند ولی احدی جرأت ندارد خود را به آنان بشناساند یا به آنها کمکی برساند، و اگر نام ایشان معلوم شود به دنبال ایشان خواهند گشت، پس تقوای خدا پیشه کنید و از این امر دست نگهدارید.»
5. همان با سندی صحیح از علی بن محمد که همان ابن بندار ثقه است از [حمدان] مهران قلانسی ثقه روایت میکند: «به عَمری گفتم: ابو محمد علیه السلام از دنیا رفت؟ فرمود: ایشان از دنیا رفت، ولی کسی را در میان شما جانشین گذارد که گردنش چون این است - و با دست [به گردن خود] اشاره کرد - .»
6. شیخ صدوق با سند صحیح از مشایخ جلیل القدر نقل میکند: «محمد بن حسن از عبد الله بن جعفر حمیری روایت میکند: به محمد بن عثمان عَمری رحمه الله گفتم: من همان سؤال ابراهیم از پروردگارش را از شما میپرسم، آن هنگام که گفت: رَبِّ أَرِنی کیفَ تُحْیی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلَکنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی، ای پروردگار من! به من بنمای که مردگان را چگونه زنده میسازی. گفت: آیا هنوز ایمان نیاوردهای؟ گفت: بلی، و لکن می خواهم که دلم آرام یابد؛
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 918 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
به من بگویید آیا صاحب این امر را دیدهاید؟ فرمود: آری، و گردنی چنین دارد - و با دست به گردن خود اشاره کرد - .»348
7. کمال الدین: «ابو جعفر محمد بن علی اسود برایم گفت: علی بن حسین بن موسی بن بابویه پس از وفات محمد بن عثمان عَمری رحمه الله از من خواست تا از ابو القاسم حسین بن روح درخواست کنم که از مولایمان صاحب الزمان علیه السلام بخواهد به درگاه خدای عزوجل دعا کنند تا فرزندی پسر به او عطا نماید.
من این پیغام را رساندم، و ایشان آن را به حضرت ابلاغ نمود، و بعد از سه روز به من خبر داد که حضرت برای علی بن حسین دعا کردهاند، و برای او فرزندی مبارک که خدا او را نافع قرار میدهد زاده خواهد شد، و پس از او نیز فرزندانی به هم خواهند رسید.
شیخ صدوق بعد از نقل این جریان مینویسد: ابو جعفر محمد بن علی اسود رحمه الله بارها - که مرا میدید به مجلس استادم محمد بن حسن بن احمد بن ولید رحمه الله میروم و به کتب علم و نگاهداری آن رغبت دارم - به من گفت: هیچ عجیب نیست تو چنین رغبتی به دانش داشته باشی، زیرا به دعای امام علیه السلام به دنیا آمدهای.»
8. شیخ طوسی در کتاب غیبت از جلیلان و بزرگان شیعه روایت میکند و مینویسد: «محمد بن محمد بن نعمان [شیخ مفید] و حسین بن عبیدالله از ابو عبد الله محمد بن احمد صفوانی برایم روایت کردند: شیخ ابو القاسم [حسین بن روح سفیر سوم] رحمه الله به ابو الحسن علی بن محمد سمری رحمه الله وصیت کرد، و ایشان عهدهدار آن امری شدند که وی بر عهده داشت.
چون هنگام وفات ایشان [علی بن محمد] فرا رسید، شیعیان نزد او حضور یافتند و در مورد جانشین و قائم مقام او سؤال کردند ولی ایشان در این باره هیچ نگفت، و سخن از این گفت که امر نشده به کسی در این باب وصیت کند.»
و مخفی نیست که جایگاه سمری همان جایگاه حسین بن روح یعنی وکالت از امام علیه السلام است، و مشاهدهی ایشان را در اموری که بدان نیاز پیدا کند میطلبد، و از این روست که وصایا،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 919 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ارشادات، اوامر و فرمایشات امام مهدی علیه السلام که بر دست سفرای چهارگانه رسیده، متواتر است.
9. روایات، صریح در آن است که سفیران چهارگانه و دیگران امام علیه السلام را رؤیت کردهاند، افرادی از جمله: ابراهیم بن ادریس ابو احمد، ابراهیم بن عبدهی نیشابوری، ابراهیم بن محمد تبریزی، ابراهیم بن مهزیار ابو اسحاق اهوازی، احمد بن اسحاق بن سعد اشعری - وی یک بار دیگر هم به همراه سعد بن عبد الله بن ابی خلف اشعری امام علیه السلام را مشاهده کرده است _، احمد بن حسین بن عبد الملک ابو جعفر ازدی، احمد بن عبد الله هاشمی از فرزندان عباس به همراه سی و نه مرد دیگر، احمد بن محمد بن مطهر ابو علی از یاران امام هادی و امامعسکری علیهما السلام ، احمد بن هلال ابو جعفر عبرتائی - وی پیش از آنکه به زمرهی غالیان بپیوندد به دیدار حضرت مشرف شده است - و جماعتی همراهش از جمله: علی بن بلال، محمد بن معاویة بن حکیم، حسن بن ایوب بن نوح، عثمان بن سعید عَمری رحمه الله تا چهل نفر، اسماعیل بن علی نوبختی ابو سهل، ابو عبد الله بن صالح، ابو محمد حسن بن وجناء نصیبی، ابو هارون از اساتید محمد بن حسن کرخی، جعفر کذاب عموی آن حضرت - دو بار _، بانوی پاک علویه حکیمه دختر امام جواد علیه السلام ، زهری - که زهرانی هم گفته شده - به همراه عَمری، رشیق صاحب مادرای، ابوالقاسم حسین بن روح رحمه الله ، عبد الله سوری، عمرو اهوازی، علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی، علی بن محمد شمشاطی فرستادهی جعفر بن ابراهیم یمانی، ابو سعید غانم هندی، کامل بن ابراهیم مدنی، ابو عمرو عثمان بن سعید عمری رحمه الله ، محمد بن احمد انصاری ابو نعیم زیدی - که ابو علی محمودی، علان کلینی، ابو هیثم دیناری، ابو جعفر احول همدانی و سید محمد بن قاسم علوی عقیقی تا حدود سی نفر با او بودند _، سید موسوی محمد بن اسماعیل بن امام موسی بن جعفر علیهما السلام - وی پیرترین کس از فرزندان رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم در عصر خویش بود _، محمد بن جعفر ابو العباس حمیری با گروهی از شیعیان قم، محمد بن حسن بن عبیدالله تمیمی زیدی معروف به ابو سوره، محمد بن صالح بن علی بن محمد بن قنبر کبیر غلام امام رضا علیه السلام ، محمد بن عثمان عَمری با چهل تن به اجازهی امامعسکری علیه السلام که در میان آنها افرادی چون معاویة بن حکیم، محمد بن ایوب بن نوح، یعقوب بن منقوش، یعقوب بن یوسف ضرّاب غسانی و یوسف بن احمد جعفری حضور داشتند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 920 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>گواهی وکلای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و نیز کسانی که ایشان و معجزاتی از ایشان را دیدهاند</h4>
10. شیخ صدوق کسانی را که از معجزات امام مهدی علیه السلام آگاهی یافته و ایشان را دیدهاند ذکر میکند، آنان چنان زیاد هستند که تبانیشان بر دروغ امکان ندارد، مخصوصاً آنکه اهالی مناطق مختلف هستند، وکلای حضرت از جمله: عَمری و پسرش، حاجز، بلالی و عطار از بغداد، عاصمی از کوفه، محمد بن ابراهیم بن مهزیار از اهواز، احمد بن اسحاق از قم، محمد بن صالح از همدان، بسّامی و اسدی یعنی محمد بن ابو عبد الله کوفی از اهل ری، قاسم بن علاء از آذربایجان و محمد بن شاذان از نیشابور.
از غیر وکیلان: ابو القاسم بن ابی حلیس، ابو عبد الله کندی، ابو عبد الله جنیدی، هارون قزّاز، نیلی، ابو القاسم بن دبیس، ابو عبد الله بن فروخ، مسرور طبّاخ غلام امام هادی علیه السلام ، احمد بن الحسن، محمد بن الحسن، اسحاق کاتب از بنی نوبخت و دیگران از بغداد، محمد بن کشمرد، جعفر بن حمدان و محمد بن هارون بن عمران از همدان، حسن بن هارون، احمد بن أخیة و ابو الحسن از دینور، ابن باشاذاله از اصفهان، زیدان از صیمره، حسن بن نضر، محمد بن محمد، علی بن محمد بن اسحاق، پدر او و حسن بن یعقوب از قم، قاسم بن موسی، پسرش، ابو محمد بن هارون، علی بن محمد، محمد بن محمد کلینی و ابو جعفر رفاء از ری، مرداس و علی بن احمد از قزوین، محمد بن شعیب بن صالح از نیشابور، فضل بن یزید، حسن بن فضل بن یزید، جعفری، ابن اعجمی و علی بن محمد شمشاطی از یمن، ابو رجاء و غیر او از مصر و ابو محمد حسن بن وجناء نصیبی از نصیبین.
ایشان کسانی را که از اهالی شهرزور، صیمره، فارس، قابس و مرو بوده و امام علیه السلام را دیدهاند نیز نام میبرد.
<h4>گواهی خادمان و کنیزان به مشاهدهی امام علیه السلام </h4>
11. خادمان امامعسکری علیه السلام و برخی کنیزان نیز امام مهدی علیه السلام را مشاهده کردهاند، کسانی چون ابو نصر طریف خادم، خادمهی ابراهیم بن عبده نیشابوری که با مولایش آن حضرت را دید،
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 921 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ابو الادیان خادم، ابو غانم خادم که گفت: برای ابو محمد علیه السلام پسری به دنیا آمد و ایشان او را محمد نام نهاد، در روز سوم او را به اصحابش نشان داد و فرمود: این پس از من صاحب شما و خلیفهی من بر شماست، این است قائمی که گردنها با انتظار به سویش کشیده میشود، پس هنگامی که زمین از ستم و بیداد پر شود خروج کرده آن را از عدل و داد میآکند.
عقید خادم، پیر زنی خدمتکار و کنیز ابو علی خیزرانی که آن را به امامعسکری علیه السلام اهدا کرده بود نیز در میان گواهانند.
<h4>واکنش دستگاه حاکم، دلیلی بر ولادت امام مهدی علیه السلام </h4>
12. امام حسن عسکری علیه السلام در ربیع الثانی سال 232 به دنیا آمدند، و با سه تن از حاکمان بنی عباس - معتز م 255، مهتدی م 256 و معتمد م 279 - معاصر بودند.
معتمد عناد و دشمنی شدیدی با اهلبیت علیهم السلام داشت. کسی که تاریخ طبری و دیگر کتب را بررسی کند و حوادث سالهای 257 تا 260 - که سالهای نخست حکومت اوست - را از نظر بگذراند، کینه توزی او نسبت به اهلبیت علیهم السلام را نیک درمییابد. البته خدا در این دنیا نیز او را عقاب کرد، او در سلطنت خود هیچ نداشت تا جایی که به سیصد دینار نیاز پیدار کرد ولی به دست نیاورد، و به مرگی بد مرد، آنگاه ترکان او را در سرب مذاب انداختند!
یکی از کردههای وقیحانهی او آن است که پس از شهادت امامعسکری علیه السلام ، فرمان داد منزل ایشان را تفتیش کنند، به دنبال حضرت مهدی علیه السلام بگردند، کنیزان امامعسکری علیه السلام را حبس و همسران ایشان را دستگیر کنند، و جعفر کذاب نیز در راستای دستیابی به جایگاه برادر در میان شیعیان، مأموران را کمک میکرد!
کار چنان شد که - آنگونه که شیخ مفید میفرماید - بازماندگان امامعسکری علیه السلام با دستگیری، زندان، تهدید، تحقیر و استخفاف مواجه شدند! و جبههای که معتمد در برابر حضرت مهدی علیه السلام اتخاذ کرده بود بسان موقف فرعون از موسی علیه السلام بود که مادرش از ترس او، کودک را به آب انداخت.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 922 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
<h4>گواهی نسب شناسان به ولادت امام علیه السلام </h4>
13. عالمان نسب که خبرگان این امرند نیز به این مطلب شهادت دادهاند، از جمله:
الف. نسب شناس شهیر ابو نصر سهل بن عبد الله بن داود بن سلیمان بخاری از بزرگان قرن چهارم که به سال 341 زنده بوده است. وی از مشهورترین نسب شناسان معاصر غیبت صغری بوده است.
وی در سرّ السلسلة العلویة مینویسد: «جعفر فرزند علی بن محمد علیه السلام است، و هموست که شیعیان جعفر کذاب مینامند. علت این امر آن است که وی ادعای میراث برادرش حسن را به جای پسرش قائم حجت علیه السلام داشت، نه آنکه نسب او مشکلی داشته باشد.»
ب. سید عمری نسابهی معروف و از سرشناسان قرن پنجم، وی مینویسد: «ابو محمد علیه السلام از دنیا رفت و فرزندش از نرجس نزد خواص یاران و افراد مورد وثوق خاندانش معلوم بود، و جریانات ولادت او و اخباری که در این باره شنیدهایم را خواهیم آورد. مؤمنان و بلکه تمامی مردم با غیبت او امتحان شدند.
جعفر بن علی به مال و جایگاه برادرش طمع کرد، از این رو منکر شد ایشان فرزندی داشته باشد، برخی از فراعنه نیز او را در دستگیری کنیزان برادر یاری کردند.»
ج. فخر رازی شافعی م 606 در الشجرة المبارکة فی أنساب الطالبیة تحت عنوان اولاد امامعسکری علیه السلام مینویسد: «حسن عسکریِ امام، دو پسر و دو دختر داشت: یکی از آن دو پسر صاحب الزمان است و دومی در حیات پدر از دنیا رفت، آن دو دختر یکی فاطمه نام داشت و دیگری ام موسی و هر دو در حیات پدر از دنیا رفتند.»
د. مروزی ازورقانی که بعد از سال 614 در گذشته است، وی در کتاب الفخری جعفر پسر امام هادی علیه السلام را به خاطر تلاش برای انکار برادر زادهاش به کذاب وصف میکند، و این بر اعتقاد وی به ولادت امام مهدی علیه السلام دلالت دارد.
هـ . سید جمال الدین احمد بن علی حسینی معروف به ابن عنبه نسابه م 828 در عمدة الطالب فی أنساب آل ابی طالب مینویسد: «علی هادی، عسکری لقب دارد و این بدان جهت است که در سامرا که عسکر نام داشته اقامت داشته، مادر ایشان کنیز بوده است. ایشان در نهایت
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ 923 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
فضل و خرد بوده است. متوکل ایشان را به سامرا آورد و در آنجا ماند تا از دنیا رفت.
ایشان دو پسر از خود به جای گذاردند: امام ابو محمد حسن عسکری علیه السلام که زهد و دانش والایی داشت، و پدر امام محمد مهدی امام دوازدهم شیعیان است، و همان قائم منتظَر آنهاست و از کنیزی به نام نرجس به دنیا آمده است. برادر ایشان [امامعسکری علیه السلام ] هم ابوعبد الله جعفر و ملقّب به کذاب بود، زیرا بعد از برادرش حسن امامت او را ادعا نمود.»
ابن عنبه در الفصول الفخریة - که به فارسی چاپ شده - نیز مینگارد: «ابو محمد حسن که او را عسکری گویند - و عسکر سامراست: متوکل او و پدرش را از مدینه به سامرا آورد و زندانی کرد. او یازدهمین امام از امامان دوازده گانه و پدر محمد مهدی عل